سایر منابع:
سایر خبرها
مرگ عروس در شلیک ناخواسته خواهرشوهر
فیزیک قبول شده و شروع به ادامه تحصیل کردم. روز حادثه قرار بود به خانه برادرم بروم و یک وسیله آرایشی را که برای زن داداشم خریده بودم به وی تحویل دهم و از آنجا به کتابخانه دانشگاه بروم و کتاب را تحویل دهم. به خانه برادرم رفتم، مثل همیشه با شهره شروع به صحبت و خوش و بش کردم سپس شهره که روی مبل نشسته بود و داشت کتاب می خواند و بعضی از اصطلاحات پزشکی را که متوجه نمی شد از من می پرسید، رفتم تا آن وسیله ...
قاتل سنگدل، مادر را مقابل چشمان کودک سه ساله کشت
را گرفتم. از آن روز به بعد صبح ها به منزل برادرم می رفتم، وقتی متوجه شدم که همسر برادرم به من مشکوک شده است، به او گفتم: دوست دارم ساعتی را در تلگرام با دوستانم چت کنم ولی همسرم اجازه این کار را نمی دهد، من هم برای رهایی از سرزنش های او مجبورم به خانه شما بیایم! متهم افزود: در واقع به دنبال فرصتی مناسب برای کشتن او بودم ولی هر بار می ترسیدم و بهانه های مختلفی برای برادرم می آوردم که مثلا سر ...
مثل درختی خشکیده پشت چراغ سبز
بعضی ها زنگ می زدند و کارگر خانم می خواستند. روز چهارم، حمام و توالت و آشپزخانه شستم و دوتا قالی. نمی خواستم قالی ها را بشویم. حمید گفته بود از زیر قالی شویی در برو. هوا سرد بود و آب از هوا سردتر. ولی نتوانستم از زیر قالی شویی در بروم. زن صاحب خانه گفت پول بیش تری می دهم و دخترش را هم فرستاد کمک. کمک که نه. شیلنگ آب را می گرفت روی دستم و بعد هم کمک کرد قالی را لوله کردیم و ...
سر راه تمرین مسافرکشی می کردم
استقلال را دوست داشتم و رفتیم بازی کردیم و آن بازی را با دو گل بردیم با دوتا ارسال من و بعد رفتیم قهرمان آسیا شدیم. البته سپاهان هم بود. خدا وکیلی این را هم بگویم. من شرایط زندگیم خیلی سخت بود. در یک زیرزمین در امیرآباد زندگی می کردیم. همان موقع سپاهان آمد دنبال من و یک رقم 5 میلیونی به من پیشنهاد داد و حتی خانه در اصفهان با همسرم دیده بودیم اما بعد که برگشتیم تهران علی آقا محمدی با من تماس ...
قتل همسر به خاطر عضویت در گروه های تلگرام
اینکه نفسش بند آمد. پس از حادثه چه کار کردی؟ پشیمان شدم و نامه ای را به پسرم نوشتم و تلفنی موضوع را به او خبر دادم و بعد هم فرار کردم. در این چند روز کجا رفتی؟ ابتدا به قزوین رفتم و چند روزی در گاراژ یکی از دوستانم مخفی شدم. چند روز بعد به تهران برگشتم و داخل آزمایشگاه محل کارم مخفی شدم. خسته شده بودم از در به دری تا اینکه به قم رفتم و بعد تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم ...
شرح سانحه دردناک تصادف اسطوره فوتبال از زبان همسرش
بیبن خودش و مردم قائل نبود. برای همین بین همه محبوبیت داشت. متاسفانه سیروس و فرزندم خیلی زود از میان ما رفتند ولی با تمام این اوصاف من همیشه با خاطرات آنها زندگی می کنم. * می توانید بعد از سال ها جزئیات آن حادثه دلخراش و ناراحت کننده را بازگو کنید؟ - ساعت 2:5 بعد از ظهر از بندرانزلی به طرف تهران حرکت کردیم. برادرم ایمان هم با ما بود. ما در تهران زندگی می کردیم. سال های گذشته ...
اعتیاد یک زن به تلگرام جنایت آفرید
جوراب را آنقدر فشار دادم تا جانش را گرفتم. وقتی به خود آمدم خیلی ناراحت شدم، نامه ای برای پسرم نوشتم و کنار جسد گذاشتم. در این مدت کجا پنهان شده بودی؟ بعد از قتل به قزوین رفتم و چند شب در گاراژ یکی از دوستانم خوابیدم. بعد به تهران آمدم و به محل کارم که در ایام عید تعطیل بود و من کلیدش را داشتم رفتم و چند شب هم آنجا خوابیدم. پس از آن به شهرستان قم رفتم و دیگر از آوارگی و فرار خسته ...
قتل همسر به خاطر عضویت در تلگرام
ساعت بعد از آن همسرم جوراب زنانه ای را به دور گردنش گره زد و تهدید کرد که می خواهد به زندگی اش پایان دهد و با این کار قصد ترساندن مرا داشت. من هم عصبانی شدم و با برداشتن طنابی که کنار تختخوابش بود، آن را دور گردنش انداختم و محکم آن را نگه داشتم. وقتی به خودم آمدم همسرم فوت کرده بود. انگیزه ام از کشتن همسرم را روی کاغذی نوشتم و در نزدیکی جسد گذاشتم تا پسرم متوجه ماجرا شود. سپس از خانه فرار کردم و در تماس با پسرم از او خواستم به خانه مان برود. بعد از این جنایت از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا این که تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. ...
مزاحمت مرد جوان برای زن متاهل
توانستیم به خاطر حرف و حدیث های دیگران از یکدیگر طلاق بگیریم تا این که توافق کردیم از یکدیگر جدا زندگی کنیم و من مخارج او و فرزندانم را بپردازم. این گونه بود که از 5سال قبل خانه مجردی برای خودم خریدم اما خیلی احساس تنهایی می کردم و به دنبال همسر مناسبی می گشتم تا با او ازدواج کنم. در همین روزها وقتی برای خرید به یک فروشگاه رفته بودم، زنی را دیدم که با فروشنده درد دل می کرد و می گفت: همسرش ...
گل آفتابگردان من!
کشاورز آن قدر شلوغ بود که به زحمت می شد راه رفت. جلوی پارک لاله این ازدحام بیشتر بود به هر زحمتی بود به خانه رسیدیم. اما وقتی خواستم گل ها را در گلدان بگذارم متوجه شدم یکی از گل ها نیست. گل از قسمت بالای ساقه کنده شده بود. خیلی ناراحت شدم ولی نمی شد کاری کرد. همه گل ها را به اضافه آن ساقه بدون گل در گلدان گذاشتم. فردای آن روز، صبح به خاطر یک موضوع کوچک و بی اهمیت، با شوهرم دعوا کردم. یک ...
روایتی تکان دهنده از کارگردانی که 25سال نماز شبش ترک نشد
...، “بی آزار شیرازی”، “جلال آل احمد”، “مجله های مکتب اسلام “، “قورباغه دروغگو” و ... هیات خانگی سلحشور که شهرت زیادی داشت خواهر مرحوم سلحشور درباره هیأت خانگی و خانوادگی ایشان اینگونه می گوید: حاج فرج اصرار داشتند که در خانه شان هیأت برگزار کنند. بعد از چند سال در جلسه ای خانوادگی مطرح شد که این هیأت در منزل خواهرها و برادرها به صورت گردشی برگزار شود، بعد از شنیدن نظرات همه ...
همسرکشی به خاطر عضویت در شبکه مجازی
که بسیار عصبانی شده بودم به او حمله کرده و دست به قتل زدم . 3 ساعت بالای سر جسد مریم گریه کردم تا اینکه صبح روز جنایت با پسرم تماس گرفته و به او گفتم که به خانه برود و بعد از آن از تهران خارج شدم و در این 18 روز در شهرهای قزوین، قم و مدتی در آزمایشگاهی که 17 سال در آن کار می کردم پنهان شده و سرگردان بودم تا اینکه تصمیم گرفتم تسلیم پلیس شوم . ...
عضویت در تلگرام قتل زن توسط همسرش را رقم زد
چند روز قبل از قتل با همسرم به دلیل عضویت در تلگرام درگیری لفظی پیدا کردم چون من مخالف عضویت همسرم در شبکه های مجازی بودم، بعد از جر و بحث ... به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، حدود ساعت 9 صبح 27 اسفند سال گذشته خبر قتل زن جوانی در خیابان قزوین محدوده [...] چند روز قبل از قتل با همسرم به دلیل عضویت در تلگرام درگیری لفظی پیدا کردم چون من مخالف عضویت همسرم در شبکه های مجازی بودم، بعد از جر و بحث ... به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، حدود ساعت 9 صبح 27 اسفند سال گذشته خبر قتل زن جوانی در خیابان قزوین محدوده خیابان رنجبر از سوی مأموران کلانتری 111 هفت چنار به بازپرس کشیک قتل اعلام شد. با حضور سعید احمدبیگی؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت در محل کشف جسد، تحقیقات از پسر جوانی که پلیس را در جریان قتل مادرش گذاشته بود، آغاز شد و پسر 22 ساله درباره جزئیات قتل مادرش به بازپرس گفت: مادر 40 ساله ام به دلیل سوءظن پدرم، با وی دچار اختلافاتی شده بود؛ دیشب قصد داشتم پدر و مادرم را آشتی بدهم به همین خاطر پدرم را به منزل مادرم بردم و تا یک بامداد نزد آنها بودم و پس از ترک کردن آنجا به منزل خواهرم رفتم و پدر و مادرم را تنها گذاشتم که امروز صبح پدرم با من تماس گرفت و گفت مادرم را کشته است، من نیز پس از تماس پدرم به سرعت با یکی از دوستانم خود را به اینجا رساندم و درب منزل مادرم را شکستم. پسر جوان اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه داد: با ورود به منزل با جسد مادرم در اتاق خوابش مواجه شدم، دور گردن مادرم یک سیم بسته شده و بدن وی مقداری خونی بود؛ من به سرعت با کمک دوستم جسد مادرم را به پذیرایی منتقل و با چاقو سیم را پاره کردیم و با اورژانس تماس گرفتیم اما متأسفانه دیر شده بود و از فوت مادرم چند ساعت گذشته بود. با بررسی های صورت گرفته از جسد مقتول، آثار دو ضربه چاقو روی بازوی دست چپ مقتول با جراحت عمیق مشاهده شد همچنین یاداشتی از همسر مقتول کشف شد که وی به ارتکاب قتل اعتراف کرده بود. پس از این قتل، تحقیقات برای دستگیری سیاوش (همسر مقتول) آغاز شد تا اینکه وی دیروز با حضور در اداره پلیس آگاهی خودش را تسلیم پلیس کرد و صبح امروز با حضور در دادسرای امور جنایی تهران درباره انگیزه قتل همسرش به بازپرس جنایی تهران گفت: حدود 25 سال از زندگی مشترکم با مریم می گذشت و در طول این مدت، زندگی خوبی با همدیگر داشتیم، و به تازگی موفق به خرید خانه شده بودیم تا اینکه چند روز قبل از قتل با همسرم به دلیل عضویت در تلگرام درگیری لفظی پیدا کردم چون من مخالف عضویت مریم در شبکه های مجازی بودم، بعد از جر و بحث، مریم به منزل مادرش رفت و آنجا بود تا اینکه با وساطت خواهرش مجددا به خانه برگشت. متهم 41 ساله این پرونده ادامه اظهاراتش به بازپرس را اینگونه شرح داد: 26 اسفند مریم به همراه دختر، داماد و پسرم به خانه برگشت که دختر و دامادم ساعتی بعد از آنجا رفتند و پسرم نزد ما ماند، در منزل از همسرم خواستم دیگر سر کارش نرود که همین موضوع باعث شروع درگیری بین ما شد؛ حدود ساعت یک بامداد روز وقوع قتل، مریم از پسرمان خواست که منزل را ترک کند؛ بعد از رفتن پسرم جر و بحث بین ما تا ساعت 3 بامداد ادامه داشت تا اینکه من با ریختن چندین قرص داخل آب از همسرم خواستم تا آب را بنوشد اما مریم از این کار خودداری کرد. سیاوش درباره لحظات ارتکاب قتل نیز به بازپرس پرونده گفت: در این حین مریم به داخل اتاق رفت و جورابی را دور گردنش انداخت و تهدید به خودکشی کرد، من نیز با دیدن این صحنه بسیار عصبانی شدم و با برداشتن چاقوی میوه خوری چند ضربه به دست همسرم زدم و بعد از این اتفاق نیز با همان جوراب مریم را خفه کردم؛ حدود ساعت 6 صبح نیز با گذاشتن یادداشتی به قتل وی اعتراف کردم و پس از این ماجرا در تماس با پسرم اعلام کردم که مادرش را کشته ام، بعد از فرار از خانه چند روز به قزوین رفتم و چند شبی را هم در آزمایشگاهی که 17 سال در آن مشغول به کار بودم، سپری کردم، دو روز نیز به قم رفتم و دیروز خود را به پلیس معرفی کردم. با اعتراف متهم این پرونده به قتل همسرش، وی به دستور سعید احمدبیگی؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت بازداشت شد و برای ادامه تحقیقات در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. Let’s block ads! (Why?) منبع: 598 کد مطلب : سایر اخبار ...
روایتی از حضور همسر شهید همدانی در سوریه تا نذر فرزند شهید صدرزاده در راه خدا
یکی از نزدیکانمان آمد و گفت به همسرم بگویید که بعد از این نمازم را در خانه می خوانم. تا مراقب فرزندانمان باشم. وقتی می خواهم دلتنگی کنم شرمنده حضرت زینب می شوم. گاهی به خودم می گویم خجالت نمی کشی؟! تو یک نفر را در راه خدا داده ای. درست است که عزیزم است ولی حضرت زینب در نصف روز چند تن از عزیزانش را از دست داد. در این مواقع است که به خودم می گوییم حالا باید محکم تر بایستم. باید به فاطمه و محمدعلی بگویم که پدرش چه قهرمانی بوده است. ...
روزبه چشمی: با عصا به داربی می روم
استقلال خالی است و همه دوست داشتند که روزبه چشمی می توانست بازی کند. خودم هم دوست داشتم کنار تیم باشم و با بچه ها استقلال را قهرمان کنیم. به هر حال امیدوارم بچه ها بدون من هم برنده شوند و تیم قهرمان شود. در آستانه داربی قرار داریم و تو این مسابقه را از دست دادی! واقعا حیف شد که در داربی نیستم. خیلی دلم می خواست در این بازی حضور داشتم و برای استقلال به میدان می رفتم. حالا هم هرچند نمی توانم بازی کنم اما دوست دارم کنار بچه ها باشم. اگر شرایطم طوری باشد که بتوانم به استادیوم بروم با عصا به آزادی می روم تا استقلال را تشویق کنم. ...
تبهکاری های 2 برادر در کمینگاه عروس
انداخته است . مهدی در بازجویی ها گفت : من در یک نمایشگاه فروش خودرو کار می کنم و خودروهای مدل بالا را از آنجا برمی داشتم و من و برادرم سوار بر این خودروها، طعمه هایمان را به بهانه بازداشت سوار می کردیم و پس از زورگیری و سرقت پا به فرار می گذاشتیم . برادرشوهر ناهید نیز گفت : چون طعمه هایمان افغان و کارگر بودند و از سوی دیگر به خاطر قرار گذاشتن با یک زن می ترسیدند نزد پلیس بروند تصور می کردیم هیچ ...
پایان 3 زندگی که با رابطه نامشروع شروع شد
در زیر زمین خانه، غرق درمصرف مواد بود، به نزد مادر وبرادرم رفتم وهنگامی که آنها شرایط نامساعد روحی وچشمان گریه آلود من را دیدند در کمال شگفتی، جویای موضوع شدند و من نیز تمام ماجرا را برایشان تعریف کردم . برادرم که بسیار به من ودخترم علاقمند بود، در حالی که یکسره به هرمز ناسزا می گفت، بسیار شتابان از خانه بیرون زد و طولی نگذشت که خبر کشته شدن هرمز وفریبا در کوچه های شهرمان پیچید. ...
پیشکسوت سرخ آبی:مواد مخدر را ترک کردم
ما نگرفتند. ما هم زنگ می زنیم یک وعده و وعیدی می دهند و خداحافظ. این را مدنظر قرار نمی دهند سال 73 از پول خودم یک میلیون و 200 هزار تومان دادم رضایتنامه ام را گرفتم و به استقلال آمدم. چون این تیم را دوست داشتم. اما الان اقا می آید یک شوت به زیر توپ می زند 500، 600 میلیون تومان پول می گیرد. قطعا خودتان هم در به وجود آمدن این شرایط مقصر بودید. قبول دارید؟ بله، همه اشتباه می ...
داوری عشق دوم من است/ کتف بازیکن مصدوم را وسط بازی جا انداختم
همراه برادرش پیام چند سالی است که در لیست هفت داور بین المللی فوتبال کشور قرار دارد. به همین دلیل به سراغ این داور همدانی رفتیم؛ البته چون داوران نمی توانند مصاحبه کنند، طبق قوانین فقط با ایشان بیشتر در موارد زندگی خصوصی و البته پزشکی صحبت کردیم که در زیر می خوانید: فارس: ابتدا خودتان را کامل معرفی کنید؟ بیژن حیدری متولد مهرماه 1359 در اسدآباد هستم، متخصص و جراح ارتوپد ...
حضور در شبکه های اجتماعی انگیزه قتل زن جوان در تهران؛
از این کار خودداری کرد ؛ در حالیکه بسیار عصبانی شده بودم ، رشته ای را به دور گردنش انداخته و آنقدر نگه داشتم که ... ؛ صبح روز جنایت بود که با پسرم مهدی تماس گرفته و به او گفتم که به خانه بیاید و بعد از آن ، از تهران خارج شدم . طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با ...
گفت وگو اختصاصی با قاتلی که دختری را مثله کرد / از هیتلر بدترم!
خانواده آزاده خدماتی می دادید؟ در ازای آن چه چیزی مطالبه می کردید؟ من چیزی مطالبه نمی کردم. هیچ چیز -چرا یک دختر را 18 سال به دنبال خودتون کشوندید؟ من هیچ وقت به آزاده امیدواری نمی دادم... فقط از نظر احساسی به آزاده تعلق خاطر داشتم. -چرا حتی با اینکه دوستش داشتی اما قانونی و شرعی اقدامی نکرده بودی؟ هزینه شان را می دادی؟ خرجش رو می دادی، اما چرا با او ازدواج ...
تنهازمانی که شهید در پاوه گریه کرد
بزرگی که بر عهده داشتم، از کنترل پاسداران و هدایت دوستان و جلوگیری از خطرات احتمالی آینده، به خود آمدم و تصمیم گرفتم که دریچه احساسات خود را ببندم؛ سنگ شوم و دیگر چیزی حس نکنم و در مقابل، به خدا توکل کنم و با آغوش باز، به استقبال سرنوشت بروم. فوراً وارد عمل شدم؛ خود، صندوق های بزرگ مهمات را می گرفتم و جوان دیگری را می گفتم که سر دیگر صندوق را بگیرد و آن را کشان کشان از محل هلی کوپتر ...
زن کُشی به خاطر فعالیت در فضای مجازی
بنوشد اما او از این کار خودداری کرد و من در حالیکه بسیار عصبانی شده بودم، رشته ای را به دور گردنش انداخته و آنقدر نگه داشتم که بیهوش روی زمین افتاد. صبح روز جنایت بود که با پسرم مهدی تماس گرفته و به او گفتم که به خانه بیاید و بعد از آن از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. بر اساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت ...
زن کُشی به خاطر فعالیت در فضای مجازی
به خانه بیاید و بعد از آن از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است. ...
زن کُشی به خاطر فعالیت در فضای مجازی
خواستم تا او آن را بنوشد اما او از این کار خودداری کرد و من در حالیکه بسیار عصبانی شده بودم، رشته ای را به دور گردنش انداخته و آنقدر نگه داشتم که بیهوش روی زمین افتاد. صبح روز جنایت بود که با پسرم مهدی تماس گرفته و به او گفتم که به خانه بیاید و بعد از آن از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام ...
غیرمجاز بودم و وضعیت مالی خوبی نداشتم!
، خواننده و تنظیم کننده را اول ترانه می گفتند، به خاطر اینکه دیگر کسی کار کس دیگری را به اسم خودش منتشر نکند. فقط می خواستم بگویم اینها کارهای من هستند. مثل بچه هایم بودند، برایشان زحمت کشیدم و وقت پایشان صرف کردم. البته این را هم بگویم؛ با اینکه ممکن است مردم این کارها را دوست داشته باشند، اما به نظرم کارهای خوبی نبودند. - با رضا فوادیان آشنا شدم. رضا کیبوردش را به من داد و بعضی وقت ها می رفتم ...
به خاطر دخترم یلدا
.... مشکلاتمان روز به روز بیشتر می شد، بیکاری و تنبلی فرزاد از یک طرف و مشکلات شدید مالی از طرف دیگر. بعد از مدتی متوجه شدم باردارم. شرایط خیلی سختی داشتم و از نظر روحی بهم ریخته بودم. هیچ وقت تا این حد احساس تنهایی نکرده بودم، این فشارهای عصبی و مشکلات جسمی باعث شدبه تحریک اطرافیان و خانواده ام برای فرار از این تنش ها و بهبودی اوضاع جسمی ام مصرف موادمخدر را شروع کنم. غافل از این که مصرف ...
ماجرای تهیه خانه برای شاعر انقلاب
خود را به خاطر جنگ رها کرده بودند به شهر ما آمده بود. با پیگیری از مسوولین مربوطه خانه ای را در خیابان نیما شهر نور برای او و خانواده اش تهیه کردیم. او شعرهای خوبی می گفت در بسیاری از مراسم هایی که در مسجد جامع برگزار می کردیم می آمد و شعرخوانی می کرد. یک جلد از کتاب هایش را هم به من هدیه کرد. بعد از اینکه پیکر مطهر شهدای کربلای4 را آوردند یادواره شهدایی برای این عزیزان برگزار کردیم، احمد ...
زن کُشی به خاطر فعالیت در فضای مجازی
پسرم مهدی تماس گرفته و به او گفتم که به خانه بیاید و بعد از آن از تهران خارج شدم. طی این مدت در شهرهای مختلف می چرخیدم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را به پلیس تسلیم کنم. به گزارش ایسنا، بر اساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است. ...
مرور خاطرات دور و نزدیک لیلی گلستان از پدر و عکس های کودکی؛
می نوشتم، کاغذ را می گذاشتم نزدیک چشمم که اشک هایم روی آن بریزد و خانواده متوجه شوند که گریه کرده ام و دارد به من بد می گذرد. سرانجام برگشتم و دو سال همین جا درس خواندم. دوباره رفتم به پاریس و این بار خانه ی خودم را داشتم و خودم مسئول خودم بودم. خیلی خوب درس خواندم. حتی ساعات تعطیل هم می رفتم سوربن. کلاس های آزاد تاریخ هنر و ادبیات دنیا را می گذراندم. یادم است که با علاقه ی زیادی درس می خواندم ...