سایر منابع:
سایر خبرها
سعۀ صدر و زلال بودن آوینی مرا مجذوب او کرد
. *چه شد که رفتید سراغ موضوع آلزایمر و سوژه کفش هایم کو؟ دو سال قبل رمانی خواندم به نام هنوز آلیس که فیلمش را هم ساختند.خانم جولین مور بازی می کرد، خیلی رمان تکان دهنده ای بود... خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. فیلم در مورد زنی، استاد دانشگاه هاوارد است و در 50 سالگی دچار آلزایمر زودرس می شود. آنقدر این رمان تأثیر گذاشت که من انگار تازه متوجه آلزایمر مادرم شدم که سال ها با آن دست و ...
ناگفته های خواهر بابک زنجانی
پسرش دوست است. خلاصه اینکه که همه هر چه دل تنگشان می خواست درباره بابک می گفتند تا شاید سر در بین سرها در بیاورند؛ از کارگردان گرفته تا نمایندگان از بابک می گفتند. شکایت هم نمی توانستیم بکنیم و خودش هم که وکیل نداشت. آن قدر از بابک بی خبر بودیم که تا یکی از پرسنل شرکت از او خبر می گرفت، بدو بدو به ما اطلاع می داد. در نهایت پس از گذشت مدت کوتاهی از بازداشت، دادستانی در مجموعه های بابک ...
جاودانه ترین قایقران ایران
برای گردش جایی ببریم. سیروس پشت فرمان رنو بود و من بغل دستش، برادرم پشت من نشست و راستین هم پشت سیروس نشسته بود. سیروس جلوی دکه های خارج از شهر رشت نگه داشت تا برای راستین نوشابه بخرد. من گفتم: سیروس، راستین فقط عاشق آب است، اگر نوشابه بخورد، باز هم آب می خواهد، برویم امامزاده هاشم آب بخوریم و صدقه هم بیندازیم. راستین که هیچ موقع قانع نمی شد، گفت: آره بابا، آنجا آب می خورم. سیروس هم گاز ...
استاد منوچهر ستوده درگذشت
مردم صاحب نام خانوادگی شدند، پدر من در هنگام گرفتن شناسنامه اسم خانوادگی " صدیقی" را عوض کردند و " ستوده" گذاشتند و "خلیل ستوده" شدند. پدر من در تهران به دنیا آمدند و خودم هم در محله سرچشمه تهران در سال 1292 شمسی متولد شدم. پدرم بیست و پنج ساله بود که پدربزرگم فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن ایشان افتاد. وی برای گذران زندگی مدتی در یک دکان قنادی شاگرد بود و پس از مدتی در ...
جنایت در پاتوق معتادان!
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از خراسان، این حادثه تاسف بار ساعت یک بامداد پنج شنبه گذشته در منطقه محمدآباد مشهد زمانی رخ داد که 2 جوان طبق معمول در حال استعمال مواد مخدر در پاتوق معتادان بودند. در این منزل 2 طبقه، زن جوانی به همراه 2 فرزند دختر و همسرش زندگی می کرد همسر این زن که گویا معلول ذهنی بود در طبقه بالا به خواب رفته بود و زن جوان در حالی این منزل را به پاتوق معتادان ...
کراماتی از شکافنده علوم آل محمد(ص)
...> او می گوید: در این هنگام امام باقر علیه السلام فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانه ها و هرچه در شهر بود همه را دیدم. آن گاه به من فرمود: آیا می خواهی که این چنین باشی و در روز قیامت حساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا می خواهی به حال اول برگردی ...
تیپ متفاوت مهسا کرامتی در جشن عروسی برادر همسرش ! + عکس های جدید همسر و فرزندش
زودتر از بیمارستان مرخص شوند. وقتی همه، اتاق را بعد از ساعت ملاقات ترک کردند ایشان مرا صدا کردند و آرام در گوشم گفتند: یه قولی به من میدی؟ من دوست دارم نوه ام رو ببینم. برای من یک نوه میاری؟ و من هم جواب دادم: شما زودتر مرخص بشید. چشم من قول می دم و متاسفانه این آخرین باری بود که ایشان را دیدم. به خاطر همین خیلی برایم مهم بود که حتما پسرم نشانی از پدر بزرگش داشته باشد. امیر قویدل برای بچه ...
تصادف، گروگانگیران را به دام انداخت
.... اشک پشیمانی یکی از متهمان 22ساله و دانشجوی حقوق بود. دیگری 26ساله دیپلمه و راننده آژانس بود. آنها دیروز برای انجام تحقیقات به شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران منتقل شدند و مدام اشک می ریختند. هردو نخستین بارشان بود که دستگیر می شدند و تا به حال هیچ سابقه کیفری نداشتند. گریه می کردند و می گفتند که از کار خود پشیمان هستند و اصلا فکرش را نمی کردند که عاقبت گیر می افتند. راننده ...
چرا داعشی ها از دخترها می ترسند؟!
با صدام حسین شده بود. یک بار با پسر روانی و جانی صدام، عدی مصاحبه کرده بودم. نگاه سرد و پوچ عُدَی به من هنوز که هنوز است مو را به تنم سیخ می کند؛ او در آن مصاحبه به چشمان من زل زد و گفت: می توانم به آسانی کشتن یک مگس، تو را هم بکشم. مصطفی هم سیگار پشت سیگار می کشید و هر از گاهی می زد زیر آواز. هم او و هم فهد با بی تفاوتی خاصی رانندگی می کردند، اما علیرغم چند اتفاق نزدیک به تصادف در ...
در سینما درصد جانبازی به من تعلق می گیرد
پرویز پرستویی که برای بازی در نقش حاج حیدر فیلم بادیگارد سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول جشنواره سی و چهارم را به دست آورده در تازه ترین گفت و گوی خود که در همشهری جوان منتشر شده، حرف های جالبی درباره حاشیه های اطرافش زده؛ او باز هم به افخمی و فراستی تاخته، از این که چرا کمدی بازی نمی کند گفته، از مصائب بازیگری و آسیب هایی که دیده، از سیمرغ مصلحتی، از پیشنهاد مهران مدیری برای بازی در مرد هزار چهره ، از علت ورود به مقوله تهیه کنندگی و... ...
بایدها و نبایدهای اقتصادی از دیدگاه امام محمد باقر علیه السلام
، خود و خانواده ام را از تو و مردم بی نیاز سازم. من آن گاه می ترسم که مرگم فرا رسد، در حالی که به گناهی از گناهان مشغول باشم. گفتم: راست گفتی، خدا تو را رحمت کند! می خواستم موعظه ات کنم، ولی تو مرا موعظه کردی .1 اهل بیت علیهم السلام بسیار سخت کوش و پرتلاش بودند و هرگز به بهانه دعا و توکل، کار و تلاش را رها نمی کردند. استاد محمدتقی جعفری می نویسد: تاریخ بشری با آن همه غرض ورزی ها که به ...
زندگی اجتماعی امام باقر (ع)
از بزرگان قریش، در چنین ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنین وضعیت جسمی، به فکر دنیا است! به خدا سوگند، باید پیش رفته و او را موعظه کنم . به آن حضرت نزدیک شدم و سلام کردم . او نفس زنان و عرق ریزان، سلامم را پاسخ گفت . فرصت را غنیمت شمرده، به او گفتم : خداوند، کارهایت را سامان دهد! چرا بزرگی چون شما در چنین شرایطی به فکر دنیا و طلب مال باشد! براستی اگر مرگ در چنین حالتی به سراغ شما ...
کرامات و روایات امام محمد باقر (ع)
خدا صلی الله علیه و آله و از دلبستگان به ما اهل بیت بود. او در مدینه در مسجد پیغمبر می نشست و ندا می داد: ای باقر العلم! ای شکافنده علوم! در این هنگام مردم او را مسخره می کردند و می گفتند: جابر هذیان می گوید. ولی او در پاسخ آنان می گفت: به خدا سوگند هذیان نمی گویم. آن چه گفتم بدان دلیل است که از رسول خدا شنیدم که فرمود: تو فردی از خاندان مرا ملاقات خواهی کرد که نامش نام من و سیمایش سیمای من است و ...
کارگردانی که 25سال نماز شبش ترک نشد
...، "جلال آل احمد"، "مجله های مکتب اسلام "، "قورباغه دروغگو" و ... هیات خانگی سلحشور که شهرت زیادی داشت خواهر مرحوم سلحشور درباره هیأت خانگی و خانوادگی ایشان اینگونه می گوید: حاج فرج اصرار داشتند که در خانه شان هیأت برگزار کنند. بعد از چند سال در جلسه ای خانوادگی مطرح شد که این هیأت در منزل خواهرها و برادرها به صورت گردشی برگزار شود، بعد از شنیدن نظرات همه، برادرم مخالفت کرد و گفت ...
معلم فداکار خاشی که خودش زیر آوار ماند تا 3 دانش آموز جان بگیرند/ شجاعت و فداکاری مهمترین درس زندگی معلم ...
به بیمارستان برسانم. وی ادامه داد: به برادر بزرگش خبر دادم نتوانستم بگویم حمید فوت کرده، گفتم بی هوش شده، خودش را به محل رساند و جنازه برادرش را دید. نمی توانم بگویم من چه حالی داشتم، اصلا نمی فهمیدم دور و برم چه می گذرد، هنوز هم در شوک هستم. * واقعاً از دست دادن حمیدرضا برای همه اهالی روستا ناراحت کننده است معلم کلاس چهارم ابتدایی حمیدرضا از اهالی روتک است که در سال ...
بازخوانی جنایات پزشک آدمکش رضا شاه!
زیر چوبه دار که ایستاده بود، فریاد می زد: ای مردم من قاتل نیستم! یگانه گناهم اینه که دستور مافوقم را اجرا کرده ام و حالا چون از همه ضعیف ترم، همه چیز به گردن من افتاده! قاتل اصلی سرتیپ مختار و خود رضا شاهه! به گزارش پایگاه خبری تیک (TIK.ir)؛ غلامحسین بقیعی در کتاب انگیزه: خاطراتی از دوران فعالیت حزب توده آخرین لحظات زندگی پزشک احمدی را این گونه روایت می کند. مردی کوتاه قد و ...
بعد از 18 سال جدایی ، کاپیتان سردیس دار شد! + عکس
جامعه ورزش گیلان و ایران، مردم و هواداران این اسطوره فوتبال از ساعت 17 روز گذشته در مزار وی در کولیور بندرانزلی برگزار شد. سیروس قایقران، هجدهم فروردین سال 1377 درسن 37 سالگی در حالی که به همراه پسر 8 ساله اش راستین عازم تهران بود در جاده امامزاده هاشم رشت براثر تصادف درگذشت. قایقران متولد اول بهمن سال 1340 درمحله ی کولیور بندرانزلی است. وی در سال 1363 به تیم ملی ...
مرگ تلخ عروس به دست خواهرشوهر
.... قرار بود کتابخانه بروم برای همین رفتم کتابخانه دانشگاه، کتاب را تحویل دادم. زنگ زدم خانه، پدرم گوشی را برداشت و گفت که شهره مریض شده و او را به بیمارستان برده ایم. پیش خودم گفتم خدا را شکر پس شهره زنده است و نمرده و بعد من به آنها ثابت می کنم که فقط یک اتفاق بوده، ولی وقتی به خانه آمدم از گریه و شیون مادرم و از اینکه شهره را کشتند متوجه شدم که شهره مرده. همه به هم ریخته بودند من ...
مرگ عروس در شلیک ناخواسته خواهرشوهر
همین رفتم کتابخانه دانشگاه، کتاب را تحویل دادم. زنگ زدم خانه، پدرم گوشی را برداشت و گفت که شهره مریض شده و او را به بیمارستان برده ایم. پیش خودم گفتم خدا را شکر پس شهره زنده است و نمرده و بعد من به آنها ثابت می کنم که فقط یک اتفاق بوده، ولی وقتی به خانه آمدم از گریه و شیون مادرم متوجه شدم شهره مرده است. همه به هم ریخته بودند من هم خیلی گریه می کردم و خودم را می زدم تا اینکه چند روز بعد پلیس به من ...
گفتگوی مجله پاسدار اسلام با جمال شورجه درباره "فرج الله سلحشور"
.... فکر می کنم سال 1366 یا 1367 بود که برای بازی در پرواز در شب دعوت شد. قبل از آن گاهی نمایشنامه می نوشت، تئاتر اجرا می کرد و در فیلم بازی. گاهی هم دوبله می کرد. طیفی از بچه های مذهبی را برای دوبله به تلویزیون و برای نمایش به رادیو برد و نمایش های مختلفی را اجرا کردند. به هر حال از مقطعی که با ایشان آشنا شدم، دیدم که انسان پاکباخته، ولایی، دینی و خُلّصی است، خصوصاً وجهه قرآنی بودن ...
طمع خونین پراید
تصمیم خودم را گرفتم. از آن روز به بعد صبح ها به منزل برادرم می رفتم، وقتی متوجه شدم که همسر برادرم به من مشکوک شده است، به او گفتم: دوست دارم ساعتی را در تلگرام با دوستانم چت کنم ولی همسرم اجازه این کار را نمی دهد، من هم برای رهایی از سرزنش های او مجبورم به خانه شما بیایم! متهم افزود: در واقع به دنبال فرصتی مناسب برای کشتن او بودم ولی هر بار می ترسیدم و بهانه های مختلفی برای برادرم می ...
ماجرای تکان دهنده مرحوم کشمیری از زن استخاره گیر
به گزارش پایگاه انقلاب نیوز ، حسن شیخ حائری: به لطف حضرت حق و حضرات معصومین علیهم السلام، استخاره هایم شهرت یافته بود و افراد متعدد و مختلفی به من مراجعه می کردند. شبی در صحن بارگاه حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام نشسته بودم و مراجعات مکرری برای استخاره داشتم. ناگهان احساس غرور بر من مستولی شد و با خود گفتم آیا کسی از من مسلط تر به استخاره هست؟! هنوز لحظاتی از این تصور در ذهنم نگذشته بود ...
گفتگو با معروف ترین روایتگر مدرسه های ایران/ برای عکاسی از شاگرد سوم ابتدایی، 15 بار به یک مدرسه رفتم
؟ حدود سال 74 که دانشگاه قبول شدم، بیش از گذشته فرصت مطالعه پیدا کردم. در همان دوران با مجله ای به نام عکس آشنا شدم. مجله ای که طرفداران زیادی داشت و در آن خیلی از عکاسان، تجربیاتشان را با خوانندگان به اشتراک می گذاشتند. مجله را که خواندم علاقه مند شدم شماره های قبل از آن را هم تهیه کنم. کم کم چشم باز کردم و دیدم واقعا عاشق عکاسی شده ام. همان مطالعات باعث شد شروع کنم به آموختن تجربی عکاسی و ...
جنجال بر سر تفریحات دوران نامزدی
آنها حالا روبه روی قاضی عموزادی رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده تهران نشسته اند. زن جوان در پاسخ به سوال قاضی که علت درخواست طلاق را می پرسد، می گوید: من و حامد یک سال پیش در یک فروشگاه مواد غذایی با هم آشنا شدیم. پس از آن تصمیم به ازدواج گرفتیم و بعد از این که کارهایمان را انجام دادیم، مراسم خواستگاری و عقد نیز انجام شد. بعد از عقد هم از آنجایی که حامد در تهران به تنهایی زندگی می کرد و من هم ...
ارکان و مبانی سینما از نگاه زنده یاد سلحشور
می توان پیام الهی را به مردم رساند؟ داستان های واقعی که در زندگی همه ما اتفاق می افتد پیام دارد. در جنگ، در تاریخ ائمه و یاران ایشان، در حریم ها، در بیمارستان ها، و در جمکران همگی داستان های واقعی هستند. قبول دارید که هیچ برگی بدون اراده خداوند از درخت نمی افتد؟ هر چیزی حکمتی دارد. هر حادثه ای همراه با پیامی از جانب خداوند است. چند وقت پیش با ماشین از جایی رد می شدم که دیدم پیرمرد و ...
شروین ، تیزپرواز دلاوری که در اسارت هم نگران امام بود
کرده بود صبح روز 1364/10/26 به علت درد شدید نگهبان عراقی را صدا کردم و و با صدای بلند گفتم حرس حرس وقتی نگهبان به پشت درب آمد از سوراخی تقریبا 15 سانتی پرسید چه شده و جه کسی مرا صدا کرد به او گفتم که من صدایت کردم او پرسید چه کار داری گفتم مرافق یعنی دستشویی دارم او نیز درب اتاق را باز کرد همین که از جایم بلند شدم یکی دیگر از دوستان هم گفت من هم مرافق هر دو نفر با هم به سمت دستشویی رفتیم وقتی رسیدیم ...
تکدی گری با آرزوی تبلت
به گزارش افکارنیوز ، مونا محمدقاسمی: آدرس تقریباً سرراست بود، وارد کوچه که شدم تابلوی بزرگ بارنگ آبی به چشمم خورد. ساختمانی که ویلایی است و دو طبقه. طبقه اول به دو بخش بانوان و آقایان تقسیم می شود. در نگاه اول دو پسربچه کوچک پشت میله های فلزی پانسیون ایستاده و با چهره های مظلوم مرا نگاه می کنند. لحظه ای دلم می گیرد بدون شک الآن باید سر کلاس درس نشسته باشند و با مسائل ریاضی دست وپنجه ...
چراغچی فرمانده ای مقتدر و صبور بود
اگر می خواهید به کسی مسئولیت بدهید، باید دارای دو ویژگی تعهد و تخصص باشد. درچه ای می گوید: همه جا به دنبال نیروهای خبره بودم. افراد زیادی به جبهه می آمدند، اما هیچ کدام دارای آن ویژگی ها نبودند. ضمناً از نیروها، آزمون عملی هم می گرفتم. کسانی که بنا بود، فرمانده شوند، به دست بچه های اطلاعات می سپردم. آنان را به خط می بردم و بعد از بازدید درخواست انتقاد و پیشنهاد از ایشان داشتم.که در این میان ...
ستاره پرسپولیس: در استقلال به من بازی ندادند به پرسپولیس آمدم
به نقطه قوت سرخپوشان در سمت دفاع چپ تبدیل شده است. * در استقلال که بودم پرویز مظلومی خیلی به من اعتقاد داشت. * هاشم بیگ زاده در رفتن من به فجر سپاسی تاثیرگذار بود. * روزهای اول حضورم در پرسپولیس سخت و تلخ بود. * با گوش خودم شنیدم که می گفتند با دلالی به پرسپولیس آمده ام. * رفتار برخی ها در استقلال مرا اذیت می کرد. * زمانی که تئاتر ...
گرامیداشت یاد سیروس قایقران در بازی ملوان و پرسپولیس
پوشان به نقل از ایرنا، سیروس قایقران تنها بازیکن شهرستانی بود که توانست در سال 67 و دربازی مقابل قطر بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بربازوی خود ببندد. این بازیکن مطرح فوتبال کشور در سال 77 و در مسیر بازگشت از تعطیلات نوروزی در حالیکه همراه فرزند، همسر و برادر همسرش با اتومبیل خود عازم تهران بود، در حوالی امامزاده هاشم و بر اثر وقوع تصادف ، خود و فرزندش (راستین) جان به جان آفرین تسلیم کردند. ...