سایر منابع:
سایر خبرها
خانواده معلم فداکارخاش صاحب خانه شدند
رسیدیم در شهرستان خاش، خانه ای خریداری کنیم و سند آن را به نام دو دختر و همسر این معلم خیرخواه بزنیم. این موضوع را از قبل با عبدالصمد گنگوزهی برادر این معلم نوعدوست مطرح کرده بودیم و وی چند خانه را برای بازدید در نظر گرفته بود. به اتفاق از خانه ها بازدید کردیم، اما مورد قبول واقع نشد زیرا باور داشتیم آن خانه ها در آن مناطق مناسب دختران و همسر معلمی نیست که جان خود را فدای تعدادی از دانش ...
مجکوم به قصاص، خانواده مقتول را پیدا نمی کند که از آنها رضایت بگیرد
.... زخم سطحی بود به همین دلیل هم احمد توانست بلند شود. او به سمت من حمله کرد و کتکم زد و یک بار دیگر فحاشی کرد و درحالی که دستش را روی زخمش گذاشته بود و داشت می رفت، من هم چاقو را برداشتم و چند ضربه دیگر از پشت به او زدم بعد هم از خانه فرار کردم. با توجه به اعترافات متهم، کیفرخواست علیه او صادر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران رفت. در جلسه رسیدگی ...
مادرانه های جوانترین تکاور شهید ارتش
...> آرزوی دامادیش را داشتم اما شهادتش نصیبم شد/روز تولد و شهادتش یکی شد مادر شهید یداللهی بعد از وداع آخر با پیکر فرزند جوان خود صبورانه از افتخار این روزهایش چنین می گوید: پسر من راه امام حسین(ع)، زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) را داوطلبانه رفت. برای رضای خدا و به عشق اهل بیت امام حسین(ع) به سوریه رفت. آرزوی دامادیش را داشتم اما شهادتش نصیبم شد. خدا گلچینش کرد. بچه من هم مثل خانم فاطمه زهرا ...
سمانه پاکدل و راز دوستی عمیقش با سحر قریشی؛ سبک زندگی، بیوگرافی + تصاویر
وجود ندارد، بیکار می مانند. در کل از ما هیچ حمایتی صورت نگرفت و حتی ما را از بازی در نقش های مشابه دلنوازان منع می کردند و می گفتند به تکرار نیفتید! بعد از آن هم که دیگر حمایتی در کار نبود. قریشی: چند وقت پیش مصاحبه ای انجام داده بودم که فیدبک های مثبت و منفی زیادی دریافت کردم. من در آن مصاحبه گفتم چرا باب شده که امروزه همه در حال تماشای سریال های ترکیه ای هستند. آنقدری که بالی خان را ...
خانه نشینی دختربچه 7 ساله براثر بیماری +عکس
این حد بحرانی نمی شد که مجبور باشیم موی سر یک دختر نوجوان 16 ساله را مانند موهای یک سرباز کوتاه کنیم. بعد از اینکه از خانواده نوری خداحافظی کردیم، این والدین به همراه دو فرزند بیمار خود ما را تا خروج از منزلشان که در یکی از محله های قدیمی جنوب شهر است همراهی کردند در حالیکه نازیلا دفتر نقاشی و مشق خود را دائم به من نشان می داد و من او را بغضی در گلو تحسین می کردم و با خود شرمنده بودم ...
زندگی یک سرباز معلم دیگر در سیستان وبلوچستان
آموزشی را درتهران می گذراندم که مدتی بیمار شدم. چند بار تصمیم گرفتم مرخصی بگیرم اما با مرخصی ام موافقت نشد. بعد از مدتی آنقدر بی حال و مریض شدم که با خانواده ام تماس گرفتم و بالاخره به مرخصی آمدم، اما در زاهدان نتوانستند بیماری را تشخیص دهند. دوباره به تهران برگشتم و در بیمارستان بقیه الله تهران آزمایش و نمونه گیری کردند و تشخیص شان سرطان بود. دکتر گفت باید 12 تا 18 جلسه شیمی درمانی داشته باشی ...
ماجرای مصرف برق منزل رهبری به روایت قرائتی
واحد دربارۀ پدرم بحث می شود؛ یکی می گوید کاخی مجلّل دارد، دیگری می گوید ساختمانی 15 10طبقه دارد! راننده می گوید: بحث نکنید من خانه وی را بلدم، الآن شما را به آنجا می برم. اتوبوس پر از جمعیت در خانه ما متوقّف می شود، زنگ خانه به صدا در آمد و من در را باز کردم، دیدم 50 40 نفر پشت در خانه جمع شده اند! گفتم: چه خبر است؟ دیدم همه با هم می گویند: این که یک خانه معمولی بیشتر نیست!! * از سفر ...
گزارشی از سیاست های صدا و سیما
. به هر حال وقتی که با یکسری آدم حرفه ای کار می کنید، وسواس تان بیشتر می شود. یک زمانی فکر می کردم مثلا عوامل فلان سریال که با آنها کار کرده بودم خیلی کاربلد هستند، الان متوجه شدم که چقدر اشتباه می کردم. برای همایش انجمن حمایت از بیماری های نادر دعوت شده بودم، گفتند می خواهیم شما را سفیر این انجمن اعلام کنیم، من هم گفتم اگر در کمک به این بیماران کاری از دستم بربیاید حتما انجام می دهم. ...
گروهک های ضد انقلاب وابستگی ما به انقلاب را خیانت به کردستان می دانستند
به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، آمنه حسینی سراب سه شنبه شب در دیدار تعدادی از مدیران و خبرنگاران به خانواده وی، با ذکر خاطراتی از چگونگی جانباز شدنش، اظهار کرد: سال 59 تا 61 مجری برنامه تلویزیونی کودک و نوجوان کردستان بودم. وی افزود: برنامه های ما به دلیل شهادت دانش آموزان و معلمان در استان، یک برنامه سیاسی شده بود چرا که در مورد اهداف گروهک های ضدانقلاب و شهادت معلمان برای بچه ها ...
انواع مشکلات جنسی در میان زوجین
...، چون خانواده ها باید به درمان صحیح و بدون هیچ گونه پیچ و خمی دسترسی داشته باشند چون در مورد این مسئله تا به حال متوالی درست و حسابی وجود نداشته، خیلی از درمان ها حاشیه ای بوده و در مراکز غیررسمی، سوءاستفاده زیاد شده است. بنابراین ما در قدم اول فکر کردیم باید یک کار درمانی استاندارد انجام بدهیم که خانواده ها بدانند مرکزی وجود دارد که بدون هدف تجاری کار درمانی درست برایشان انجام می ...
فقط دو بار زندگی می کنید
زد چون صحنه های دکتر نو را دیده بود و عاشق آنها شده بود، بنابراین می توان گفت همه این مسائل زیر سر ترنس یانگ، کارگردان دکتر نو ، بود. این اولین فیلم باند و فیلم کم خرجی بود و هیچ کس بالای سرم نایستاده بود که بر همه کارهایم نظارت کند. همه اش در جاماییکا فیلم برداری شد . من در (استودیو) پاین وود (لندن) نشسته بودم و باید سه صحنه را با اشیا و دکور پر می کردم، بنابراین رفتم سر آن کار. آنها روز ...
محروم از مهرورزی مادر شدم، سایه پدر می خواهم
به قاضی سعید احمدبیگی گفت: پدرم مرد مهربانی است. او 25 سال با مادرم زندگی عاشقانه ای داشت. از کودکی به یاد دارم که پدرم چقدر به مادرم، من و برادرم محبت می کرد. او شبانه روز کار می کرد تا برای ما آسایش و آرامش به ارمغان بیاورد. هیچ وقت درگیری پدر و مادرم را ندیده بودم و اصلاً فکر نمی کردم که روزی این اتفاق تلخ رخ دهد و این گونه خانواده ما از هم بپاشد. مادرم هم او را دوست داشت. من به تازگی ازدواج ...
ثمین وطن دوست: نیما وارسته برای - نفس هات - چهار ماه وقت گذاشت
خیلی آهنگسازهای دیگر در آن حضور داشتند را شروع کردم. در آن آلبوم قطعه ای به نام شهر آرزوها بود که موسیقی آن از نیما بود و در واقع آلبوم همشهری خوبم از اولین آشنایی های نیما با دنیای تولید، ضبط، میکس و مسترینگ بود و انگیزه ای برای او شد که یک استودیو راه اندازی کند. ابتدا از یک استودیو خیلی کوچک شروع کرد و من هم خیلی از ضبط هایم را آنجا انجام دادم. بعد از چند سال استودیو اولین خانه هنر را با مجوز ...
به الکل بگو نه !
. همه چیز وفق مراد بود تا اینکه یک شب که برای سرکشی به نانوایی رفتم متوجه شدم کارگرها در حال مصرف مشروبات الکلی هستند. آنها تعارف کردند و من هم کنجکاو شدم تا نوشیدنی را تجربه کنم و متأسفانه شرایط طوری شد که هر شب پای بساط شان می نشستم تا اینکه حدود 8 ماه پیش وقتی به خانه آمدم احساس کردم همه جا را تیره و تار می بینم. همسرم به پدرم زنگ زد و مرا آن شب به چند بیمارستان شهرمان بردند ولی از دست ...
مجید مجیدی - چهره ی سال هنر انقلاب - شد
تمام فیلمسازان جوان بی پناه بودم و آقا مرتضی مثل کوه در برابر هجمه هایی که به من می شد، پشتم ایستاد. در آن فیلم گوشه هایی از مصیبت های کشورم را نشان دادم و یادم هست که در دولت وقت هجمه ای شد و از ما بازخواست شد و از دفتر ریاست جمهوری نامه ای با 11 مورد نوشته شد و از من خواسته شد پاسخگو باشم. او ادامه داد: پیش آوینی رفتم و از او پرسیدم که حالا چه کار کنم؟ آقا مرتضی پشتم ایستاد و گفت، راهت ...
گزارش کامل از مراسم انتخاب چهره سال هنر انقلاب مجید مجیدی چهره سال 94 ادبیات و هنر انقلاب اسلامی شد/ ...
سینمای ایران است. محمدیان و تیمی که او را همراهی می کرد کار بزرگی انجام دادند. کسانی که در حوزه سینما فعالیت کردند می دانند که ساخت اثر دینی مشکل است، بعد از آن اثری که در مورد ائمه باشد مشکل تر است به خصوص که بخواهی انیمیشین بسازی که شکل فانتزی دارد که از همه مشکل تر. تیم انیمیشن شاهزاده روم بر همه این سختی ها پیروز شد و توانست مخاطب را با خود همراه کند. در ادامه مراسم کوروش زارعی ...
بانوی بدلکار ایرانی در فیلم جیمز باند
کسانی که اجازه دارند بروند جلو و او را دربیاورند، من و ارشا اقدسی بودیم. من تا به حال ماشین چپ نکرده بودم. با خودم گفتم یعنی می شود من یک روز مثل جن پشت فرمان ماشین بنشینم و اینچنین گاز بدهم و بروم. صحنه انجام شد و همه خیلی خوشحال بودیم. این اولین بار بود که می دیدم یک بدلکار خانم این قدر خوب کار می کند در ایران که نداریم. خارج از ایران هم در اسکای فال 110 بدلکار از همه جای دنیا بودند که فقط 5 ...
دنبال کپی کردن آمازون نیستم/ نماز جماعت در مایکروسافت/دیدگاه قشنگ رهبر ایران در زمینه شبکه ملی اطلاعات
یکدیگر وصل کرد؛ باید فکر کنیم و سامانه ها را بسازیم و این موارد همه فوت کوزه گری می خواهد. در فضای معماری و شهرسازی دستورالعمل هایی برای ساختن خانه و کاشانه وجود دارد و حتی ترکیباتی برای به عمل آوردن بتن و مصالح بکار می رود تا در نهایت خانه ای ساخته شود که موجب آسایش ساکنانش باشد؛ فضای مجازی هم دقیقا برگرفته از همین الگو است. تأکید شما در گفتارتان بیشتر بر توسعه رویکردهای ...
همسر قاری شهید منا سکوتش را شکست+تصاویر
و من با محمدسعید ازدواج کردم. چه سالی با هم ازدواج کردید؟ نیمه اول سال 1382 در کاروان سوریه با خانواده آقای سعیدی زاده آشنا شدم، دی ماه همان سال عقد کردیم و سال بعد هم ازدواج کردیم. چه خصوصیاتی در شهید سعیدی زاده شما را جذب کرد؟ همیشه دوست داشتم همسرم فرد مؤمن و بااخلاقی باشد. وقتی با خانواده آقای سعیدی زاده آشنا شدم بسیار خوشحال بودم که ملاک هایی را که ...
حنجره ام زمان دوبله خونریزی کرد
می بینم و هم سعی می کنم همه روزنامه ها را بخوانم. البته این را بگویم که تاکنون هیچ یک از سریال های ترکی شبکه های ماهواره ای را ندیده ام. آنقدر فیلم های خوب می بینم که اصلا دلم نمی آید سریال های سطحی ترکی را ببینم. فکر می کنم اکنون ذائقه ها تغییر کرده است. یک بار من و آقای حسین عرفانی در استودیو بودیم و بعد او گفت اگر همین الان داخل یک کوچه برویم و زنگ در خانه ها را بزنیم همه در حال دیدن ...
بازسازی لاله زار در سریال شهرزاد + تصاویر
شدیم یا اینکه لوله کشی آب در چه زمانی صورت گرفته است و از چه زمانی برق به خانه های تهران و در کدام بخش ها راه پیدا کرده است. پلاک ماشین ها چه شکلی داشتند به همین ترتیب اطلاعات مفصلی را جمع آوری کردیم که در نهایت همه آنها به صورت یک کتابچه در آوردیم. تیمی که در طراحی و ساخت صحنه شهرزاد بیشترین سهم را داشتند - حسن روح پروری در وسط عکس دیده می شود. این طراح صحنه در ادامه صحبت هایش ...
از این به بعد خودم را به مصدومیت می زنم تا بمب خبری باشم!
واقعا انرژی مثبت می دهند و از اینکه در کنار ما هستند خوشحالم. خانواده ام هم خیلی نگران شده بودند و وقتی دیده بودند در اخبار آمده شوک به تیم ملی والیبال کلی ترسیده بودند. به هر حال باز هم خداراشکر می کنم و به نظر خودم که یک معجزه اتفاق افتاد و با آن دردی که داشتم فکر نمی کردم به این سرعت خوب شوم و بتوانم به تمرینات برگردم. از این به بعد هر روز خودم را به مصدومیت می زنم او در ...
شوخی های منشوری مدافعان حرم
.... چند روز بعد برای آقا حبیب و رفقایش زمان تکرار تاریخ فرا می رسد؛ 21 دی؛ لحظة عملیات. آقا حبیب می گوید: عملیات ما ایذایی بود؛ عملیات فریب. باید حواس دشمن را پرت می کردیم تا زمان عملیات اصلی شود. محمد اینانلو تیربارچی بود و آقا حبیب کمکش. هر دو منتظر و چشم به راه لحظه موعود. تک تیراندازهای دشمن، تپه های خان طومان را هدف می گیرند. یکی از بچه های تیربارچی شهید می شود. فرمانده ...
جهاد دانشجویان در دل محرومیت
شناسم از احوال پدرش جویا می شوم، آخر او جزو اولین کاروان مدافعان حرم حضرت زینب(س) بود که به تازگی به خراسان شمالی بازگشته است. محمدحسین می گوید پدر هیچ خاطره ای تعریف نکرده، اینجاست که من پیشقدم می شوم و می گویم چند وقت پیش که با پدر صحبت کردم می گفت در عملیات کربلای 4 وقتی جنگ بالا گرفت از خدا خواستم شهید نشوم و همین طور هم شد، اکثر بچه ها شهید شدند و من جا ماندم. بعد به محمدحسین گفتم تصورم ...
قتل دوست پسر زن جوان توسط برادرش
... من و پدرم به خانه نرگس رفتیم و هر چه در زدیم کسی پاسخ نداد. من از روی دیوار داخل خانه نرگس پریدم و ناباورانه با وحید روبه رو شدم. من به خاطر غیرتم وحید را با دو ضربه چاقو کشتم. سپس جنازه را لای پتو پیچیدم و در صندوق عقب ماشین گذاشتم و آن را به آتش کشیدم، او مستحق مرگ بود. ذبیح الله پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: من از ماجرای قتل وحید به دست پسرم بی خبر بودم اما بعد از دستگیری به ...
داستان دو برادر ایرانی که دور دنیا را گشتند
با خاطراتش زندگی کند. به آزادی زندگی دیگران کاری نداشته باشد. من در فضایی که یک عمر با آن در تماس بودم زندگی می کنم. من در طول روز می خوانم یا می نویسم. کارهای کتاب ها و موزه و سخنرانی ها را انجام می دهم. الان که دارم با شما صحبت می کنم به همان دوران باز می گردم و رد حال هوای همان سفرها هستم. وقتی از آمازون یا قط شمال صحبت می کنم یعنی پرواز کردم و رفتم آنجا. یک جا نشستن و در شهر ماندن و در بستر ...
ریحانه بابا، خونش از رقیه (س) که پررنگ تر نیست
امکان هر روز با من تماس خواهد گرفت. در مدت یک ماهی که در عراق بود همواره اخبار تحولات عراق و سوریه را دنبال می کردم. پویا هم به قولش عمل می کرد و هر روز بعد از نماز مغرب و عشاء با من تماس می گرفت. خانواده شما یا همسرتان از موضوع رفتنش خبر داشتند؟ تا یک روز قبل از رفتن کسی اطلاع نداشت. یک روز قبل از اعزامش رفت و از مادرش خداحافظی کرد. به ماد رخودم اصلاً نگفتم چون وابستگی شدیدی به ...
تغییر احوال در سرزمین نور(گزارش روز)
...: روزی سرمزار امیر نشسته بودم دیدم جوانی با ظاهری حزب اللهی کنار من آمد و گفت: شما با این شهید نسبتی دارید؟! گفتم: من برادرش هستم ، او گفت: حقیقتش من از اول مسلمان نبودم اما بنا به دلایلی به اجبار و به ظاهر مسلمان شدم اما قلباً مسلمان نشده بودم تا اینکه برحسب اتفاق عکس برادر شما را دیدم، وقتی عکس را دیدم حال عجیبی به من دست داد. انگار این عکس با من حرف می زد، پس از آن قلباً به اسلام روی آوردم و ...
گالری ها گرانفروشی می کنند و به این دلیل وضعیت شان خوب نیست
در پاریس هنر تجسمی خوانده بودم؛ بهتر دیدم که اینجا را به گالری تبدیل کنم. تنها دو گالری سیحون و گالری سبز بعد از انقلاب به کار خود ادامه داده بودند. من رفتم و اجازه ی گالری گرفتم. اولین نمایشگاهِ گالری، مجموعه خانواده گلستان از سهراب سپهری بود. مردم نمی دانستند که سپهری نقاش هم بوده و همه فکر می کردند فقط شاعر است. این است که در روزنامه ها خیلی سروصدا کرد و همه آمدند. شب اول یک چیز عجیب و غریبی بود. ...
فرهنگ در رسانه
گفت در وادی هنر، درباره هیچ کس اندازه آوینی بحث و جدل نمی شود... خب! این بعد از گذشت 23 سال از شهادت ایشان چیز عجیبی است! خیلی عجیب! من که اعتراف کردم سربازم! پس خواهش می کنم سوالات تان در حد درک یک سرباز باشد! من شاهد بودم که آوینی مظلوم و دلشکسته رفت. من شاهد بودم که منش ایشان عافیت طلبانه نبود و وقتی احساس می کرد حرفی را باید بزند، با همه وجود می گفت و منتظر مصلحت های توخالی نبود ...