سایر منابع:
سایر خبرها
پدر شهیدم، داماد مدافع حرمش را در آغوش گرفت/ حرف های ناتمام محمدپارسای 5 ساله با پدر
که قبرش کنار مزار پدر شهیدت باشد. او به آرزویش رسید و بعد از شهادتش به پیشنهاد دائی ام کنار قبر پدرم به خاک سپرده شد و همسرم با پدرم در یک قبر به صورت اتفاقی قرار گرفتند به نحوی که مردم محل با قرار گرفتن شهید در قبر پدر شهیدم، می گفتند سید باقر داماد مدافع حرمش را در آغوش گرفت. *ماموریتی برای دفاع از حرم از همسر شهید نحوه اعزام شهید و چگونگی رفتنش را جویا شدم و او ...
برخی می گویند ما را در رسانه ها بزنید تا خارجی ها تحویلمان بگیرند!/ چرا پول گرفتن از دولت عیب است اما از ...
اینها مهمتر فیلمی است ضد امید. فیلم تلخ لزوما سیاه نیست. ما فیلم هایی داشته ایم که با وجود اینکه تلخ بوده اند خیلی هم تکریم شده اند و به هیچ وجه جزو فیلم های سیاه قرار نمی گیرند. کاری که فیلم های سیاه نما می کند این است که امید را از مخاطبش می گیرد و این اتفاق خیلی اتفاق بدی است. بارها در دین ما تاکید شده که نا امیدی بدترین و بزرگترین گناه است. *کرم پور: خیلی از فیلم هایی که به خاطر ...
جزییات زند گی شهید مطهری به روایت همسرش
دارند به من می گویند از جا بلند شو. بیدار که شدم حس کردم می توانم دست های ام را تکان بدهم. فردای آن روز هم با کمک بچه ها از جا بلند شدم و کم و بیش روی پاهای ام ایستادم. دو روز بعد هم به خانه برگشتم و بدون کمک کسی ایستاده نماز خواندم و تمام عوارض سکته سخت از بدن ام محو شد. در هر حال خیلی سخت است عمری با چنین انسان عزیز و شریفی زندگی کنی و بعد به این شکل دردناک او را از دست بدهی. خانم رسام ...
نقش قانون در برابر خشونت خانگی؛ حمایت از زنان یا دعوت به سازش؟ 66 درصد زنان ایرانی خشونت خانگی را تجربه ...
استقلال مالی و به قول خودش ترس از تنهایی هیچ گاه درخواست جدایی از همسرش نداده است. وی درباره تجربه اش از خشونت چنین می گوید: "همسر من این نوع رفتار را از خانواده اش یاد گرفته است. پدر او نیز چنین رفتاری با مادر همسرم دارد. هنگامی که به خانواده ام پناه بردم، پدرم با وی صحبت کرد و به او گفت که به خاطر مرد بودن و قوی بودن که نمی شود کسی را کتک زد و او این پاسخ را داد که به هر صورت مرد باید با زن تفاوتی ...
علی مسعودی: برای ازدواج بدو بدو رفتم پشت پنجره فولاد
بگویم آینده دارم، آینده ام همین حالاست. از آقا خواستم خودش شرایط ازدواج را برایم مهیا کند، امام رضا(ع) هم درست کرد و من دو روز قبل ازدواج کردم. پس مادر را به آرزویش رساندید. بله، مادرم عروس خانم را دید و پسندید! اما چون حال جسمی اش خوب نیست برای مراسم عقد نتوانست به تهران بیاید. ما قرار است بزودی به مشهد برویم و در آنجا هم با حضور مادر و اقوام مراسمی برگزار کنیم. در ...
تحمل "گرسنگی" برای حفظ سلامت بدن مفید است/ وعدۀ شام حذف نشود
ضمن اینکه با نگاهی اجمالی، مخاطرات غذایی در زندگی امروز مردم کشورمان را تشریح کرده، مواد غذایی مفید و مضر را نیز به صورت مصداقی توضیح داده است. "غذای طیب" مقدمه انجام عمل صالح رضا منتظر با بیان اینکه در آیات قرآن کریم، خوردن غذای طیب قبل از عمل صالح آمده است، اظهار داشت: در قرآن به صورت مکرر مقدمه انجام یک کار خوب، خوردن "غذای طیب" بیان شده است؛ بر این اساس انسان به ذهنش می رسد ...
هیچکدام از اقوامم را به آموزش و پرورش نیاوردم
وی برگزار شد و چند روز بعد در 30 شهریور سال 92 در خبرگزاری فارس منتشر شد. دفتر وزارتی به راحتی وقت مصاحبه نمی دهد و البته در این مدت چند بار هم قرار گفت وگوی حضوری با آقای وزیر از جانب دفتر وزارتی کنسل شده بود ولی در نهایت زمانی به خبرگزاری فارس اختصاص یافت. *** هر چند که دفتر وزیر از سال های اول انقلاب تا کنون، تغییرات متعددی را تجربه کرده است اما اینجا، یک حس ...
32سال به دنبال عزیزم گشتم
پیکر شهدایی که می آمد و میان اسرایی که آزاد می شدند، در جست وجویش بودم. سال ها طعم تلخ چشم انتظاری را خود و فرزندانم چشیدیم؛ 32 سال صبوری و دلتنگی. هر بار بی موقع در خانه به صدا درمی آمد، می گفتم رجبعلی است، او آمد. در نبود همسرم خیلی سخت بچه ها را بزرگ کردم. کمی بعد از اینکه خبر شهادت را برایمان آوردند، من به خانه پدری برگشتم. در کنار مادر و پدرم زندگی را از سر گرفتم. بچه ها هم به پدر من بابا می ...
جولان عروسهای پولدار پایتخت با هلی کوپتر!
گونه که جمعی از افراد نیکوکار تمام خدماتی که یک مراسم عروسی احتیاج دارد، از پذیرایی مهمانان و کارت دعوت گرفته تا فیلمبرداری و عکاسی و حتی لباس عروس را تقبل می کنند و کلیه این خدمات با حداقل قیمت به جوانان ارائه می شود. با یکی از کانون های ازدواج آسان تماس گرفتیم و جویای شرایط رزرو کردن شدیم. متصدی کانون در رابطه با نحوه ارائه کارشان به ما گفت : برگزاری یک عروسی در تالارهای سطح ...
فاجعه از اینجا آغاز شد شنل به جای چادر عروس!
محض در جامعه هم موجب شده همه قبل از ازدواج به فکر اگر طلاق باشند. همین می شود که پسر زیر بار مهریه سنگین نمی رود، دختر زیر بار مهریه سبک. خانواده دختر به فکر چک و سفته می افتند و خانواده پسر دنبال راهکاری برای سد شدن، دختر حق طلاق می خواهد و حق حضانت، پسر از بچه دار نشدن می گوید و زندگی با عشق بدون بچه ! رقابت برای به کرسی نشاندن حرف خانواده عروس یا خانواده داماد، رقابت برای خرج تراشیدن ...
از تحویل سند و کلید منزل به خانواده معلم فداکار خاشی تا رونمایی از تمبر معلم فداکار
در خاش به نام دو دختر و همسر این معلم بسته شد. شجاعی بیان کرد: براساس گفته نماینده این جمعیت، این میزان پول در اعلام فراخوان عمومی و مشارکت مردم از سراسر نقاط کشور در یک هفته جمع آوری شد و با کمک های خرد مردم که حتی 5،2و 10هزار تومان هم در بین آنها مشاهده می شد، خانه ای برای خانواده این معلم خریداری و تحویل آنان شد. وی اظهار کرد: از طرف این جمعیت در روز تحویل این خانه، 5سکه ...
جان می بخشد تا دیگری جان بگیرد/حکایتی دیگر از دنیای معلمان
معلم برای تحصیل او ابوالفضل، دانش آموزی معلول و ساکن یکی از روستاهای محروم استان یزد بوده که برای رفت وآمد به مدرسه دارای مشکل است. پدر او به دلیل فقر مالی خانواده برای کاشت هندوانه مجبور است تا از روستایشان در استان یزد به جاسک در جنوب کشور برود و مادر نیز برای بُردن ابوالفضل به مدرسه ناچار است او را بر روی ویلچر قرار داده و با دشواری به مدرسه ببرد. آقا معلم که سختی های مادر ...
رامین: نگذاشتم ایران، سوریه شود!
... نوه ام دوتابعیتی نیست او به درخواست آن گروه تلگرامی به شایعات پاسخ داده است و البته در ابتدا تاکید کرده که آن گروه و اعضایش خودشان را درگیر حواشی نکنند. به نظر می رسد این خواست رامین به این دلیل بوده که در چند سال اخیر این حاشیه سازی ها برای او و خانواده اش مشکل آفرین شده است که ادامه و زمانی که نوشت مثلا نشر اکاذیب علیه این و آن، چه سودی دارد و کدام مشکل جامعه ما را برطرف می کند ...
"ازدواج با عشق در کابل"؛ رستاخیز خصلت های عالی بشری
فیلم می گوید: من تو را قبول عشق در "ازدواج در کابل" به عالی ترین صورت ها رخ می نمایاند. پسر عاشق نگران این است که دختر مورد علاقه اش از سوی پدر مورد خشم و عتاب قرار گرفته، در خانه حبس شده و از رفتن به مکتب باز بماند. بنابراین عشق هم طراز آگاهی و فهیم شدن قرار می گیرد. حالا در افغانستان اذهان بیدار شده اند و می دانند انسان باید زمانی دردمند و غصه دار واقعی باشد که نتواند ...
دلبسته ادبیات انقلاب
پنجم اردیبهشت سالروز درگذشت امیر حسین فردی است. مردی از روستای قره تپه اردبیل که بی شک یکی از مهم ترین پایه ها و ستون های ادبیات انقلاب اسلامی بود. مردی که پیش از قرار گرفتن در قامت مدیریت، یک نویسنده و فعال عرصه ادبیات داستانی بود و تمام تلاش خویش را به کار گرفت تا ادبیات انقلاب را در جامعه ترویج دهد. فردی فعالیت های خود را با عضویت در حوزه اندیشه و هنر اسلامی - که بعدها به حوزه هنری تغییر نام ...
4 امام را واسطه کرد تا من راضی شوم
تقریبا خبر زیادی از هم نداشتیم تا اینکه 15 ساله شده بودم که خانواده عمو آمدند منزل ما و مجددا مرا خواستگاری کردند. این بار ته قلبم راضی بود و پدرم هم که این موضوع را حس کرد قبول کرد. البته شرط کردم و گفتم قبل از هر جوابی باید پسر عمویم را ببینم چون چند سال است او را ندیدم و نمی دانم الان چه تغییراتی کرده. بسیار دنبال این بودم که اطلاعات عمومی ام بالا رود و به شدت کتاب خوان بودم. به قدری که ...
خانواده همچون نهادی اجتماعی
هم بنشینند و صحبت کنند. در روابط روزانه بده بستان بیشتری صورت می گرفت. شاید وقتی پنجاه ساله می شدند چند عروس می داشتند که نزد خودشان زندگی می کردند، همان طور که خود زن نزد خانواده ی همسرش زندگی کرده بود. زن بعدها به عنوان مادربزرگ تعداد زیادی نوه و نتیجه و ناظر خانواده ای پرجمعیت سلطه ی بیشتری کسب می کرد. پسران او نه به پدر بلکه به مادر دلبستگی محکمی پیدا می کردند. پدر، که دیگر در مزرعه کار ...
تکاوری که فرمانده اش را سربلند کرد
(ع) سپاه پاکدشت، فرماندهی گروه های ناصحین و صالحین و نیز فرماندهی بسیج دانش آموزی پایگاه های مقاومت پاکدشت را بر عهده داشت. خیلی این راه را دوست داشت و با علاقه کارهایش را انجام می داد. شما پسرتان را اینطور بار آوردید یا خودش مسیر زندگی اش را پیدا کرد؟ کوچک تر که بود محسن را با خودم به هیئت ها می بردم. مادرشان هم با قرآن مأنوس است. ما در خانه ضبط صوت هم نداریم. ممکن است برخی ...
مجالی برای آرزو داشتن نیست
بهای دیه مدتی در خانه پسر همسرش زندگی کرد اما بعد از چند سال شنید که باید خانه را خالی کند و صاحبخانه قصد فروش آن را دارد. در این گیرودار بود که تنها دخترش با ماشین تصادف کرد. 13جای بدن دخترک شکست و او راهی بیمارستان شد. فردی که با او تصادف کرده بود، وضعیت مالی خوبی نداشت اما وقتی حال و روز زن جوان و بچه هایش را دید و از ماجرای بی خانمانی شان با خبر شد خانه نیمه سازی که آنها الان در آن ...
زیر پوست شهر
تنها سیر نزولی و زوال زندگی برادران خانواده را تشدید می کند بلکه بیش از همه آینده سمیه را تحت تاثیر قرار می دهد و به بیانی دقیق تر تر و خشک را با هم به ورطه نابودی می کشاند. سمیه که به نوعی تکیه گاه تمام اعضای خانواده محسوب می شود با آگاهی از قول و قرارهای پنهانی مرتضی، میان ماندن و رفتن، میان زندگی شخصی و نجات خانواده، راه دوم را بر می گزیند تا شاید با عواید حاصل از ازدواج او، خانواده از تنگناهای ...
نمایش وحشت در باغ وحش تایلند
...> خودکشی یک سامورایی+عکس از مردان هوسران انتقام می گرفتم مرگ دست جمعی سفره ماهی ها در سواحل قشم +عکس بیلبورد تبلیغاتی استقبال از رئیس جمهور کره در تهران +عکس پیدا شدن جسد کودک 7 ساله پس از 5 روز تلخ ترین صحنه پس از شکست پرسپولیس+عکس تورهای زیارتی تامین اجتماعی برای بازنشستگان عروس و داماد اهوازی پای صندوق رأی+عکس قتل خانوادگی در یکی از روستاهای دهلران+ جزئیات ...
فریبرز در روستای عجایب
اطراف شهرستان پاوه به دنیا آمدم. قبل از تولدم پدرم از دنیا رفت. کودکی را بدون سایه پرمهر پدر بالای سرم گذراندم. 4برادر و یک خواهر هستیم و مادرم با پخت نان و پدربزرگم هم با فروش محصولات باغ هزینه های زندگی مان را تأمین می کردند. از کلاس پنجم ابتدایی مشغول به کار شدم و کارگری کردم. هنوز هم بعد از این سال ها وقتی به دستان پینه بسته ام نگاه می کنم روزهایی را به خاطر می آورم که در گرمای سوزان آفتاب ...
بانکداری اسلامی به سبک جانباز 70درصد
خدایی می گوید: مرحوم پدرم دائم صلوات می فرستاد. به همین دلیل در محله به شیخ صلواتی معروف شده بود. یکی از عادت های پدر این بود که هنگام ظهر هر جایی که بود اذان می گفت. اگر سوار اتوبوس بود پیاده می شد و اگر در خانه یا سر کار بود روی پشت بام می رفت و شروع به اذان گفتن می کرد. قبل از انقلاب اسلامی چندین بار از طرف ساواک تهدید شد که این کار را انجام ندهد اما توجهی نمی کرد و به کارش ادامه می داد. من هم ...
اندر احوالات آقای همسایه
بیشتر می شد. حالا دیگر من هم خودم را با پسر خاله ام مقایسه می کردم. چرا او باید با پول پدرش برای من دک و پز بفروشد و من ... ؟ . این مسئله عذابم می داد . از طرفی خانواده ام با حرف های شان روی مخ من راه می رفتند. خاطر خواه دختر خانمی شده بودم. پدرم می گفت باید یک زن پولدار بگیری و خودت را بالا بکشی. دیگر از این حرف ها حالم به هم می خورد. از خانه فرار کردم. ...
چرا زنان به دانشگاه می روند؟/ انگیزه کسب شغل چقدر محرک زنان برای ادامه تحصیل است؟
"اون موقع همه دانشگاه می رفتن و اگه نمی رفتیم زشت بود. خودم شخصاً علاقه داشتم دانشگاه برم، اما بیشتر از من، مامانم علاقه داشت. بعد از درسم خیلی دنبال شغل بودم، دنبال شغلی بودم که نیمه وقت باشه، اما چون پیدا نکردم تصمیم گرفتم بمونم خونه و کلاً کار نکنم. شغل نیمه وقت رو هم برای این می خواستم که سرم گرم باشه و وجه اجتماعی داشته باشه وگرنه اصلاً مسأله مالیش برام مهم نیست؛ چون وضع پدرم نسبتاً خوبه و احتیاج ندارم". ...
چشم انتظار پیراهن یوسفم هستم
شده ای. چرا می خواهی بروی؟ ابراهیم تاب دیدن حال پریشان مادر را نداشت، ولی می دانست که باید برود: امام دستور داده اند هر کسی می تواند بجنگد، به جبهه برود. دشمن تا خانه های مردم خرمشهر پیش آمده. من نمی توانم بنشینم و ببینم که دشمن تا خانه های ما جلو بیاید. در تمام 3 ماهی که ابراهیم دوره آموزش نظامی را می گذراند، مرتب به معصومه خانم و پدر و مادر دلداری می داد که قرار نیست به دل توپ و تفنگ برود. حتی ...
ادعای کیهان درباره واگذاری شاپرک به امریکایی ها/ پیشنهاد جدید حجاریان به مجلس
لب خط آهن جنوب تهران، مریم و سه فرزندش با شکنجه و اعتیاد مرد خانواده، روزها را سپری می کنند. قصه مریم مشابه قصه اعظم است. مریم با تولد سومین فرزندش به مرکز خیریه مهرآفرین معرفی می شود و این مرکز مریم و سه فرزندش را تحت حمایت قرار می دهد. از آنجا که مریم معتاد به حشیش و شیشه بود، فرزندش رضا نیز با تاثیر از اعتیاد مادر به دنیا آمد که برای سم زدایی، چند وقتی رضا را در بیمارستان می گذارد. پس از بهبودی ...
تغییر الگوی زندگی خانوادگی در امریکا
فرزندان بسیار کم سن و سال هستند و ازدواج چندین سال بعد صورت می گیرد. در میان تیوی ها، قبل از رواج مسیحیت، نوزادان را در هنگام تولد نامزد می کردند. در برخی از جوامع عروس و داماد آینده فقط در روز عروسی همدیگر را می بینند. در جوامع دیگر ابتدا نمایندگان دو خانواده ترتیب نامزدی پسر و دختر را می دهند و سپس آن دو مجازند باهم ملاقات نمایند. حتی در جاهایی که ازدواجهای ترتیب یافته رایج است، روابط عاشقانه ای ...
گفت وگو با جوانی که اعضای بدن مادرش را اهدا کرد/مادرم هنوز زنده است
همین یک دفعه بدون اینکه به اطرافش نگاه کند، دور زده بود. آن افغانی هم انگار فقط کمی زخمی و الان هم در زندان است آیا پدر و مادرت کلاه ایمنی داشتند؟ پدرم کلاه داشت اما مادرم کلاه نداشت. مادرت چند سال داشت؟ چند فرزند هستید؟ مادرم 45 سال داشت و من فرزند بزرگ هستم که 19 سال و شش ماه دارم و چهار خواهر کوچک تر از خودم هم دارم. آیا مادرت قبل از این اتفاق درباره ...
از بوی خوش متوفیان تا جنازه ای که اشک ریخت!
: به نظر من مرده که کاری از آن بر نمی آید و روح از بدنش جدا شده و ترسی ندارد ولی باید از بعضی زنده ها واقعا ترسید بعضی انسان ها تا زنده اند کارهایی می کنند که جان همه را تهدید می کند. وی ادامه می دهد: از کودکی در غسال خانه بودم چون پدر و مادرم هم اینجا مشغول به کار بودند. می گوید: اولین بار که کار غسالی کردم زمان شهادت شهدای وحدت بود شهدا را آورده بودند و پدرم دست تنها بود برای ...