سایر منابع:
سایر خبرها
پایان 12 سال رسیدگی به پرونده انتقا م گیری مسلحانه
رفتیم و من وقتی مرد را دیدم به رگبار بستم. نمی دانستم کسی دیگری هم آنجاست و قصدم کشتن پسر کوچک مقتول نبود و اصلا متوجه مرگ او نشدم. اگر می دانستم کاری نمی کردم و مسئله را به وقت دیگری موکول می کردم. تا اینکه روز بعد فهمیدم پسرش هم کشته شده است. او به ناموس من چشم داشت و من هم کاری را کردم که رسم طایفه ام بود و از این کارم پشیمان نیستم. با توجه به گفته های این مرد خانواده مقتولان نه تنها علیه او و ...
ادعای تجاوز یک معلم به دانش آموز 9ساله
! روستای قره محمد، اولین خانه دست چپ نشانی است که اقوام دختر در تماس های پی در پی شان برای حضورم در منطقه یادآور می شوند. وقتی پیچ جاده ها را رد می کنم و به ورودی روستا می رسم، پدر دخترک کنار جاده ایستاده است. مغموم، دل شکسته و آشفته تر از روزی که دیدمش! وارد خانه ای می شوم که صفا و صمیمیت را می توان از آرامش حاکم بر فضای درونش حس کرد. احترام مرد و زن خانه به یکدیگر فضای صمیمی ایجاد کرده ...
جزئیات آزار و اذیت دانش آموز 9ساله زنجانی/ دایی ندا: این حادثه قربانی دیگری هم دارد
است که اقوام دختر در تماس های پی در پی شان برای حضورم در منطقه یادآور می شوند. وقتی پیچ جاده ها را رد می کنم و به ورودی روستا می رسم، پدر دخترک کنار جاده ایستاده است. مغموم، دل شکسته و آشفته تر از روزی که دیدمش! وارد خانه ای می شوم که صفا و صمیمیت را می توان از آرامش حاکم بر فضای درونش حس کرد. احترام مرد و زن خانه به یکدیگر فضای صمیمی ایجاد کرده است. شرح ماجرا از زبان دایی دختر گفته می شود و من ...
سارق خانه پیرزن: کارهایم دست خودم نبود
پسری جوان که همراه دوستش به خانه مادربزرگ او دستبرد زده توسط مأموران پلیس آگاهی دستگیر شده است و در بازداشت به سر می برد. این متهم در گفت وگویی با خبرنگار ما، ماجرا را توضیح داده است. قبل از هر چیز خودت را معرفی کن. علی هستم، بچه شاه عبدالعظیم و 24 سال دارم، سابقه هم ندارم. چرا در بازداشت اداره آگاهی هستی؟ به خاطر سرقت. چطور تصمیم گرفتی سرقت انجام بدهی ...
مقدماتی برای دو تا شدن
است بر دوش هر دو طرف زوجین که هم ایجاب می کند برای عمل به آن تا حد ممکن با آگاهی و مهارت در این راه قدم برداشته و آمادگی لازم برای تحقق آن کسب شود. مقدمات ازدواج *تکامل یکدیگر در زندگی مشترک بنا بر این است که همه چیز مشترک باشد و هیچ نوع من و تویی وجود نداشته باشد. هر یک از زن و مرد باید تماما در یکدیگر ذوب شده و محو همسر خود شوند. در ازدواج باید خود را فراموش کرد و در ...
بلد نیستم دانش آموزان را تنبیه کنم!
محمودی خیلی کم پیش آمده تنبیه کند. به قول دانش آموزان حتی وقتی جریمه هم می دهد طوری نیست که تنبیه به حساب بیاید. وقتی دلیل این موضوع را می پرسم می گوید: نمی دانم واقعا نمی توانم این کار را انجام بدهم. احساساتی بودن آقای محمودی را می توان از برخورد با سیدمحمدعلی پسر 7 ساله اش فهمید. محمد علی دانش آموز همین مدرسه است و زنگ های تفریح را با پدرش می گذراند. وقتی آرام کنار پدرش ایستاده و درباره گلهای ...
دستگیری پسری که مدعی خوردن یک پیرزن است
مدت زمان طولانی است که ماده مخدر شیشه مصرف می کنم، روزی به دلیل مصرف مواد در حالت طبیعی نبودم که پیرزن را کشتم و او را خوردم . به گزارش تسنیم، اواسط فروردین امسال زن جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران اظهار داشت که مادربزرگش مفقود شده است و در ادامه اظهاراتش به ماموران گفت: مادربزرگم به همراه مرد مسنی و پسرش که از بستگان ما هستند در یک خانه در غرب تهران زندگی می کنند؛ روز 10 فروردین با ...
سلام بر آن شکنجه دیده در قعر زندان ها و تاریکی گودال ها!
گروه معارف – رجانیوز: هنوز از پس لحظه های دور، نجواهای عاشقانه ات را می شود شنید. حک کرده اند بر تن تمام خشت ها و ستون های زندان، مرام صبوری ات را. اینک نوبت توست؛ گلی از بوستان فاطمه علیه السلام . باز هم دستان پاییز کدورت یاس غربت دیده ای را چیده هر دم! بی کرانگی ات را چهار گوشه زندان، تاب حضور ندارند. عطر سخن هایت، می نواخت جان های مشتاق را. عطر سخن هایت، فرو می پاشید شیرازه قدرت پوشالی خفاشان شب پ ...
پاتک پلیس پایتخت به 131 سارق و زورگیر
دهانش را گرفتم و دست و پایش را با طناب بستم. همان لحظه دخترش آمد که دوستم دست و پایش را بست. دختر جوان از ترس هرچه طلا بود تحویلم داد. خواستیم فرار کنیم که یکدفعه چشمم به گاوصندوق افتاد. از او خواستم رمز آن را بگوید اما دختر جوان گریه می کرد و می گفت رمز را فقط پدرش می داند. من هم وسوسه شدم و او را مورد آزار و اذیت قرار دادم. بعد از سرقت فرار کردیم و با فروش طلاها، پول آن را بین خودمان تقسیم کردیم ...
امامش مژده شهادت را به او داده بود
.... همسرم برای سرافرازی کشورم جانش را تقدیم اسلام کرد و من به او افتخار می کنم. بعد از شهادت همسرم مستأجر بودیم و بعد از هفت سال بنیاد شهید مسکنی برای ما تهیه کرد. دخترم یک ساله بود که پدرش شهید شد و دست تنها او را بزرگ کردم. یتیم بزرگ کردن خیلی سخت است. باید برای او هم پدر می شدم و هم مادر. من هفت سال خانه مادرم زندگی کردم و خب به هرحال مسائل و مشکلات متعددی داشتم اما در زمان جنگ مردم مهربان تر ...
داستان تلخ زندگی چند زن کارتن خواب
، زیباست با چشمهای سبز و پوست سفید. نخود فرنگی ها را در سبد می ریزد: 7 ماه و 21 روز اینجام. هیچوقت مواد مصرف نکردم. اینجا هم زندگی و هم کار می کنم. درسهام را می خونم و می رم امتحان می دم. پدر و مادرم هر دو معتادن. پدرم هنوز مصرف کننده است. مادرم هم رفته لویزان یعنی برای ترک. - بهناز جان خواهر و برادری هم داری؟ - دو تا خواهر که ازدواج کردن. اون دو تا از زن اول پدرم هستن. اونها ...
پریناز ایزدیار: شهاب حسینی پدیده است
بوده؟ من نمی دانم چون خیلی دیر به گروه اضافه شدم. من تقریبا آخرین نفرها بودم که قرارداد بستم، شاید اگر اشتباه نکنم معصومه رحمانی دو روز بعد از من قرارداد بست. چه جوری ستاره سریال شهرزاد به یک پسر جوان که اولین کارش بود اعتماد کرد؟ سعید روستایی به من اعتماد کرد چون نقش را به من داد که شاید خیلی کارگردان ها جسارتش را نداشته باشند که به من بدهند. البته ایشان هم همان ...
تک فرزندی، موجی از تنهایی را برای نسل بعدی به ارمغان می آورد
است و تک فرزندی خوب است. همیشها م دوست داشتم دختر داشته باشم. اتفاقا وقتی یاس را باردار بودم سونوگرافی تا به آخر جنسیت بچه را نشان نداد و من همیشه با خود می گفتم خدایا بچه ام سالم باشد اما دختر هم باشد.(می خندد) راستش من اصلا روحیه پسر داشتن ندارم و در دوران بارداری ام هم اول اسم یاس را انتخاب کردم. با اینکه دوست داشتم تنها یک فرزند داشته باشم اما بعد از گذشت چند سال یاس مرتب به ما می گفت ...
معلمی که با ده عضو خانواده اش شهید شد
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، صبح بیست و ششمین روز از اسفند ماه سال 1366 مصادف با عید مبعث پیامبر(ص) حلیمه خانم خود را برای میزبانی از مادربزرگ، پدر و مادر و خانواده خواهرانش آماده می کرد.از صبح دلشوره عجیبی، ذهنش را مشغول کرده بود. حول و حوش ساعت یازده با زنگ تلفن، صدای پدرش ماشاء الله قزوینی در گوشی پیچید که برای ناهار منتظر ما نباش، بعضی از بچه ها ...
خانم ها! مراقب حرف های تان باشید! شنیدن بعضی جملات مرد ها را ویران می کند
کار هایش، آن هم در مقابل دیگران، یکی از مواردی است که کمتر مردی می تواند تحملش کند. طبیعی است که شما به عنوان یک زن و شوهر گاهی دعوای تان بشود و گاهی هم به شدت از کار های یکدیگر عصبانی شوید اما نصیحت دوستانه ما این است که بگذارید موضوعات خصوصی، خصوصی باقی بمانند، پس در همان چند ساعتی که در مهمانی یا مقابل دیگران هستید، به هر زحمتی که هست خودتان را کنترل کنید و بعد از آن، هرچه می خواهید ...
حادثه قتل ستایش جنایت است، نه آسیب
در نشست گفت وگویی درباره آسیب های اجتماعی مطرح شد: حادثه قتل ستایش جنایت است، نه آسیب/ ریسک فاکتورهایی که احتمال وقوع قتل را بالا می برند/ نباید از زاویه قومی و قبیله ای قتل ستایش را تحلیل کرد برای انجام این پژوهش با 2 زن و 12 مرد مصاحبه کردم که میانگین سنی این افراد 21 سال بود. تفاوتی که قاتل ستایش با کسانی دارد که با آن ها مصاحبه کردم، این است که او نوجوان است. قتل معمولاً ...
از خداشناسی و آشنایی با زندگی اهل بیت(ع) تا آموزش احکام به زبان شعر و تصویر
فیلی جمشید خانیان-افق داستان، ماجرای پسر بچه ای تنهاست که زمانی لاک پشتی داشته. یک روز لاک پشتش گم می شود. حالا بعد از چند سال که محلشان عوض شده است و به خانه و محله و مدرسه ای جدید آمده اند با پسری روبه رو می شود که آن لاک پشت را به یادش می آورد . در این کتاب نویسنده با جا به جایی پسر بچه از محلی به محل دیگر و تغییر مدرسه و دوستان و تنهایی او شروع می کند و مشکلات نوجوانی ...
یادم رفته بود یک "زن" هستم
آشپزخانه هم کارتن بزرگ پیاز گذاشته اند. پیازهایی که به زودی باید خرد و سرخ شوند. بهناز 15 ساله، زیباست با چشم های سبز و پوست سفید. نخود فرنگی ها را در سبد می ریزد: 7 ماه و 21 روز اینجام. هیچوقت مواد مصرف نکردم. اینجا هم زندگی و هم کار می کنم. درس هام را می خونم و می رم امتحان می دم. پدر و مادرم هر دو معتادن. پدرم هنوز مصرف کننده است. مادرم هم رفته لویزان یعنی برای ترک. - بهناز ...
چه فرقی بین ما هست؟
، کار. حتی زمانی که همسرم توسط منافقین افغان در زندان های افغانستان به سر می برد، با اینکه حامله و پابه ماه بودم، می رفتم خانه مردم را جارو می کشیدم تا لقمه نان حلالی سر سفره بیاورم. شیخ عبدالحمید روی نان حلال بسیار تأکید داشت و من باید بچه هایم را در مسیر پدرشان تربیت می کردم. برای اعتقادشان رفتند مرضیه خانوم در افغانستان، زندگی خوبی داشت. پدرش از روحانیون بزرگ افغان بود که به ...
اشعار آیینی ویژه شهادت حضرت باب الحوائج امام کاظم علیه السلام
وصالی داشت غمش ز بس که مقدس بود ، وفائی گفت امین وحی خدا از غمش ملالی داشت سید هاشم وفایی ... کاشکی از او خبری را به پسر می بردن ... کاشکی از او خبری را به پسر می بردن که برای پدرش خون جگر می بردن همه از غصه ی زندان بلا بی خبرن لااقل کاش به معصومه خبر می بردن کاشکی عطر سلام سحر دختر را با ...
هندوی شیدا یک رمان اسپورت است/ عاشقانه نویسی ترویج اروتیسم نیست/ به بدنه زرد ادبیات هیچ تعلقی ندارم
اموال خانواده اش را برمی دارد و پدرش را که در خانه بوده می سوزاند تا مسأله دزدی جلوه کند. این یک بزنگاه بود در یک لوکیشن واقعی. با همه شرایطی که داشتم چون همان ماهی گیر، قلابِ من به موضوع این بزنگاه گره خورد و وجودم را لبریز کرد. هندوی شیدا زندگی داستانی و ادبی اش آغاز شد. این همان بوطیقای فضا و بودن در خانه ایست که ظاهرا اصلا ربطی به مقوله داستان نویسی ندارد. مقصودم این است که نویسنده زندگی در ...
روایت سخت ترین لحظه یک مادر
استخدام سپاه شد. سربازی هم به خاطر اینکه پدرش جانباز بود ده ماه بیشتر طول نکشید. بعد از سربازی در آزمون یگان ویژه صابرین شرکت کرد و قبول شد. یگان صابرین با بخش های دیگر سپاه فرق دارد. یگانی هست که ماموریت های خطرناک می روند. محمد حسین در درگیری پیرانشهر و زاهدان که شهدای زیادی هم دادند حضور داشت. هر لحظه آمادگی رفتن پسرهایم را به سوریه داشتم. از پیرانشهر که آمد گفت می خواهم بروم سوریه ...
مربی قلابی کودک، تحت تعقیب پلیس
زن میانسال تحت پوشش مربی کودکان، اقدام به ربودن یک کودک کرد و در حالی که کودک را پس از چند روز رها کرده بود، پلیس با انتشار تصویر بدون پوشش او از مردم خواست او را شناسایی کنند. به گزارش فرهیختگان، هجدهم مرداد پارسال شخصی با مراجعه به کلانتری 145 ونک به ماموران اعلام کرد که پسر سه ساله اش به نام آریو توسط زنی حدودا 40 ساله که به عنوان مربی کودکش استخدام شده، ربوده شده است. با تشکیل ...
خاطراتی از شهید مدافع حرم
شهید محمدحسن خلیلی معروف به رسول ، هنوز بیست و هفت سالش تمام نشده بود که در روز 27 آبان سال 92 خبر شهادتش را از جبهه سوریه آوردند. وی متولد 1365 بود. پدرش رمضانعلی خلیلی، خود از جانبازان دوران دفاع مقدس است که افتخار مصاحبه با ایشان به ما داده شد. از خاطراتی که برایمان تعریف می کند، پیداست عشق به شهادت در جای جای زندگی رسول موج می زد. خاطراتی ناب و شنیدنی که بارها ارزش خواندن دارد و به قول پدر ...
سرداران شهید فومن/شهیدی که کانون فرهنگی مذهبی سردار جنگل را پایه گذاری کرد
گردید . ترکش خمپاره قسمتی ازکاسه سر او را با خود برد و به این ترتیب ، حجت نظری پس از 74 ماه حضور در جبهه و سه بار مجروحیت ، در حالی که فرماندهی گردان حضرت ابوالفضل (ع ) از لشکر 16 قدس گیلان را برعهده داشت ، در شانزدهم اسفند 1365 به شهادت رسید و بدین طریق به دیدار معبود خویش شتافت . نوزده روز بعد از شهادتش ، پسرش متولد شد که بنا به وصیت پدر، نام او را بشیر گذاشتند . در قسمتی از وصیت نامه ...
ریچارد لینکلیتر؛ فیلمسازی که هرگز ناامید نمی شود
در حالیکه مستاجر خانه لینکلیتر یک قاتل محکو م شده است که دوباره به زندان فرستاده شد، کارگردان پسربچگی درباره سیستم قضایی تگزاس، هنر داستان سرایی و اینکه چرا همیشه قلبا امیدوار است، صحبت می کند. به گزارش بانی فیلم به نقل از گاردین، در آغاز فیلم معروف سال 1992 ریچارد لینکلیتر یعنی اِسلَکِر ، مسافر یک تاکسی در مونولوگی از دنیا و امید و اتفاقی بودن تمام این ها می گوید. این مرد جوان که نقشش را ...
تعرض وحشیانه پدر شیطان صفت به دخترش
دختر پدر من! یعنی که حاصل تجاوز پدرم بر من است، ما هم مادر و دختر هستیم و هم خواهر. وی می افزاید: چهار ساله بودم که پدرم به ایران رفت و هفت هشت سال بعد برگشت. وقتی پدرش برمی گشت انتظار داشت همه مهر و محبت پدری را که سال ها از آن محروم بوده، ببیند. چرا که همیشه حسرت محبت عموها و دائی هایش به فرزندانشان را می خورد اما وقتی خود را در آغوش پدر یافت، این محبت بیش از حد بود. در ...
بیوگرافی نیوشا ضیغمی و همسرش آرش پولادخان + عکس
. من یک زن هستم و قرار نیست یک زن که به قدرت می رسد و موفق می شود، مرد شود. باید یک زن قوی باشم. من ادای مردها را در نمی آورم برای همین به مشکل برنمی خوریم. اگر راه بروم و بگویم من نیوشا ضیغمی هستم، قطعا او هم اعتراض می کند و می گوید هستی که هستی... مثلا یک زن با یک سوپراستار مرد ازدواج کند و هر روز بشنود که من ستاره هستم من... این من! من! اصولا ریشه هر خانه ای را نابود می کند... اگر من ...
می گفت اگر نروم هزاران فرزند بی پدر می شوند
را گرفته بود عضو هیئتی در محل بودند. هر ماه جلسات خانه یکی برگزار می شد. یک سری نوبت به ما رسید. قاسم خبر داد که جلسه این ماه خانه ی ما برگزار می شود و ماهم برای پذیرایی آماده شدیم. بعد از برگزاری مراسم آخر برنامه دیدم قاسم با محمد حسین دعوا می کند. پرسیدم چه شده؟ چرا دعوا می کنید. قاسم گفت: مامان، محمد حسین ریتم هیئت را بهم زده. گفتم یعنی چه؟ گفت یعنی وقتی همه داشتند با ریتم سینه می زدند محمد ...
پدر شهیدم، داماد مدافع حرمش را در آغوش گرفت/ حرف های ناتمام محمدپارسای 5 ساله با پدر
که قبرش کنار مزار پدر شهیدت باشد. او به آرزویش رسید و بعد از شهادتش به پیشنهاد دائی ام کنار قبر پدرم به خاک سپرده شد و همسرم با پدرم در یک قبر به صورت اتفاقی قرار گرفتند به نحوی که مردم محل با قرار گرفتن شهید در قبر پدر شهیدم، می گفتند سید باقر داماد مدافع حرمش را در آغوش گرفت. *ماموریتی برای دفاع از حرم از همسر شهید نحوه اعزام شهید و چگونگی رفتنش را جویا شدم و او ...