سایر منابع:
سایر خبرها
1397 نمایش دیگری را با محوریت شاهنامه روی صحنه بردم و در یکی از اجراهایم از چند نفر از شاهنامه پژوهان دعوت کردم تا به تماشای نمایش بنشینند. آن ها بعد از پایان اجرا، برخورد بدی داشتند و گفتند ما شاهنامه را تخریب کرده ایم، درحالی که ما فقط یک نگاه متفاوت به شاهنامه داشتیم و وجه دراماتیک و نمایشی آن را به نمایش گذاشتیم. نصیری در بخش دیگری از صحبت هایش درباره روند تولید نمایش آقای رستم ...
ایران که می توان از دل داستان آن نمادهایی را بیرون کشید که بیانگر وضعیت سیاسی آن دوران است. مهندس افجه ای نقش چندان مهمی در فیلم ندارد و بهترین توصیف از او را شاگرد بنگاه غلام ترکه ای می گوید: زن خرپولی که از شوهر مرحومش به او ارث رسیده و دوره اُفتاده و زمین و ملک می خرد. اما همین مهندس افجه ای است که صادقانه نظرش را درباره خانه (که خیلی ها آن را به ایران تشبیه کردند) می گوید و نقاط ضعف ...
. بنابراین اگر نام را از پهلوانی بگیریم، پهلوان در هم فرو خواهد ریخت و ویران و شکسته می شود. این شاهنامه پژوه با بیان اینکه پهلوان شکسته نام دیگر پهلوان نیست، تصریح کرد: در واقع بی نامی پهلوان را دچار نوعی مرگ فرهنگی و مرگ روان می کند که مرگ روان 1000 بار برای او سخت تر از مرگ تن است. در شاهنامه بارها بیان شده که یک پهلوان آزاده هیچ گاه زندگی با ننگ را نخواهد پذیرفت و این منش ایرانیان است ...
محمدرضا مرعشی و نیز شاهنامه پژوه سرشناس کشور؛ زنده یاد دکتر ابوالفضل خطیبی داشته باشم که در قرار گرفتنم در این مسیر، بسیار تاثیرگذار بودند. وی در پایان اذعان داشت: ضمن سپاس از بنیاد رودکی، مجموعه فرهنگی برج آزادی که همه جوره همراهی و حمایت مان کرده اند، باید از انجمن های شاهنامه خوان کشور، خصوصا بنیاد فردوسی شاخه ی توس که در تبلیغ برنامه های گروه شهپر همراهمان بودند و هستند نیز سپاسگزاری ...
بیشتری کنید که زندگی در دستان توانای شماست. 2- حضرت حافظ در بیت های اول، چهارم و پنجم می فرماید: * از شدت فقر، قامتم در زیر بار اندوه دوتا شده است و بدین سبب از دلبران سرو قامت شرمنده هستم. * بر لب ساغر معرفت به پاس آنکه مرا از اسرار روزگار باخبر ساخت، بوسه می زنم. * من از بازوی خود بسیار متشکرم زیرا زور مردم آزاری ندارم. حال خود باید نیت خود را ...
... همه به کاری و من دست شسته از همه کاری همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم به کوی عشق تو راضی شدم به نقش ...
، جنس، باج، سنجاب 118. کوه، کشو، هوش، کفش، کشف، شکوه، شکوفه 119. ترک، تیر، کتری، کبیر، برکت، تبریک، کبریت 120. حال، سلاح، ساحل، اسلحه 121. مزد، دامن، نماز، زمان، نادم، نامزد 122. زجر، زین، ریز، رنج، زنجیر 123. درد، خدا، داد، خرد، خرداد، رخداد 124. مشک، ماش، کرم، شکم، کمر، شام، شکر، شکار، مراکش 125. صفا، اصل، فال، فصل، فاصله 126. پیر، پری، زور ...