سایر منابع:
سایر خبرها
هم نمی گذارد و خیره به در ورودی اتاق 451 بیمارستان نگاه می کند؛ مبادا حاج احمد متوسلیان از راه برسد و او خواب باشد... پله های بیمارستان را بالا می روم و با خودم تکرار می کنم اتاق 451! مادرت چشم به راه توست و من در را می زنم. خجالت می کشم... مرا که می بیند، سلام می کند و احوالپرسی اما بعد ملافه سفید بیمارستان را روی صورتش می کشد و می گوید: می خواهم کمی بخوابم... . می خواهم بخوابم یعنی نمی خواهم ...
توانسته 2 میلیارد و 220 میلیون تومان فروش داشته باشد. قسمت دوم این فیلم سینمایی 10 سال از زمان ماجرای اول گذشته است و اتفاقات در شهری فرضی رخ می دهد. در "رسوایی 2" باز هم حاج یوسف (با بازی اکبر عبدی) با چالش های مختلفی از طرف اهالی محل روبرو شده و دوباره از جامعه طرد می شود. دراین فیلم اکبر عبدی، سحر قریشی، محمدرضا شریفی نیا، امیر نوری، مهران رجبی، فخرالدین صدیق شریف، رامین راستاد ...
نابینا از سبزوار بهم زنگ زد که بعد با بچه هایش به اهواز آمدند . ***چقدر در بیان واقعیتها صریح هستید؟ یه بار منو برای صحبت در جمع دانشجویان دعوت کردند . در بین راه مدام دعا می کردم که خدا سوژه و سرنخ خوبی برای صحبت به من بده . وقتی از ماشین پیاده شدم . یه دختر دانشجویی منو شناخت و به طرفم آمد . بعد ازم پرسید حاج خانم شما چکار کردی که دو تا بچه این طوری تربیت کردی و به این راه ...
به کول خود گذاشت و نجات داد. علیخانی در ادامه برنامه مهمان دیگری را به ماه عسل دعوت کرد، همان پسر جوانی که عمو حمیدرضا داستان را روی دوش خود گذاشته بود و او را از مرگ حتمی نجات داده بود. حاج آقا رحیمی، هم روایت خود را از آن عملیات و نجات زخمی ها و جمع آوری پیکر شهیدان تپه های برهانی گفت و عمو حمیدرضا داستان از اینکه بعد از سالها با ناجی خود روبرو شده، اشک شوق ریخت.حاج رحیمی جوان آن روزها به علیخانی گفت: شما دیروز در برنامه یک مادر چشم انتظار را خوشحال کردید اما مادران چشم انتظار زیادی داریم. ...
از جمله شهدایی بود که مهدی علاقه زیادی به ایشان داشت. یا شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) قم، از شهدایی بود که مهدی خیلی به مزارش می رفت و درباره زندگی اش مطالعه می کرد. در کل پسرم زیارت گلزار شهدا را خیلی دوست داشت و با آنها حال می کرد! برای اینکه بخواهید روحیات مهدی را درک کنید، همانطور که خودتان هم اشاره کردید، یک بچه بسیجی حزب اللهی را در ذهنتان تجسم کنید. از آن دست جوان ...
آن روبوسی ها که انگار 20 سال است همدیگر را می شناسیم. بعد از نماز، همسر شهید در برابر اصرارهای ما که نیازی به پذیرایی نیست می گوید: مگر ما آملی ها را نمی شناسید؟! ما خیلی هوای مهمان را داریم. حاج خانم از سفره های افطار قبل ترها می گوید. این که شوهرش همیشه مهمان به خانه می آورده و اهل سفره داری بوده. این که اسماعیل عزیز تا چندساعت بعد از این که سفره جمع می شد، می نشست و با بچه ها و ...
، دست از کار و تحصیل و اقامت در روستا کشیده و روانه جنگ می گردند و در عملیات واالفجر مقدماتی شرکت می کنند. خانواده های آنها، از جمله، الفت، مادر یونس که در نبود پدرش، هم برایش مادر بود و هم پدر؛ در شرایطی که هیچ خبر و اطلاعی از سلامت فرزندان خویش نداشتند، ناگهان در اخبار داخلی، خبر لو رفتن عملیات مزبور و شهادت و اسارت گستردۀ رزمندگان ایرانی را می شنوند و با تشدید نگرانی های آنها، روانه بسیج محل در آن ...
یکسال قبل از برادرش یعنی در تاریخ 13 اردیبهشت سال 1361 در عملیات فتح المبین به شهادت رسید. شهید محمدرضا موحد دانش در حالی به شهادت رسید که معاون گردان سلمان فارسی تیپ 27 محمد رسول الله(ص) بود و فرمانده اش در آن برهه زمانی، سردار حسین قجه ای بود که دو روز بعد از معاونش در واقعه محاصره گردان سلمان به شهادت رسید. خبرگزاری دفاع مقدس در نظر دارد در ایام ماه مبارک رمضان مهمان سفره شهدا باشد ...