سایر منابع:
سایر خبرها
می گفت شهادت در جوانی خوش و لذتبخش است
را خیلی ساده برگزار کنیم. مهر من 14 سکه بود که همان اول زندگی به محمد بخشیدم. بعد هم جای برگزاری جشن ازدواج تصمیم گرفتیم به سفری زیارتی برویم. خیلی دوست داشتم سفرمان کربلا باشد که محمد گفت به دلیل شرایط کاری اش در آن مقطع امکان خروج از کشور را ندارد. بنابراین به مشهد رفتیم و یک هفته ای آنجا بودیم، درست فردای همان روزی که از زیارت برگشتیم، محمد شال و کلاه کرد که به مأموریت برود! خب مثل همه تازه عروس ...
اینجا درس می خوانند؛ آنجا کار می کنند
کار می کنم. چند ساعت در روز کار می کنی؟ از 8 صبح تا 10 شب. چقدر درآمد داری؟ ماهی 450 هزار تومن. پولاتو چی کار می کنی ؟ می دم به مادرم. بابا داری ؟ آره. الان کجاست؟ تو رستوران کار می کنه. پس تو چرا کار می کنی؟ پولشو لازم دارم. نمی خوای درس بخونی تا باسواد بشی؟ چرا ولی نمی تونم وقت درس خوندن ندارم. چند تا بچه اید ...
استعدادهای فوتبال محمودآباد به خوبی کشف نمی شوند/ عاشق فوتبالم/ از صدای خمپاره 120 می ترسیدم
...> بهروز: بله. از کودکی فوتبال را دوست داشتم، وقتی سوم ابتدایی در مدرسه شاهپور آن زمان ( امام خمینی ره کنونی ) درس می خواندم و چون جثه کوچکی داشتم در زنگ ورزش من را بازی نمی دادند . در آن سال ها احمد والهی ، مهدی ضیغم ، نصرت کاوه ، حبیب فرج پور و حمزه مفیدی هم در آن مدرسه درس می خواندند. سه هفته مرا بازی ندادند تا اینکه هفته سوم به دلیل نداشتن یک همبازی کمتر، از من خواستند تا برایشان ...
مسعود فراستی: من حکومتی هستم!
. پس چه دلیلی دارند که مخالفت می کنند و می گویند این جوری نیست؟ این را باید از آنها بپرسید. برای ام روشن است. من که قبل از اینکه میشل اوباما از کاخ سفید بیاید و به آرگو جایزه بدهد این را گفته بودم. بعد دیگر مثالم شد. آنها باید بیایند و بگویند نه. من که حرفم روشن است. تاریخ نشان می دهد. جشنواره های سینمایی جهان از بعد از جنگ جهانی دوم تغییراتی می کنند. از اواخر دهه 40 میلادی در ...
گفتگو با سروش حبیبی؛ ابر مرد ترجمه ایران
آن گرمی و شیرینی محبت پدر و مادرم را چشیده ام و به صمیمیت و هم نفسی با برادران و خواهرم خو گرفته ام و با رفقای کوچه و دبستانم بازی و زد و خورد کرده ام و این خود گنجینه ای از یاد نرفتنی است. تهران مثل پوستی است که من در آن رشد کرده ام. چطور می شود چیزی را هرقدر هم که گرانبها باشد جای منظره توچال و دماوند گذاشت که جمعه ها صبح زود چشمم را روشن و نسیمش جانم را تازه می کرد؟ شما حدود چهل سال ...
رضا کیانیان: دهه شصتی ها به ما وصل هستند
باستانی کار بود و همدوره هفت کچلون و حسین رمضون یخی. مگر پدرت ساکن تهران بود؟ ما کلاً در تهران بودیم. من متولد میدان خراسان هستم، مسجد لرزاده. مادرم مشهدی بود. بعد از ازدواج در تهران ساکن شد. اول برادرم (داوود) که9سال از من بزرگتر است متولد می شود و بعد من. یک سال و نیم بعد هم مهاجرت می کنیم به مشهد و من آنجا بزرگ می شوم. پدر من با چنین پیشینه ای به مشهد می آید. یکی از ...
چه کسانی برای اولین بار کشف حجاب کردند
می دادند. در حقیقت، آنان بلندگوهای تبلیغاتی کشف حجاب بودند و با ایجاد مراسم و ایراد سخنرانی، در پیشبرد طرح رضا شاه کوشیدند. در نظر آنان، روز 17 دی، روزی بود که ایران وارد یک مرحله جدید از دوره حیات اجتماعی خود گردید و در این روز تاریخی سند آزادی زنان ایران شرف صدور یافت و از این به بعد زن ایرانی وارد مرحله سعی و عمل شد. به عبارت دیگر، این روز از دید طراحان کشف حجاب، پایان سیه بختی و ...
روزنامه های دوشنبه
مشترک المنافع، مدیرکل غرب اروپای وزارت امور خارجه و معاون پژوهش های بین المللی مرکز تحقیقات استراتژیک بوده است. جابه جایی ها در وزارت خارجه به مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی نیز رسید و براساس حکم وزیر خارجه، سیدمحمدکاظم سجادپور، ریاست این مرکز را برعهده گرفت. محمد محبیان: پدرم هرگز به احمدی نژاد نامه ننوشت، از دیگر عنوان های روزنامه شرق است، در تشریح این خبر می خوانیم: صبح روز گذشته در ...
داستان یک فرار
را دوست داریم ولی پدر و مادرم بخاطر نداشتن پایان خدمت با این ازدواج مخالفند کلافه شده بودم هرچه اصرار می کردیم اجازه ازدواج به ما نمی دادند دیگر نمی دانستم چه کار باید بکنم تا اینکه محمد پیشنهاد داد تا فرار کنیم اول ترسیدم و مخالفت کردم ولی بخاطر عشقی که به محمد داشتم دل به دریا زدم و با او فرار کردم و به خانه پسرعموی محمد در یکی از شهرستان های اطراف کرمان رفتیم. چهار روز انجا بودیم تا ...
ماجرای زندگی دختری که اعتیاد مادرش اورا به هرزگی کشاند
... دختر 22 ساله که در پاتوق معتادان و فروشندگان مواد مخدر دستگیر شده بود درحالی که لیوان چای را روی میز می گذاشت، دفتر خاطراتش را به دوران کودکی ورق زد و به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: 8 ساله بودم که پدر و مادرم به خاطر اختلافات خانوادگی از یکدیگر جدا شدند و من و برادر 3 ساله ام در کنار مادرم ماندیم. آن زمان درکی از طلاق نداشتم و احساس می کردم پدرم روزی از مسافرت باز می گردد. ...
بیوگرافی افسانه پاکرو + عکس
حرفه ای ادامه بدهم. ولی خب الان دیگر پیشنهاد ندارم. البته کار فیلمسازی را بیشتر از بازیگری دوست دارم. کفش های نو سفید در راه مدرسه افسانه: لباس خریدن من و سعیده برای عید، هم خودش داستانی داشت. همیشه هم لباس هایمان یک شکل بود. حتی خودمان به خیاط طرح می دادیم. لباس عروسکی و... دوست داشتیم. خاطرم است اولین روزی که بعد از تعطیلات مدرسه می رفتیم کفش های نو سفیدمان از چند متری ...
مصاحبه منتشر نشده با زنده یاد استاد حمید سبزواری
شریعتی بگویید؟ از آنجا که من و علی شریعتی همشهری بودیم، پیش از دوستی با او، با خانواده و به خصوص پدرش، آشنایی و دوستی داشتیم؛ ولی عمق یافتن موانست من با علی، از آغاز مبارزات، در سال های پس از تبعید امام خمینی (ره) بود. در آن سال ها، هر گاه که به مشهد مقدس می رفتم، بهانه بعد از زیارت حضرت ثامن الحجج (ع)، دیدن علی بود. به همین خاطر، به دانشگاه یا منزل شریعتی می رفتم و با هم صحبت می کردیم. از سوی ...
50 خانوار اردوگاه اباذر در آرزوی شناسنامه اند
خانه باز نمی شد، چون یک متر برف آمده بود. مادرم بنده خدا به زحمت در را باز کرد. اهالی شهر اوایل ما را تهدید می دیدند اما بعد رابطه ها خوب شد و من حالا دوستانی در این شهر دارم. غلام چند سال پیش به اردوگاه سر زد. هنوز تعدادی از خانواده های معاودین بودند. آنها به خاطر اصالت ایرانی آواره شده بودند. 99 درصدشان ایرانی هستند. ما در طرف دیگر اردوگاه بودیم اما همه با هم رفت و آمد داشتیم. حتی تیم فوتبال ...