سایر منابع:
سایر خبرها
مدافع حرمی که شهادتش به او الهام شد
...> مجیدولایی بود و چون حرف ولایت را قبول داشت و همیشه رهبر انقلاب را حضرت آقا خطاب می کرد برای دفاع از حرم عازم شد.خودش هم خیلی علاقه داشت، همیشه می گفت کاش من زمان جنگ بچه نبودم .کاش من هم جبهه می رفتم. مجید ما را خیلی دوست داشت اما به گفته یکی از همرزمانش شب حمله تلفن را گذاشته بودند وسط تا هرکس با خانواده اش تماس بگیرد ولی مجید زنگ نمی زند می گوید" اگر صدای همسر و فرزندم را بشونم دیگر نمی توانم بمانم ...
پسرانم برای دفاع از اسلام و مملکت جنگیدند
جارو زدن حیاط بودم که صدای هلی کوپتر ارتش را شنیدم؛ با خود گفتم: این عزیزان چه کسانی هستند که شهید شده اند شاید پسر من هم شهید شده باشد! زمانی که خبر شهادت را شنیدم به یاد نامزدش و وسایلی که برایشان آماده کرده بودم؛ افتادم و ناراحت شدم؛ ولی از اینکه به آرزویش رسید خوشحال بودم. مجید ادامه دهنده راه برادر زمانی که عبدالحسین به شهادت رسید مجید 14 ساله بود. او هم روحیه انقلابی داشت ...
ادعای حقوق 65 میلیونی برای آقای استاندار/ واکنش یک مرجع تقلید به واردات کلنگ/ ماجرای برکناری استاندار ...
تحولات در گذر است و خبر هیچ گاه متوقف نخواهد شد. خبرهایی رسمی و گاه غیر رسمی؛ خبرهایی که مورد توجه قرار می گیرد یا ممکن است همه به راحتی از کنار آن بگذرند. رسانه های خبری هر یک به فراخور وابستگی جناحی خود، خبرهایی را برجسته می کنند و در مواردی هم از کنار آن می گذرند. اگر خبر به ما هو خبر موضوعیت داشته باشد، وابستگی جناحی نباید در کم رنگ و پر رنگ منتقل کردن آن تأثیری داشته باشد. رصد ...
پشت پرده قوی ترین مردان ایران به روایت محراب فاطمی
خانواده های ایرانی از هر قشر و هر سطحی باز کند. حتی بانوان نیز با حرارت خاصی نتایج این مسابقات را پیگیری می کردند. دقیقا یادم می آید برای مسابقه های فینال خیابان های تهران خلوت می شد و همه پای تلویزیون میخکوب می شدند. *رکوردار قویترین مرد ایران با 4 قهرمانی 4 بار در مسابقه قوی ترین مردان عنوان برترین ورزشکار ایران را به دست آوردم. پس از من رضا قرایی 3 مرتبه به عنوان قهرمانی رسید و ...
سناریوی هولناک برای ربودن نوزاد از بیمارستان
شب یکی از پرستاران وارد شد، چشم به اطراف گرداند و با اعلام نام یکی از زنان که وضع حمل کرده بود، از بستگانش خواست برای بردن نوزاد به بخش مخصوص کودکان برود . در آن نیمه شب که همه به خواب عمیق رفته بودند به سرعت از جایم بلند شدم و رفتم بچه را تحویل گرفتم، بعد به بهانه اینکه دفترچه بیمه همراهم نیست، به سرعت از بیمارستان بیرون آمدم و سوار خودرو برادرم شدم تا به خانه برگردیم. به گفته فرمانده انتظامی شهرستان چابهار، نوزاد ربوده شده به والدینش تحویل داده شد و بازپرس قرار بازداشت زن کودک ربا و برادرش را صادر کرده که هر دو در بازداشت هستند . ...
مسعود فراستی: من حکومتی هستم!
بچه ها نگاه توهین آمیز دارد؟ برعکس. این هنرمند است، نمی دانم مال ما چه هستند که نمی توانند این نسبت را برقرار کنند. حالا اگر این فشارها ادامه پیدا کند، شما باز هم کار خودتان را می کنید؟ حتماً! حتما! همه دنیا هم علیه من جمع شوند باز حرف خودم را می زنم، چون حرف ام درست است و حرف را هم نمی زنم که طرفی از آن ببندم، نانی و آبی برسد. احتیاج به این نان و آب ندارم. نان و آب را جور ...
ایران-امریکا؛ دو بزرگداشت برای اصغر بیچاره
...،کنجکاو شدم .باز هم دیدم همه جا حرف اصغر بیچاره استو همه فیلمسازان و هنرمندان او را دوست دارند.تا رسید ومن فیلم ساختم و برای لوکیشن فیلم نمی توانستم امامزاده و زندان پیدا کنم و به نوعی اجازه فیلمبرداری داده نمی شد به اصغر بیچاره مراجعه کردم وبه فاصله کمی هر دو لوکیشن را برای ما درست کرد. او ادامه داد: اصغر بیچاره زمانی عکاس فیلم فرار از تله بود و به کارگردان گفت اجازه بده از فینال ...
زندگی نباتی امیر عباس اتفاق یا قصور پزشکی+تصاویر
صورت گریون خانواده ام رو دیدم و از حال مادرم و همسرم با دسته گل خشک شده تو دستش.... خلاصه به بخش منتقل شدم و هرچی خبر از بچم می گرفتم کسی جوابی نمی داد و می گفتن الان میارنش... به هر حال چون خیلی درد داشتم، هربار می پرسیدم می گفتن الان بچتو میاریم، هرچی اطرافیانمو می فرستادم از حال بچه خبر بگیرن راه نمیدادن؛ ساعت نزدیک یک بود که زنگ زدم همسرم خبر بچه رو بگیرم، که دیدم همسرم تو ...
می گفت شهادت در جوانی خوش و لذتبخش است
در خانه پدرشوهرم زندگی می کنیم، سریع رفتم پایین و به مادر شوهرم گفتم اینترنت یک چیزی آورده من نمی توانم بخوانم ببینید اسم محمد جزو شهداست یا نه. برادر شوهرم خانه بود و گفت اگر هم اسمش باشد که چیزی را مشخص نمی کند. همین الان شما اسم من را هم سرچ کنید یکی، دو تا شهید به اسمم می آورد. در واقع آنها اطلاع داشتند و نمی خواستند به من چیزی بگویند. همان موقع فرمانده همسرم تماس گرفت که می خواهند به منزلمان ...
انگیزه تازه عروس از ازدواج با یک محکوم به اعدام
زندان ندارد و همیشه سه شنبه ها منتظر است تا اسمش را صدا بزنند و به او بگویند که فردا قرار است اعدامش کنند. وقتی برادرم اینها را گفت تصمیمم را گرفتم که میلاد را از این وضعیت بیرون بیاورم. بعد از آن روز صحبت های تلفنی من و میلاد شروع شد. ما روزی چند ساعت با هم صحبت می کردیم. در این ساعت ها من هر لحظه بیشتر به او علاقه مند می شدم تا اینکه یک روز به او گفتم که این صحبت های تلفنی نمی تواند جوابگوی محبت ...
توصیه های رمضانی آیت الله مجتهدی
...> *ماجرای طلبگی مدیر حوزه علمیه آیت الله مجتهدی آیت الله احمد مجتهدی تهرانی در این رابطه بیان داشت: یادم می آید وقتی تازه طلبه شده بودم موهای سرم را کوتاه کرده بودم و محاسنم را گذاشته بودم. وقتی که به خانه رفتم، دایی من، لب و لوچه اش را آویزان کرد و با اشاره به من گفت این چه قیافه ای است که برای خودت درست کرده ای؟ و پدرم به من گفت: من ندارم خرج تو را بدهم و حتی دیگران می گفتند از خر شیطان ...
ناگفته های حمید گودرزی از زندگی شخصی اش + تصاویر
که از وجود آدم باشد؛ نه به خاطر شهرت یا پول یا هر چیز دیگر. این پارامتری است که مربوط به همه است و مختص بازیگران نیست. این اولین پارامتر است و بعد از آن هم موضوع درک است. همسر آدم، چه مرد و چه زن، باید در خوبی ها و بدی های زندگی کنار آدم باشد. اینکه همسر آدم در همه حال زندگی جا نزند ایده آل است. نمی دانم تخصص و کار همسرتان چیست؛ آیا شناخت یا تخصصی هم در زمینه سینما دارند؟ ...
باند مهدی هاشمی می گفت: امام برای باقی ماندن انقلاب خوب نیست
خاصی از سپاه بود؟ زیر نظر فرماندهی و عملیات بود. اینکه قرار شد بچه های تیپ محمد رسول الله(ص) به سوریه بروند و همین پایه شکل گیری حزب الله شد و امام مخالفت کرد و برگشتند، ولی قسمتی ماندند. چه اتفاقی می افتد؟ این ماجرا مبهم است. پیروزی خرمشهر مصادف با حمله اسرائیل به لبنان و تقریباً اشغال آنجا شد که شاید بی ارتباط به هم نبودند. ما هم که خرمشهر را آزاد کرده بودیم و ...
حرف های بی پرده رامبد جوان
.... من ایستادم آنجا حرف زدم و قربان صدقه ی آن ها رفتم، ازشان خواهش کردم که اگر اتفاقی هم افتاده به من ببخشند. بازهم عذرخواهی کردم که خسته شده اند و ...اما بخشی از ماجرا مثل زود آمدن و تعداد زیاد مهمانان به ما ربطی نداشت. همین را هم گفتم و بعد هم به این اشاره کردم که بالاخره همه چیز تمام می شود و می رود. اما بعد رفتند و ادعا کردند که خند وانه هشتصد میلیون تومان پول خواسته، اصلا اینطور نیست و به ما ...
اعترافات یکی از مدیران کل در رابطه با پنت هاوس 1000 متری و وام 3000 میلیاردی اش
میلیارد تومنی و یه پنت هاوس 1000 متری تو زعفرانیه و یه ویلای 4000 متری تو نمک آبرود شدم. تازه آقایون لطف کردن یه حسابم تو یه موسسه قرض الحسنه برام واز کردن تا سرریز ماوالتفاوت سود پول تو اونجا سرمایه گذاری بشه و از قرار معلوم 20 میلیارد تومن هم اونجا جایزه بردم. اولش فکر کردم دوربین مخفیه و بچه ها سر کارم گذاشتن به خاطر این بیخیال شدم و داشتم می رفتم بیرون که رئیس کل بانک زنگ ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (277)
توپ میزدیم تو سرو صورتشون. 10. وضعیت شناخت شخصیتی از متولد "چه ماهی هستی" به "اسمت چیه" رسیده. دیشب دختره پرسید اسمت چیه گفتم محسن. گفت محسن ها عوضی ان، بای. 11. بد بودن اعدام یه امر نسبیه مثلا برای کسی که چندگرم مواد داشته زیاده ولی برای کسایی که چای رو هورت میکشن و به قاشق دندون میزنن کمه والا کمه. 12. دماغ من یجوریه انگار حق دماغ بیست نفر رو تو یه مزایده یکجا ...
تولد غزل و عروج پدر درهم آمیخت/ مرا همسر شهید مدافع حرم بنامید
که تمام فکر و ذکر همسرم دفاع از حرم بی بی زینب شده بود اما هر بار به دلایلی مانع رفتن او می شدم و با بهانه اینکه ما سه فرزند داریم و باید در کنار خانواده ات باشی، رفتن او را به تاخیر می انداختم. همت ادامه داد: یک روز در کنار خانواده مشغول دیدن مستندی از دفاع مقدس بودیم، همسرم آهی کشید و گفت همه هم رزمانم رفتند و من تنها مانده ام، سپس به یکباره از جای خود بلند شد، شناسنامه و مدارک ...
نخبگان مؤثر در پیشرفت ایران در معرض حمله بیوتروریسم قرار می گیرند/ یکی از مجاری مهم جنگ بیولوژیک اجناس ...
...> پارکینسون محمد علی کلی چطور؟ البته بیماری او قدیمی بود اما چون فردی رادیکال و سیاسی و ضد امپریالیسم بود نمی توان مسئله را بی ارتباط دانست. به نظرم همه اینها درس و هشدار برای ماست که بهتر است مراقبت ها را بیشتر کنیم. شما در بخش مبارزه با قاچاق بودید؛ آیا با مواردی از این دست هم برخورد داشتید؟ بله، به خصوص لوازم آرایشی و اسباب بازی که چون قاچاق و بدون شناسنامه هستند ...
حاشیه های دیدار رمضانی رهبری با شعرا
...: "من رمان شوکران در ساتگین سرخ را خواندم. رمان خوبی بود. به رییس جمهورتان هم گفتم! این دفعه که آمده بود. گفت انگار نویسنده را پیدا کردند و از احوالش خبر دارند" کاظمی گفت: "بله آقا. کار حسین فخری است. داستان زمان کمونیست هاست." آقا تاکید می کند که رمان را خوانده است. کاظمی ادامه می دهد و به خاطر اتفاقات اخیری که در حوزه مهاجرین افتاده است، تشکر می کند؛ ثبت نام دانش آموزان افغانستانی و ...
عذاب وجدان رهایم نمی کند
.... فقط ایستاده بودند و نگاه می کردند. من بلافاصله از ترسم فرار کردم. واقعا به شیشه معتاد بودی؟ نه من حتی یک بار هم مواد مخدر مصرف نکرده ام. به همین خاطر وقتی شنیدم مصطفی به دختر مورد علاقه ام گفته که من شیشه مصرف می کنم خیلی عصبانی شدم. بعد از قتل کجا رفتی؟ چاقو را در یک جوی آب انداختم و به خانه یکی از دوستانم که از مشتریان ثابتم بود رفتم. همان شب تصمیم ...
سخنرانی بختیار که توسط انگلستان نوشته شد/حکمی که قرار بود به نام بقایی بخورد به نام بختیار خورد!
روز بعد از اینکه به دادگاه نظامی رفتم، یکی از آنها گفت: اینها که غیر قانونی نیست، شما که همه اش درباره قانون اساسی و این گونه مطالب حرف زده اید! *همه اعلامیه ها مربوط به حزب زحمتکشان بود؟ بله، اعلامیه دیگری نبود.همانطور که گفتم، بعد دکتربقایی مرا خواست. وقتی رفتم تا گزارش زندانم را به ایشان بدهم، گفت: من با شاه ملاقاتی را انجام داده ام و قرار است مسئولیت قبول کنم. شما هم ...
در عرصه فرهنگ کار از سینه سپر کردن گذشته، من شمشیر کشیده وسط میدانم
...، خودم هم می خواستم اسمشان را بخوانم. صدای خندة جمعیت بلندتر می شود. همه می خندند. آقا رو به سیار می گوید آن شعر مشترکی که با میلاد گفته ای را هم خوانده ام، شعر خوبی بود. سیار می گوید احتمالاً هتل کبورگ را می گویید. آقا می گوید اسمش را نمی دانم، همان شعر مشترک. شعر خوبی بود. باید این آثار ترویج بشود. یادم می آید شعر هتل کبورگ شعری است که به رغم تبدیل به یک کار موسیقایی ارزشمند، بنا به دلایلی ...
گروهی که در سخنرانی لو رفتند و اعدام شدند
این بمب ها طبیعی نبود. ذهنم درگیر بود. در راه برگشت به تهران توی همین فکرها بودم. رفتم دفتر ستاری، فرمانده نیروی هوایی. به ستاری گفتم به اتفاقی افتاده که خیلی عجیب و غریبه. هشت تا بمب بوده که دوتاش عمل کرده. من الان 6 ست فیوز دارم. تفسیر دقیقش اینه که این پیم ها رو نکشیدن و روشون مونده... قرار بود قضیه بین ما بمونه. تا یک مدت طولانی بمب ها اینطوری بودند. افتادیم دنبال این که این ...
اصغر بیچاره همواره چاره ساز بود
اگر قله الوند را ببنید و بعد به فامیل من نگاه کنید می بینید که باز بی رحم تر است نسبت به فامیل اصغر!وقتی سر صحنه حاضر شدم کسی را دیدم که فکر می کردم کارگردان است وقتی که دیدم همه دور او جمع شدند و دوستش دارند .او کاررگدان ان فیلم نبود بلکه اصغر بیچاره بود.بار دیگر به لوکیشن فیلم دیگری رفتم،کنجکاو شدم .باز هم دیدم همه جا حرف اصغر بیچاره استو همه فیلمسازان و هنرمندان او را دوست دارند.تا رسید ومن ...
بنیاد در آینه مطبوعات
محمدحسین، اوایل ماه رمضان عازم جبهه میشود و شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) خبر شهادتش را می آورند. پدرش میگوید: پسر پانزده ساله ام، 15روز در جبهه بود و پس از 15سال، جنازه اش را آوردند. انتخاب را به عهده خودشان گذاشتم آن زمان همه به فکر دفاع از کشور بودند و هیچ کس به خودش فکر نمیکرد و حفظ خاک و ناموس، اولویت زندگی همه بود. پدر شهید با این توضیح ادامه میدهد: یادم هست پسر بزرگم را به ...
بر تابوت نادرشاه و کلنل پسیان نماز میت خواندیم
تاکنون هیچ گاه این همه به امام رضا(ع) نزدیک نبوده، فرصت را غنیمت می شمرد و برای پابوسی و زیارت مولایش، راهی مشهد می شود. این زمان حدودا بیست ساله است. رفتم خیابان های اطراف حرم را بشناسم، ماندگار شدم در شهر ما رسم است که هرکس به مشهد می رود، برایش چاووشی می خوانند، گوسفند قربانی می کنند، سور می دهند و مهر و تسبیح، سوغات می خواهند. بعد مردم دورش را می گیرند و می پرسند حرم آقا ...
دوم تیر سالروز تولد قصه گوی جسور کودکان آذربایجان، صمد بهرنگی
سایر دانش آموزان تنبیهت کنم یا اینکه بعد از آمدن دانش آموزان تشویقت کنم و به تو جایزه بدهم؟ من فهمیدم که صمد همه چیز را دیده است. گفتم قبل از اینکه بچه ها بیایند تنبیهم کنید. صمد 7 بار خیلی آرام با خط کش به دستم زد. این تنبیه درس زندگی من شد و باعث شد که در دبیرستان با وجود اینکه معلم اجازه تقلب داد، یاد صمد بیفتم و تقلب نکنم. علی اصغر باقر نژاد: بهرنگی می گفت به دانش آموزان ...
اظهارنظر پلیس فتا درباره هکر ماه عسل
موجودی او بردارم و بعد با خودم می گفتم بعدها به او پس می دهم. علیخانی با طرح سوال دیگری پرسید که از حساب چه کسانی پول برمی داشتی که شایان پاسخ جالبی داد و گفت: کسانی که خیلی پولدار بودند، قطعاً وقتی در مازراتی باز است و در ماشین هم پراید هم باز است که من نمی روم پراید را بدزدم. تهیه کننده و مجری ماه عسل از اولین باری که از حساب فردی پول برداشت کرد، پرسید و شایان گفت: قرار بود از ...
برای نسل آینده فکری بکنید
بی دین هستند. بنی صدر بارها به من گفت: این دولت را کنار بگذاریم. می خواست مرا دیکتاتور کند ومن می خندیدم ومی گفتم اگر قدرت داری خود شما این کار را بکنید. اینها جاهلند. اینها بی دین هستند. اینها قرار داشتند مجلس خبرگان را منحل کنند ومی گفتند برگردیم به 22 بهمن. باید بگویم همه غلط است وبرگردیم به 22 بهمن وآنوقت شروع کنیم. نه مجلس ونه هیچ چیز دیگر ونه جمهوری اسلامی داشته باشیم و رای بگیرند. جمهوری ...
طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب
. تا درو وا کردم قبل از اینکه حرف بزنم پرید تو خونه یه کیسه کود گاوی خالی کرد رو فرشامون، بعد برگشت گفت اگه من قادر به جمع کردن و تمیز کردن همه ی اینا تو 3دقیقه با این جاروبرقی قدرتمند نباشم حاضرم همه ی اینا رو بخورم. بهش گفتم: سس سفید میخوای یا قرمز؟ گفت چرا؟ گفتم: قبض برقو ندادیم ، صبح اومدن برقمونو قطع کردن..... ◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊ طنز نوشته های زیبا ...