سایر منابع:
سایر خبرها
این مرد زندگی اش وابسته به قطع درختان است...
همه سالیان دراز. اما جنگل را مثل جان شان نگه می دارند. خانه شان است خب. باید مثل چشم هاشان مراقبش باشند. از حیوان کمتر که نیستم درخت را خاکستر کنم. این درخت ها زندگی ما هستند. روستا را از سیل حفظ می کنند. آب خوردنمان هم بسته به آنهاست. اگر نباشند باران هم نداریم؛ اما از بی کاری و بی پولی مجبوریم. شاید باورت نشود خانم؛ اما اگر بشود، دلم می خواهد نگهبان جنگل باشم؛ جنگلبان؛ از آن بدقلق ها که نمی گذارد هیچ کس به جنگل نگاه چپ بینداز و به هیچ صراطی مستقیم نیست. کاش هیچ کس مجبور نباشد از راه جنگل تراشی پول دربیاورد؛ کاش دولت ها برای زندگی ما فکری کنند... . ...
چرا نوجوان ها فکر می کنند، بزرگترها احمق هستند؟!
. به عنوان یک پدر یا مادر وقتی که جایگاه تان از مقام یک قهرمان به سطح یک ابله ملال آور تغییر می کند به نقطه ای در زندگی رسیده اید که دیگر قابل برگشت نیست. به شما تبریک می گویم! تا حالا این اتفاق دوبار برای من افتاده است. پسر بزرگ من 14 ساله است و برادرش تنها 12 سال سن دارد اما به خاطر بلوغ زودرس بچه های دوم، او خیلی زودتر در هنر احمق خواندن من استاد شده است. هر دوی آنها در وسط امتحان ...
ولعِ GEM دیدن ایرانی ها !
مقامات رسمی در برخی از مصاحبه ها گفته اند، حدود 70 درصد مردم به ماهواره دسترسی دارند و شبکه های ماهواره ای را دنبال می کنند. با چشم هایمان هم می بینیم که حتی در روستاها روی پشت بام ها دیش های ماهواره ها وجود دارند. این شبکه ها توانسته اند به خانه های مردم نفوذ و در ساعت های پیک توجه آنها را به تلویزیون جلب کنند. یعنی توانستند از ساعت 7 تا 11شب را که در همه جای دنیا ساعت پیک تماشای تلویزیون است ...
کسی که ازهمه زخم زبان شنیدمنم
...، سفره را رنگارنگ و صمیمی کرده است. صمیمی مثل اواخر ماه رمضان سال 92 که اسماعیل عزیز مدام زنگ می زد و حال و احوال خانواده را می پرسید. مدام می گفت کاری باری؟ حاج خانم می گوید یکبار نیمه شب تماس گرفت. دوستان و همرزمانش آنطرف می خندیدند و می گفتند نصف شب است! حاج خانم را بیدار نکن که شهید جواب می داد من می دانم آنها بیدارند. حاج خانم واقعا بیدار بود. به همسرش می گوید این بار تو باید بگویی کاری ...
یک اسم، یک مزار، دو شهید
...: از آنجایی که رشادت های برادرم در بین مردم و اقوام زبانزد بود همه خانواده تلاش کردند تا نام او برای همیشه زنده بماند. 7 سال بعد وقتی برادر بزرگم، احمد، صاحب فرزند شد، به یاد برادرم نام محمود را برای نوزاد انتخاب کرد. همچنین برادر دیگرم چند سال بعد وقتی پسرش به دنیا آمد نام محمود را برای او انتخاب کرد. محسن مراد اسکندری درباره شهادت برادرزاده اش در راه دفاع از حرم گفت: محمود در کودکی از ما ...
بنیاد در آینه مطبوعات
گذشت خیلی نگران شدم. به پسرم حسین سفارش کردم از همکاران پدرش سراغی بگیرد، اما آنها هم بی اطلاع بودند. روزی از نگرانی بعد از نماز صبح خوابم برد. در خواب دیدم صحنه درگیری و وحید کلتش در دستش است و صدای صوت قرآن پیچیده و سوره توحید خوانده می شود که ناگهان صدا قطع شد. بعد وحید با چهره زیبایی آمد و گفت خدا فرموده به شما بگویم که به عهدم وفا کردم! از خواب پریدم. انگار برایم واضح شد که برای وحید اتفاقی ...
زندگی یک خانواده، 13 سال بعد از بیجه
مادری که جوانی اش را در سال های دور گم کرده است و بی توجه به گذر ایام، انتظار ایستگاه آخر زندگی اش را می کشد. پسر نوجوان و زیباروی 18 ساله ای که خانه نشین شدن و آرامش خاطر مادر را به آنچه بیرون دیوارها در جریان است، ترجیح می دهد. اما پسر دیگر... پسربچه 13 ساله ای که بتازگی تابوهای این زندگی را شکسته و با سرک کشیدن به دنیای بیرون از این چهاردیواری غمزده می خواهد زندگی را تجربه کند. ساکنان این خانه ...
75 سال گریه حاج صالح بر پدر
بزرگتر می شود از اطرافیان جویای پدر می شود و از این طرف و آن طرف و آن هایی که در شب واقعه بودند اطلاعات جمع می کند و متوجه می شود که پدرش به خاطر اعتراض به مسئله کشف حجاب و متحدالشکل کردن البسه در مسجد گوهرشاد کشته می شود. حاج خانم می گوید: مادر ایشان موقعی که به خواستگاری آمدند، مریض بودند، بعد من هنوز در عقد بودم که به رحمت خدا رفتند. چون صالح پدر نداشت می خواست که خیلی زود او را سر و سامان بدهد و ...
این صورتک های سخنگو
برادر بزرگ تر مربوط می شود که به خوبی بحران های خانواده را یکی پس از دیگری رقم می زند. او مدام اصرار دارد بر خلاف شمایلی که برادرش از او ساخته، نه تنها آسیبی به خانواده نمی زند بلکه خیلی هم نگران خانواده است. در ادامه نیز با آگاهی او از ازدواج سمیه با یک افغانی، جزییات پنهان شخصیت برادرش را افشا می کند. اما بحران مهم فیلم زمانی است که او متوجه ریاکاری و دورویی مرتضی می شود و مرتضی برای ...
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
. احمد کیارستمی: این حضور مردم خیلی به او می چسبد در پایان احمد کیارستمی به نمایندگی از خانواده گفت: از ستاد بدرقه تشکر می کنم به خاطر برنامه ریزی خوبی که انجام دادند. از آقای میرکریمی، خانم بنی اعتماد و آقای صمدیان و همچنین خانه سینما به ویژه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سپاسگزارم. وی ادامه داد: همچنین از برادرم بهمن تشکر می کنم که در تمام این سال ها و در روزهای بیماری در کنار پدر ...
رنگ خدا
هستند حجاب دارند. همه افتخار من این بود که حجاب ندارم. سال اول دانشگاه بودم که ازدواج کردم. همسرم در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود ولی بعد از ازدواج، شبیه من شد و همه زندگی ما شده بود تفریح و مجالس شبانه. پوررجب از اتفاق زیبایی که مسیر زندگی اش را متحول کرده، اینگونه می گوید: سال دوم دانشگاه بودم. یکی از همکلاسی هایم پیشنهاد کرد که شب قدر به مراسم احیا برویم. من تا آن موقع اصلا شب احیا ...
اینجا مدرسه آقازاده هاست!
روزنامه ایران: 22 اردیبهشت سال 96 حالا با تعجب بیشتری حرف هایش را دنبال می کنم. با همان لحن بی تفاوت دوباره تاریخ را تکرار می کند: خانم، گفتم که به هیچ عنوان امکان ندارد. ظرفیت مقطع دهم تکمیل است. این تاریخی که عرض کردم، رأس ساعت 6 صبح، سالن اجتماعات مدرسه تشریف داشته باشید. طبق گفته های آقای مدیر باید تقریباً یک سال در نوبت بمانم،اما نه برای ثبت نام. فقط برای گرفتن فرم مخصوص! چون ...
روی دیگر زندگی پدر کنکور
. هنگامی که به خانه می رفتم و فرزندانم در مورد کنکور سوال می کردند پاسخی که به آنها می دادم این بود که اخبار کنکور را از طریق رسانه ها دنبال کنید. زیرا باور داشتم که پدر فردی که در مناطق محروم زندگی می کند مشاور عالی سازمان سنجش نیست و اگر من به فرزندانم پاسخ دهم بی عدالتی رخ خواهد داد. حتی هنگامی که پسرم در مورد انتخاب رشته از من راهنمایی خواست پاسخم این بود که به دانشگاه ها مراجعه کند و از اساتید ...
بنیاد در آینه مطبوعات
. همه آمده بودند و گریه می کردند. رضا، مهندسی کشاورزی خوانده بود و در بخش روداب هم مغازه سم فروشی داشت. به باغ های مردم سرکشی می کرد و برای اینکه محصولات را آفت نزند، آنها را آگاه می کرد. هیچ یک از اهالی روستای دامرود از رضا دلگیر و ناراضی نبودند. پدر رضا از ماجرای اعزامش به سوریه خبر نداشت. رضا قصه را برای مادرش گفته بود. خیلی به مادرش وابسته بود و رضایت مادر برایش شرط. طیبه خانم وقتی دید که ...
حجاب مانع آلوده شدن جامعه به فساد است
آغوش بگیرد . بنابراین در مساله آموزش حجاب و پوشش به فرزندان نیز پدر و مادر باید مرحله به مرحله او را به فلسفه و خوبی های حجاب آشنا کرده و درخور درک فرزند به راهنمایی او بپردازند و فرزند تحت تربیت تدریجی و عملی پدر و مادر قرار گیرد . باید به این نکته توجه داشته باشیم که غالبا پیروزی های نهایی و کامل در دراز مدت به دست می آید . 13 - مراقبت در معاشرت ها و همنشینی ها ...
از مزرعه اجساد تا اخراج یک خبرنگار به دلیل کولی گرفتن + تصاویر
...! همشهری آنلاین نوشت: زنی در چین پس از بار ها مراجعه به یک مرکز Punching Therapy در معرض خطر از دست دادن بینایی اش قرار گرفت. این زن که بائو نام دارد 160 بار طی 18ماه به مرکزی مراجعه می کرد که طبق باوری در چین پس از مشت زدن به سر و صورت او بیماری هایش درمان خواهد شد، اما او در آخرین جلسه مشت درمانی خود دچار پارگی مویرگ های چشم شده و چشم پزشک به او هشدار داد که دیگر نباید به این روش ...
دخترهای بابایی
. نگاهتان را حفظ کنید جمله خواهرم حجابت، برادرم نگاهت شاید خیلی به گوش تان خورده باشد، آنقدر که دیگر چندان به آن فکر نکنید و این وابستگی جدانشدنی را نادیده بگیرید. اگر می خواهید جامعه ای با زنان عفیف و باحیا و محجبه داشته باشید، اگر آرزویتان داشتن دختری است که متانت و وقار و حجابش باعث افتخارتان باشد، باید به عنوان یک مرد، پدر و همسر، نگاهتان را حفظ کنید و به حجاب و حریم همه زنان جامعه به اندازه مادر، خواهر، دختر و همسر خودتان احترام بگذارید. ...
بسته خبری سفیر شنبه 19 تیرماه 1395
جنگ عراق و ایران بودم. پروژه ای را که بی بی سی فارسی برایش تعریف کرده بود، همین بود: "مادران شهدای ناراضی". به ژاپن که برگشت اهداف و مأموریت خود را با یک مصاحبه لو داد. خانم "یاماگیشی" گفت: در بین این همه مادرانی که یک تا چند فرزند خود را در جنگ از دست داده بودند، حتی یک مادر شهید ناراضی پیدا نکردم. این پژوهشگر ژاپنی زمانی تحت تأثیر مادران شهدای ایرانی قرار گرفت که در تهران ...
اثرات بدحجابی و بی حجابی بر جامعه
گرم و صمیمانه والدین با یکدیگر، سطح معلومات مادر و استفاده مادران از چادر رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد. یعنی مثلاً هرچه سطح معلومات مادر بیشتر باشد، رعایت حجاب دختر و پسرش هم بیشتر و بهتر بوده است.جالب توجه است که ویل دورانت معتقد است حجاب از ایرانیان به مسلمانان رسیده و می نویسد: ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام بود و عمده ترین آیات حجاب در سال پنجم هجری نازل شده ...
شهید 14 ساله بویراحمدی کیست؟/ ناگفته های شنیدنی از شهادت ابرمرد کوچک جبهه ها
را بر دوش خود می گذارد که با تیر مستقیم دشمن به شهادت رسید. به گزارش فارس، در بخشی از وصیت نامه شهید آمده است: اکنون که شیاطین بزرگ و کوچک که علیه بلادهای اسلامی در حال نبرد هستند و پشتیبانی خود را از حکومت بعث عراق اعلام می کنند و هر روز و شب می کوشند تا شاید راهی پیدا کنند که علیه جمهوری اسلامی باشد و بار دیگر طاغوت را جانشین جمهوری اسلامی کنند و دست ابرقدرت ها را در این منطقه ...
کیارستمی از نوجوانی اش تا مرگ می گوید...
چقدر به او سخت گذشته. کیارستمی: چون این غیظ تجربی بود. یک بار عاشق دختر سرهنگی بوده که آن دختر را به او نداده بودند. من در 15سالگی با او همدل شده بودم! و چون کتابش گران بود نمی توانستم آن را بخرم و دوستم از میان کتاب های برادرش آن را برایم می آورد و می گفت صبح باید بگذارم سر جایش چون برادرم دقیق است و متوجه می شود کتاب نیست. به همین خاطر من در دو شب این دیوان را در دفترچه ای پاکنویس ...
جلب رضایت والدین برای ازدواج
والدین درباره ازدواج باعث می شود 85 درصد زوج ها سطح بالایی از رضایت را در ارتباطات خود نشان دهند. به واقع، جوانان هم اذعان دارند که گوش دادن به تجارب و عقاید والدین بسیار سودمند است ، اگر چه ضروری نیست با همه عقاید آنان موافق باشند اما درک توصیه های مهم والدین در تصمیم گیری های مهمی چون ازدواج عاقلانه است. چه بسا بسیارند جوانان نادمی که بعد از وصال به معشوقه شان، از مسیر رفته پشیمانند و ...
سکوت و سرطان، تنها گردشگران "ماخونیک"
به زنان سلام نمی کنیم! پسر بچه ها خیلی زود دوره ات می کنند. – سلام. جواب سلامی نمی شنوی. یکی می گوید: ما به زن ها سلام نمی کنیم. تا از تعجب در بیایی و بگویی چرا؟ یکی دیگر دستش را حواله گردن پسرک می کند و می گوید: بی تربیت، چرا سلام نمی کنی! بقیه ساکت هستند. پسرک جامک قهوه ای به تن دارد. زیرلب چیزی می گوید. تعجب می کنی. ناراحت هم می شوی. ماخونیک با افسانه لی لی پوت هایش قرار است یکی از مقاصد گردشگری خراسان جنوب ...
آموزش پیشگیری از آزارجنسی در مهدهای کودک و مراکز پیش دبستانی
، مدعی تعرض یک معلم به دانش آموز 9 ساله ای در مدرسه ای روستایی شد. به گفته دایی ندا، این دختر مدت ها از سوی این شخص مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار داشته، اما از ترس تهدید ها و آبروریزی های احتمالی، لام تا کام حرفی به زبان نیاورده بود. مادر ندا هم در صحبت هایش با این روزنامه محلی عنوان کرده است که ندا هرروز صبح به بهانه ای از رفتن به مدرسه طفره می رفت و من، بی خبر از همه جا، او را با کتک روانه ...
کیارستمی از نوجوانی اش تا مرگ می گوید...
او سخت گذشته. کیارستمی: چون این غیظ تجربی بود. یک بار عاشق دختر سرهنگی بوده که آن دختر را به او نداده بودند. من در 15سالگی با او همدل شده بودم! و چون کتابش گران بود نمی توانستم آن را بخرم و دوستم از میان کتاب های برادرش آن را برایم می آورد و می گفت صبح باید بگذارم سر جایش چون برادرم دقیق است و متوجه می شود کتاب نیست. به همین خاطر من در دو شب این دیوان را در دفترچه ای پاکنویس کردم و حفظ ...