سایر منابع:
سایر خبرها
چرا نفت مفت ملت حراج می شد؟!
خانه ی مصدق، دفتر نخست وزیری و ... تنیده شدن این همه صحنه در یکدیگر پیچیدگی خاص خودش را دارد. با طراحانی حرف زدم اما دید آنها از آنچه من مدنظر داشتیم،؛ دور بود و برای همین تصمیم گرفتم طراحی آن را نیز خودم برعهده بگیرم. در این مسیر علی طهرانچی، دستیارم نیز همراهی بسیاری با من داشت. طراحی صحنه، رئال یا المانی نیست. ما بخشی از تهران را بازسازی کرده ایم که در زمان های مختلفی قابل دیدن است فرهاد آئیش ...
کامنت ها و جوک های ایرانی ها درباره کودتای ترکیه
اردوغان حین کودتا: کاریش نداشته باشید خودش تموم میشه! - زنگنه پس از شکست کودتای ترکیه: دیدید گفتم کاریش نداشته باشید خودش درست میشه - دیگه کم کم خود مردم ترکیه هم دارن میرن بخوابن ولی ایرانی ها ول کن نیستند. - برای اولین بار در تاریخ، هیچ ایرانی تو حوادث ترکیه صدمه ندیده - ساعت دوازده شب ژله میگذاشتی یخچال نمی بست تا چهار صبح، اونوقت ترکیه هم کودتا کرد هم ...
سرگذشت قبیله ای راهزن که 240 سال پیش حاکم بحرین شد/ ناگفته هایی از بازتاب پیام سردار سلیمانی بر تصمیم آل ...
... آل خلیفه رژیم منحوس و بسیار ترسویی است که از کوچکترین تهدیدی وحشت دارد؛ این رژیم حتی از صدای بلندشدن فریاد یک زن می ترسد. انتشار بیانیه از سوی سردار قاسم سلیمانی حجت را بر آل خلیفه تمام کرد؛ برای این رژیم ترسو این چنین پیامی کافی بود تا پایان عمر خود را ببینند. و در نهایت باید گفت اینکه تا کنون اقدامی علیه شیخ عیسی قاسم انجام نداده اند به خاطر ترس از پیام حاج قاسم ...
باهنر: دخترم دوست نداشت نماینده باشم
موضوع را لو دادم. *برای مجلس هفتم بود؟ بله. مجلس هفتم بود و میخواستم برای مجلس هشتم ثبت نام کنم. آن زمان مصاحبه کردم و گفتم که نمی خواهم ثبت نام کنم، خیلی هم ایستادگی کردم ولی در نهایت وادار به ثبت نام شدم. اما این بار چون تجربه داشتم کاملا محرمانه برخورد کردم. در حدی که به فرزندان خودم هم نگفتم. دختر کوچک من می گفت بابا من دوست دارم بابایی داشته باشم که نماینده نباشد، باید چه ...
15سال است که رنگ آفتاب را ندیده ام/ تمام دردهایم را با عشق خدا و همسرم تسکین می دهم
اضافه کرد: برای نجات از فشارهای عصبی ناچار شدم تلفن ها را از پریز بکشم و روابطم را با عده ای قطع کنم. سید عباس با نگاهی قدرمندانه به همسر خود گفت: در طول 45 سال زندگی مشترک با کم و زیاد من ساخته و بعد از این مشکل نیز در تمام کارهایم بدون هیچ شکایتی به من کمک می کند و علی رغم بیماری هایی که تحمل می کند، همه زحمات من و فرزندانم را به جان خریده فقط می توانم بگویم؛ ان ءشاالله خدا خیرش دهد. ...
شوخی کاربران ایرانی با کودتای ترکیه
...> چهارشنبه سوریه ما دوامش از کودتای ترکیه بیشتر بود، حتی من یبار تو خونمون علیه بابام کودتا کردم بیشتر طول کشید. از ظهر تا شب قدرت دستم بود. کودتا رو وا نکرده پس فرستاد توصیه زنگنه به اردوغان حین کودتا: کاریش نداشته باشید خودش تموم میشه! زنگنه پس از شکست کودتای ترکیه: دیدید گفتم کاریش نداشته باشید خودش درست میشه دیگه کم کم خود مردم ترکیه هم دارن میرن بخوابن ...
میزگرد بررسی ایستاده در غبار با حضور همرزم حاج احمد و کارگردان
حتی به آن فکر هم نکنند و زندگی شان را با سرخوشی بگذرانند. این موضوع در این سن بعضاً برای افرادی مثل من تبدیل به یک تأمل جدی تر می شود. من پیش خودم مدام فکر می کردم که باید چطور با مرگ روبه رو شوم. شب موقع خواب با خودم مرور می کردم؛ یک روز من به همین شکل که الان خوابیده ام در قبر خواهم خوابید و این حالت چقدر ترسناک است. چون آن زمان درباره بچه های جنگ مطالعه داشتم یک شناختی نسبت به آنها ...
شهید 18 ساله ای که نان آور یتیمان بود/ عکاسی که عکس بانوان را ظاهر نمی کرد
بودم اما نصیحتی که برادرم در عالم رویا به من کرده بود در گوشم بود. شب قبل از خاکسپاری پیکر غلامحسین، برادرم به خواب من آمد و گفت باید فردا در مراسم تشییع من برای انقلاب و حفظ حجاب سخنرانی کنی. روز بعد و در مراسم تشییع چنان قدرتی پیدا کرده بودم که خودم هم باور نمی کردم که بتوانم سخنرانی کنم و احساس می کردم نیرویی به من کمک می کند که بتوانم سخنرانی کنم. چون عکاسی داشت مسئول عکاسی از شهدا ...
سالروز شهادت حاج اصغر جوانی، فرمانده سپاه بوکان به دست ضد انقلاب
مادران و همسران و فرزندان شهدا را می بینم احساس شرم می کنم. با اینکه فرمانده سپاه بود، هیچ وقت دستور نمی داد و شانه به شانه رزمندگان و جلو تر از همه با دشمن می جنگید. او از کار خسته نمی شد و مانند کوه د ر برابر سختی ها و مشکلات می ایستاد. در سال 1361، به زیارت خانه خدا مشرف می شود. قبل از عزیمت، برای رساندن پیام انقلاب به گوش دیگر مسلمانان جهان تعدادی اعلامیه و عکس هایی از ...
اهل رقابت نیستم
صدیق بعد از حضور موفقش در برنامه خندوانه، این بار مجری برنامه خوب و فرهنگی کتاب باز در شبکه نسیم شده است. پیروزی در شیکاگو، چایخانه باغ پریان، ریچارد سوم، بیداری، میم مثل مادر، تله، نوک برج، دربه درها، شبانه، مربای شیرین، دختری بنام تندر، نسل سوخته، شب روباه، قافله، عصر پاییزی، لبخند در مراسم ترحیم، مهمانان ویژه، قصه سیمین، غلط انداز، آخرین چک برگشتی، مژدگانی برای ایلیا، ماه عسل، همه بچه های من، نشانی، کتابفروشی هدهد، رقص پرواز، دربه درها، روزگار قریب، باران عشق، بدون شرح، هزاران چشم، کارآگاه شمسی و دستیارش مادام، شب روباه، ورثه آقای نیکبخت، داستان یک شهر و دردسرهای عظیم ازجمله کارهای مهم کارنامه بازیگری و کارگردانی صدیق محسوب می شوند. آیا بازیگری برایتان این روزها به عنوان یک دغدغه جدی مطرح نیست که به سمت اجرای برنامه کتاب باز رفتید؟ من قبلا تجربه اجرا با رامبد جوان را چند سال قبل در تلویزیون داشتم، چند سال گذشت و تمایل دوباره ای برای اجرا نداشتم، زیرا بازیگر کارش بازیگری است و اجرا مقوله و تخصص دیگری است. این بار چون بحث کتابخوانی بود احساس دین می کردم و فکر کردم که باید خمس و زکات کارم را بدهم. برنامه ای که جزو کارهای فرهنگی ارزشمند تلویزیون در حوزه کتاب و کتابخوانی در سال های اخیر است. مخاطب اصلی در این برنامه مردم عادی، کتابخوان ها و جوان ها هستند و مهم ترین قصد و هدفمان این است که مردمی را که سال هاست با کتاب و کتابخوانی قهر کرده اند و کمتر مطالعه می کنند، شاید بتوانیم برای چند لحظه یا چند روز آنها را دوباره با کتاب مانوس کنیم و آنها را همراه کتاب و مطالعه کنیم. به نظر می رسد خودتان هم کتابخوان حرفه ای هستید... کتابخوان حرفه ای بودم و چندسالی بود که در این کارم وقفه ایجاد شد و به خودم آمدم و دیدم من که کار فرهنگی انجام می دهم، مثل خیلی از مردم به بهانه های مختلف ارتباطم با کتاب دچار وقفه شده است. در ذهنم سوالات زیادی به وجود آمد. آیا وقت ندارم و مگر می شود روزی پنج دقیقه نتوانم کتاب مطالعه کنم. هر روز از 40 کیلومتری تهران برای ضبط به تهران می آیید. این رفت و آمد برایتان دشوار نیست؟ چون این کار را تکلیف خودم می دانم سختی هایش را تحمل می کنم. از طرف دیگر حضور در این برنامه این فرصت را در اختیارم قرار داده تا کارهایی را که دوست ندارم بازی کنم، قبول نکنم. در ایام نوروز امسال هم در برنامه لباهنگ خندوانه حضور موثری داشتید... موقعی که رامبد جوان پیشنهاد داد و نمونه خارجی چنین مسابقاتی را دیده بودم با کمال میل قبول کردم و برنامه خوبی هم از کار درآمد و مخاطب داشت. بحث رقابت هم در این برنامه برایتان جذابیت داشت... نه، به رقابت فکر نمی کردم. آدم اهل رقابتی نیستید؟ نه، در هیچ موردی در زندگیم اهل رقابت نیستم. در طول برنامه هم مدام می خواستید مردم به میلاد کی مرام رای بدهند؟ دوست داشتم چه رای بیاورم یا نیاورم میلاد کی مرام برود مرحله بعدی، زیرا جوان است و انگیزه داشت. برای خودم یک تفریح دورهمی شب عیدی بود و چیز دیگری انتظار نداشتم. اما رامبد و شهیدی فر قبول نکردند که به نفع میلاد کنار بروم و تاکید داشتند که قاعده بازی باید رعایت شود. به نظر شما رقابت باعث پویایی و حرکت روبه جلو نمی شود؟ تلاش برای بهتر شدن را دوست دارم، اما معیار و ابعادش مهم است و این که با چه کسی قرار است این رقابت و به چه دلیلی انجام شود. به نظر رسید بعد از این که از مرحله اول عبور کردید، در مراحل بعدی جدی تر کارتان را دنبال کردید... نه، آهنگ مرحله دوم مسابقه را یک ساعت قبل از ضبط خندوانه انتخاب کردم و چند باری داخل ماشین تا رسیدن به استودیوی ضبط برنامه ...
تاریک و روشن وزنه برداری از زبان کیانوش رستمی
برای خودن دشمن نسازی. خدا را شکر من با کسی دشمنی نکرده ام و برای خودم هم دشمن نساخته ام. شاید برخی افراد خودشان دوست داشته باشند کارهایی کنند ولی من نمی خواهم. البته شاید آن افراد هم برخی حرف هایی که زده اند خوشان نبوده اند زیراقلبشان خیلی بزرگ است. اما من از تصمیماتی که در زندگی ام گرفته ام ناراضی نیستم حتی اگر مدال المپیک نگیرم. -در مورد حریفانتان چه نظری دارید؟ در ...
مریلا زارعی: زنان سینما دیگر فقط معشوقه نیستند
کنیم خانم زارعی. گفتم احتمال دارد دو ماه طول بکشد! گفتند که اشکالی ندارد. فیلم برداری را تمام می کنیم و شما که آمدید، پلان های شما را می گیریم. گفتم خدایا چه خاکی بر سرم بریزم؟ از طرفی هم کمی ترسیده بودم و فکر می کردم نمی توان با او درافتاد. وقتی از همه چیز در می مانم، استخاره می کنم. جای تان خالی یک استخاره کردم، آیه ای درآمد که فوق العاده بود و من هم به آن اعتقاد داشتم نه نیاوردم. گفتم ...
همراه با خاطرات علیرضا قزوه از کودکی تا روزهای انقلاب
من گم شده بودم. در همین چهار سالگی؟ بله! آن موقع از پلیس می ترسیدم و خادم هایی که در حرم امام رضا (ع) بودند و لباس سیاه می پوشیدند فکر می کردم پلیس هستند! با ترس و لرز رفتم به یکی از آن ها گفتم که من گمشده ام! دسته ی عزاداری بود به همراه خانواده به مشهد رفته بودیم. در یکی از غزل هایتان که خودش هم به نظرم غزل - خاطره است از سفر مشهد یاد کردید؛ مشهد و عکس پدر، ضامن آهو و دل ...
ماجرای شهید مظلوم نیروی انتظامی
نظامی اش را می پوشد. کلاهش را برمی دارد. برمی گردد و با همسرش خداحافظی می کند. همسر شهید در خانه ای آپارتمانی زندگی می کند. خانه کوچک نیست ولی آپارتمان است دیگر. در سه واحد کناری و بالایی از همین آپارتمان، فرزندانش هستند. نمی خواستم خانوده ما از هم بپاشد. تلاش کردم دور هم باشیم. من به جز همین بچه ها کسی دیگر را ندارم. البته هیچکدام از بچه ها نبودند. افطار دعوت شدند و به منزل عمویشان رفتند ...
ماجرای طلاق پرستو گلستانی
سر تمرین ها بیهوش شدم. این اعتقاد من است که هر کاری با تخصص، پشتکار و سختی به دست می آید. وی با بیان اینکه بزرگترین ترسم، ترس از خداست، عنوان کرد: من بسیار بسیار از خدا می ترسم و معتقد هستم که زندگی مثل بومرنگ است و باید از حرف ها و قضاوت های مردم در مقابل خودمان مواظبت کنیم. صفایی در پایان به مجرد بودن خودش اشاره کرد و سه شمشیر ژاپنی خود را به موزه دورهمی اهدا کرد. مهران مدیری در پایان این برنامه، به اسراف و هزینه گزاف تاج های گل و پلاکارد های عزاداری اشاره کرد و درباره آخرین سلفی ها با فرد متوفی گفت. ...
یک تکذیب دیگر از وزیر ارشاد!
فروردین ماه بود که همزمان با بستری شدن عباس کیارستمی در بیمارستان، علی جنتی در جمع خبرنگاران در پاسخ به این که چه زمانی به عیادت این هنرمند خواهد رفت گفت: فرصت کنم می خواهم بروم. ولی تلاش خودم را کرده ام و به مجرد این که متوجه شدم وضع ایشان خیلی خراب است از وزیر بهداشت تقاضا کردم و سریع به بیمارستان رفت و پزشکان متخصص را نیز احضار کرد. خود دکتر هاشمی گفت اگر من آن شب نرفته بودم آقای کیارستمی تمام ...
کفشی که شهید تاکام برای پیرزن خرید/ واکنش پدر شهید بعد از شنیدن خبر شهادت فرزندش
هدیه کردیم . گفتم: حاج آقا! از خوی و خصلت شهید عبدالله بگویید؟ با درنگی کوتاه گفت: اخلاق و رفتار همه فرزندانم خوب بود ولی پسرم عبدالله بسیار محجوب، آرام، صبور، خوش رو و خوش اخلاق بود و به خاطر همین اخلاق، دوستانش بعد از شهادت او بسیار غمگین و ناراحت شدند . از تحصیلات و فعالیت های شهید سید عبدالله پرسیدیم که جواب داد: پسرم ابتدایی را در روستای تاکام خواند و برای ادامه تحصیل به ...
مثل درختی که از دل سنگ سیاهی می روید در بهار
خزه بسته بود و از پرسیاوشان پر شده بود فرود می آمد و چون این قطره فرود می آمد با خودم گفتم قطره به خواب نمی رود / نمی رود خواب در چشمان من /می چکد خون من و قطره قطره بر این سنگ سیاه / تا بگذرد از دل سخت و سیاه او / من به خواب می روم و قطره هم وقتی که می چکد جان من قطره قطره بر پای ارغوان انشاالله که پر شوق و امید زندگی کنید و زندگیتان پر از عشق و مهر باشد. این ها را علی اکبر شکارچی از ...
گفتگوی خواندنی با آرش ماه عسل؛ من زندگی را انتخاب کردم
البته تا آن زمان هنوز هیچگونه آموزشی در زمینه ی نقاشی ندیده بودم واینها همه تجربه های شخصی و کاوشی بود که در این زمینه انجام می دادم به محض اینکه احساس می کردم در یک زمینه مهارت پیدا کرده ام به موضوع کارم از زاویه ای دیگر نگاه می کردم و همیشه دنبال تغییر و نوآوری بودم. رزقی بارز افزود: در سن 17 سالگی با اولین استادم، سرکار خانم "هایده زرین بال” آشنا شدم و تحت نظر ایشان نقاشی و طراحی را ...
همدان کلانشهر نشود دچار سکته اقتصادی خواهد شد
دفاع کنم و من مرد عدد، رقم و سخنرانی هستم، افزود: هر چقدر مالیات نوشته شده می گویم و اگر لازم است بگیرد و لازم نیست گرفته شود باید به مردم گفته شود. نماینده مردم همدان و فامنین در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: اعتقاد دارم نباید با فشار مالیاتی حلقوم صنعتگران و تولیدکنندگان را فشار داد. وی با بیان اینکه باید قانون کار، بانک ها و تجارت اصلاح شود و اینها جزو اولویت های اول هستند، گفت: باید به جایی برسیم که حقوق کارگر، کارفرما، مصرف کننده عادلانه باشد. پایان پیام/ ...
مدال شجاعت بر سینه آتش نشان فداکار
: در زیرزمین، زنی مسن (متوفی) همراه پسر و نوه اش زندگی می کرد. موقع آتش سوزی بیدار بودم. بوی سوختگی را که فهمیدم، از پنجره بیرون را نگاه کردم دیدم پسر پیرزن با شلنگ دارد آتش کوچکی را خاموش می کند. فکر کنم چند تا لاستیک ماشین آتش گرفته بود. کم کم آتش گر گرفت و دیگر آب شلنگ جواب نداد. داد زدم آقا محسن (پسر پیرزن) چه کار می کنی؟ حاج خانم کجاست؟ برو او را از خانه بیرون بیاور. خودم و چند نفر دیگر از ...
مقانلو: بازی های پسرانه را دوست داشتم
بنویسم چرا نباید این کار را انجام بدهم؟ اگر صدا و فن بیانی مناسب دارم که مورد توجه دیگران قرار می گیرد، چرا نباید از آن استفاده کنم؟ این فعالیت ها در وهله اول به خود ما آرامش می دهد. از طرف دیگر من به عنوان مادر و همسر، خانواده ای دارم که باید برای مراقبت از آنها آموخته هایم را افزایش دهم و درباره همه چیز اطلاعات لازم و مفید داشته باشم. حرف مادربزرگم را آویزه گوشم کرده ام که همیشه می گفت، یاد بگیر ...
یک نفر زندگی بخش است!
بتوانید تحویل بگیرید ، همینطور که اینجا نشسته ایم داخل ان می شویم . اگر خدا توفیق دهد و بتوانم حق مطلب را ادا کنم و شما هم بتوانید نقد تحویل بگیرید ، وقتی می روید بین مردم ، خواهید دید مردم جای دیگری هستند ، شما جایی دیگر. شما در شهر جدیدی ساکن شده اید . باخود می گویید : چرا مردم اینجور حرف میزنند ؟ نمیدانم آنها جایشان عوض شده ، یا من ؟ ! رفیقت می گوید من هم همینجورم ، پرد ه ها برداشته می ...
صالحی: این میزان مخالفت برایم قابل تصور نبود
قوانین و مقررات چنانچه همه بخواهند به حالت قبل برگردند و بعد رفت و آمدهای آزاد بین کشورهای اروپایی دچار اختلال شود، این آزادی عمل گرفته می شود یعنی امتیازات زیادی را از دست می دهند. مثلا در کاتالونیا ادعای جدایی از اسپانیا را دارند، الان اسکاتلند و ایرلند شمالی هم می خواهند از انگلیس جدا شوند و اگر این اتفاق بیفتد در کشورهای دیگر مانند اسپانیا که کاتالونیای شمالی وجود دارد می خواهد جدا شوند و بعد ...
از حاشیه ها ناراحت می شوم / بازگشت با یک کار دفاع مقدسی
گرگ ها، جراحت، مجسمه، پشت بام تهران، دختر شیرینی فروش، خانه ابری، صاحبدلان، در پناه تو از کارهای شاخص بازیگری قاسمی محسوب می شوند. مجموعه پرمخاطب و جذاب در پناه تو با بازی ثریا قاسمی چند بار از شبکه آی فیلم بازپخش شد. قاسمی در سریال صاحبدلان محمدحسین لطیفی که مدتی پیش بازپخش شد نقش زنی را بازی می کند که در طول مدت سریال روی ویلچر نشسته و حرکتی ندارد، اما قاسمی با هنرمندی نقش این شخصیت را بازی کرده است. قاسمی با کارگردان های شناخته شده سینما و تلویزیون مثل ناصر تقوایی، حسن فتحی، سیروس مقدم، محمدحسین لطیفی و دیگران همکاری داشته است. با ثریا قاسمی در مورد ایفای نقشش در صاحبدلان گفت وگویی انجام داده ایم. در این پنج دهه با هنرمندی تقریبا نقش همه نوع مادر ایرانی را بازی کرده اید. این نقش ها را چگونه ارزیابی می کنید؟ من بازیگر حرفه ای هستم وباید بتوانم بعد از این همه سال هر نقشی را بازی کنم. طبق روال، نقش به من پیشنهاد می شود. بعد از مطالعه کردن فیلمنامه و ارزیابی جنس و نوع نقش در صورت مناسب بودن قبولش می کنم. علاقه دارید بیشتر چه نوع نقش هایی را بازی کنید؟ برایم تفاوتی ندارد. داستان خوب و کنش های شخصیتی که بازی می کنم، مهم است. ما بازیگران کمتر قدرت انتخاب داریم و بیشتر انتخاب می شویم و بازار کار هم چندان پررونق نیست که من خودم را مقید کنم فلان نقش را بازی کنم. سریال صاحبدلان اولین همکاری شما با محمدحسین لطیفی بود؟ بله، محمدحسین لطیفی کارگردان آرام و مهربانی است و می داند از بازیگرش چه چیزی می خواهد. از اول قرار بود نقش شخصیتی را که بازی می کنید روی ویلچر باشد؟ بله، در فیلمنامه نوشته شده بود. البته در گذشته در یک فیلم تلویزیونی نقش یک زن معلول را بازی کرده بودم و من تلاش می کنم در کمترین زمان ممکن خودم را با ایفای هر نقشی آداپته (هماهنگ) کنم. هر ویژگی غیرمتعارف در یک شخصیت برای بازیگر در عین بازدارندگی می تواند کمک حال هم باشد. به نظر شما شخصیتی که در صاحبدلان بازی کردید قربانی خودخواهی و زیاده طلبی شوهرش است؟ چند سالی از ساخت سریال گذشته است و زیاد جزئیات داستان صاحبدلان در ذهنم نیست. این زن با شوهری زندگی می کند که همه چیز را در گرو مادیات می بیند و ارزش های انسانی و اخلاقی برایش اهمیتی ندارد و مدام برادر بزرگ و متقیش را وارد چالش های اجتماعی و دینی می کند و در خانواده هم مثل یک دیکتاتور عمل می کند و نمی خواهد نظری مخالف با عقایدش را بشنود، اما جایی می رسد که زن و پسر بزرگ ترش متوجه حقایق می شوند و در مقابلش می ایستند. در هر صورت چند نقشم را در این سال های اخیر خیلی دوست دارم. صاحبدلان، جراحت، پشت بام تهران و اویک فرشته بود ازجمله این نقش هاست. این روزها بیشتر در نقش مادران مهربان بازی می کنید؟ چاره ای نیست، این نقش ها به من پیشنهاد می شود و دیگر نقش دختران مهربان به من پیشنهاد نمی شود (با خنده). بازی در سریال های مناسبتی نظیر نوروز و ماه رمضان چه ویژگی هایی دارد؟ این زمان ها، مردم در خانه هستند و بیشتر برنامه های تلویزیونی را تماشا می کنند و بالطبع بازخورد این کارها زیاد است وگرنه در ماهیت کلی کار تفاوتی وجود ندارد و همه سریال ها یک داستان دارند و یک جور پروسه تولیدشان انجام می شود و سریال ماه رمضانی تولید خاصی نسبت به دیگر سریال ها ندارد. بیشتر ترجیح می دهید با کارگردان های جوان کار کنید یا با کارگردان های باتجربه؟ تفاوتی ندارد. نکته مهم توانایی، سواد و دانش کارگردان است که کار کردن با اورا آسان یا سخت می کند. کارکردن با کارگردان جوان هم شرایط خاص خودش را دارد و در وهله اول چون شناختی از کیفیت کاری اش ندارید، باید به فیلمنامه و نقش پیشنهادی اعتماد کنید ودوست دارم اگر تمایل ...
مناسب سازی مزار شهدا ضرورتی انکار ناپذیر
دقت می کنم ناهمواری های سنگ مزارها که هرکدام با دیگری شاید ده - بیست سانتیمتری اختلاف داشته باشند کمی توی ذوق می زند و برای منی که سعی می کنم پاهایم را روی سنگ مزارها نگذارم و با احتیاط عبور می کنم حرکت را برایم واقعاً دشوار می سازد و چندین بار پاهایم در فراز و فرود سنگ مزارها تاب می خورد که اگر دستم را به قاب عکس ها نگرفته بودم حتماً سقوط می کردم. سر صحبتم را با "عبدالله امیربیگی ...
این زن شرمنده امام رضا (ع) شد
مراجعه کردم اما همه موجودی حسابم خالی شده بود. در یک شهر غریب همه پول هایم را از دست داده بودم و پولی برای برگشت به شهرم نداشتم. خیلی دلم شکست با چشمانی اشکبار به حرم مطهر بازگشتم و خطاب به امام رضا(ع) گفتم: من زائر غریب تو بودم و این اتفاق حق من نبود! من نفهمیده و نسنجیده این جمله را بر زبان راندم. هنوز دلم شور می زد که دوباره به همان بانک رفتم که شاید آن ها سرنخی از مرد کلاهبردار به ...
تنها گوشه ای از جهان
ابراهیم سلیمی کوچی صبح کویر، درست لحظه ای که اولین پرتوهای گرمابخش خورشید از سر تپه های شن سرک می کشند، صحنه ای جادویی و حیرت آور است. شب را در کویر مانده بودیم و حالا مزد تاب آوردنمان را می گرفتیم: تماشای صبحدم بی نظیر کویر. تا پاسی از نیمه شب دور آتش کوچکی که برافروخته بودیم، رها از همه هیاهوهای روزمره زندگی در شهر، با هم حرف زدیم و بی پروا خندیدیم و به آسمان کویر، آفرین ها گفتیم ...
یکی هِی می خواهد مرا روشن کند!
...... ببخشین؛ مهندس بشم، ولی چون نشدم، همه اهالی محل بهم می خندن و می گن چه طوری مهندس؟!" - مهندس در چه رشته ای؟! - رشته اش مهم نیست، راستش چون من کار و باری ندارم و وقتم کاملا آزاده، از صبح تا شب، همین جوری توی خیابونا قدم می زنم و ساختمون های قشنگ مردم رو متراژ می کنم! سعی کردم جلوی خنده ام را بگیرم، اما مگر می شد این حرف ها را شنید و نخندید!... چند لحظه سکوت کردم و بعد گفتم ...
از کبریت فروشی تا عرضه مایحتاج زندگی در ای ک آ
تقریبا همه ما با IKEA آشناییم. اما این برند موفق چگونه به این نقطه از موفقیت رسید؟ ایکیا چگونه توانست در بسیاری از نقاط دنیا به برندی محبوب و جذاب تبدیل شود؟ اینگوار کامپراد آرزوی این را داشت که مردم در همه نقاط دنیا بتوانند لوازم خانگی جذاب و زیبا برای دکوراسیون خانه خود خریداری کنند. و این آرزو، تبدیل به ماموریت بزرگ او در زندگی شد. کودکی کامپراد اینگوار فئودور کامپراد ...