سایر منابع:
سایر خبرها
ادامه رقابت بانوان نویسنده در بازار کتاب تهران
بررسی چهار نگاه مختلف در روایت فروپاشی خانوادهٔ کامپسون 7 3 جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ/ لادن جهانسوز بهجت 10000 داستان یک مرغ دریایی به نام جاناتان است که می خواهد پرواز بیاموزد و در اوج آسمان به پرواز درآید 6 4 موسیقی شانس پل استر/ خجسته کیهان افق 14000 جیم ناش پس از جدایی همسرش، در بزرگ کردن دختر دو ساله خود دچار مشکل می شود 6 5 فلسفه هنر نیچه جولیان یانگ/ رضا ...
گذر از روزگار سخت با همراهی هنر
روزها به خاطر شرایطم نصف روز می رفتم و نصف روز در خانه کار می کردم. خانه مان نزدیک مغازه بود و کارهای کوچک را برایم می آورند و من انجام می دادم. رستمی چند سالی را شاگردی می کند و بعد خودش مغازه ای می زند و دو سه سالی در مغازه اش کار می کند. در همه این سال ها او بااینکه شرایط سختی برای کار کردن داشته اما با عشق و علاقه کار کرده است. حالا هم درحالی که از سال گذشته وضعیت جسمی و روحی مساعدی ندارد و ...
قاتل حنانه کوچولو در آستانه اعدام
آورده و بعد هم دخترک را به قتل رسانده است. کارآگاهان هم برای بررسی ادعای این زن ظهر روز سه شنبه به خانه متهم به قتل رفتند و او را پیش از فرار دستگیر کردند. این زن گفت: شوهرم در جریان حرف هایش به ربودن حنانه اشاره کرد و من هم وقتی فهمیدم قتل این دختر معصوم توسط او انجام شده تصمیم گرفتم به اداره آگاهی بیایم و معرفی اش کنم. این مرد پس از دستگیری در بازجویی با اظهارات ضد و نقیضی ...
آزادسازی ارتفاعات جولان در 90 دقیقه/ بشار اسد چه مذهبی دارد؟
در حرم امام رضا (ع) وی در همین زمینه افزود: چند سال پیش فرمانده نیروی دریایی سوریه که مسیحی بود با بنده به تهران آمد و در بدو ورود در فرودگاه گفت همه کارها جای خود اما به من قول بده که مرا به زیارت امام رضا (ع) ببری؛ چند روز بعد به مشهد رفتیم و در حرم بطور اتفاقی سرلشکر صفوی که فرمانده وقت کل سپاه بود را در لباس خادمی دیدیم، این فرمانده سوری بسیار متعجب شد و گفت این آقا همان فردی است که ...
دختران روستاهای منطقه سردشت از تحصیل بازمی مانند
فقط من زرنگ بودم... که اونم نتونستم ادامه بدم. مادر پسربچه ها را نشان می دهد و می گوید: اینها درس می خونن. یک پسرش هم پیرانشهر دانشگاه می رود اما دخترم رو دلم نمی خواد بفرستم شهر دور. گوشه ای نشسته دختر و عروسش را نگاه می کند. درس نخوانده است: آن موقع مدرسه بود ولی وضع مالی نمی ذاشت. حمیده می گوید: مادربزرگم پیر بود، دختر دیگه نداشت، اون هم به خاطر کارهای خونه درس رو ول کرد. و بعد نوبت ...
خواسته های به حق جوانان که آرزو شده اند
.... شقایق 23ساله- زندگی به سبک مرد شب های روشن؛ یعنی روزی برسه که نویسنده و کارگردان موفق و مشهوری شوم و خانه کوچکی را برای خودم دست و پا کنم، بی تلویزیون و پر از کتاب! کسی کاری به کار من نداشته باشد و سراغی از من نگیرد و دور از هیاهوی اجتماع، زندگی کنم... فقط بخوانم و بنویسم! لیلا 34ساله- آرزوم زندگی مسالمت آمیز همراه با آرامش است. دوست دارم آدمی باشم خیر و هر کار نیکی که واقعا از ...
رواج استخر پارتی در باغ های اطراف تهران!
اجرا کنید. عرفان درباره علت افزایش علاقه مندی جوانان به این دست برنامه ها گفت: پسر ها اصلا مشکلی با این برنامه ها ندارند و همه آنها تلاش دارند تا خودشان هم بتوانند استخر پارتی برگزار کنند اما دختران به دلیل چشم هم چشمی به دنبال این برنامه ها هستند. به عنوان مثال؛ یک دختر دوست خود را در استخر پارتی کنار یکی از همین بچه معروف های مجازی می بیند و برای آنکه از دوست خود عقب نماند، سعی می کند ...
عموپورنگ: در 13 سالگی متوقف مانده ام
بلقیس یادگارهای او در رادیو است، اما چیزی نگذشت که با برنامه ما و شما تلویزیونی شد. بچه های ایران از آن پس، او را در برنامه های تورنگ و پورنگ ، شبکه بی طرف ، یکی و تکی ، باز باران با طراوت ، هزار و شصت و شونزده ، کتابخانه عموپورنگ ، محله گل و بلبل و بسیاری دیگر با همراه دوست داشتنی خود یعنی امیرمحمد تماشا کردند. عموپورنگ برنامه های کودک، روز گذشته 43 ساله شد. آخرین باری که گریه کردم ...
تصاویر مربوط به ملکه رنجبر: بعد از مصاحبه و گله مندی همکاران قدیمی ام به دیدنم آمدند+عکس
.... رنجبر ادامه داد: چون کارمند بازنشسته شهرداری بوده ام، شهردار تهران همراه با تنی چند از مسئولان شهرداری جویای احوال من می شوند و بعد از اینکه مشکل پیدا کردم برایم پرستار فرستاند و در بیمارستان به ملاقاتم آمدند و برایم مراسم بزرگداشت گرفتند. وی همچنین یادآور شد: اوایل بیماری ام و پس از این که گله کنم کسی به دیدنم نمی آمد و من مثل اسکلتی در این جا افتاده بودم اما برخی از هنرمندان به ...
داریوش فرضیایی :در 13 سالگی متوقف مانده ام
تقریبا 21 ساله بود که گذرش به رادیو افتاد. تیپ های گل پسر و ننه بلقیس یادگارهای او در رادیو است، اما چیزی نگذشت که با برنامه ما و شما تلویزیونی شد. بچه های ایران از آن پس، او را در برنامه های تورنگ و پورنگ ، شبکه بی طرف ، یکی و تکی ، باز باران با طراوت ، هزار و شصت و شونزده ، کتابخانه عموپورنگ ، محله گل و بلبل و بسیاری دیگر با همراه دوست داشتنی خود یعنی امیرمحمد تماشا کردند. عموپورنگ برنامه های کودک، روز گذشته 43 ساله شد. آخرین باری که گریه کردم یک رسالتی را در درون خود حس می کنم و آن شادکردن و خنداندن بچه هاست. سعی می کنم به این رسالتم مومن و متعهد باشم و اگر بخواهم برای بچه ها کم بگذارم، خود را مدیون آنها می بینم. همه فکر می کنند عموپورنگ همیشه می خندد و شاد است، من غم هایم را در درون خود پنهان می کنم، اما وقتی می خواهم گریه کنم و سبک شوم، به دنبال بهانه ای می گردم. برای من بهترین بهانه برای سبک شدن و گریستن رفتن به بیمارستان و ملاقات بچه های بیماری خاص است. به کنار این بچه ها می روم و آنها را می خندانم و برخی مواقع با آنها بغض می کنم و گریه می کنم. آخرین باری که گریه کردم، ماه گذشته بود. ماه رمضان امسال به بیمارستان رفتم و وقتی متوجه شدم بچه ای را که سال گذشته دیده بودم و کلی سر به سرش گذاشته بودم، مدتی است که دیگر نیست، گریه کردم، یا همان شب بچه ای را دیدم که بسختی گریه می کرد، اما نه اشکی در چشم داشت و نه صدایی در گلو و تنها با دهان باز، درد می کشید. من حتی گریه هایم را با بچه ها شریک می شوم. من و کودک درونم امروز براساس شواهد موجود در شناسنامه 43 ساله شدم، اما خودم چنین احساسی ندارم. فکر می کنم بین 13 تا 17 سالگی متوقف شدم و هنوز کودک درونم بسیار سرحال است و میل زیادی به شیطنت و شلوغی دارد. هنوز هم اشعار و داستان های کودکانه می خوانم و می نویسم. خیلی ها فکر می کنند که من کاراکتر کودک را بازی می کنم، اما شخصیت واقعی من، همانی است که جلوی دوربین و بین بچه هاست. هنوز با کودک درونم رفیق و همراه هستم. کودک درونم نمی گذارد به این راحتی ها به دنیای بزرگ ترها وارد شوم. هرازگاهی که می خواهم احساس بزرگی کنم، کودک درون سر می رسد و مرا به کوچه های دوران بچگی، محله جوادیه، پشت ریل راه آهن و آن کوچه بن بست و آن خانه کلنگی می برد. مدتی قبل کودک درونم ابتکار جالبی کرد و مرا به دبستانی برد که 36 سال قبل در آن خانم جم نژاد با مهربانی یادم داد که چگونه مداد سیاه را در دست بگیرم و او هم که اکنون هفتاد و چند سال دارد و بتازگی عمل قلب داشته، بخوبی به یاد دارد که داریوش کوچک چگونه دست او را هنگام مداد گرفتن بوسید. دبستان ده سالی است به علت کهنگی، خالی از هیاهوی بچه ها شده، اما من و کودک درونم که روی سکوی حیاط نشسته بودیم، صدای همهمه بچه ها را می شنیدیم و با هم گریه کردیم. از بچه ها انرژی می گیرم دنیای بچه ها دنیایی معصومانه، بی ریا و عاری از هرگونه بدی است. در دنیای آنها شکل های واقعی و تخیلی زیادی وجود دارد. رنگ ها شادند و عروسک ها و عکس ها با آدم حرف می زنند. خانه ها همه اندازه قصر بزرگ و نقاشی یک گلدان گل، کم از باغ بهشت ندارد. شادی من وقتی است که بین بچه ها هستم، این شادی وقتی بیشتر می شود که احساس می کنم بچه ها مرا بین خود پذیرفته و اعتماد کرده اند. برای این که بتوانم یک برنامه زنده آن هم با 50 بچه را کنترل و اجرا کنم، تقریبا نیم ساعت قبل از شروع برنامه به میان آنها می روم. آن لحظه، بچه ها سرشار از انرژی و فریاد هستند بنابراین با کشیدن لباس من و جیغ زدن و بالا و پایین پریدن، بخشی از انرژی خود را تخلیه و بلکه به من منتقل می کنند. در این موقع است که با انرژی که گرفته ام برنامه را شروع کنم. برنامه سازی کودک سخت است برنامه سازی برای بچه ها خیلی سخت تر از برنامه سازی برای بزرگسالان است. بزرگسالان دارای شخصیتی تثبیت شده و شکل گرفته هستند و رفتارهای من نمی تواند برای آنها الگوسازی کند، اما بچه ها به عموپورنگ به عنوان یک الگوی رفتاری و اخلاقی و آموزشی نگاه می کنند. هرکلام و رفتار من چنانچه ناروا و ضعیف باشد، روی بچه ها اثر می گذارد. در متن ها و نمایش ها و اشعار کودکانه اگر آموزش مناسبی در کار نباشد، بچه ها آسیب می بینند. در برنامه بزرگسالان می توانی منظور و پیام برنامه را مستقیم با مخاطب در میان بگذاری، اما بچه ها را نباید مستقیم امر و نهی و نصیحت کرد، بلکه باید به صورت داستان آموزشی و شعر و آن هم به صورت غیرمستقیم عمل کرد. بخصوص بچه های امروز که به بچه های عصر سایبر معروفند از قدرت یادگیری بسیار بالاتری نسبت به والدین خود برخوردارند. بچه های امروز بهتر از بزرگ ...
بهاره رهنما : مادرم بهترین مدل شخصیتی برای من بود
است اول به خودشان نگاه کنند، ببینند چقدر تلاش کرده اند که اکنون منتظر برداشت محصول زحمات خود هستند؟ من حتی در ماه آخر بارداری که حقوق می خواندم، برای همه امتحاناتم به دانشگاه می رفتم، هر روز یکی از اعضای خانواده ام مرا می برد و می آورد؛ چون هر لحظه امکان داشت بچه به دنیا بیاید. دخترم که به دنیا آمد، باز هم درس خواندن را رها نکردم. بچه شیرخواره داشتم، اما واحد گرفتم و با نمره های خوبی هم ...
چگونه می شود از پوکمون گو سود برد؟
. اما در پیچشی جالب، بعضی از گیمرهایی که از افسردگی و اضطراب رنج می برند، در توییتر خود نوشتند که این بازی به آن ها کمک کرده است. لولا فینیکس، بازاریاب دیجیتال 28 ساله که در لندن کار می کند و اتیسم دارد می گوید: اگر با وضعیت های سلامت روانی دست و پنجه نرم می کنید، بعضی مواقع انگیزه پیدا کردن برای بیرون رفتن از خانه می تواند بسیار سخت باشد. چیزی که درباره پوکمون گو دوست دارم این است که من را تشویق کرد ...
فرار به سوی خوشبختی
...> چند روز بعد دوباره با او تماس گرفتم و خواسته ام را با او مطرح کردم. او گفت سمیه من دارم ازدواج می کنم. ما یک روزی به هم علاقه داشتیم اما قسمت نبود. حالا هم بگذر! من ناراحت شدم و گفتم پس همه حرف هات دروغ بود؟؟؟ من و به بازی گرفته بودی؟ به او فرصت ندادم حرفی بزند و تلفن را قطع کردم! چند روزی گذشت, مصطفی با من تماس گرفت و گفت با درخواستم برای فرار موافقت کرده است. خوشحال بودم ...
شاه بهرام شاهرخ چه کسی بود؟
املاک مردم را گرفته حتی هتلهای مملکت هم مال اوست." شاهرخ همچنین عضو کمیته ملی ایران متشکل از حسن قریشی و برداران قشقایی بود که قرار بود در صورت تصرف تهران توسط آلمانی ها در ساختار حکومت نقش داشته باشند. در کنار برنامه رادیویی او مجله جهان نو را نیز در برلن منتشر می کرد که به تهران ارسال می شد و در زمانی که فعالیت این نشریه علیه رضا شاه به اوج خود رسید ماموران شهربانی در پستخانه آن را توقیف ...
کار بسیار زشت وخشن پسر جوان با دوستش درپشت بام
جوان می گذرد و او به علت اصابت چاقو به قفسه سینه اش فوت کرده است. در ادامه با مشخص شدن علت مرگ تحقیقات از مادر مقتول آغاز شد. او در بازجویی ها ادعا کرد قاتل پسرش حمید دوست او است که ساعتی قبل با هم به خانه آمده اند. با ش ناسا یی هویت مظنون به قتل تحقیقات برای ش ناسا یی و دستگیری پسر 23 ساله آغاز شد. در حالیکه تیمی از ماموران در صحنه قتل همچنان در حال تحقیقات بودند، افسر کلانتری ...
ماجرای سوء استفاده از نوجوان 19 ساله در پایتخت/ راز جنایت سمند سوخته در جاده ورامین فاش شد +تصاویر
به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ، اخبار حوادث و انتظامی امروز، در این بسته خبری گردآوری شده است. فرار مرد افغان پس از برده داری 18 ماهه صبح روز سه شنبه، 29 تیرماه پسر 19 ساله افغانی به نام جمیل همراه دایی اش وارد شعبه نهم دادسرای جنایی تهران شد و گفت مردی که هموطنش است، او را به بهانه کار 18 ماه به اسارت گرفته بود. 18 مجروح در برخورد ...
دختر 23 ساله از طبقه هفتم مجتمع مسکونی اقدام به خودکشی کرد
به گزارش دولت بهار، ساعت 3 بعد ازظهر نخستین روز مرداد ماه امسال ماموران پلیس در جریان مرگ خود خواسته دختر جوانی در منطقه دارآباد قرار گرفتند.خیلی زود بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای امورجنایی تهران به همراه ماموران اداره 10 پلیس آگاهی در صحنه سقوط مرگبار دختر 23 ساله حاضر شد. بررسی های ابتدایی نشان از آن داشت که دختر جوان از طبقه هفتم ساختمان، خود را به پایین انداخته است. ...
چوبه دار؛ فرجام قتل مردی که جسدش پیدا نشد
...، به من گفت بیا با هم برویم خانه ما و صبحانه بخوریم، من هم قبول کردم. در اتاق منتظر پونه بودم که یکباره پدرام آمد و چای آورد، با تعجب پرسیدم تو چرا خانه هستی، پونه به من گفته بود تو نیستی، پدرام جواب داد خودش از پونه خواسته که دروغ بگوید و می خواسته با من صحبت کند و بعد هم به من تجاوز کرد. در این سال ها به خاطر کاری که مقصرش من نبودم، خیلی اذیت شدم. وقتی همسرم موضوع را فهمید با اینکه من خودم ...
فراز و فرود بانکداری در ایران
و اول دبیرستان را آنجا خواندم و بعد رفتم ارومیه. سه چهار سالی در سلماس معلم بودم. بعد به دانشکده حسابداری نفت رفتم. در سال 38 کنکور دادم. با یکی از دوستان در کنکور شرکت کردم و قبول شدم. صبح ها میرفتم بیمه اجتماعی کار می کردم. بعد از ظهر دانشگاه می رفتم. تا سال 44 این برنامه ادامه داشت تا این که فوق لیسانس گرفتم وسال 43 از بیمه به بانک مرکزی رفتم. از اولین های بانک مرکزی هم بودید. درست ...
او را کشتم تا با همسرش ازدواج کنم!
شناسایی هویت او شدند. برادر مقتول که از طریق گردنبند فلزی روی گردن مقتول موفق به شناسایی جسد برادرش شده بود ، در اظهارات اولیه به کارآگاهان عنوان کرد که برادرش در منطقه فلکه سوم تهرانپارس زندگی می کرده و دارای همسر و دو دختر 10 و 12 ساله است. با آغاز تحقیقات و حضور همسر مقتول در اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ ، وی در اظهاراتش به کارآگاهان عنوان داشت:14 تیر به همراه همسر و بچه ...
حکم اعدام قاتل حنانه تائید شد
به گزارش جام جم آنلاین ، محمدرضا عدالت خواه، رئیس کل دادگستری استان کرمانشاه در این باره به فارس گفت: حنانه ششم خرداد امسال در شهرک ولیعصر شهرستان سنقر و کلیایی از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. روز بعد ماموران جسد او را با دست و پای بسته زیر پل ورودی کمربندی جدید شهر پیدا کردند. در زمانی کوتاه مردی که همسایه مقتول بود در این زمینه شناسایی و دستگیر شد. وی افزود: با اعتراف متهم و بازسازی صحنه قتل، پرونده وی به دادگاه ارسال شد و او در وقت فوق العاده محاکمه و به قصاص محکوم شد که حکم صادره در دیوان عالی کشور با پیگیری مستقیم مراجع قضایی به تائید رسید و پرونده به اجرای احکام ارسال شد. ...
فرار مرد افغان پس از برده داری 18 ماهه
ترس فرار کرد و صاحب باغ موضوع را به دایی ام در تهران خبر داد تا اینکه روز قبل دایی ام به تاکستان آمد و مرا با خودش به تهران آورد. دایی شاکی هم گفت: پس از اینکه پسر خواهرم به صورت غیر قانونی وارد ایران شد، چند روزی خانه ما بود تا اینکه روزی تلفنی به من گفت همراه یکی از هموطنانم برای کار به ساوه رفته است. مدتی از او خبری نبود تا اینکه مردی افغان با من تماس گرفت و گفت، جمیل را گروگان گرفته ...
راز قتل خانم مهندس جوان در دوربین مداربسته
دکترای رشته مدیریت است برای بازدید یک ساختمان درحال ساخت از دفتر خارج شده بودند. با این اطلاعات مأموران بلافاصله سراغ مهرداد، 27 ساله - رئیس هیأت مدیره شرکت رفتند. او که وانمود می کرد از شنیدن این خبر شوکه شده است به بازپرس سید جواد حسینی گفت: من و مدیر عامل شرکت پس از بازدید برگشتیم و او را در نزدیکی خانه شان پیاده کردم. حدود ساعت 5/8 شب بود که از هم جدا شدیم و دیگر از او خبری ندارم.از آنجا ...
درس انسانیت بر فراز آسمان
گشت و لباس میهمانداری به تن داشت می دیدم شوق زیادی برای پوشیدن این لباس پیدا می کردم. علاقه ام به حدی بود که بارها از او درباره میهمانداری و پرواز سؤال می کردم و مرد همسایه نیز با حوصله به همه سؤالات من جواب می داد. 18 ساله بودم که برای نخستین بار سوار هواپیما شدم و همراه پدر و مادرم به مشهد سفر کردیم. از دیدن میهمانداران پرواز هیجان زده بودم و چشم از آنها بر نمی داشتم. وقتی بزرگتر شدم ...
این مینی بوس های خسته
روزنامه شهروند نوشت: متولدان دهه های چهل و پنجاه اند؛ همان دهه ای که خیابان های تهران پهن تر بود، تمیزتر بود و آلودگی نداشت. آنها 45 ، 40 سال پیش همین خیابان ها را بالا و پایین می کردند و مسافر می آوردند و می بردند. مینی بوس های تهران را می گویم. همین مینی بوس های قدیمی و زهوار در رفته که جوان ترین شان 25، 20 ساله است؛ همان هایی که بعد از پنج دهه، هنوز با قیافه های رنگ و رو پریده، صندلی های شکسته ...
آخرین اخبار از تیراندازی در مونیخ - مهاجم شناسایی شد + تصاویر
خرید در شهر مونیخ خبر می دهند. همچنین طبق اعلام پلیس، 21 تن در جریان این تیراندازی زخمی شده اند که هنوز 16 تن از آن ها در بیمارستان بستری هستند و حال سه تن از آن ها وخیم است. پلیس مونیخ گزارش کرده است که در میان قربانیان این تیراندازی چند کودک و نوجوان نیز مشاهده شده اند. منابع خبری در حالی از تیراندازی در مرکز خرید المپیا در شمال شهر مونیخ خبر داده اند که بر اساس آخرین گزارش ...
بانک ها 50 سال پیش هم بنگاه داری می کردند/ داستان مردی که نیم قرن بانکداری کرد
؟ رشته تحصیلی تان چه بود که علاقمند به حضور در شبکه بانکی شدید؟ من الله ویردی رجایی هستم. سال 1315 در سلماس متولد شدم. دوره دبستان و اول دبیرستان را آنجا خواندم و بعد رفتم ارومیه. سه چهار سالی در سلماس معلم بودم. بعد به دانشکده حسابداری نفت رفتم. در سال 38 کنکور دادم. با یکی از دوستان در کنکور شرکت کردم و قبول شدم. صبح ها میرفتم بیمه اجتماعی کار می کردم. بعد از ظهر دانشگاه می رفتم. تا سال 44 این ...
گفتگو با اولین دختر های لاینر ایران
برد به همین دلیل، از همان سال های نوجوانی روحیه من با سفر و ماجراجویی اخت گرفت و به سبب همین علاقه ام و در نهایت پس از چند سال سردرگمی در انتخاب رشته، مدیریت جهان گردی را انتخاب کردم و برای خواندن این رشته به تهران آمدم . ساز می زنم، آشپزی را دوست دارم و عاشق ارتفاعم! ریحانه در میان سخنانش می گوید که راه رفتن روی یک تسمه دو و نیم سانتی در ارتفاع 50 متری حالش را خوب می کند ...
پسرجوان بر سر ارثیه پدری،با گوشتکوب و قیچی مادرش را کشت
ساعت 20: 9 دقیقه صبح پنجشنبه مأموران کلانتری 190 مجیدیه به دنبال تماس تلفنی پسری مطلع شدند او مادرش را در خانه به قتل رسانده است. به گزارش تیک به نقل از ایران، پس از حضور مأموران در محل حادثه و کشف جسد، بازپرس مردای و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل قتل شدند. جنایت در طبقه سوم خانه استیجاری رخ داده بود. عامل قتل که مرد 45 ساله ای بود به بازپرس کشیک قتل گفت: مدتی قبل از همسرم جدا شدم ...
مردی که عوض شده است!
به گزارش تراز ،پانزده روز پیش از این، زندگی من بسیار معمولی بود و مشکلات خاص خود را داشتم و هرگز نمی توانستم انتظارات معمولی خانه و خانواده ام را برآورده کنم؛ به همین خاطر، عیالم شب و روز بر سرم غُر می زد و به سویم رگبار نیش و کنایه شلیک می کرد که:" ای مرد بی عرضه، تو فقط برای لای جرز دیوار خوبی!..." نمی دانم چرا به جای جرز دیوار، الان به عنوان یک آدم شریف، دلم می خواهد قلم به دست ...