سایر منابع:
سایر خبرها
ترفند مرد متجاوز به دختر 14 ساله
می تواند مانند پدری دلسوز به من کمک کند. از طریق تلگرام با او در ارتباط بودم تا اینکه جوانی به خواستگاری ام آمد. اما پدرم به خاطر سن کم من و نداشتن پول خرید جهیزیه با ازدواج مان مخالفت کرد و جواب رد به خواستگارم داد. همین باعث عصبانیتم شد و شبانه از خانه فرار کردم. همان شب به محمد زنگ زدم و از او کمک خواستم. او مرا به خانه اش دعوت کرد. چون جایی برای ماندن نداشتم به آنجا رفتم. او به من ...
ماجرای ازدواج "زهرا نعمتی" (+عکس)
پیمانکار بودم و بر اثر برق گرفتگی از چراغ برق پرت شدم و این مشکل برایم پیش آمد. زهرا نعمتی: در سال 83 دانشجوی رشته گیاه پزشکی دانشگاه جیرفت بودم و در راه برگشت به کرمان دچار تصادف شدم و بی احتیاطی راننده باعث شد دچار آسیب دیدگی نخاع شوم و به مدت 3 هفته در بیمارستان بستری شدم. بعد از این اتفاق به خاطر خانواده ام سعی کردم روحیه ام را حفظ کنم همان طور که گفتم تا 2 سال بعد از این اتفاق درگیر ...
4 داستان کوتاه درباره زنان زیرزمین پایتخت
سطح پایینی هم نیستم. به خوابم نمی دیدم این روز رو... خب تا قطار نیومده تعریف کن که چی شد؟ تو شهرمون دانشجو بودم که عاشق یکی از همکلاسیام شدم. بچه تهران بود. نه که فکر کنی بچه پولدار بودا، بچه ی پایین شهر بود، خواستیم با هم ازدواج کنیم که خانواده پسره خیلی موافق نبودن. خلاصه بعد کلی داستان عقد کردیم و من اومدم تهران. هم شوهرم بیکار بود، هم من. مادرشوهرم می خواست چیکار دو تا ...
مجاهدی که پیش از شهادت "نمازخوان" شد
دارد و سیاست فرزند کمتر زندگی بهتر هنوز آنجا تزریق نشده است. (باخنده!) خب هر ماشینی که از مناطق محاصره شده می آید کمی آن خانواده را سوال پیچ می کنند. یکی از مجاهدان پیش من آمد و خندید. از او پرسیدم چه شده؟ بگو ما هم بخندیم. گفت این ماشینی که الان رفت. از بچه پرسیدم شما فقط زن و بچه هستید، پدرت کجاست؟ جواب داد: دارد ضد صفوی ها می جنگد! یا مورد دیگری بود که یک مرد با دو سه پسر جوان و خانواده ...
آزار و اذیت وقیحانه زن جوان توسط 2 دوست شوهرش
دامنگیر او شد که دیگر حتّی قدّرت کارکردن را نیز از دست داد و به شدّت مریض و زمین گیر شده و با بیکاری او اقتصاد خانواده ما روزبه روز ضعیف و ضعیفتر از گذشته شد. این زن گفت: با بیکار شدن حمید، حیران مانده بودم که چگونه می توانم زندگی خود را به پیش برده و هزینه خانواده ام را تامین کنم. به علّت رفتار نامناسب حمید و غرق شدن او در سراب اعتیاد، دیگر تمام بستگان با ما قطع رابطه کرده بودند و تنها ...
معروف ترین ایرانیِ فرانسه!
شناسم و با هم ارتباط داریم. زمانی که من به ایران آمدم، فقط کفش ورزشی آورده بودم و وسایل تمرین و حتی شورت ورزشی هم نداشتم چون برنامه ای برای تمرین نداشتم. فقط رفته بودم آنها را ببینم. روزی که سر تمرین رفتم، دو هفته قبل از این بود که می خواستند برای ریو اعزام شوند. احسان با سجاد محمدپور تنهایی تمرین می کرد. گفتم امروز روز تعطیلی شماست؟ گفت نه، ما همیشه همین طور بدون امکانات هستیم و مربی ...
سرنوشت نامراد زندگی با مراد
. مادرش هم آمده بود. از آنجا با مادرم تماس گرفتم و گفتم که دیگر به خانه برنمی گردم. بیچاره مادرم، اشک می ریخت و ضجه می زد که برگردم و فکر آبروی پدرم باشم. من برگشتم و خانواده ام واقعاً آبروداری کردند. یک مراسم جشن عروسی خوب هم برگزار کردیم. قرار بود به خانه مادر شوهرم برویم. اما او یک ماه بعد از ما ازدواج کرد و درگیر زندگی جدیدش شد. زن جوان افزود: در دوران عقد باردار شدم. مانده بودم ...
دور از انتظار !!
کرد اکنون نمی دانم به حال خودم بگریم یا برای پدر و مادرم افسوس بخورم به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: پدرم مرد معتادی بود که همه پول هایش را پای منقل دود می کرد و همین موضوع ریشه تمام اختلافات بین او و مادرم بود. مشاجره و نزاع های آن ها پایانی نداشت به طوری که هیچ کدام از خواسته خود کوتاه نمی آمدند این در حالی بود که من از همان دوران کودکی شاهد دعواها و کتک کاری های آن ها بودم ...
زیباترین چهره با زخم های تلخ جنگ
از مشهد آن روز چیزهای عجیبی دیدم که در ذهنم باقی ماند و باعث شد تا خیلی جاها درباره اش بنویسم و صحبت کنم. بابا رجب قصر نداشت. خانه چند طبقه هم نداشت. اتفاقاً منزل یک طبقه او در یکی از خیابان های نزدیک به کمربندی مشهد بود.نمی دانم چرا همین که این موضوع را فهمیدم فروریختم و دلم رفت پیش سال هایی که این مرد تمام جوانی اش را برای نسل من گذاشت و رفت. اما چهره مهربان خانم زرندی همسر حاج رجب و ...
جنایت، پایان ازدواج اجباری
عصر دوازدهم دی ماه سال گذشته به کلانتری 170 کهریزک خبر رسید جسد مرد جوانی در حاشیه رودخانه کن واقع در روستای جهان آباد پیدا شده است. همان روز کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی همراه با گروه کارشناسان تشخیص هویت به محل واقعه رفتند و معاینه جسد نشان داد که این جوان را در محل دیگری کشته اند و سپس جنازه اش را به رودخانه انداخته اند. در نخستین مرحله از تحقیقات، کارآگاهان با بررسی هایی موفق به ...
قاتل مرد نمایشگاه دار، قصاص شد
را به قتل رسانده است. وی گفت: دخترم مدتی قبل از شوهرش جدا شد که متوجه شدیم شهاب مزاحم دخترمان شده است به همین دلیل شوهرم از او کینه به دل گرفته بود و قصد انتقام داشت. شب حادثه با نقشه قبلی شوهرم، من و دخترم همراه یکی از دوستان شوهرم به خانه مقتول رفتیم. آن شب شهاب مست بود و همراه دخترم در حال تماشای ماهواره بود که دوست شوهرم از پشت با چوبدستی ضربه ای به سر مقتول زد و بعد شوهرم با 78 ...
شیرین زبانی حافظ برای قوماندان تیپ فاطمیون
بود چون من نوه و فرزند اول بودم خانواده خیلی حساس بودند و سخت گیری می کردند. پدرم گفت اول ایشان بیاید من ببینمش بعد اگر مشکلی نبود برای خواستگاری بیاید. وقتی قرار شد آقای توسلی برای اولین بار به منزل ما بیاید اصلا بحث خواستگاری مطرح نبود و من هم اجازه نداشتم بروم داخل جلسه، البته خانه مان طوری بود که با ترفندی می شد خواستگارها را دید. برق اتاق پایین را خاموش کردم که مثلا انگار کسی نیست و ...
کارزشت دایی با خواهر زاده اش / من محمد را فریب دادم
کرد تا با او ارتباط داشته باشم / من پیشنهادش را قبول کردم مردان مزاحم نیمه شب مرا ربودند و بعد از سه شبانه روز در اطراف تهران رهایم کردند زمانی که شوهرم درخانه خواب بود من دوست پسرم را به خانه آوردم +عکس کار زشت دایی با خواهر زاده اش / من محمد را فریب دادم عمل غیر اخلاقی پسر جوان با عمه اش / آن روز اشکان به خانه عمه آمده بود به شکل عجیبی به هوس باز بودن همسرم پی بردم/ او را از روی دستانش شناختم+ عکس ...
رابطه پنهانی و قتل در اتاق خواب!
.... آن زمان من در مشهد بودم که از طریق گوشی تلفن همراه دوستم شماره این زن را دیدم و با او تماس گرفتم. از آن زمان ارتباط تلفنی ما ادامه یافت تا این که ده ماه بعد او را ملاقات کردم. بهناز و دخترش مرتب گریه می کردند و از آزارهای محسن می گفتند تا این که من عصبانی شدم و شب حادثه همراه دوستانم به آن خانه رفتیم. در خانه باز بود که وارد شدیم. من قصد قتل نداشتم، برای همین هیچ وسیله ای برای قتل با خودم ...
هیچ چیز جز شهادت نمی توانست ما را از هم جدا کند/ بعضی تهمت ها داغ روی داغ ما می گذارد
بچه ها دوست داشتم کنارمان بماند اما از سوی دیگر دوست نداشتم جلوی جهادش را بگیرم. *خود شهید زمان ترک شما و بچه ها، چه حس و حالی داشتند؟ خب بالاخره ایشان هم مانند ما، با دلتنگی ها و دلبستگی های خانوادگی دست و پنجه نرم می کردند اما زمانی که پای جهاد به میان می آید، باید از خیلی مسائل گذشت و بنده روحیه بالای شهادت را در ایشان از زمان اعزام تا زمان شهادت به وضوح می دیدم به طوری که ...
بلای که پسر جوان بر سر پسر بچه تنها در گندمزار آورد
دست ندید: زن هوس باز مرا به خانه اش دعوت کرد تا با او ارتباط داشته باشم / من پیشنهادش را قبول کردم مردان مزاحم نیمه شب مرا ربودند و بعد از سه شبانه روز در اطراف تهران رهایم کردند زمانی که شوهرم درخانه خواب بود من دوست پسرم را به خانه آوردم +عکس کار زشت دایی با خواهر زاده اش / من محمد را فریب دادم عمل غیر اخلاقی پسر جوان با عمه اش / آن روز اشکان به خانه عمه آمده بود به شکل عجیبی به هوس باز بودن همسرم پی بردم/ او را از روی دستانش شناختم+ عکس ...
ارتباط دختر 21 ساله با دوست پدرش!
دوست پدرم که او هم معتاد بود، رابطه برقرار کردم. حداقل با این رابطه، غم تهیه مواد نداشتم و تقریبا مستقل شده بودم. مادرم که نسبت به حرکات و رفتارم مشکوک شده بود، متوجه کارهایم شد. دیگر جایی در خانه اش نداشتم که فرار کردم و به خانه زنی رفتم که تنها زندگی می کرد. پدرم چندبار قبلا مرا برای تهیه مواد به سراغ این زن فرستاده بود. چندماه از حضورم در خانه او می گذرد. ما برای هزینه های مواد مخدر دزدی می کردیم که این بار قانون به سراغمان آمد. منبع: رکنا ...
فریب با ایدز برای اسارت دختر فراری
از دوستانم بروم که در خواب ... پس از این در حالی که خواب بود، از خانه اش فرار کردم و به خانه یکی از دوستانم پناه بردم. پشیمان شده بودم و قصد داشتم با پدرم تماس بگیرم و موضوع را توضیح دهم که مرد میانسال با من تماس گرفت و گفت بیماری ایدز دارد و مرا هم به این بیماری مبتلا کرده است. او مرا تهدید کرد تا دوباره پیش او بروم، اما من قبول نکردم و در خانه دوستم ماندم. پس از این به شدت ترسیده ...
عمل غیر اخلاقی پسر جوان با عمه اش / آن روز اشکان به خانه عمه آمده بود
... ایران 110 این اخبار را از دست ندید: زن هوس باز مرا به خانه اش دعوت کرد تا با او ارتباط داشته باشم / من پیشنهادش را قبول کردم مردان مزاحم نیمه شب مرا ربودند و بعد از سه شبانه روز در اطراف تهران رهایم کردند زمانی که شوهرم درخانه خواب بود من دوست پسرم را به خانه آوردم +عکس کار زشت دایی با خواهر زاده اش / من محمد را فریب دادم عمل غیر اخلاقی پسر جوان با عمه اش / آن روز اشکان به خانه عمه آمده بود به شکل عجیبی به هوس باز بودن همسرم پی بردم/ او را از روی دستانش شناختم+ عکس ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (293)
و کوفت و زهرمار می فرسته تو گروه میگه صبح زیباتون بخیر. سمت چپ، مود صبح تا عصر سمت راست، مود عصر به بعد 25. شما بصورت اتفاقی روز دختر تبریک بگو احتمال اینکه درست تبریک گفته باشی هفتاد درصده. 26. دو روز بعد اعلام نتایج کنکور از قلم چی به من زنگ زدن گفتن دو میلیون بهت میدیم برو بگو من گزینه دو ثبت نام کرده بودم. 27. رفیقم واس تولدم مسیج داده که ...
ارتباط کثیف دختر جوان با یکی از پسران فامیل / فریب هوس بازی هایش را خوردم
ماهواره به خانه ما باز شد آرامش به ما پشت کرد و هر روز پدرم به بهانه های مختلف با مادرم جنگ و دعوا راه می انداخت. وی افزود: برای من و خواهر بزرگترم تحمل چنین شرایطی سخت شده بود. چشم انتظار خواستگار بودیم که زودتر از این محیط فرار کنیم و به آرامش برسیم، دست تقدیر با خواهرم یار بود و با حضور اولین خواستگار راهی خانه بخت شد. بعد از مدتی با رفتن خواهرم خیلی احساس تنهایی می کردم. 25 ...
گریه اش را فقط هنگام خواندن دعای شهادت دیدم
درست یکی از همین افراد بود. شهیدی که از هر روز زندگی اش برای خودسازی اش استفاده می کرد. آرزو داشت اولین شهید استان لرستان باشد و خدا توفیق اولین شهید شهرستان کوهدشت را نصیبش کرد. روزنامه جوان دقایقی با کبری قبادپور همسر شهید درباره شیوه و سبک زندگی و اعتقادی شهید گفت وگو کرده است که در ادامه می خوانید. روزهای اول آشنایی تان با شهید چگونه رقم خورد که منجر به ازدواجتان شد؟ ...
بنی حسینیان: تلخ ترین خاطره ام بُریدن سرِ تراکتور بود!/ درخشان: ما را به بیمه خبرنگاری امیدی نیست
بود چون پدر و مادرم نیز آن زمان در مکه حضور داشتند و منِ خبرنگار از آن ها بی خبر بودم؛ یادم می آید در برنامه ای استاندار را همراهی می کردم که پدرم زنگ زد و گفت اینجا جریاناتی هست و نگران نباش؛ بعد از آن هم خبر تلخ منا را شنیدم و وقتی دوباره با خانواده ام تماس گرفتم آن ها در دسترس نبودند؛ هر بار که تعداد کشته ها افزایش می یافت من نیز می مردم و زنده می شدم. رفت وآمد والدینم که 40 روز به طول انجامید ...
ماجرای کشته شدن جوان ایرانی در ژاپن
. چه ساعتی این اتفاق افتاد؟ یک و نیم نصف شب بود که با سه خودرو تعقیبش کردیم. به محض فرار میلاد یکی از ماشین ها سد راهش شد، من و یک ماشین دیگر هم در تعقیبش بودیم. میلاد وقتی راهش را مسدود دید، خواست تغییر مسیر دهد که با جدول خیابان برخورد کرد و متوقف شد. به دنبال این برخورد، ماشین ما هم با خودرواش تصادف کرد. از ماشین پیاده شدیم و به طرف میلاد رفتیم. مسلح بودید؟ ...
برخورد های تندی هم از روشنفکران دیدم و هم از ریاکاران/ دختران ایرانی غیرت را دوست دارند
رفتارها در خانواده می تواند تعمیم پذیر در جامعه نیز باشد. در درون خانواده نقش تعیین کننده و همچنین بار عاطفی نیز بر دوش زن و مادر است. اصلاً دوست نداشتم که اطلاعات و آمار به مخاطب بدهم. بلکه علاقه مندم فیلم با مخاطب یک رابطه عاطفی برقرار کند. بحثی که در فیلم به آن پرداخته ام بحثی بوده در ارتباط با درونیات آدم ها بوده در نتیجه در چنین چالشی به نظرم زن ها قهرمان های مهمتری هستند. ...
چند نما از روزگار زنان معتاد
کند خود را بی تفاوت نشان دهد اما من من کنان به حرف می آید... 12 سال پیش فرار کردم. می خواستم با کسی که دوستش داشتم ازدواج کنم. پدرم اجازه نداد. آن بی معرفت هم خیلی زود زن دیگری گرفت. دلم شکسته بود. یک روز وسایلم را برداشتم و از شهرمان به تهران آمدم... (بغض می کند) وقتی به تهران آمدم 25 سال داشتم. با خودم گفتم اینجا کار و برای خودم زندگی مستقلی درست می کنم اما نشد. همان روز اول در پارک ...
اخبار کوتاه
بودند و با پوشاندن سر و صورت خود و با لباس خاکی رنگ دست به این اقدام زدند و از محل گریختند. فرماندار سردشت اضافه کرد: تلاش برای شناسایی عوامل این حمله ادامه دارد. کشف 12بسته هروئین از معده یک زن در چالوس نوشهر: فرمانده انتظامی چالوس از دستگیری 2 عامل توزیع مواد مخدر در این شهر خبر داد و گفت: 12 بسته هروئین از معده یک زن در این شهرستان کشف شد. سرهنگ علیرضا قدیمی ...
جنایت هولناک برای اثبات عشق
مخفیگاه حسن راهی آنجا شدند و وی را که سوار بر یک خودروی پراید قصد فرار داشت، دستگیر کردند. مرد جوان وقتی فهمید لیلا همه تقصیر را به گردن او انداخته، راز جنایت را فاش کرد و گفت: نقشه قتل را لیلا کشید. گفته بود اگر می خواهم عشقم را به او ثابت کنم، باید شوهرش را به قتل برسانم. برای همین ساعاتی پیش از نیمه شب به خانه شان رفتم و درحالی که مقتول در خواب بود با چکشی که از قبل به لیلا داده بودم او ...
درآمد 400 میلیونی قاچاقچی ایرانی در ژاپن
. من 800 میلیون تومان به صورت ین به خود میلاد قبل از مرگش داده بودم . خانواده من و شرکایم سه میلیارد و 200 میلیون تومان به خانواده او در تهران تحویل دادند که اسنادش موجود است.اما او با مشتریانش تماس گرفت و شماره جدیدش را داد.از او خواستیم از این کار دست بردارد که قبول نکرد. از روز جنایت بگو ؟ آن روز چهار نفرمان سوار دو خودرو شدیم و میلاد را تعقیب کردیم. در جریان این تعقیب و ...
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره
هیچ وقت پولی نداشتم تا همچون همکلاسی هایم از بوفه مدرسه خوراکی بخرم وبه همین دلیل همیشه زنگ های تفریح یا به بهانه درس خواندن داخل کلاس می ماندم و یا به گوشه خلوت حیاط می رفتم تا از گزند نگاههای تمسّخرآمیز بچّه ها دور باشم. من درس خوان ترین شاگر کلاس بودم و همه نمراتم بیست بود. امتحان ریاضی آن روز را هم خوب داده بودم و در حالیکه دیگر هیچ توانی در جسم کوچکم نبود، به سمت خانه راه افتادم ...