سایر منابع:
سایر خبرها
خسرو حکیم رابط برای مراقبت های بیشتر به بخش سی سی یو بیمارستان منتقل شده است. به گزارش صدای ایران ، آزاد حکیم رابط فرزند این هنرمند درباره آخرین وضعیت جسمانی پدرش که از هفته ی گذشته تاکنون در بیمارستان بستری است، در گفت وگو با ایسنا، گفت: حال ایشان بهتر است. البته از شب گذشته (29 مردادماه) به دلیل بالا رفتن فشار خون به سی سی یو منتقل شدند تا بیشتر تحت کنترل باشند. با این حال ممکن است ...
از قرن سوم آغاز شد. تفسیر نویسی یک سنت قرون وسطایی است. البته قرون وسطی را به عنوان یک لفظ تحقیر آمیز به کار نمی برم. این واژه را در مقابل تاریخی قدیمی تر و قبل از قرون وسطی مثلا دوران یونان قدیم یا دوران هخامنشی، بیان می کنم. پس با این توصیف، تفسیر نویسی سنتی برای قرون وسطی است که سابقۀ آن هم به اسکولاستیک باز می گردد. پیش از اسلام در تمدن بیزانس، تفسیر می نوشتند. اما وقتی که به دوران جدید می ...
خودمان را بخور که..." الغرض، چند روز قبل، درحالی که به شدت سرما خورده بودم و کُت و شلوار و چند دست ژاکت و لباس ضخیم برتن داشتم، بی حال و افسرده روی سکوی یک مغازه ولو شدم که جوانی شاد و خندان نظرم را به خود جلب کرد. راستش از دیدن یک جوان شاد و چست و چالاک آن هم بعد از مدت ها، خوشحال شدم!... جوان وقتی مرا درآن حالت دید، جلوآمد و درحالی که قاه قاه می خندید، دست مهربانش را روی شانه ام گذاشت ...
.... این در حالی است که هنوز در باره ترخیص این هنرمند زمان و مکان مشخصی اعلام نشده است. وی ادامه داد: به زودی مجموعه آثارم که چند روز قبل برای آخرین بار اصلاح شده برای بررسی و دریافت مجوز ارائه می شود تا انتشارات روزبهان آن را چاپ کند. حکیم رابط که 86 سال سن دارد، در مدت زمان بیش از 50 سال کار، نمایشنامه های متعدد صحنه ای و رادیویی و نیز فیلمنامه نوشته که تمام آثارش طبق گفته ...
داده بود می گفت اشتباه کرده ام و الان درستش این است. رهبر را بالاترین مقام خودش بعد از ائمه قرار داده بود که باید حرفش را گوش داد و توصیه می کرد اگر می خواهیم پیشرفت کنیم باید پشت سر رهبر باشیم. یکی دیگر از ویژگی هایش این بود که سعی می کرد تا جایی که می تواند آداب اسلامی را رعایت کند به خصوص در رابطه با جوان ها و بزرگترها سعی می کرد کسی از او اشکال نگیرد. می گفت ما که از خانواده ای مذهبی و ...
غم انگیزی. این حال و روز محمد بود آن روزها که راهی می خواست تا قبری هم برای خودش در کنار گور زیبای مادر بخرد و هم زمان باهم به صورت جفتی در آغوش مرگ روند. همچون جنینی که در آغوش مادر، غمبرک زده است. چیزی به آن معصومیت، واقعا نوبرونه بود. باید مفقود می شدی در سیاهی چشمانش که ظلمات آخرالزمان ها بود؛ پر از ابرهای سورمه ای که باریدن یادشان رفته است. محمد اما خودکشی نکرد. می دانید چه کسی ...