سایر منابع:
سایر خبرها
33 سال بی خوابی؛ حاج رجب رگ خوابش را در سنگر جا گذاشت
از روبه رو عراقی ها مثل باران به سمت ما تیراندازی می کردند، من یک کلاه آهنی بر سر داشتم که ترکش خوردم، در سرم احساس سوختگی داشتم، یکی از همرزمانم به نام جواد قائنی دست مرا گرفت و تا آمبولانس ارتفاع 4کیلومتری تپه را رفتیم و بعد از یک ساعت بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم 7 روز در بیمارستان سبزواری اصفهان بیهوش بودم تا آنجا که به یاد دارم جزو اولین کسانی بودم که در نخستین لحظات عملیات ...
نانجیب ها بازیگران ایرانی را گول می زنند
ایران نداشته اند ولی مطمئن باشید مثل روز برای من روشن است که پشیمان می شوند، فکر می کنند علی آباد دهی است، بزرگانی که رفتند و خیلی جلوتر هم رفتند نه در بازیگری در هر رشته ای مثل فضل الله رضاها که ناسا راه انداختند اینها آدم های با فکری بودند نمی شود همین جوری بروی و موفق شوی، ببینید انقلاب که شد یک سری از بازیگرها و ... رفتند، آنجا نتوانستند کار کنند حتی کارگردان و بازیگر سوپراستار قبل انقلاب رفت و ...
گفت و گو با مسئول هتل قدس مشهد
؟ - من از سال 77 تقریباً از بخش نگهبانی شروع کردم. نگهبان جلوی درب پارکینگ بودم و تلاش کردم و ادامه تحصیل دادم و رشته ی هتل داری خواندم و کم کم به قسمت سرپرست تأسیسات و خانه داری آمدم. بعد سرپرست پذیرش شدم، بعد مدیر داخلی و الان هم نزدیک به 3 سالی است که سرپرست هتل هستم. من خودم برادر شهید هستم و به همین خاطر مشکلات خانواده ها را بیشتر درک می کنم. اصلیت من برای جنوب خراسان ...
علامه مجلسی؛ عالمی که با دعای پدر به درجات علمی رسید
کاملترین و معقولترین دین می داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت1340ش =1961م) است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران محرمانه صورت پذیرفته است اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) وبیش از همه (بحارالانوار) علامه مجلسی (که از عربی به انگلیسی توسط حمید رضا پهلوی (فوت1371ش) و.. .ترجمه وتحت نظر آیت ...
روایت خاطرات حجت الاسلام ابوترابی از زبان آزادگان قزوینی
احترامی که برای شما قایل هستم خودم شخصا از سوئیس لباس گرم تهیه کرده و برای شما می فرستم و سپس آمار اسرای آسایشگاه را گرفته و 2 روز بعد برای همه ی ما لباس گرم هایی فرستادند که زمستان را برای ما تابستان کرد و تا آخرین روز اسارت هم این لباس ها را داشتیم. امین الله دهقان می گوید: یک روز به اتفاق حاج آقا رفته بودیم ماموریت، شب بود که رسیدیم به گاوداری بچه های آزادگان در اراک، من فکر می کردم، این ...
مهدی فقیه: نانجیب ها بازیگران ایرانی را گول می زنند
. برویم سراغ چند سوال سینمایی، آقای فقیه عزیز، کار تازه چه خبر؟ والا خبر خاصی نیست، یک خرده کارها کم شده است اتفاقا بسیاری از هنرمندان عرصه سینما مانند شما همین را می گویند و همه از بیکاری و کم بودن نقش ها گلایه می کنند؟ گلایه شان درست است، مثل خود بنده، خب شما نگاه کنید نوع کار من همیشه در خط و حال و هوا و ژانر خاصی بوده است، حرف اول را در کار دفاع مقدس ...
روحانیون اهل سنت چگونه عضو بعثه امام خمینی در مدینه شدند - دستور امام برای کمک مالی به طلاب سنی کردس
های خود در سالیان قبل و بعد از انقلاب اسلامی پرداخته که مشروح آن در ادامه می آید. * تحصیل در حوزه وی با اشاره به نحوه ورود به حوزه علمیه و تحصیل معارف الهی گفت: با توجه به علاقه وافرم به کسب معارف اهل بیت(ع) و تحصیل علوم دینی، پس ازاخذ دیپلم عازم شهرمقدس قم شدم و در مدرسه علمیه آیت الله گلپایگانی مشغول به تحصیل شدم، اما مدتی بعد با نظر آیت الله سید احمد خوانساری(ره) به مدرسه ...
گلایه های ستاره استقلال که قرار بود در بارسلونا بازی کند
پارسال با داداش زاده در آذربایجان بودم و الان هم در شاهین بازی و مربیگری می کنم. با ستاره های تیم ملی و استقلال ارتباط داری؟ الان که با شما صحبت می کنم با بهمن طهماسبی هستم. گاهی اوقات داداش زاده و ارسطو محمدی را می بینم. با بچه های سابق تیم ملی و استقلال تماسی ندارم. خودت را چقدرمقصر می دانی؟ من 16 سال بیشتر نداشتم که به تهران آمدم و بزرگان فوتبال باید دستم را می ...
ماجرای پیچیده درمان انگشتانِ من + عکس
ترکش خورده بود توی دست چپم گرفتم و با فشار توانستم جلوی خون ریزی را بگیرم. بقیه کار را به عهده پیرهادی گذاشتم و من و اجاقی و نظری با ماشین به عقب برای درمان برگشتیم که دوباره با برادرم تقی روبرو شدم. نگفتنم که زخمی شدم؛ فقط گفتم شاید من بروم تهران... چون تاز عقد کرده بودم، از رفتنم تعجب نکرد. آمدیم پایین و قبل از رفتن به درمانگاه رفتم سنگر فرماندهی پیش حاج کاظم رستگار. اول کمی با حاجی شوخی کردم و ...
34 سال مرور خاطرات دفاع مقدس با چشمانی باز
شوم و کمتر این بیداری های شبانه روزی آزارم می دهد. پزشکان همچنان به دنبال راه درمان بی خوابی های من هستند رشیدی نسب بیان کرد: به مدت شش سال تحت نظر یک پزشک از طرف بنیاد استان بودم که هر دو روز یک سرم به من وصل می کرد و هر روز به من 8 یا 9 قرص خواب آور قوی می داد تا بتوانم لحظه ای بخوابم. وی بیان کرد: با وجود تمام داروهای مسکن و قرص هایی که می خورم اما باز هم هنوز نتوانستم بعد از ...
میگن کودتا شده، مصدق رو کشتن
تابستان به اصرار مادرم با دلخوری مسئله ای حل می کردم و کمی هندسه می خواندم، بعد هم دفتر و کتابم را می بستم تا سه، چهار روز دیگر. اصلا حوصله درس خواندن نداشتم، دلم می خواست یا قبول بودم یا رفوزه! تجدیدشدن یعنی یک تابستان تباه شده که با دلهره و اضطراب امتحان های شهریور می گذشت. از اوایل مرداد هرازچندگاهی به اداره می آمدم؛ جایی که مجبور بودم پنج، شش ساعتی سرم را از روی کتاب برندارم، یا بخوانم یا مسئله ...
ماجراهای علی غصه خور!
بیا کمی هم غصه من و بچه های خودمان را بخور که...” الغرض، چند روز قبل، درحالی که به شدت سرما خورده بودم و کُت و شلوار و چند دست ژاکت و لباس ضخیم برتن داشتم، بی حال و افسرده روی سکوی یک مغازه ولو شدم که جوانی شاد و خندان نظرم را به خود جلب کرد. راستش از دیدن یک جوان شاد و چست و چالاک آن هم بعد از مدت ها، خوشحال شدم!... جوان وقتی مرا درآن حالت دید، جلوآمد و درحالی که قاه قاه می خندید، دست ...
پرنده اسیر...!
دودگرفته تخم مرغی برای ناهارم نیمرو کردم؛ در حالی که چند قدم آن طرفتر، عطر پلو و خورش فسنجان در هوا پیچیده بود، ولی کسی مرا، که نو عروس آن خانه بودم، هیچگاه به لقمه ای دعوت نکرد. دو ساعت بعد وقتی اهل خانه در خواب بعداز ظهر بودند، مینا ظرفی پلو و خورشت برایم آورد. آن اولین بذل محبّت آمیز او بود که مرا بیش از پیش مدیون او می کرد. ضعف داشتم، از چند روز قبل هم چیز دندان گیری نخورده بودم. مینا ...
بنیاد در آینه مطبوعات
مشهد و تنی چند از اعضای شورای اسلامی شهر مشهد برگزار شد، پیکر این شهید والامقام پس از طواف در حرم مطهر رضوی در گلزار شهدای بهشت رضا(ع) مشهد به خاک سپرده شد. گفتنی است از این شهید والامقام 4 فرزند به یادگار مانده است. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استانداری، دکتر معصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور نیز که برای شرکت در همایش روز ملی محیط بان در صحن آزادی حرم مطهر رضوی حضور یافته بود با حضور ...
رضا حسین زاده: گویندگان خبر تیک ساعت می گیرند
گذشته همه چیز را به سختی به دست می آوردیم و باید پشتکار و صبر زیادی داشتیم تا به نتیجه می رسیدیم. وقتی در آزمون گویندگی قبول شدم، همراه چند نفر دیگر علاوه بر کلاس های آموزشی که صدا و سیما برایمان برگزار می کرد، حدود شش ماه فقط به استودیو می آمدیم تا ببینیم گوینده ها چه کار می کنند، بعد ماه ها فقط پشت میکروفن می نشستیم و مثلا فقط می گفتیم: ساعت 14، اینجا تهران است و... . برای رسیدن به آروزهایمان ...
نقش منفی بازی نکرده ام
شریفی نیا در این فیلم با شهرام حقیقت دوست همبازی شد؛ بازیگری که همکاری مشترکشان در سریال خداحافظ بچه در رمضان سال 91، هنوز هم در خاطر مخاطبان مانده است. به بهانه اکران پشت در خبری نیست با مهراوه شریفی نیا بازیگر این فیلم گفت وگویی داشته ایم تا از این حضور سینمایی و دغدغه های هنری این روزهایش بپرسیم. خانم شریفی نیا، فیلم پشت در خبری نیست تولید سال 88 است، یعنی هفت سال پیش، این تآخر زمانی که در جریان اکران فیلم اتفاق افتاد، به نظر شما خللی در روند تاثیر گذاری فیلم ایجاد نمی کند؟ قطعا تاخیر در اکران خوشایند نیست. خستگی کار به تن آدم می ماند و اثر از تازه نفس بودن و بکر بودن می افتد. ولی باز هم همین که اکران شد، خدا را شکر می کنم چون کلا ناامید شده بودم. شما برای بازی در فیلم پشت در خبری نیست ، برنده تندیس انجمن و جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از چهارمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران شدید، از نقشتان در این فیلم بگویید و این که چه مولفه ای در ایفای این نقش بود که این گونه مورد توجه منتقدان سینمایی قرار گرفت؟ جایزه انجمن منتقدان و نویسندگان اولین جایزه رسمی من بود و برایم بسیار ارزشمند است و از تک تک داورانی که فیلم را دیدند و به من لطف داشتند، سپاسگزارم. کار کردن به سبک آقای عیاری بسیار سخت و در عین حال بسیار لذتبخش است، به نوعی آبدیده شدنِ بازیگر است. شبنم عرفی نژاد دستیار و شاگرد آقای عیاری هستند و توسط ایشان آموزش دیده اند و حساسیتِ بالا و وسواس زیادی دارند. در واقع تا صحنه با واقعیت و زندگی آمیخته نشود، رضایت نمی دهند. حضور شخص آقای عیاری هم سر صحنه به این دقت و وسواس شدت می بخشید. من عاشق آموختنم و سعی کردم همه آنچه را که می شد از آقای عیاری یاد گرفت، عمیقا ببلعم و حتی یک نکته از دستم در نرود. کار سختی بود. رفت و آمدهای زیاد در راه پله و پلان های طولانی و روایت یک قصه ساده. یادم می آید روزانه بارها و بارها با سرعت از پله ها پایین و بالا می رفتم تا به پله ها مسلط شوم و بتوانم بدون این که زیر پایم را نگاه کنم، با سرعت آنها را طی کنم. این از تاکیداتِ آقای عیاری بود که برای کارهای بعدی هم به من کمک کرد، این که کاری کنم تا خانه فیلمی ام مثل خانه خودم شود و همه جایش را چشم بسته حفظ باشم. مجموعه کار باعث شد که بازی من هم دیده شود. پشت در خبری نیست ؛ اولین فیلم بلند داستانی خانم عرفی نژاد بود، تست بازیگری کار دلیل پذیرفتن این نقش از سوی شما بود یا خود فیلمنامه؟ اول از همه نام کیانوش عیاری باعث شد، چون به نظرم کار کردن با آقای عیاری از بزرگ ترین شانس های یک بازیگر است. بعد هم من از همت و تلاش دخترانی که جسور هستند و می خواهند کارگردانی کنند، خوشحال می شوم و دوست دارم با کارگردانان باانگیزه کار کنم. مجموعه بازیگران پروژه هم برایم جذاب بود. در نهایت به نظرم انتخاب بسیار عاقلانه ای بود و از بابتش خوشحالم. کار کردن با خانم عرفی نژاد به عنوان یک کارگردان کار اولی چگونه بود؟ عالی. شبنم عرفی نژاد یک دختر باانگیزه و بسیار دوست داشتنی است. از کار کردن در کنارش لذت بردم و امیدوارم در مسیری که آغاز کرده است، مستدام و موفق باشد. با توجه به محدودیت سالن های گروه هنر و تجربه، به نظر شما این فیلم گنجایش اکران در سرگروه های اصلی سینمایی را هم داشت؟ شاید اگر در زمان خودش اکران می شد، این گنجایش را داشت. چون دقیقا سال 91 من و شهرام حقیقت دوست سریال خداحافظ بچه را کار کرده بودیم که بسیار پرمخاطب شده بود، شاید اگر بعد از آن سریال اکران می شد، می توانست گیشه موفقی داشته باشد ولی مطمئن نیستم، چون قصه فیلم نگاه تجاری ندارد. فروش فیلم و بازخورد مخاطبان را با توجه به مدت زمانی که از آغاز اکران می گذرد چگونه ارزیابی می کنید؟ خوب بوده. به هرحال گروه هنر و تجربه، گروه مهجوری است و نمی شود انتظار فروش یا دیده شدنِ زیاد داشت، همین که اکران شد خدا را شکر. بازیگر روبه روی شما در این فیلم هم مانند سریال پرمخاطب خداحافظ بچه شهرام حقیقت دوست است، این همکاری را چطور می بینید؟ شهرام حقیقت دوست، بازیگر بسیار خوب و همراهی است، ذاتا انرژی خوبی دارد و این حال خوب را به همه تیم منتقل می کند. هم در این فیلم و هم در خداحافظ بچه، ارتباط خوب ما مقابل دوربین از نقاط قوت کار شد. توانایی شما بیشتر در ایفای نقش های درام است، دلیل آن را چه می دانید؟ چه عالی. نمی دانم. شاید چون کلا از این فضا بیشتر لذت می برم و خودم احساس بهتری دارم. خودتان تمایلی برای بازی در ژانر کمدی ندارید یا کار در این ژانر کمتر به شما پیشنهاد می شود؟ تجربه بازی در سریال آشپزباشی به کارگردانی محمدرضا هنرمند و فیلم سینمایی یک عاشقانه ساده به کارگردانی سامان مقدم را داشتم که نیمه کمدی بودند. هردو کار را بسیار دوست دارم و برایم تجربه های متفاوت و جذاب و موفقی بودند ولی ژانر مورد علاقه ام کمدی نیست. شما در اغلب موارد در نقش های به اصطلاح مثبت ظاهر شده اید، خودتان تمایلی برای حضور در نقش های خاکستری و خاکستری تیره ندارید یا پیشنهادها این اجازه را به شما نمی دهد؟ نقشی را که صددرصد منفی باشد، بازی نکرده ام. البته فریده روز حسرت، خاکستری بود، لیلای خداحافظ بچه، بابت عشقش بچه دزدی می کرد، به نظر من حتی کیمیا و مهشید هم، مثل آدم های عادی ابعاد گوناگون داشتند. یکی دوبار نقش صددرصد منفی به من پیشنهاد شد، ولی خیلی برایم جذاب نبود. شاید در سینما پذیرش نقش منفی برایم راحت تر باشد. این روزها چه برنامه ای برای ادامه فعالیت خود در نظر گرفته اید؟ از عید حتی صفحه عمومی اینستاگرامم را هم ...
ماجرای ماشین ژیان یک شهید!+تصاویر
ماندگار که روایتی داستانی برگرفته از پرونده سرگذشت پژوهی چند شهید روستای بالادزای ساری است، از نظرتان می گذرد. * با این ژیان خیلی جاها رفتند؛ شهید فضل الله وکیلی غروب پنج شنبه حال و هوای خاصی دارد، آفتابِ غروب، تمام خانه ها و درختان بالادزا را نارنجی کرد، سوئیچ ماشین را برمی دارد و به سمت ژیان می رود و می گوید: زود باشید! دیر شد، به نماز نمی رسیم . شب های جمعه، روستاهای ...
مافیا اجازه کار به جوانان انقلابی را نمی دهد
برنامه ضمن تقدیر از تولید نماهنگ ایستاده ایم 2 توضیح داد: بنده طی دو روز گذشته موفق شدم دو بار این کلیپ را تماشا کنم و باور کنید امشب که در کنار شما برای بار سوم این اثر ارزشمند را دیدم نشئه اثری شدم که در آن درک بسیار درستی از بچه های جنگ وجود دارد در حالی که خیلی ها هنوز درک درستی از این بچه ها پیدا نکردند. به هر حال مساله انفجار ناو وینسنس و عملیاتی که منجر به شهادت تعداد زیادی از هم وطنان ما شد در ...
جانباز آزاده ای که در سالروز آزادی اش به شهادت رسید+ تصاویر
....یک شبانه روز به همان منوال گذشت.صبح با ضربه لگد ،چشمانم را باز کردم.سربازان عراقی بالای سرم بودند.از همان دقایق ، ضرب و شتم را آغاز کردند، تا اینکه به اردوگاه تکریت 12 منتقل شدم .طی این مدت ، چند بار به علت مجروحیت زیاد و ضرب و شتم بی رحمانه ی عراقی ها به درمانگاه اعزام شدم. یک روز که روی تخت درمانگاهی در سلیمانیه عراق دراز کشیده بودم ، صدای آشنایی شنیدم.فرمانده دسته ما ، اسماعیل ...
گفت وگویی زیبا با دو برادر رزمنده
احمدی بزن عراقی ها بالای سرم هستند. و صدا قطع شد. آنجا را به آتش بستم، ولی دلم پیش رزمندگان بود. نگران نیروها بودم؛ با جیپ به سمتشان حرکت کردم. اول جاده یک سه راهی بود که به پد مرکزی متصل بود. روز گذشته من در آن منطقه بودم، نمی توانستم باور کنم که در طی 24 ساعت، دشمن منطقه را تصرف کرده باشد. هر چه به پد مرکزی نزدیک تر می شدم بیشتر مورد اصابت آتش دشمن قرار می گرفتم. دور زدم و به سمت سه راهی برگشتم ...
با حبیب رفتم... بدون حبیب بازگشتم/ سه ماه در سلول انفرادی
اوایل فکر می کردیم این تحرکات فقط در مرز است و همان جا تمام می شود، اما عراقی ها هر روز در حال پیشروی بودند. هرگاه به پشت بام می رفتیم، عراقی ها را می دیدیم. تعداد زیادی از همسایه ها شهر را ترک کرده بودند و به روستاها و شهرهای اطراف رفته بودند. پدرم اجازه نمی داد ما شهر را ترک کنیم و می گفت عراقی ها چند روز بعد عقب نشینی می کنند و به شهر وارد نمی شود. برادرم و حبیب هرگاه از خط مقدم برمی گشتند، می گفتند شما نمی دانید آن جا چه خبر است توپ و تانک عراقی ها مثل مور و ملخ در مرز پراکنده است و شما نمی توانید این جا بمانید. ...
مصاحبه با آزاده لارستانی که 3000 روز اسارت کشید...
عرض سلام و تبریک به مناسبت فرا رسیدن 26 مرداد روز ورود آزادگان و نیز ولادت حضرت امام رضا(ع) به همه آزادگان و مردم شریف و شهیدپرور لارستان.اینجانب فضل ا... بنائی آزاده و جانباز جنگ تحمیلی و بازنشسته اداره کل فرودگاه لارستان *)چگونگی اسارت و منطقه خود را توضیح دهید. **) مدت 100 ماه اسارت داشته ام و جانباز 40 درصد هستم و در عملیات بیت المقدس در جبهه شلمچه به دست نیروهای بعثی ...