سایر منابع:
سایر خبرها
90 دقیقه پای ناگفته های محمود گودرزی: تصمیمم را گرفته ام؛ از وزارت می روم!
اسناد توسعه و بالادستی، بایستی در سال 1404 جزو قدرت های برتر قاره در خاورمیانه باشیم - که الان ما، در ورزش این گونه و اول هستیم. در همین المپیک ریو، ما بالاتر از ترکیه، عربستان و حتی هندوستان پرجمعیت قرار داشتیم. البته در اینجا، کشورهای کره و ژاپن مستثنی هستند که آنها هم در ردیف قدرت های اقتصادی برتر دنیا قرار دارند. در چنین شرایطی، ما باید برای رشته دوومیدانی هزینه کنیم تا نتیجه بگیریم. ما یک ...
باهزینه کم توانستم استاد مشایخی را بازگردانم
کردند تا من تهیه کننده پیدا کنم. آن فیلم در سال 64 ساخته شد و در نوروز 1365 اکران شد و من از همان جا مجذوب محبت استاد مشایخی شدم که این بزرگوار با وجودی که 2 پیشنهاد آماده به کار داشتند اما منتظر بازی برای فیلم من شدند. من همیشه دوست داشتم به نوعی قدر محبت ایشان را پاسخ بدهم که نشد. البته یک بار در سال 73 به سراغ ایشان رفتم و نقش کوچکی در فیلم بیقرار بازی کردند اما در فیلم رفقای خوب توانستم به خوبی از وجود ایشان استفاده کنم. ...
چقدر عاشق همسرتان هستید؟
... 3- من بسیار خوش شانسم که همسر او هستم. 4- زمانی که با او نیستم دوست دارم کنار من باشد. 5- ازدواج من با او به زندگی ام هدف و جهت داده است. 6- به کارم بیشتر از او فکر می کنم. 7- اگر قرار باشد از او جدا شوم به شدت افسرده می شوم. 8- اگر با او آشنا نمی شدم به سادگی فرد دیگری را به جای او می یافتم. 9- ارتباط من با او به زندگی ام ...
فاطمی نیا: در همه عملیات ها کنار مهدی بودم
جبهه شدم و در عملیات های بیت المقدس و فتح المبین حضور پیدا کردم. _کی به عنوان یک پاسدار در جبهه های حق علیه باطل حضور یافتید؟ فاطمی نیا: در مرداد ماه سال 61 به عنوان یک پاسدار در جنگ تحمیلی حضور پیدا کردم و اولین افتخاری که در دوران جوانی در جبهه کسب کردم این بود که در همان وهله اول به عنوان دیده بان اختصاصی شهید بزرگ اسلام مهدی باکری انتخاب شدم؛ به همراه وی در عملیات های ...
سلام سوپراستار سینما و تلویزیون به رینگ بوکس!
حرکات این رشته را تکرار می کردم. * گفتی علاوه بر بوکس ورزش های دیگری را هم تجربه کردی؟ یکی از پایه های اصلی زندگی ام ورزش است. در مدرسه والیبالیست بودم و حتی کلاس های مدرسه را می پیچاندم و در حیاط با بچه ها والیبال بازی می کردم. بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم به خاطر حجم سنگین درس ها کمی از ورزش غافل شدم اما به محض اینکه شرایط فراهم شد، رفتم سراغ تنیس. هر هفته دست کم سه روز به باشگاه می ...
کاهش سن اعتیاد در فارس به 14 سال/ وقتی اعتبار ناکافی دست مدارس را در آموزش های پیشگیرانه می بندد
خرج مواد می کردم هر موادی هم که بگویی امتحان کرده ام. یادم می آید می خواستم تریاک را ترک کنم یکی از ساقی ها پیشنهاد مصرف هروئین رو داد و گفت هروئین رو تو 3 روز می تونی ترک کنی. تریاک رو ترک کردم هروئینی شدم، هروئین هم بعد یه مدت ترک کردم مواد مخدرهای جدید تر مصرف کردم. آب بینی اش را بالا می کشد و می گوید: تو این 18 سال چندین بار از خودم و اعتیادم خسته شدم و خواستم که ترک کنم اما بیشتر ...
شهیدی که پنج هزار بار مُرد و زنده شد
.... پدرتان فردی بود که در دوران کارش 5 هزار بار مرد و زنده شد و نمی دانم چطور می شود که در جمهوری اسلامی به او عنوان رسمی شهید نمی دهند. آیا او قبل از شهادتش واقعا شهید نشده است؟ اینها همه غصه های ماست که می ماند و آیندگان هستند که خواهند گفت ما چگونه به افرادی مانند جواد حرمت می گذاشتیم. جوادی که خودش تعریف می کرد در روزهای ابتدای جنگ برای محافظت از گرمای هواپیماهای نظامی چادری رو سرش انداخته ...
سفر به سبک هیچ هایک / منتظر خطر نباشیم
فرهنگیان تجهیز می شد و ما از آن استفاده می کردیم یادم هست که با یکی دو خانواده همراه می شدیم و پشت وانت را مانند اتاق، چادر می بستیم و راه می افتادیم. در 18 سالگی دانشجوی باستان شناسی شدم آن زمان نمی دانستم که عشق به سفر، تاریخ و جغرافیا من را به سمت این رشته تحصیلی کشانده است. از ملایر به تهران آمده بودم و زندگی مستقلی داشتم. یک روز به سرم زد به ترمینال شرق بروم. شاگرد شوفرها نام شهرها را صدا می زدند ...
اگر قاسم سلیمانی نبود بغداد و دمشق سقوط کرده بود/ انتشار فایل صوتی توسط بیت آقای منتظری نامردی به امام ...
واقعاً بحث مرگ هم بود. یک بار چتر من در آسمان پاره شد. چه کردید؟ سردار صفوی: روش چتربازی این است که اگر پارگی چتر از یک کلاه آهنی بیشتر شد یک چتر کمکی داریم و باید از آن استفاده کنیم. من داشتم دقت می کردم که این پارگی بیش از کلاه آهنی است یا خیر که محکم بر زمین خوردم. وقتی چتر پاره می شود سرعت سقوط بیشتر می شود. چرا نام ژیان را شیر گذاشتید؟ سردار صفوی: چون ...
تصور نمی کردم لیاقت نام همسر شهید نصیبم شود/ دخترم پدرش را عمو صدا می زد
همرزمانش به جنوب رفتند. من هم دوست داشتم که با آن ها همراه شوم اما پدر همسرم به دلیل اینکه فرزندانمان کوچک بودند، اجازه نداد بروم. از دخترمان حمیده با مقنعه و چادر مشکی عکس انداخته و همیشه همراهش بود. می گفت هر بار که دلتنگش می شوم به عکسش نگاه می کنم. سال 60 فرزند دختر دیگری خداوند به ما عطا کرد. اما دلبستگی هایش به خانواده و فرزندانش توانست او را از هدفش بازدارد. تصور نمی ...
پسرم را کشتند چون معتقد بودند من مزدور خمینی هستم/ نهضت خمینی شکستنی نیست حتی اگر دولتی با آمریکا سر یک ...
کردم اجازه رفتن به جبهه را داد. روز بعد از آن با اقوام خداحافظی کردم و به ایران آمدم. وقتی داشتم از خانه خارج می شدم وسط خانه من را نگهداشت و سه بار به دور من چرخید. به من گفت تو برو به کمک آقا، مشکلی پیش نخواهد آمد . با چه کسی هماهنگ کردید که به ایران بیایید؟ امام خمینی نماینده ای به نام آیت الله ابراهیمی در افغانستان داشتند که خمس و ... را جمع آوری می کردند. از او نامه گرفتم ...
قاسم زارع: بازیگری نباید شغل اول باشد
گیرها و پرده خوان های حاشیه شهر می رفتم و از همان زمان به نمایش و بازیگری علاقه مند شدم. وقتی دوره دبیرستان را تمام کردم، وارد اداره فرهنگ و هنر شدم و علاقه مندی های خودم را دنبال کردم تا امروز. دوران کودکی در بزرگسالی و اهداف آدم ها تاثیر زیادی دارد؛ نزدیکی به قبرستان و فضای آنجا روی ذهنیت شما چه تاثیری داشت؟ نمایش ها برایم خیلی جالب بود و در طول هفته به نوعی با آنها زندگی می ...
معلمم سر صحنه بازیگری، درسم می داد/ عطاران اهل حاشیه نیست
به گزارش جام جم ، خونه مادربزرگه، مدرسه موش ها، هادی و هدی، دنیای شیرین، سفر جادویی، علی کوچولو، مدرسه پیرمردها و پاتال و آرزوهای کوچک از این جمله بودند. در این آثار کودکانه تعدادی بازیگر بازی کردند که بعدها هر کدامشان تبدیل به بازیگران بزرگی شدند. سعید شیخ زاده، امید آهنگر، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، مونا فرجاد، بابک بادکوبه و خیلی ها دیگر. یکی ازبازیگران محبوب کودک در آن دوره و زمانه کودک شیطان و زبر و زرنگی با موهای طلایی نرم و عینک بزرگ گردی بر چشم بود که مدام در حال سرک کشیدن به دور و اطرافش بود. نام این بازیگر علیرضا رئیسی است که در دوران جوانی جلای وطن کرد و رفت هندوستان. رئیسی در هفت سالگی با بازی در فیلم فانتزی و مفرح پاتال و آرزوهای کوچک وارد دنیای بازیگری شد و بعدترها رفت در سریال دنیای شیرین در قالب یک خانواده داستان های جذابی را برای مخاطبان رقم زد. او در سی و چهار سالگی چند سالی است که به ایران آمده و در مجموعه و فیلم هایی مثل مرخصی شب عید، عالیجناب، 360 درجه و شاید برای شما اتفاق بیفتد هم بازی کرده است. با او درباره دوران کودکی و بازی هایش گفت وگویی انجام داده ایم. بعد از بازگشت به ایران، انتظار داشتید پیشنهادات بازیگری زیادی داشته باشید؟ بعد از بازگشت خیلی از مسائل بخصوص در حوزه هنر تغییر کرده بود و شاهد تحولات ساختاری زیادی بودیم و در جنس ارتباطات هم دستخوش تحولات زیادی شده است. بعد از برگشتم تصور می کردم بتوانم فعال ظاهر بشوم و همان شماره تلفن قبلیم را راه انداختم و روشن کردم و بعد از مدتی متوجه شدم خیلی در سینما و تلویزیون به دنبال استفاده از بازیگران دهه 60 و 70 نیستند. تغییر فیزیکی از یک نوجوان به جوان باتجربه هم در ایجاد چنین شرایطی نقش داشت؟ یک بخشش مربوط به این مساله است، اما خیلی از بازیگران باسابقه در این دوران بیکارهستند و توفیق اجباری ماندن در خانه را پیدا کرده اند. یکی دو کار برای بازی به من پیشنهاد شد که شرط بازیم داشتن اسپانسر مالی برای تولید کار بود و ورود اسپانسر بازیگر در این عرصه مجالی برای کار کردن خیلی ها را از بین برده است. در این چهار ساله اخیر سه تا پیشنهاد خوب بازی در سینما داشتم که شرطش داشتن اسپانسر مالی یا پرداختن پول بود. از آنجا که از کودکی برای ایفای نقش دستمزد می گرفتم، هضم و پذیرفتن چنین پیش شرط هایی برایم خیلی دشوار است. بنابراین از کودکی علاقه زیادی به پول داشتید؟ نه، این طور نیست و آن زمان هم احتیاجی نداشتم به عنوان یک حرفه و شغل به بازیگری نگاه می کنم. باید در مقابل کارم مثل هر شغل دیگری دستمزد دریافت کنم. در آن موقع پدر و مادرم در موقع قرارداد سعی می کردند هر مبلغی ولو کم را دریافت کنم. دستمزدهایتان را پس انداز می کردید؟ برایم پس انداز می کردند. مبلغ قابل توجه بود که بتوانید با آن بیزنسی انجام بدهید؟ نه، در آن دوران دستمزد ها رقم بالایی نبود. برای چهار ماه بازی مستمر در فیلم مدرسه پیرمردها نسبت به آن زمان دستمزد بالایی گرفتم. در آن دوران اغلب آثار کودک پرمخاطب بود. یکی از بازی های خوب شما در نقش کودک سمج و پیگیر فیلم مدرسه پیرمردها بود که باعث می شد نقشه های فرزندان طمعکار یک سرهنگ بازنشسته نقش بر آب بشود. بله، این کارم را خیلی دوست دارم و تجربه بسیار خوبی برایم بود و برای مخاطب بزرگسال هم فوق العاده جذاب بود و کار خانوادگی محسوب می شد. مدرسه پیرمردها فیلم خوش ساختی از علی سجادی حسینی بود و من افتخار حضور در این کار خاص و ویژه را داشتم که حرفه ای های سینما آن را خلق کردند. همنشینی با اکبرخان عبدی برایم یک افتخار بزرگ بود و نقشش هم خیلی جذاب بود خیلی از حضور و بازی در این فیلم لذت بردم. در دنیای شیرین هم با آدم هایی کار کردید که هر کدامشان مثل بهروز بقایی، رضا فیاضی و رضا عطاران بازیگران توانایی بودند... روزی که فیلمبرداری دنیای شیرین آغاز شد همه قسم خوردیم تا مثل یک خانواده در کنار هم باشیم و برای تولید اثر خوب پش ...
کاخ سفید تلاش واقعی برای تعهد به برجام انجام نداده است/بانکهای اروپایی پس از 8 ماه هیچ معامله ای با ...
گیرد و نه هیچ موضوع دیگری را چرا که می دانست اگر وارد همه موارد اختلاف بشود درگیر بحث وجریان گفت وگویی می شد که می توانست تا ابد بدون نتیجه ادامه پیدا کند. وی افزود: به همین دلیل بود که موضوع برنامه هسته ای ایران تنها محور گفت وگو های دوساله هسته ای بود اما اشتباهی که خیلی ها در آمریکا مرتکب می شوند این است که از این مذاکرات انتظار حل همه اختلاف ها و مشکلات میان دو کشور را داشته اند و ...
نقش مردی که 50 سال در پرسپولیس است در قهرمانی استقلال در آسیا؛ آرزو داشتم علی پروین را از نزدیک ببینم
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز ، محمود خوردبین سرپرست محبوب و دوست داشتنی هواداران پرسپولیس روز گذشته وارد شصت و هشتمین بهار زندگی شد. ضمن تبریک به این قدیمی ترین پرسپولیسی، گفتگوی جالبی با شناسنامۀ زنده و قبراق محبوب ترین تیم ایران و آسیا داشتیم. متن صحبت های خوردبین را در ادامه می خوانید: * محمودخان ضمن تبریک زادروزتان بفرمایید که چند ساله شدید؟ - شصت و هفت سالم ...
اعتبارم را از تلویزیون بدست آورده ام / شبکه های مجازی به فردیت دامن زده است
به گزارش جام جم ، او با دعوت مسعود کرامتی و بازی در سریال ترانه مادری در نقش یک جوان کم حرف همراه سیاوش خیرابی تبدیل به بازیگری محبوب و پر کار در تلویزیون شد. کیمیا و خاک، گناهکاران، همیشه سینما، کارآگاهان، سریال ترانه مادری، دفتر خانه شماره89، ساختمان 85 ، کلانتر، شوق پرواز، سایه روشن، ستاره های سربی، سریال پنجره، تقاطع و سریال هفت سین از جمله بازی های افشانی محسوب می شوند. افشانی چند سالی است سوای بازیگری در حوزه کارگردانی و تهیه کنندگی نیز فعالیت دارد. فیلم سه خط موازی، فیلم جواد و فرشته و بچه های لواسان از این جمله هستند. اجرای برنامه هایی نظیر برنامه زنده بوم سفید، و برنامه زنده ماه محبوب، برنامه ایستگاه نوآوران، برنامه زنده و پرواز 1404 نیز از جمله اجراهای تلویزیونی افشانی محسوب می شوند. با او درباره فعالیت های بازیگری و کارگردانی اش گفت وگویی انجام داده ایم. چرا بازی در سریال شوق پرواز را پذیرفتید؟ همیشه منتظر موقعیتی بودم که با یدالله صمدی در فیلم یا سریالی همکاری داشته باشم و در ضمن سریال شوق پرواز، سریال ارزشمند، شریف و خوبی بود و به زندگی یکی از خلبانان مهم تاریخ دوران دفاع مقدس می پرداخت که در زمان جنگ در نیروی هوایی منشا خدمات زیادی بود و رشادت هایش در تاریخ ایران همیشه ماندگار است. در سال هایی که سریال تولید می شد من علاقه داشتم در این نوع سریال های فاخر بازی داشته باشم. سریال شوق پرواز چقدر توانست حق مطلب را درباره شهید بابایی ادا کند؟ یدالله صمدی کارگردانی است که با ساخت این سریال اعتبار سی ساله دوران کاری اش را در میان نهاد تا اثری در خور شان و مقام شهید بابایی بسازد و برای نگارش فیلمنامه مدتها تحقیق و پژوهش انجام دادند و با خانواده شهید بابایی در ارتباط بودند و در خاطرم هست که همسر شهید بابایی هم در طول کار با سریال در ارتباط بود و اطلاعات زیادی در اختیار تیم سازنده شوق پرواز قرار داد. وجود چنین اطلاعاتی و این همراهی ها باعث شد چهره کامل و دقیقی از شهید بابایی در سریال ارائه شود و در ضمن چون کار دلی و با عشق ساخته شده بود با مخاطب هم ارتباط خوبی برقرار کرد و سریال مخاطبان زیادی داشت. تیم بازیگری شو ق پرواز با حضور بازیگرانی مثل شهاب حسینی، کورش تهامی، ستاره اسکندری، شهرام حقیقت دوست، الهام حمیدی، مهران رجبی و سایرین چقدر به موفقیت سریال کمک کرد؟ حضور این بازیگران صاحب نام و ارزنده باعث وجهه کار می شد و در ضمن من دومین تجربه بازی ام را در این سریال انجام دادم و توانستم تجربیات خوب و ارزنده ای از این بازیگران به دست بیاورم در سالی که سریال شوق پرواز را بازی کردم اتفاقات خوبی برایم به وجود آمد و همزمان سریال ساختمان 85 به کارگردانی مهدی فخیم زاده بازی کردم. همکاری ای که برایم جذابیت زیادی داشت و دوباره این فرصت را به دست آوردم که با یک کارگردان صاحب سبک و با تجربه تلویزیونی همکاری کنم و بتوانم با شیوه های مختلف کارگردانی آشنا بشوم. امیرعلی، نقشی که در سریال شوق پرواز بازی کردید برایت، چه ویژگی هایی داشت؟ نقشی ساده و معمولی بود او پسر جوان یک خانواده طبقه متوسط بود که خواهر بزرگ ترش درگیر تحقیقات درباره زندگی شهید بابایی می شود. نقشی کم و بیش هم سن و سال خودم که البته ایفای این نوع نقش های به ظاهر ساده کار دشوار و سختی است و نباید فراموش کنیم محوریت اصلی سریال شوق پرواز شخصیت شهید بابایی بود. از بازی در سریال شوق پرواز خاطره ای هم دارید؟ کلیت سریال برای من پر از آموختن و مواجه شدن با نکات جدید بازیگری بود که از کارهای خوب کارنامه بازیگریم است. چقدر به بازی در سریال های تلویزیونی علاقه دارید؟ من مدت ها در تلویزیون به عنوان مجری و بازیگر در کارهایی مثل کلانتر، ترانه مادری و سایه روشن حضور داشته ام و اعتبار و وجهه زیادی بابت حضورم در تلویزیون به دست آورده ام. بازیگر موقعی که در یک سریال بازی می کند با طیف زیادی از مردم در چهار گوشه ایران ارتباط برقرار می کند. م ...
مارکسیسم راه آزادی ما نبود!
تالار دانشگاه یا مدرسه در آفریقا گذاشته اند؟ بله. گذاشته اند. در کنگو هم هست. اهل مطالعه هم هستید هنوز؟ بله. همین خواندن و نوشتن است که هنوز مرا سرپا نگه داشته است. به تازگی در مصاحبه ای گفتید که دیگر مارکسیست نیستید؟ بله نیستم. قدیم مارکسیست بودم. چرا نیستید؟ اشتباه کردیم. مارکسیست شدن ما اشتباه بود. فکر می کردیم راه آزادی ...
روایت سی و یک سال چشم انتظاری پدر برای دیدن فرزندش/ رضایت مشروط مادر برای اعزام علی اکبر به جبهه
خیلی سریع از شتر پیدا می کند و در پاسخ به سؤال پدربزرگ که می پرسد چه وقت پول این بارها را بدهم، می گوید اقا گفته خودشان حساب می کنند! از محرم آن سال تا زمانی که پدربزرگ زنده بود به قول مادربزرگ، شتربان رفت که رفت .. مادرم عذرا تاجیک تحت تربیت چنین پدری بزرگ شده بود، بانوی مؤمنه که عاشق امام رضا علیه السلام بود. او ارادت خاصی به اهل بیت علیهم السلام و ساداات داشت، سفارش همیشگی مادر به ما ...
می گفتندبه خاطرپول،زنش شده ام
آمده است. مسعود هم گفت حالا که تا اینجا آمده ای بیا تست بده. آن روز خیلی خوشحال شدم اما می دانستم خانواده ام مخالفت می کنند. در تست که قبول شدم برای مدتی به کلاس های آموزشی بهروز بقایی رفتم تا توانایی های بازیگری ام را تقویت کنم. در قراردادی که برای بازی در آن فیلم بستم قید شده بود که خانواده ام بتوانند سر صحنه حاضر شوند. مروارید سرخ فیلمی بود که باعث شد با مسعود رسام آشنا شوم. ...
دوست شهیدم پای مرا به بسیج باز کرد/وقتی شهید می شوم که این پسته را برای خدا بخورم!
دنیا آمدم و از چند سال پیش از پیروزی انقلاب در تهران و دانش آموز بودم. اولین دوست شهیدم ابراهیم افراسیابی بود که در تظاهرات 17 شهریور شهید شد. در آن تظاهرات حضور داشتم و بعد از پیروزی انقلاب یکی دیگر از دوستان شهیدم به نام شهید رضا مرادی نام مرا در بسیج ثبت نام کرد و با شروع جنگ که دانش آموز بودم در برخی عملیات ها حضور داشتم. و در جبهه درس می خواندم و در دوکوهه امتحان می دادم. اواخر جنگ بود که ...
مهر ماه مهربانی
درگوشه ی ذهنشان روز اول دبستان حک میشود معلم مهربانشان کتابهایی که بوی خاصی دارد بویی مملوازمهرومحبت کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که می شود، همین طور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم. کاش قدر معلم های صمیمی را بیشتر بدانیم! وبرکارهایشان ارج نهیم!کاش اندکی ازمهرومحبت مهرماه رانصیب این معلمان می کردیم وایکاش..... مدرسه ای ها ...
پرویز پرستویی از کلاس اولش گفت + عکس
به گزارش جام جم آنلاین ، پرستویی نوشت: کلاس اول که بودم معلمم تو جلسه اولیا و مربیان به مادر بچه ها گفته بود صابون کاغذی بخرین و بدین بچه ها همیشه با خودشون بیارن مدرسه ... مامان منم خودش از داروخانه واسم صابون خریده بود وقتی بهم نشون داد خیلی خوشحال شدم ... من عاشق رنگ صورتی بودم و صابونام صورتی بودن و مربعی شکل تو یک جعبه خوشگل بود نمیدونم توش چند تا بود ولی زیاد بود صابون من از مال همه بچه ها هم بزرگتر بود هم خوشگل تر ... اون روز تو مدرسه همه میگفتن از صابونت به ما بده ولی من ندادم ، وقتی اومدم خونه به مامانم با یک حالت بزرگانه ای گفتم مامان همه از صابونای من میخوان ولی من نمیدم مگه خودشون ندارن ؟ خب میخواستن از صابونای من میخریدن ... مامانم گفت خب من برات یکی دیگه میخرم تو اون یکیو هر کی میخواد یدونه بهش بده ... فرداش که رفتم مدرسه دو بسته صابون داشتم و هر کی ازم میخواست بهش میدادم ... من تو کل سال سه بار بیشتر از اون صابون استفاده نکردم ولی بیشتر از ده بسته صابون خریدم و به دوستام دادم ، تو دلم خوشحال بودم عین مادرم که در خیریه عضو بود و کمک میکرد ، دارم کمک میکنم ... در صورتی که هیچکدوم از اون بچه ها نیازی نداشتن ، فقط از صابونای من خوششون اومده بود ... دلم تنگ شده ، واسه قلب پاکی که تو کودکی هام داشتم ...
همکلاسی ها پس از چهار دهه گرد هم آمدند
باشد بهترین خاطرات زندگی مان را بیان کنیم حتماً بخشی از آن مربوط به دوران مدرسه و تحصیل است. من هم همیشه برای فرزندانم از آن روزها می گفتم و اینکه آرزو داشتم دوباره به آن روزها بازگردم. از سه سال قبل با چند نفر از دوستانم که سال های 50 تا 55 همکلاسی بودیم تصمیم گرفتیم همکلاسی های اول ابتدایی مان را پیدا کنیم و بازهم کنار هم پشت نیمکت کلاس بنشینیم. ابتدا سراغ بایگانی اداره آموزش و پرورش دامغان رفتیم و ...
لزوم رسیدگی مسئولان بنیاد شهید به مشکلات جانبازان شیمیایی/ خوشحالم که فرزندم را در راه اسلام تقدیم کرده ...
خاطرات دوران دفاع مقدس گفت: دوران نوجوانی ام به دلیل مشکل اقتصادی خانواده در بازار کفش تهران کار می کردم و بعد از انقلاب، عضو بسیج مسجد باب الحوائج شدم و چند ماه بعد از شروع جنگ،از طریق بسیج به جبهه اعزام شدم. وی ادامه داد:دوماه در اهواز بودم. هر لحظه امکان حمله دشمن به این شهر وجود داشت.نیروهای عراقی مدام با خمپاره،شهر را مورد هدف قرار می دادند. من با یکی از دوستانم به مخابرات ...
آمریکایی ها جمهوری اسلامی را این گونه می بینند!
برای حمله به ایران و تغییر رژیم ایران نداشته باشد. وقتی این طرح ایران به شکست انجامید، ایران کارت دیگرش را رو کرد و کاری کرد که در عراق، اوضاع آنقدر برای ما وحشتناک و سخت شود که ایالات متحده حتی به فکر این نیافتد که به ایران حمله کند. ایران در این زمینه کاملا موفق عمل کرد. آیا آمریکا می تواند بر فضای سیاسی داخل ایران تاثیر بگذارد؟ ◄ "راس"در ادامه اظهار داشت: دقیقا همینطور است ...
مدارس جدید؛ پایانی بر نوستالژی های گذشته!
برخوردهای سخت گیرانه ناظم مدرسه همراه بود . امروز دیگر در مدارس ابتدایی خبری از نمره دهی نیست، کلاس ها کوتاه تر شده و فرصت ها بهتر، دیگر خبری از دهقان فداکار و کوکب خانم و پتروس فداکار هم نیست.(هرچند به مانند گذشته بخشی از واقعیت ها و شخصیت ها به مانند همه دوران از تاریخ حذف شده اند یا طور دیگری جلوه داده شدند). بسیاری از دانش آموزان در روز اول با چوب معلم درس خودشان را شروع کرده اند و هنوز صدای تنبیه ...
از معرفی کتاب دنیای سوفی تا من زنده ام در کتاب خوان شهر شازند
بود و پدر برای اینکه راهی برای تردد مادر باز کند ساعت ها در برف ماند و به شدت مریض شد، وقتی از مدرسه برگشتم دیدم پدرم روی تخت هست و چنان می لرزد که تخت هم با او تکان می خورد. پدرم تب نوبه داشت و در تب هذیان می گوید، وقتی گوش دادم می گفت آیا لزومی داشت که آقای معزالسلطنه به دو بچه کوچک در یک مملکت غریب آن هم وسط جنگ جهانی اول گرسنگی بدهد؟ همین سوال باعث شد که کنجکاو شوم این جمله که پدر ...
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس زندگی اش را چگونه شروع کرد؟
آن هم کارهای آزاد انجام می دادند. *در دوران کودکی تان بیشتر چه تفریح و سرگرمی داشتید؟ معمولاً برخی از بازی های مرسوم را می کردیم. کمی که بزرگ تر شدیم، به مدرسه می رفتیم و بعد از مدرسه هم دم مغازه کمک می کردیم. گاهی هم مسافرتی می رفتیم. *چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیله ای ازدواجتان صورت گرفت؟ ایشان همسایه ما بودند. پدرشان را می شناختم. خواهر و ...
بوی ماه مهر
عبدالرحیم سوارنژاد بچه بودیم. از پایان تابستان ناراحت می شدیم می دانستیم باید خود را برای رفتن به مدرسه آماده کنیم ، درس خواندن را خیلی دوست داشتیم ولی تبعات جانبی آن. را تحمل نداشتیم! یعنی همیشه خود را مشتری چوبهایی که ناظم در کف دست نازکمان می زد و قرمز می شد می شمردیم و بعد از تابستان و روزهای مدرسه فقط اندیشه می کردیم تا به نحوی روز را مطابق میل و سلیقه آقا ناظم بگذرانیم مبادا ...
براد و آنجلینا دعوا کنند؛ ابلهان باور کنند!
به این موضوع داشته باشد. یکی از نمایندگان محترم مجلس: تق!! تلوق!!تق! تقصیر خودت بود سر راه وایستادی. منم کار داشتم مجبور شدم شوخی شوخی مثل تراکتور از روت رد بشم. اگه زنده موندی سوالتو بعدا بفرست برام. اگرم مردی که مجبورم مثل بعضیا بخاطر مردنت ازت معذرت خواهی کنم. منبع: مهر ----------------------------------------------------------------------------- تذکر ...