سایر منابع:
سایر خبرها
پیام های مباهله در عصر معاصر به ادیان و مکاتب مختلف
نمی پذیرفتند، و شرایط اسلام را قبول می کردند، پیمان نامه سیاسی امضا می کرد. بنابراین، استفاده اسلام از قدرت در میدان جنگ، تنها برای شکستن سدهای آگاهی و آزادی اندیشه بود. مباهله، تاکید بر صلح آمیز بودن دین اسلام یکی دیگر از پیام های مباهله، تاکید بر بُعد صلح امیز بودن آیین و دین مبین اسلام است؛ به این معنی که سالی که این اتفاق افتاد، سال دهم هجری است که پیامبر و حکومت مدینه در ...
چتربازی که هرگز چترش بسته نشد
65 بود. یادم است که در آن سال ها متولدین سال 48 را می بردند و من متولد 49 بودم و یک سال سنم کم بود. با دستکاری شناسنامه و یک سال بزرگ کردن سنم، توانستم به جبهه بروم. فاش نیوز: چند بچه هستید؟ - خانواده ما 6 فرزند دارد. 2 برادر و 4 خواهر هستیم. فاش نیوز: پس یک برادر دیگر دارید؟ - بله یک برادر دارم که البته برادرم از سرداران جنگ بود. فرمانده تیپ 66 هوابرد در ...
سردار سلیمانی؛ سپاهی نوع چهارم
سخنرانی مسیر تاریخ را عوض کرد. به گزارش ایسنا، هفته نامه صدا نوشت: زهرا، خواهر شهیدان باکری، که هفته گذشته در سکوت درگذشت، در واپسین نامه خود به فرزندان آن دو شهید، احسان و آسیه، بار دیگر پیش بینی تاریخی برادرش حمید را به یادها آورد: حمید چه خوب گفته بود که با پایان جنگ رزمنده ها به سه گروه تقسیم خواهند شد. گروه اول: آنهایی که به دنبال کسب مقام و مال اندوزی خواهند ...
سینما به دفاع مقدس ادای دین نکرد
بازیگری که برای فیلم ملکه ساخته محمدعلی باشه آهنگر جایزه جشن خانه سینما را از آن خود کرده و از جشنواره تئاتر فجر هم بارها برای بازی های درخشانش جایزه گرفته است. آذرنگ با بازی در سریال شاهگوش ساخته داوود میرباقری بین مردم به شهرت رسید. از یک سالگی به جنوب رفته اید و این خطه را بسیار دوست دارید، جنوب چگونه شما را شیفته خود کرد؟ پدرم تکنیسین وسایل برودتی بود. وقتی من یکساله بودم، خانواده ام به جنوب مهاجرت کرده و ما به اندیمشک رفتیم. شهری که همه خاطرات خوب کودکی، نوجوانی و جوانی ام در این شهر شکل گرفت. عاشق اندیمشک هستم. باران های بی نظیرش در بهار، پاییز و زمستان، انگار همه خاطرات تلخ را می شوید و پاک می کند؛ باران هایی که دوست داری همیشه بر تو ببارد و تو را خیس کند. بیشتر مردم از جنوب، هوای شرجی و بسیار گرم آن را به یاد دارند که آزاردهنده است، اما شما از جنوب لطافت باران های آن را به خاطر سپرده اید. شرجی جنوب را هم دوست دارم. بی نظیر است! در هوای شرجی، نفس کشیدن برای خیلی ها سخت می شود، اما من وقتی در این هوا نفس می کشم، حالم خوب می شود. الان هم وقتی آبادان می روم، حس عجیبی پیدا می کنم. دوست ندارم به تهران برگردم، اما ضرورت های زندگی و شغلی باعث می شود آبادان را ترک کنم. مردم جنوب مهربانی عجیبی دارند، بی دریغ و زلال هستند، این خصلت ریشه در چه چیزی دارد؟ معتقدم طبیعت روی اخلاق و رفتار آدم ها تاثیر مستقیم دارد، جنوب گرمای خود را به مردمش تقدیم کرده همان طور که دریا، بزرگی اش را به این مردم داده است. آغوش باز مردم جنوب و مهربانی آنها همه به دلیل اقلیمی است که مردم در آن زندگی می کنند. این آب و هوا تاثیری در رویاها و اهداف شما داشت که نویسندگی، بازیگری و کارگردانی را به عنوان حرفه انتخاب کردید؟ وقتی مهدکودک می رفتم، قرار شد نمایش شنگول و منگول را اجرا کنیم، نقش حبه انگور را به من دادند، باید از توی ساعت بیرون می آمدم و گریه کنان به بزبزقندی می گفتم: شنگول و منگول را گرگ خورد! اما آنقدر بد بازی کردم که مربی مهدکودک مرا از نمایش اخراج و بچه دیگری را جایگزین من کرد. از همان روز با خودم عهد کردم که باید بازیگر شوم! شروع بازیگری من از همان روز مهدکودک بود و ممنونم از مربی که مرا از نمایش اخراج کرد و این تلنگر را به من زد تا وارد دنیای دوست داشتنی بازیگری شوم. پس می توان گفت به نوعی به شما بَر خورد که از نمایش اخراج شدید؟ بَر خوردن اسمش را نمی گذارم! شاید چیزی در درونم شکست تا دنیای زیباتر و عاشقانه تری بسازم. شاید اگر آن موقع مرا از یک نمایش کودکانه بیرون نمی کردند، بازیگر نمی شدم. جنگ که اتفاق افتاد، شما در جنوب بودید؟ بله! هشت سال جنگ را ما در اندیمشک بودیم، بیرون از خانه چادرنشینی را تجربه کردیم، شرایط پر از التهابی که تا تجربه اش نکنی متوجه بزرگی آن نمی شوی. مدام نگران بودیم که نکند دور از خانواده بمیریم! برای همین در هر موقعیتی که قرار می گرفتیم تلاش می کردیم خودمان را به جایی برسانیم که بقیه اعضای خانواده هستند. چطور شد که در آن شرایط سخت در جنوب ماندید و مهاجرت نکردید؟ جنگ بود، اما زندگی هم جریان داشت و نمی شد زندگی را رها کرد. ما عاشق زندگی در جنوب بودیم و با چنگ و دندان تلاش می کردیم آن زندگی را حفظ کنیم. با خودمان عهد کرده بودیم اگر قرار است آن زندگی ویران شود، پس ما هم در کنارش باید از بین برویم. زندگی در جنوب آنقدر خوب بود که ما در زمان جنگ هم نتوانستیم آنجا را ترک کنیم. اندیمشک دروازه خوزستان است. جنگ که شروع شد، سربازان عراقی تا پشت رودخانه کرخه هم آمدند، اگر اندیمشک را می گرفتند، خوزستان از ایران جدا می شد. اما ترسیدند و پیشروی نکردند. یادم هست در اوایل جنگ آنقدر نیروهای عراقی به اندیمشک نزدیک شده بودند که با توپ شهر را می زدند، اما چون این شهر در یک فرورفتگی قرار دارد، گلوله های تانک به خارج شهر اصابت می کرد. راه آهن اندیمشک جایی بود که سربازان را به خطوط اول جنگ می برد، پایگاه چهارم هوایی در این شهر بود که به لحاظ نظامی خیلی مهم بود، تیپ 2 زرهی بود و... همه اینها باعث شده بود که اندیمشک اهمیت زیادی پیدا کند و صدام خیلی تلاش کرد این شهر را نابود کند. مردم اندیمشک از اهمیت شهرشان برای دشمن باخبر بودند به همین دلیل کنار هم ماندند تا از آنجا دفاع و آن را حفظ کنند. اتفاقاتی را به چشم دیدم که هنوز هم مبهوت آنها هستم. یادم می آید وقتی عراق منطقه ای را بمباران شیمیایی کرده بود و مجروحان را به اندیمشک می آوردند، مردم در مسیر راه آهن تا بیمارستان شهید بهشتی ایستاده بودند، دستمال در دست داشتند و زمانی که مجروحان را می آوردند کل می کشیدند؛ در آن سنی که بودم نمی فهمیدم این سوگواری و عزاست، ترس است، چه چیزی است؟ اما آنقدر باشکوه بود که اصلا از ذهنم پاک نمی شود. ما ...
سرخط ...
این مجال و بهانه از میان نکات مهم و متعددی که درباره امروز ما و دفاع مقدس باید بدان پرداخت فقط به دو مورد اشاره مصداقی داشته باشیم: 1- دفاع مقدس و چالش نسل امروز باید بپذیریم که نسل حاضر در دفاع مقدس، پس از دوران جنگ تحمیلی به علت های گوناگون (که مجال طرح و آسیب شناسی آن نیست) در ترویج و معرفی هدفمند و اثربخش آموزه ها و فرهنگ ایثار و شهادت به فرزندان و نسل پس از خود دچار کم کاری و کم ...
حماسه قهرمانان دفاع مقدس در قاب سریال ها
رسانه ملی در جهت حفظ ارزش های دفاع مقدس و آشنایی نسل جوان با این دوره مهم تاریخی، ساخت سریال هایی درباره جنگ تحمیلی، مقدمات و تبعات آن را در دستور کار دارد و در حالی که تصور می شود، گفتنی های جنگ تحمیلی گفته شده و قصه ها و روایت هایش به تکرار رسیده، هربار قصه ای تازه از این دوره تاریخی در قالبی متفاوت برای مخاطبان نسل ها و دوره های مختلف به نمایش درآمده است. قهرمان های فراموش شده با التیام نسبی دردهای دوران جنگ و ایجاد ثبات در کشور، هنرمندان در سینما و تلویزیون ساخت آثاری در قالب های تازه مانند طنز را مد نظر قرار داده اند. سریال هایی مانند خوش رکاب و بهترین تابستان من از جمله سریال های طنز تلویزیون در ارتباط با دفاع مقدس هستند. علی شاه حاتمی، کارگردان سریال خوش رکاب، قالب های تازه برای قصه های جنگی را یکی از شیوه های ارائه قصه های تازه تر درباره دفاع مقدس می داند و به جام جم تاکید می کند: هنوز قصه های زیادی درباره این دوره وجود دارد که به آنها توجه نکرده ایم؛ آدم های زیادی هستند که در یک دوره هشت ساله از این آب و خاک دفاع کرده اند اما حالا غریب افتاده و فراموش شده اند. گویی گذر زمان گرد فراموشی بر آنها پاشیده است. وی جانبازان جنگی، همسران شهدا، دختران شهدا و جانبازان را از جمله این فراموش شدگان می داند و معتقد است می توان درباره آنها سریال های پر افت وخیز، تاثیرگذار و قابل توجهی ساخت. این کارگردان توضیح می دهد: با توجه به فاصله ای که از دوران دفاع مقدس ایجاد شده و براساس تمایل مخاطب امروز، قصه های خانوادگی، معضلات و مشکلات خانواده هایی که جنگ بر زندگی آنها تاثیر گذاشته، برای ساخت سریال های تلویزیونی جذاب خواهد بود. همه ما در محله هایی زندگی می کنیم که کوچه و خیابانی به نام شهدا دارد و کسی نیست که در میان بستگانش جانباز، شهید یا رزمنده ای نباشد. شاه حاتمی با اشاره به این که در دوره جنگ لازم بود آثار اکشن و قصه های قهرمانانه درباره سلحشوری های رزمندگان ساخته شود، تصریح کرد: قهرمانان امروز آثار دفاع مقدسی را می توان در بیمارستان هایی چون بیمارستان ساسان پیدا کرد یا در آسایشگاه های اعصاب و روان. کسانی که شهادت همرزمانشان را دیده اند و هنوز که هنوز است با تبعات جنگ دست و پنچه نرم می کنند، کسانی که حتی فرزندانشان به دلیل مسمومیت های شیمیایی با مرگ و معلولیت دست و پنچه نرم کرده اند یا کسانی که فرمانده جنگی نبوده اند، اما همه چیزشان را در جنگ از دست داده اند. قهرمان های واقعی عبدالله باکیده که سریال نبردی دیگر به نویسندگی و کارگردانی او کمی بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، تولید و پخش شد، عقیده دارد با گذشت زمان از مخاطبان آثار دفاع مقدسی کم شده و راه جذب مخاطبان جوان ساخت آثاری است که امکان همذات پنداری با آنها وجود داشته باشد. این نویسنده و کارگردان توضیح می دهد: سریال نبردی دیگر زمانی پخش شد که هنوز دفاع مقدس مساله روز مردم بود و سریال بچه های هور که با کمی فاصله از جنگ پخش شد، با استقبال نسبی مخاطبان مواجه شد. فکر می کنم شرط موفقیت آثار دفاع مقدسی آن است که بتوانند حس همذات پنداری جوانان را برانگیزانند. باکیده به سخنان دکتر علی عسکری در افتتاحیه جشنواره فیلم مقاومت که جمعه شب برگزار شد، اشاره می کند و توضیح می دهد که در دوره جنگ سایبری باید مخاطب را به تماشای آثار مشتاق کرد و این امر میسر نمی شود مگر با واقع بینی. وی تصریح می کند: قبول کنیم که نسل امروز که خیلی چیزها را درباره دفاع مقدس ندیده و نمی داند سراغ کتاب و گزارش های مکتوب نمی رود و ایجاد فشار و استفاده از شیوه های کلاسیک مانند آموزش در کتاب های درسی هم نتیجه قابل توجهی ندارد. همان طور که نسل جنگ شناسنامه اش را دستکاری می کرد که بتواند در جبهه حضور پیدا کند، باید به نسل امروز لباس دانش پوشاند و به او تفکر داد تا به دانستن درباره تاریخ کشورش علاقه مند شود. به اعتقاد باکیده، سریال های تلویزیونی خوب که حس همذات پنداری را ایجاد می کنند بهترین راه برای جلب مخاطب محسوب می شوند. وی تاکید می کند: ساخت فیلم های دفاع مقدس بسیار سخت است؛ بخش خصوصی کنار کشیده و بخش دولتی هم بسختی از پس آن بر می آید. صدا و سیما ساخت این آثار را رسالت خودش می داند اما لازم است در این باره ایجابی عمل کند نه دیکته ای. سریال های تلویزیونی باید قهرمان هایی را به مخاطبان جوان معرفی کنند که امکان همذات پنداری با آنها وجود داشته باشد و واقعی و ملموس باشند. مشارکت نسل بعد از جنگ فیلم ها و سریال هایی که تا امروز درباره دفاع مقدس ساخته شده ، از نگاه منوچهر اکبرلو، منتقد سینما، تئاتر و تلویزیون، تجربیاتی است ک ...
رسانه ها و تئوری جذب و نسیان
در کشور ما رسانه ها باید روند جامعه پذیری را بدرستی تسهیل کرده و مرمت و نگاهداشت فرهنگ و ارتقای ارزش های اجتماعی را سبب شوند. این جامعه پذیری رسانه ای باید به تولید نسلی با هویت ایرانی اسلامی منتهی شود. خدا نکند نسلی تولید شود که در اختیار رسانه های غیرخودی باشند و نه تنها عاری از عِرق ملی شوند بلکه در مواردی آداب و رسوم و مناسک اجتماعی را به سُخره گیرند و سرزمین دیگری را به عنوان میعادگاه خود در نظر داشته باشند؛ سرزمینی که دور از ماست و هرگز میعادگاه نیست. اشتباه بزرگی است که بعضی افراد، غرب را به عنوان میعادگاه خود در نظر می گیرند. رسانه های جمعی، دانشگاه های باز و بزرگی هستند که نسبت به مدارس و دانشگاه های موجود، رجحان بیشتری دارند؛ چراکه اولا مدرسه و دانشگاه جایگاه همیشگی آدمی نیست و گذری چند ساله برای تحصیل است، اما رسانه های جمعی از آغاز تا پایان زندگی با ما هستند. دوما رسانه های جمعی پوشش فراگیر دارند، حتی خانواده، مدرسه و دانشگاه را هم پوشش می دهند. بنابراین رسانه های جمعی به واسطه جامعیت ذاتی، ارزش های مدنظر خود را در تمام سطوح جامعه منتقل می کنند. درست است که اصحاب رسانه باید بتوانند مخاطب را هدف بگیرند و آنها را از ارزش های نامطلوب زُدایش کرده و انسان هایی با جامعه پذیری رسانه ای تولید کنند، درست است که هدف رسانه ها باید تعالی و فرهیخته سازی انسان ها باشد، اما در مقابل انسان های غریزی را شاهد هستیم؛ انسان هایی که نمی توانند خود را جای دیگری قرار دهند و از ارتباطی خشک و شکننده برخوردار هستند. انسان غریزی همواره به سمت غرایز طبیعی میل پیدا می کند. این انسان مطلوب فرهنگ ما نیست. معتقدیم غرایز باید در حیطه فرهنگ، تعالی، آمایش و پردازش پیدا کنند و انسانی تولید شود که ورای غریزه عمل کند یا اگر غریزه ای هست باید اجتماعی، فرهنگی و تابع قوانین جامعه باشد. اما با این حال اندیشه دیگری هم مطرح است که به نام تئوری جذب و نسیان شناخته می شود. با توجه به این که عصر جدید، عصر طلیعه رسانه هاست، بنابراین رسانه های جمعی در عین حالی که جذب حداکثری مخاطب می کنند، باید گونه ای باشند که انسان ها با دیدن برنامه های آنان، دنیا و مشکلات خود را فراموش کنند. این تئوری جذب و نسیان است. رسانه های جمعی باید بتوانند چنان برنامه های جذابی تولید کنند که مخاطب غرق در برنامه ها شود، طوری که گرفتاری های روزانه را فراموش کند و گویا در عالم دیگری سیر کرده و تمدد اعصاب پیدا می کند. همه ما انسان ها به این دقایق نیازمندیم؛ دقایقی که دیگر به خودمان برگشته و به دل خود نگاه می کنیم؛ دقایقی که در آن با خودمان آشتی و هماهنگ هستیم. در این مواقع مهم نیست چیزی یاد بگیریم یا چیزی را تغییر بدهیم یا ارزشی را جابه جا کنیم. مهم این است که بتوانیم غرق رسانه شویم و جهان هستی خودمان را لحظه ای فراموش کنیم. این شُکر پیام آوران و پیام سازان است؛ پیام آورانی که آدمی را برای لحظاتی در ورای مشکلاتش قرار دهند. این لازمه زندگی امروزی است. با برنامه سازی از این طریق می توان ارزش های جامعه را آن هم با ماندگاری بالاتر به مخاطب منتقل کرد. پروفسور باقر ساروخانی استاد دانشگاه ...
تنها سه دقیقه به پایان جهان باقی مانده است/ مدرنیته، فرهنگ ندارد/ آب، برای وزارت جهاد کشاورزی است نه نیرو
"انگار شیفتگی سدسازی، درمان ناپذیر است." این نخستین جمله ای بود که پژوهشگر بین المللی آب، بعد از حضور در خبرگزاری ایانا مطرح کرد. فاطمه ظفرنژاد در حالی که از روی تاسف، سر تکان می داد، مهندسی سدسازی را یکی از اصلی ترین عواملی دانست که از آنها با عنوان مدیریت غلط بین مردم و مسئولان یاد می شود. او با تمام وجود نگران بلاهایی است که انسان و پدیده تکنوکراسی به طبیعت تحمیل می کند. طبیعتی که مدرنیته مانند پک های سیگار به جانش افتاده و روز به روز از عمر آن می کاهد و سلامتی اش را می بلعد. ...
خاطره بازی با نوستالوژی های دهه 60/ تارعنکبوت با مداد تراش و پوست پرتقال
فرستاده شود. هر شهیدی که به شهرمان می آمد ما نیز همچون مادر و خواهر آن شهید گریه می کردیم. در اواخر دهه 60 اسرا که برگشتند ما از ته دل شاد شده و خندیدیم دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم. ما دانش آموزان دهه 60 هر روز چشم به در می دوختیم تا بدانیم پدرانمان کی از جنگ بر می گردند. انشاء نوشته های مشترک ما دانش آموزان دهه 60 یک جمله ...
بهاره رهنما و جنجال هایش همیشه خبر ساز است
برخلاف باور رایج که زن ها تمام عمرشان عاشق یک نفر می شوند و پا روی عشقشان نمی گذارند، معتقدم این طور نیست. اگر چیزی در ذهن یک زن خراب شود، ممکن است پشت پا بزند به همه چیز و علایق و رابطه و برود. این کار زن ها خیلی غیرمنتظره است. موضوع این است که همه انتظار برعکسش را دارند. برای همین روی این نکته در آن نمایش پافشاری شده است. آیا حدس می زدید ممکن است با نوشتن آن جمله وارد چنین ماجرایی شوید ...
اگر شیعه کنار گذاشته شود اسلامی برای عرضه وجود ندارد
برسند) سخنان و حرکاتی کاملاً مغایر با قرآن نشان دادند، ممکن نیست. روز رحلت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) چه کسانی شمشیر کشیدند و داد زدند و گفتند: هر کس بگوید پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفته است او را خواهیم کشت؟! آیا باید از این افراد حقایق دینی را أخذ کنیم؟ حرکت اسلامی معیارهایی می طلبد که باید درست شناسایی شود تا حرکت ها صحیح باشد. در تمام دنیا هم وقتی می خواهند ایدئولوژی ...
رهیافت امنیتی آقا نورالله نجفی و شهید مدرس
دارد و هدف بیگانگان نابودی اسلام و مسلمین است پس باید خود را قوی کنیم. نیز به لحاظ تجهیزات نظامی باید به علم روز مجهز شد و در بالاترین سطح نظامی قرار گرفت. هدف وی استقلال کشور در جمیع امور و قطع ایادی بیگانه از سوی دیگر بود. او می خواست به ایران و ایرانی و مسلمین هویت از دست رفته را عطا کند. و سرانجام در این راه هم شربت شهادت را نوشید. آقا نورالله و امنیت اقتصادی در قیام ...
اگر سلیمانی نبود،بغداد و دمشق سقوط کرده بود
.... یک چیزهایی هست که صحنه نبرد به شما اموزش می دهد. بنابراین خوشبختانه همزمان با جنگ من این درس را در موسسات نظامی سپاه شروع کردم. دوستان 5شنبه می امدند درس می خواندند و شنبه جبهه بودند. درس و عمل بود. خیلی از عملیات ها در نتیجه در اواسط جنگ بر اساس اصول محض جغرافیای نظامی و هنر جنگ بود. از نظر انسانی نیز ادب و حق شناسی و حس تلاش برای گرفتن مطالب جدید آموزه هایی بود که من ...
باز آمد بوی ماه مدرسه
عمه ام به کلاس رفتیم. دوری از پدر برایم خیلی سخت بود، اما چون احساس می کردم که پدرم مقابل در مدرسه ایستاده، زیاد نگران نبودم و به حرف های آقای معلم گوش می کردم. آن روز آقای معلم که اسمش هنوز هم درذهنم باقی مانده، با کارهای نمایشی و خواندن شعر و سرود محیطی شاد و مفرح برایمان ایجاد کرد تا به خاطر دوری از پدر و مادر و محیط خانه دلتنگ نشویم.خاطره شیرینی که از آن روز در ذهنم مانده این است که پدرم به ...
دوچرخه های صلح که جنگ را دور زدند
بن آقای سرمهندس زیمنس، بعد از چند روز فکر کردن به داستان توره، پسر کوری که جهان را برای صلح رکاب زده بود، به انباری خانه می رود. دوچرخه کوچک بن هنوز آنجاست؛ همان دوچرخه ای که در اولین روز سوار شدن عاشقش شده بود. بابا... بابا... مث پرواز کردنه تو هم بلدی؟ چند سال می شد دوچرخه سواری نکرده بود؟ از 20سالگی به بعد وقتی دانشگاه شروع شد، روزهایی که تمام وجودش شور و شوق بود و حالا موهای جوگندمی و ...