سایر منابع:
سایر خبرها
مصطفی بعد از شهادت چشم باز کرد و لبخند زد
مرا می پسندند. زمانی که برای خواستگاری آمد 20 ساله بود و سال 1388 ازدواج کردیم. آن زمان معمم شده بودند؟ نه، آن زمان طلبه پایه دو بودند. ایشان بعد از پایان دوران دبیرستان دانشگاه در رشته حقوق قبول شد ولی نرفت. می گفت از جو دانشگاه بدم می آید و دوست ندارم وارد جو دانشگاه شوم. از اختلاط دختر و پسر خوشش نمی آمد. بیشتر به مسائل مذهبی و دینی گرایش داشت و به همین خاطر جو حوزه را ...
شاه دخت های اینستاگرام (عکس)
او همیشه در دید است، لباس های متفاوت و خاص تر باید بپوشد تا بهتر دیده شود. مامان اینستام چیه؟ اینکه کودکان در سنین کم به فضاهای مجازی وارد می شوند و بدون آنکه بخواهند طرفدار پیدا می کنند، دیده می شوند و مورد قضاوت قرار می گیرند را می توان یک بازی لقب داد که بچه ها به واسطه پدر و مادرهای شان وارد آن می شوند. الهام مادر یک کودک سه ساله د رواکنش به این پدیده می گوید: در گذشته ...
چادری که تمام زندگی یک خانواده شد
پنجه نرم می کند که در سرما اوج می گیرد اما با صبوری می گوید: اگر به من فقط یک خانه بدهند، خودم کار می کنم و خرجم را در می آورم. من بارها گفته ام پول نمی خواهم من فقط منزلی می خواهم تا در آن زندگی کنم خودم کار می کنم و خرج زندگی ام را می دهم مگر مدت ها زندگی مان بر همین منوال نبود؟ در خانه ای کرایه ای زندگی می کردم شوهرم یخچال ساز بود و من در خانه مردم رخت می شستم و برای هر روز 25 تا ...
مانند مَرد، حق خودش را گرفت و رفت...
خودشان نیستند، زن و مرد خانه ناراحت از کلافه شدن و عرق ریختن خودشان نیستند، اما مادر خانه وقتی نگاه می کند می بیند این بچه ی قنداقی اش، این بچه ی شیری اش، از گرما خوابش نمی برد، طاقت نمی آورد، آرام نمی گیرد جگر او آتش می گیرد حالا شما در عصر عاشورا ببینید در خیمه های سیدالشهداء با آن گرما با آن عطش با آن تشنگی چه می گذشت به خاطر همین بچه ی کوچک، بعضی ها بودند شاید بیش از یک شبانه روز بود توی آن ...
چگونه حماسه حضرت قاسم در روز عاشورا رقم خورد؟
و به تدریج رشد نمود و با اطرافیان انس و ارتباط برقرار کرد. در فراق پدر جعده دختر اشعث بن قیس -همسر امام حسن(ع)- با تحریکات معاویه و بر حسب خصومتی که با آن حضرت داشت.ماده سمی را در ظرف شیر امام دوم شیعیان ریخت و آن حضرت چون روزه اش را با این نوشیدنی گشود، حالش منقلب گشت و کوزه را برکناری نهاد و درد شدیدی در خود احساس کرد و به جعده فرمود: خدا تو را هلاک کند که مرا کشتی. سوگند ...
تن فروشی برای بقا ! - داستان کوتاه
عراقی که برای فاحشگی به مراکز کشورهای همسایه برده می شوند گاهی اوقات بهای سنگین و خطرناکی می پردازند. "سوها محمد" دختر 17 ساله پس از مرگ پدر خود از سوی مادرش – که خود یک زن روسپی است – به یک باند عراقی فروخته شد. زمانی که وی به اردن رسید از سوی چهار مرد مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. این افراد به "سوها" گفتند که روشهای جدید کسب درآمد را به وی می آموزند. این دختر عراقی سپس به باندی ...
نگاه وقایع استان به شرایط نابسامان زندگی زنان سرپرست خانوار/زنان بدون نان
دمش هر شب به راه بود. بعضی وقت ها دوستانش هم در خانه جمع می شدند و از سر مهمان نوازی به ِمهمان ها هم تعارف می کرد. پنج تا بچه دارم، سه دختر و دو پسر. دو پسرم هم راه و روش آقا مسعود را دنبال کردند و دو تا از دخترهایم هم ازدواج کردند. ته تغاری ام میناست که دانشجوی پزشکی است. خرج کل خانواده را با کارگری در خانه مردم داده ام. شوهرم سه سال پیش مرد و من و دخترم تنها زندگی می کنیم. برای خرج تحصیل مینا ...
جزئیاتی زندگی شخصی شقایق دهقان و مهراب قاسم خانی از عاشق شدن تا...
: آنجلینا جولی را به خاطر برد پیت قبولش دارم. از زوج های ایرانی چطور؟ شقایق دهقان: من مائده و آقای آئیش را خیلی دوست دارم. از آن زن و شوهرهایی هستند که بعد از این همه سال زندگی، عشق بین شان موج می زند. مهراب قاسم خانی: الیکا عبدالرزاقی و امین زندگانی هم زوج مورد علاقه مان هستند. شقایق دهقان: آره واقعا. چرا کار مشترک هر دو شما طنز و شوخی است؟ ...
"زن"؛ از دوشیزه مکرمه تا مرحومه مغفوره
بیست روزنامه معتبر چاپ می کنند. من همسری مهربان و مادری فداکار هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش البته تا چهلم آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند. من زوجه هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهانه بیست وپنج هزار تومان بدهد... یادداشت همین طور جلو می رفت و از وجه تسمیه خوشگله ، مجید ...
آن سوی حرف و صوت٭
! آیا یک به یک آنها به دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دسترسی دارند تا از ایشان حقیقت ماجرا را بپرسند؟ وقتی کتاب ریاضی را برای استاد بردم؛ لبخند تلخی زد که اصلاً من خواهر و برادر ندارم و... اصلاً حقیقت ندارد ولی همه جا پیچیده... محمدرضا شفیعی کدکنی، تنها فرزند خانواده، متولد کدکن (خراسان) به تاریخ 18 مهر 1318، پدر ایشان میرزا محمد(1276-1351) فرزند عبدالمجید و مادرشان فاطمه (متوفی 1331) دختر شیخ ...
پسرم بی تاب شهادت بود/ کمین اشرار حجت را ربود
.... همیشه به فکر کمک به پدرش که کشاورزی می کردند بود؛ روز قبل از شهادتش زنگ زد گفت: می خوام بیام مرخصی برای کمک به بابا ولی هنوز مشخص نیست که کی بیام می خواست اگر دیر شد من نگران نشوم اما به ابوالفضل گفته بود فردا با بچه ها که می خواهند بروند کمین می روم آنجا، از آنجا می آیم یزد. هفتم بهمن ماه زنگ زده بودند به همسرم و گفته بودند حجت شهید شده، سرش را بریده اند همسرم آمد و گفت ...
احمد برای نجات نمازگزاران به دل آتش زد/شهید شب پنجم محرم در مسجد ارک تهران
کنیم . او ادامه می دهد: دو سال با همه سختی گذشت و یک روز که رییس و چند نفر از بنیاد شهید به دیدن خانواده ما آمده بودند پیشنهاد دادند که من با عموی بچه ها ازدواج کنم چرا که هیچکس مانند عمو نمی تواند به فرزندان برادر مهربان باشد و از آنها نگهداری کند من 19 ساله بودم و به دلایلی نمی توانستم به خانه پدرم برگردم با چند نفر مشورت کردم و همه گفتند که پیشنهاد خوبی است و دو سال پس از شهادت ناصر با ...
این شهید پیکر ندارد! +عکس
اتاق خبر 24 : رنگ آبی و فیروزه ای دکور خانه سلیقه بابا مرتضی است. بابا مرتضی دوست داشت همه جای خانه آبی باشد. اما حالا خودش جزئی از دکور خانه شده. عکس هایش دورتادور خانه نشسته است و به روی حنانه و ملیکا می خندد. بچه ها قاب عکس پدرشان را هر روز سیر تماشا می کنند و یاد روزهایی می افتند که بابا قبل خانه آمدن چند دقیقه ای را پشت در قایم می شد و با صدایی که از خودش در می آورد آن ها را حسابی ...
حس مردانگی شوهرم را زیر سوال بردم و از طلاق می ترسم !
اخلاقی که سعیده از آن حرف می زند و همه و حتی خودش را با آن جان به لب کرده، حساس و زود رنج بودنش است. با این که می داند رفتارش اشتباه است و تیشه به ریشه زندگی اش می زند، باز هم آن را تکرار می کند. هر چند می گوید بارها سعی کرده ظرفیتش را بالا ببرد، اما نشده و دوباره همان رفتار را تکرار است. سعیده و پژمان سه سال است که ازدواج کرده اند. غیر از یکسری تفاوت های سطحی در ابتدای زندگی، با مشکل خاصی مواجه نشده اند، جز همین رفتار سعیده که زندگی را برای هر ...
این دل شده هیئت اباعبدالله / سینه به سینه رو به حرم می برم تو را
لطفیان این بار طوفانی به سوی دشت، عازم بود سهم حسن از کربلا، غوغای قاسم بود عطر مدینه لا به لای گیسوانش داشت از بچه های کوچه های آل هاشم بود از روز تشییع پدر تا کربلا بارید باران تیر عشق یک ریز و مداوم بود پیراهن اش غارت شد اما این که چیزی نیست وقتی که انگشت عمو هم از غنائم بود سر را جدا کردند اما عمه می ...
از"زمانی که واقعیت تلخ را در مورد دختر.. تا "مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند"
زمانی که واقعیت تلخ را در مورد دختر 11ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانمان تیره و تار شد دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
ترفند عجیب 50سال قبل یک زن در قتل شوهرسابقش - حادثه ای که یک مرده خور حرفه ای عامل افشای آن شد
اینکه با دختر جوانی ازدواج کرد اما صاحب فرزندی نشد و تا اینکه به علت بیماری سرطان مرد و همه ثروتش، پول هایی کلان در حساب های بانکی، املاکی در شمال و خانه ویلایی اش در شمیران به این بیوه جوان رسید، یک روز این زن را در شعبه بازپرسی دادسرای تهران دیدم، لباس فاخری به تن داشت. سینه ریزی با نگین هایی از زمرد بر گردنش می درخشید و انگشتری که نگین درشت الماسش در روشنی آفتاب چشم را خیره می کرد. به بازپرس ...
از زندگی زناشویی ام راضی نبودم / با مرد جوانی آشنا شدم و از او خواستم به خانه ام بیاید
این اعترافات، همدستش نیز دستگیر شد. جام جم 110 زمانی که واقعیت تلخ را در مورد دختر 11ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانمان تیره و تار شد دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان ...
مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند
دختر 11ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانمان تیره و تار شد دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم
. برادرم هم آمد و با پدر دوستم راهی شدیم. خودمان را به موقع رساندیم و دوستم را از شر شیطان نجات دادیم. جام جم 110 زمانی که واقعیت تلخ را در مورد دختر 11ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانمان تیره و تار شد دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
مجازات اتهام زنی به دیگران چیست؟
را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند
تسلیم وسوسه های شیطانی همسرم شدم / او از من خواست تا با دوستانش ارتباط غیر اخلاقی داشته باشم
بسازد و خانواده اش نیز او را از خانه طرد کرده اند. آکا ایران 110 زمانی که واقعیت تلخ را در مورد دختر 11ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانمان تیره و تار شد دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
مادرم مشکوک می زد / او از تیپ و قیافه پدرم ایراد می گرفت
گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
نقشه کثیف مرد بی غیرت / زمانی که همسرم در خواب بود سه مرد را بالای سرش آوردم +عکس متهمان
...> دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
زن جوان با من تماس گرفت و طرح دوستی ریخت / زمانی که همسرش نبود به ملاقاتش می رفتم +عکس
جلوی چشمانمان تیره و تار شد دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند
به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
سقوط مرد میلیاردر از آسمان خراش لوکسش+عکس
حادثه و اینکه چرا وی از این ساختمان مسکونی به پایین سقوط کرده مشخص نیست. باشگاه 110 زمانی که واقعیت تلخ را در مورد دختر 11ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانمان تیره و تار شد دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
کار زشت مردان مزاحم با زن تنها درخانه / مغازه دار محل با دوستانش به زور وارد آپارتمانم شدند
ماموران اداره آگاهی قرار گرفتند. اعتماد 110 زمانی که واقعیت تلخ را در مورد دختر 11ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانمان تیره و تار شد دوست قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...
دختر جوان با ابراز علاقه و مکر زنانه جمشید را خام خود کرد / می خواستم عکس های خصوصیمان را به همسرش نشان ...
قدیمی ام آتش به زندگیم انداخت / او با عشوه گری و رفتارهای بی شرمانه شوهرم را از من گرفت سعید و دوستش یگانه را به بیرون از شهر بردند / موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم چهار روز اسارت دختر جوان در خانه شیطانی / پیمان و دوستانش بارها آزار و اذیتم کردند مردان خشن به زور مرا سوار خودروکردند / آنها مرا به محل خلوتی بردند ...