سایر منابع:
سایر خبرها
روزمرگی های خواندنی زنی با شغل خاص
ها رفت و آمد یک روز ناگهان خبردار شدند که 24 ساعت دیگر نوبت اعدام بچه شان است تا لذت دیدن درد و خنده دختر معتادی که پدرش بعد از تحمل سال ها حبس به خاطر کشتن همسرش، از اعدام نجات پیدا می کند. گاهی سنگ صبور زن هایی می شود که مردهای شان را به جرم سرقت یا قتل گرفته اند، گاهی گوش شنوای زن هایی می شود که شوهرهای شان را به جرم خیانت کشته اند و حالا پشیمان شده اند. این اتاقک کوچک چوبی و آدم هایش دنیای رقیه ...
زندگی بدون عزیزان
آوار مرگ را چطور تحمل کنیم؟ یک حفره آنجاست. یک حفره سرخ خون آلود که انگار چیز مهمی را درست از همانجا کنده و برده اند. چیزی که هرگز برنمی گردد. مهم نیست کسی این حفره را نمی بیند، مهم این است که وقتی تو چشمت را می بندی آن را احساس می کنی. درست همانجاست توی قلبت. بخش زیادی از قلبت را هم با خودش کنده و برده. قلبت می سوزد. ضعف شدیدی داری انگار. مدت هاست از تو خون رفته است، اما نرفته. جراحتی نیست. زخمی نیست، نه زخمی که به چشم بیاید. آن که از وجودت کنده شده، همان که می گویند پاره تن و پاره جگرت بوده مسئول همه این دردها و جراحت هاست. قدم به قدم تا آرامش سوگواری وضعیتی است که وقتی انسان با فقدان مواجه می شود آن را تجربه می کند و فقدان هر چه در مورد چیز یا شخص مهم تر و عزیزتری باشد و دلبستگی ما به آن زیادتر ...
5 دشمن اصلی خانم ها
به گزارش شفا آنلاین ،زنان باید در فواصل زمانی مشخص با پزشک شان ملاقات کنند تا بتوانند سابقه خانوادگی بیماری خود را شناسایی کنند، درباره این بیماری ها اطلاعات کافی داشته و به بدن خود توجه داشته باشند. شما باید بدانید چه چیزی حال تان را خوب می کند و چه وقت خوب نیستید. فهمیدن حالت های بدن کلید سلامت شماست. اگر خانم هستید و می خواهید بیشتر عمر کنید، این مطلب مخصوص شماست. بیماری قلبی ...
خاطرات متفاوت آیت الله علم الهدی
، کاندید شدند. در آغاز نمایندگی،هرچه به ایشان گفتند: کاندید ریاست بشوید، زیر بار نرفتند، منتهی در این مقطع... *بعد از فتنه 88؟.... بله، آقایان علما گفتند: اگر شخصی به وزن فقهی و سیاسی شما رئیس مجلس خبرگان باشد، در کمک به رهبری و مساعدت با ولایت، بسیار مؤثر خواهد بود. خاطرم هست ایشان در حالی پذیرفتند که مریض بودند و درد کمر شدیدی داشتند و اصلاً قدرت حرکت نداشتند . در روز انتخاب ...
مادر شهید راوک: تحمل شنیدن روضه حضرت علی اکبر را ندارم/ نحوه شهادت فرزندم را در خواب دیدم
رویش را پتویی انداخته دراز کشیده است. به سمتش رفتم و او را برگرداندم و گفتم: مادر؛ چرا رویت را انداخته ای؟ در این حین دکمه لباسش باز شد و دیدم که سینه اش سیاه شده است، پرسیدم: چرا اینطوری شده ای؟ گفت: بخاطر اینکه توی آفتابم!متوجه چشم راستش شدم که باندپیچی شده بود، باز پرسیدم چشمت چه شده؟ گفت: هیچی نیست. وقتی از خواب بیدار شدم، گفتم می دانم فرزندم شهید شده است، چشمش تیر خورده حالا مانده تا ...
کمیل قاسمی : می خواستم بعد از طلای المپیک خداحافظی کنم، آمریکایی ها هالیوودی کار می کنند
تاشکند انتخاب شدم. از شانس بد تو تایمازوف در آن سال تصمیم به حضور در مسابقات آسیا گرفت؟ سال ها بود که تایمازوف قهرمان جهان و المپیک بود و در رقابت های آسیایی به میدان نمی رفت، اما از شانس بد من با توجه به میزبانی ازبکستان، او نیز در ترکیب تیم استفاده شد. من هنوز در سنگین وزن جا نیفتاده بودم و تنها 110 کیلوگرم وزن داشتم، اما به هر صورتی بود به فینال رسیدم و باید با تایمازوف ...
همسر شهید مدافع حرم عبدالله باقری می گوید: وقتی آقا عبدالله را در قبر گذاشتند از پیکرش عکس گرفتم واصلا ...
را به بیمارستان رسانده ایم و به این طریق قبول کرده بود که از منطقه برگردد. همان شب که برگشت، نامه ها را گرفتم. به آقا مجید گفتم: نامه های من که گفت: تو از کجا خبر داری؟ گفتم: خودش گفته بود. عکس العمل بچه ها بعد از خواندن نامه ها چطور بود؟ چند روز بعد از تشییع پیکر، نامه را به دخترم دادم. محدثه وقتی نامه را خواند، خیلی گریه کرد، ولی خدا را شکر خیلی خوب با این موضوع کنار آمده ...
نیم روز با مددکاران خط 123 اورژانس اجتماعی!
اعتیاد همسرشان که امان بریده و از انواع و اقسام آسیب های اجتماعی که موذیانه از سر و کولشان بالا می رود، از خیابان، محله و کوچه هایشان عبور کرده و جا خوش کرده اند در پستوی خانه شان. تماس ها به طور میانگین به 20 تا 30 بار در روز می رسد و مددکارانی که 24ساعته به افراد آسیب دیده، مشاوره می دهند. تماس ها البته در صبح بیشتر از سایر مواقع دیگر است. مریم شاهی این جمله را می گوید؛ مددکار میانسالی که مکالمه اش ...
موتورش را فروخت تا به سوریه برود!/مدافع حرمی که به زور کچل شد
دسته شهید باقری بود. آقا عبدالله یک لوله پلاستیکی داشت که وقتی بچه ها شلوغ می کردند یا به شوخی به حرفش گوش نمی دادند، از روی مزاح بچه ها رو می زد که این کار برای بچه ها، تفریح شده بود. مسعود هم چون زبر و زرنگ بود، کنار دست شهید باقری ایستاده و به او، تو این کار کمک می کرد. بعد از یکی دو روز، شهید باقری تصمیم گرفت موهای سرش را کچل کند. از طرفی بقیه بچه های دسته هم به خاطر علاقه ای که به شهید باقری ...
زخم افیون و داغ فقر بر تن حاشیه نشینان مشهد
...: اوضاع این محله اصلا خوب نیست ما آرامش نداریم. دو پسر بچه بازیگوش هم که با دیدن یک خبرنگار هیجان زده شده اند؛ حرف پیرزن را تایید می کنند. یکی از آنها می گوید: همه معتادا تو کانال پایین خیابون می خوابن و روز به محله میان. با یکی از فعالان اجتماعی مشهد که ما را همراهی می کند به سمت کانال حرکت می کنم؛ در آنجا محوطه پارک مانندی است که یک سمت آن کانال آب و سمت دیگرش خانه های فرسوده و ...
ریشه بنده از اساتید بزرگ عموی جنابعالی در قم است/حاضرم در مصلای رشت با یک نفر مرد مناظره کنم
، سرنوشت خوبی نداشت. رابعا مثل لاتهای محله حرف نزن، زشته، مثلا تو دکتر هستی، شما اگر خیلی غیرتی شده، بررسی کن و ببین چه کسانی در بیت قربانی رخنه کرده و این جایگاه و پایگاه را لکه دار کردند. خامساً از عمو بخواه به شما اجازه دهد در مصلای رشت یک جلسه مناظره برپا کنید و من مطالبم را میگویم و شما هم از حریم بیت قربانی دفاع کن، در اینصورت مردم قضاوت میکنند، سادساً خوب بود عجله نمیکردند، شاید ...
گفتگوی خواندنی با دکتر ولایتی
.... مردم در آن زمان، باسوادان را میرزا می گفتند. ایشان معلم قرآن کریم هم بودند و بسیاری از افرادی که در محله ما خواندن قرآن را یاد گرفتند، از ایشان آموختند. چون انسان باسواد و کتاب خوانی بود، محیط خانواده ما به سبب حضور ایشان محیطی مساعدی برای آموزش بود و ازاین رو بنده دبستان هم که می رفتم، از کتاب های قدیمی ایشان - چه داستانی و چه دینی - استفاده می کردم. چند خواهر و برادر بودید؟ ...
تلفن های من به ماری!
. اسم این موجود اطلاعات لطفآ بود ، و به همه سوالها پاسخ می داد... ساعت درست را می دانست و شماره تلفن هر کسی را به سرعت پیدا میکرد! بار اولی که با این موجود عجیب رابطه بر قرار کردم روزی بود که مادرم به دیدن همسایه مان رفته بود . رفته بودم در زیر زمین و با وسایل نجاری پدرم بازی میکردم که با چکش کوبیدم روی انگشتم. دستم خیلی درد گرفته بود ولی انگار گریه کردن فایده نداشت چون کسی در ...
بهشت تلفن ندارد،من با بابا حرف بزنم؟ +عکس
...، نشستم که چند دقیقه بعد از آن در زدند و همکارهای آقا عبدالله با خانم هایشان آمدند، چشم هایشان قرمز بود که آن لحظه پرسیدم: چی شده؟ همکارش گفت: آقا عبدالله رفت پیش امام حسین(ع) اصلا باورم نمی شد، حتی هنوز هم باورم نمی شود، فکر می کنم شاید خواب می بینم. محدثه می گوید: مامان آنقدر دلم می خواهد یک روز صبح از خواب بیدار شوم و ببینم که این عکس ها هیچ کدام نیست و بپرسم که مامان عکس ها کجاست؟ و تو ...
سه سخنرانی حضرت زینب(س) بعد از وقایع کربلا
مجلس در آن شرایط از قدرت و توان انسان های معمولی و عادی خارج بود؛ ولی زینب کبری(س) از چنان قدرت روحی و عظمتی برخوردار بود که با یک اشاره دست، همه را خاموش ساخت. صداها فرو نشست، زنگ شتران از کار افتاد و نفس ها در سینه ها حبس گردید. راوی گوید: من تا آن زمان هرگز زن باحیایی را ندیده بودم که همچون زینب سخن گفته باشد؛ گویا با زبان علی سخن می گفت: .سرانجام زینب کبری در میان اشک و آه مردم کوفه از درون ...
هر کدام از اعمال صورت های مثالی دارد - حرکت در مقام استکمال
: آقای اصفهانی است، آقا ضیاء عراقی است. میرزای ناینی است، گفت: او چرا در خانه ی من آمده است، چرا در خانه ی آن ها نیامده است؟ بچّه این ها را نمی فهمد. گفت: این مفاتیح را دیده است، چند کتاب دیگر را دیده است، پیش خود می گوید آقای شیخ عباس قمی این پول ها را صرف این کتاب ها می کند. نمی داند آن دو هزاری که من روز به روز می گیرم، من هنوز خود را مدیون او می بینم. مطابق او هنوز من نتوانستم کار کنم که ...
بسته شعر پیام آور کربلا
شرم معنا کنید روسری وصله دار را با واژه های هیزم و مسمار و شعله ها آتش زنید مستمع بی قرار را خانم اگر اشاره به طشت طلا کنید خون گریه می کنیم خزان تا بهار را چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است دیدی کنار طشت، بساط قمار را زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا! از دست داده ام به خدا اختیار را این بوی سیب ...
گفتگو با مهدی گلشنی؛ انکار یافته های غرب شرط خرد نیست/تجربۀ ایرانی مواجهه با فلسفۀ علم
فیزیک و طبیعیات و ... را بدانند ولی من اصرار دارم که اگر حوزه بخواهد تاثیر واقعی در جامعه داشته باشد باید در علوم روز ورود داشته باشد و به ابعاد فلسفی آن عمیقاً توجه کند. در مجمع عالی حکمت اسلامی هم که چند بار بحث شد تاکید کردم که حداقل باید تعدادی از حوزویان ریاضیات و فیزیک و ... را خوب بدانند، زیرا برخی ازمباحث فیزیک، مثل بحث خلقت ابعاد فلسفی دارد و آن ها می توانند از موضع فلسفه اسلامی ...
نیمه های گم شده مجازی!/گزارشی از وضعیت سایت های همسریابی در کشور
کرده با چندین و چند موردی مواجه شده که برایش کاملا غیرقابل باور بوده اند؛ می گوید غیرقابل باور، چون از نظر خودش خواسته هایش اصلا منطقی نیست: من تو انتخابم سختگیرم، سختگیر نه به معنای وسواسی، یعنی برام یه چیزایی خیلی مهمه؛ مثلا دوست دارم همسرم تحصیلات عالیه داشته باشه، اما سرکار نره، از نظر ظاهری مدرن و به روز باشه ولی تو پوشش او معیار مورد نظر من رعایت بشه و بتونه با خانواده ام خوب کنار بیاد. ...