سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های فرزند شهید مدافع حرم خرمشهری از شهادت پدر
شلوغی شدم، احساس کردم که اتفاقی برای پدرم افتاده است، اما سعی کردم شهادت او را به ذهن نیاورم و تنها به جراحت یا جانبازی او فکر کنم، انگار که اتفاقی نیفتاده بود، وارد منزل شدیم گفتند که خبر رسیده که یک گلوله به محمدرضا اصابت کرده است اما نگفتند که شهید شده، دقیقاً باور من هنوز بر این بود که پدرم مجروح یا جانباز شده اما مادرم و خواهرم متوجه شهادت پدرم شدند، اما من بازهم امیدوار بودم تا بعد از چهلم ...
فدرر: همه از کوهنوردی می نالند ولی من نه!
خودش استراحت داده که در همان نیمه اول سال و به طور دقیق تر بعد از رقابت های اوپن استرالیا، زانویش را به تیغ جراحی سپرد ، آن هم برای اولین بار در طول دوران طولانی مدت حرفه ای اش. البته مصدومیت عجیب راجر فدرر نه در زمین مسابقه بلکه در حمام منزلش رخ داد و در نهایت هم منجر به آسیب دیدگی شدید پایش شد. راستش بین دو تورنمنت رم و ویمبلدون بود که متوجه شدم شرایط برایم پیچیده تر شده است. حس می کردم که زنگ ...
رهبر کوچک/ ویژه شهادت دانش آموز شهید حسین فهمیده
منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید./ صحیفه نور، جلد 14، ص 59. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی، شهید فهمیده از اصالت های دفاع مقدس می باشد. مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده او در رابطه با فداکاری و شجاعت او فرمودند: بروز چنین حوادثی که از تربیت صحیح و اصالت های خانوادگی است، صرفا در محیط های اسلامی جلوه گری و نور ...
زاغزن بانک های تهران و نوچه هایش شکار شدند
زورگیری قرار گرفته اند می توانند با توجه به زمان این سرقت ها که شامل تابستان سال گذشته تا اوایل مهر ماه امسال است, با مراجعه به پایگاه پنجم آگاهی تهران بزرگ، به شناسایی متهمین خود بپردازند. 110 این اخبار را از دست ندهید: شوهرم نیمه شب مرا با مرد همسایه تنها گذاشت / او با خیال راحت کنار زن دومش استراحت می کرد با مردان غریبه چت می کردم /وقتی می خواستند عکس هایم ...
چمران:معاون اولی احمدی نژاد را نپذیرفتم
و تا سال 50 در بوشهر بودم و بعد از اتمام این دوره به تهران بازگشتم. با حاج خانوم چطور آشنا شدید؟ کار مشترکی داشتید؟ چمران: کار مشترکی نبود. من هم دوره ای داشتم که او دوستی داشت و هنرمند بود. کارهای سرامیک انجام می داد و استاد سرامیک هم شد. به وسیله این هم دوره با این استاد آشنا شدیم و با خواهر همسر ایشان آشنا شدم و با ایشان ازدواج کردم. با آن استاد سرامیک که آن زمان هم کارهای ...
آئین بزرگداشت شهید جبار عراقی از شهدای مدافع حرم استان خوزستان برگزار شد.
مردم مراوده داشت و در شادی و غم آنها شریک بود که این موضوع را بعد از شهادت پر افتخارش متوجه شدم. شهید جبار عراقی از شهدای مدافع حرم شهر کوت عبدالله شهرستان کارون در دهم اسفند ماه سال 1347 هجری خورشیدی به عنوان تنها پسر خانواده پرجمعیت خود دیده به جهان گشود. این رزمنده خستگی ناپذیر برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) به سوریه رفت و در روز یکشنبه سوم آبان ماه 1394 مطابق با یازدهم محرم ...
راس براون: به دلیل بی اعتمادی به وولف و لائودا از مرسدس بنز رفتم
اعتمادی به آن ها نداشتم؛ کسانی درون تیم که در راه رسیدن به اهداف خویش، حقوق من را پایمال کردند." "بعد در اوایل سال 2013، متوجه شدم که پدی لاو برای ملحق شدن به تیم، قرارداد امضاء کرده است و دیگر در اشتوتگارت کار نمی کند. زمانی که از توتو و نیکی مسئله را جویا شدم هر کدام دیگری را مقصر دانست. در جلسه ای که برای حل و فصل با آن ها داشتم هر کدام انگشت اشاره را به سمت دیگری نشانه می رفت" ...
روایتی دردناک از حال و روز مردم موصل+تصاویر
! توماسویچ می گوید: مرا که دیدند، چشم برنمی داشتند. نمی دانستند دوست هستم یا دشمن. طوری نگاهم می کردند انگار از کُره دیگری به زمین آمده ام؛ مثل آدم فضایی ها. در ذهنم هزاران سؤال درباره آنها می چرخید. همه شان گُم می شدند. کلمه ها پیدا نمی شدند. بالاخره جفت و جورشان کردم و از دختربچه آواره موصلی پرسیدم: چه آرزویی داری؟ در جوابم گفت: مادرم قبل از مُردنش به من گفت با غریبه ها حرف نزنم ! انتهای پیام/ ...
دختر شیشه ای پشیمان است
به گزارش کرج رسا ، او خود را اینگونه معرفی می کند؛ فرشته هستم 26 ساله که در یک خانواده مذهبی در یکی از شهرهای زنجان چشم به جهان گشودم. من فرزند آخر خانواده بودم و دو برادر و 4 خواهر بزرگتر از خودم داشتم. 5 سال سن داشتم که متأسفانه پدرم فوت شد و همه امورات زندگی با همه گرفتاریهایش به دوش مادرم افتاد . مادرم شبانه روز در یک شرکتی کار می کرد تا هزینه تحصیل ؛ درمان و زندگی مان را فراهم کند ...
نگهداری از نوجوانان پسر بی سرپرست و بدسرپرست
خبرگزاری خیرین: لطفا درباره چرایی و چگونگی تأسیس موسسه توضیح بفرمائید. خانم شاهرخی : در حدود سال 1381 به دعوت سازمان بهزیستی، تعدادی از نیکوکاران جنوب تهران دور هم جمع شدند که اینجانب هم جزء آنها بودم ؛ در آن جلسه از سوی سازمان بهزیستی پیشنهاد دادند تا در کنار هم یک بنیاد خیریه تأسیس کنیم تا فعالیت هایمان در پوشش این بنیاد منسجم گردد ؛ پس از موافقت دعوت شدگان و طی مراحل قانونی برای ثبت ...
بزرگداشت شهید جبار عراقی در اهواز برگزار شد
به فکر مستمندان بود و سفارش فقرا و نیازمندان را به ما می کرد و تاکید داشتند که از شام شب خود بگذرید و به فقرا رسیدگی کنید. وی افزود: شهید عراقی خیلی با مردم مراوده داشت و در شادی و غم آنها شریک بود که این موضوع را بعد از شهادت پر افتخارش متوجه شدم. شهید جبار عراقی از شهدای مدافع حرم شهر کوت عبدالله شهرستان کارون در دهم اسفند ماه سال 1347 هجری خورشیدی به عنوان تنها پسر خانواده ...
گوش دادن به سخنان مقام معظم رهبری قلب ها را بیدار می کند/ به راهی که رفتم یقین داشتم
اردوهای عقیدتی و فرهنگی به عنوان مدرس شرکت می کرد. * زمانی که متوجه شدید قرار است به جبهه سوریه اعزام شود شما و خانواده چه واکنشی داشتید؟ در زمان اعزام، دانشجو رشته ادیان و عرفان بود و من فقط به او گفتم اگر در جنگ شرکت کنی عاقبتت شهادت است و با وجود داشتن همسر و خانواده باید انتخابت آگاهانه باشد و مخاطرات حضور در جبهه را بدانی! از این رو پسرم با استقامتی که داشت و با یک دید باز ...
اکبر بروسلی: من بودم و فردین و بیک و ...+ عکس
به گزارش جام جم آنلاین نام اکبر اصفهانی برای خیلی از بدلکاران امروز و سینماگران دیروز حکم پدر بزرگ اکشن ایران دارد. اکبر که زمانی به اکبر بروسلی معروف بود خیلی متواضعانه با جام جم آنلاین به گفت و گو نشست. اکبر اصفهانی چی شد که به اکبر بروسلی معروف شد؟ دهه 40 بود که وارد دنیای سینما شدم. دلیل این ورود هم دو عامل بود یکی عکاسی و دیگری ورزش بود. من نفر سوم ژیمناستیک ارتش بودم. در شمشیربازی، پرش طول، کاراته و جودو یا حکم قهرمانی داشتم و یا جزو ورزشکارهای مطرح بودم. آن زمان تازه فیلم های بروسلی به ایران آمده بود و مردم فیلم های بروسلی و چندبار چندبار نگاه می کردند. فیلم سازهای ایرانی هم برای جذاب تر شدن فیلم ها، به دنبال بدلکار خوب می گشتند. من در خیلی از فیلم های قدیمی فارسی درکنار هنرپیشه هایی همچون فردین، بیک، ملک مطیعی، وثوقی، شیراندامی، مفید، عقیلی، داریوش و جمشیدآریا بسیاری دیگر اکشن کار و بدلکار بودم. بعد از انقلاب هم در فیلم های زیادی مانندلانه عقاب ها، فاتح، گارد ویژه، آخرین خون، چشم شیطان، عملیات کرکوک و مشت و بسیاری دیگر بودم. نگفتی چی شد که اکبر بروسلی شدی؟ اسمی بود که مردم روی من گذاشته بودند. در فیلم ها با یک ضربه هنرپیشه، در جا دو تا پشتک و وارو می زدم. با موتور می رفتم توی شیشه و از بالای پشت بام روی زمین پرت می شدم. خلاصه هر کاری که بروسلی انجام می داد من هم در سینما اجرا می کردم. این را دیگران می گویند که اکبر اصفهانی چهره و سبک جدیدی به اکشن در سینمای ایران داد. آیا با حادثه ای هم در حین بدلکاری مواجه می شدید؟ بسیار، بارها مرگ را جلوی چشم هایم دیدم. در فیلم گارد ویژه از بالای پل سیمان سپاهان و ارتقاع 18 متری با یک چاقو پریدم، یکی از افرادی که چادر ماشین و نگه داشته بود تا من آسیب نبینم از ترس فرار کرد و من با سینه خوردم زمین. تا چهار ساعت به کما رفتم. وقتی به هوش آمدم به کارگردان گفتم خوب بود یا تکرار کنم. یکبار هم با موتور رفتم توی شیشه و تمام صورت، دهان، لثه و دندان هایم آسیب شدید دید. به عبارتی در هر فیلمی یک خطر بزرگ و تجربه می کردم. بدلکاری در زمان شما با زمان حاضر چه تفاوت هایی دارد؟ در زمان ما چون امنیت تعریف شده و ابزار استانداردی برای شخص بدلکار نبود لذا اتفاقات بدی برای بدلکاران رخ می داد و واقعاً بدلکاران قدیم ورزشکاران قابلی بودند. امروزه با اینکه بدلکاران از امکانات ویژه ای برخوردارند ولی دل و جگر پیشکسوتان این هنر را ندارند. من در این سن و سال بالا که نزدیک به هفتاد سال می شود، هنوز روی دست هایم به راحتی راه می روم. شما به غیر از بدلکاری عکاسی هم می کنید؟ درست است؟ کار اصلی من عکاسی سینما است. عکاس بسیاری از فیلم های سیاه و سفید سینمای قبل و عکس های رنگی سینمای بعد از انقلاب را من می گرفتم. عکاسی با دوربین های نگاتیوی خیلی سخت بود. با چند حلقه باید بهترین عکس ها را ثبت می کردی لذا عکاس های آن زمان واقعاً در کار خود استاد بودند تا یک فریم از بین نرود. اما امروزه با دوربین های دیجیتال عکاس های جوان به سرصحنه های فیلم می روند و چند هزار تا عکس می اندازند شاید دو تا از عکس ها حرفه ای از آب درآید. به تازگی پیشنهاد کاری داشته اید؟ امسال نه ولی سال گذشته با فیلم چهار اصفهانی در بغداد همراه بودم. فیلم سازان جدید بیشتر به دنبال کم کردن هزینه ها هستند لذا از عکاسان جوان تر بهره می برند و به علت پایین بودن دستمزدها مثلاً برای 2 میلیون تومان دیگر برای من صرف نمی کند که یک ماه به دنبال یک گروه بروم و عکس بندازم. من بارها جوایز بهترین عکاس و عکس را در جشنواره های مختلف گرفته ام. سخن پایانی اکبر بروسلی سینمای ایران؟ از شما که یادی از پیشکسوتان عرصه سینما می کنید و مرا یاد کردید تشکر می کنم. از مسئولین و اهالی سینما هم می خواهم نگذارند که زحمت کشان این عرصه به فراموشی سپرده شوند. محمد زندکریمخانی - جام جم آنلاین ...
چرا ایرانیان در فضای مجازی زندگی می کنند؟
میزان حضورشان در این شبکه ها را مدیریت کنند. به دلیل جذابیت و تنوع اطلاعاتی که در این شبکه های مجازی وجود دارد شاید متوجه گذر ساعت نشویم اما باید بتوانیم حضورمان را مدیریت کنیم. وی اضافه می کند: در خانواده ما ساعت هایی را برای استفاده از مطالب شبکه های اجتماعی در نظر گرفته ایم و بعد برای کنترل دو فرزندم و حتی خودم، اینترنت خانه را قطع می کنیم. چون امکان اعتیاد پیدا کردن به این نوع شبکه ها ...
نبرد تلخ ناتاشا با "کفتارهای پیر"
کار شوم. حتی خانه داری هم کردم، اما علیرغم کار زیاد نمی توانستیم خرج مدرسه را دربیاوریم و پس اندازی کنیم. تن دادن به ازدواج اجباری از طریق یکی از خویشاوندانمان در مالاوی متوجه شدم که مردی حاضر است خرج تحصیلاتم را به شرطی که با او ازدواج کنم، بدهد. تازه داشت 16 سالم می شد و اصلا قصد نداشتم که در سن پایین ازدواج کنم. مادرم هم راضی به این کار نبود. از طرفی هم واقعا مصمم بودم تا درسم ...
سرپرستی دو کودک یتیم، مهریه یک زوجه بیجاری
است که در اینگونه امور مشارکت می کند. وی در رابطه با مهریه بسیار خاص همسرش گفت: بعد از شنیدن سخنان همسرم و عنوان میزان و چگونگی مهریه متعجب شدم و از انتخاب همسری لایق و شایسته برای زندگی آینده ام بسیار خرسند شده و خدای منان را شکرگزارم. عبدی زاده افزود: همسرم می خواهد هزینه مراسم عروسی را به کارهای خیرخواهانه اختصاص دهیم اما هنوز نوع هزینه و چگونگی آن مشخص نیست. ...
اصغر فرهادی: نمی توانم سکوت کنم
... این گرد و خاک ها چه دستاوردی دارد جز مخابره تصویری عصبی و ناامیدکننده از فضای فرهنگی و روشنفکری ما. چرا تخطئه ورد دیگری، شده است سرمایه فرهنگی و روشنفکری ما. شاید از همین روست که فرهادی می گوید به رغم تمام اختلاف فکری که با ساعدی دارد خواسته است ادای احترامی به او کرده باشد که میان قول و عملش فاصله ای نبود. گفت و گو با اصغر فرهادی چندر روز بعد از آغاز اکران فیلم فروشنده انجام شد ...
زنده باد تئاتر داستان گو
نامه ای به نام هشتمین سفر سندباد کار کرده بودم و بعد از آن، با خانم ثمینی آشنا شدم و با هم بسیار درباره ایده افسون معبد سوخته گفت وگو کردیم. آن زمان جوان های کم تجربه ای بودیم که تلاش می کردیم جایگاهی برای خودمان بسازیم و واقعا چه مسیر شگرف و جادویی ای را طی کردیم. پیش از آن فقط یک نمایش نامه از نغمه ثمینی خوانده بودم که اتفاقا اصلا دوستش نداشتم و نامش خاله اودیسه بود. بعد از آن با خانم ثمینی ...
به مناسبت 7 آبان سالروز تولد کوروش کبیر
زندگی کند و در تمام این مدت مورد محبت و احترام کوروش بود. بعد ها با ازدواج کوروش و آمیتیس (دختر استیاگ و خاله ی کوروش) ارتباط میان کوروش و استیاگ و به تبع آن ارتباط میان پارسیان و ماد ها، نزدیک تر و صمیمی تر از گذشته شد. (گفتنی است چنین ازدواجهای درون خانوادگی در دوران باستان – بویژه در خانواده های سلطنتی – بسیار معمول بوده است). پس از نبردی که امپراتوری ماد را منقرض ساخت، در حدود سال 547 (ق. م ...
علمی و عملی ترین راه کاهش وزن
...، چاق می شوم. با خونسردی پاسخ داد: قبول، شما در شمار استثنائات روی کره ی زمین،هستید و با نوشیدن آب هم چاق می شوی. در روز چند لیوان آب می نوشی؟ گفتم: در حدود 15 لیوان. جواب داد: قبول، از این به بعد در روز 10 لیوان آب بنوش تا آرام آرام وزن کم کنی. بعد از مراجعات متعدد به ایشان در نهایت متوجه شدم، باید فرهنگ غذا خوردنم را تغییر دهم تا دو نتیجه ی اساسی بگیرم ...
همراه با ماموران سرشماری در روستاهای شهرستان خوسف
بخشی از مسیر را با ماشین و بقیه را با چهارپا طی کردم و به دلیل فاصله زیاد با مرکز شهرستان و نبود امکاناتی از قبیل برق، راه ، تلفن ، خانه و ... مردم کپر نشین بودند مجبور شدم شب را در آن محل بمانم . وی ادامه داد: مهمان و کارمند دولت بودم، به اصطلاح خوب من را تحویل گرفتند و در وسط کپر خوابیدم البته پتو و وسیله اولیه با خود داشتم. یک موقع از خواب پریدم که دور تا دور من ایستاده اند، علّت را ...
خاطرات اسارت : آزاده فاطمه ناهیدی(11)
دیدم آمبولانسشان رفت روی هوا. یکی دیگر می گفت من خودم جنازه اش را در بیابان دیده ام. مادرم تعریف می کرد که برادرم بعد از 8 ماه که از جبهه برای مرخصی به خانه می آید، جریان مرا که می شنود، می رود توی دستشویی و گریه می کند و وقتی مادرم از او می پرسد که چرا گریه می کنی؟ جواب می دهد که برای اوگریه نمی کنم، بلکه برای خودم گریه می کنم که چرا او از من سبقت گرفت. یک چنین روحیه ای در خانواده ما حاکم بود. اما ...
عمل زشت نا پدری با پسر همسرش در خودرو / از کار خود پشیمان شدم اما دیگر دیر شده بود
مشاهده کردند. بازپرس جنایی که مطمئن بود پسر شش ساله به قتل رسیده، دستور بازداشت پدرخوانده را صادر کرد. مرد میانسال این بار به قتل اعتراف کرد و گفت: همسرم دو فرزند داشت که من با آنها مشکل داشتم. خیلی اذیت می کردند و غیرقابل تحمل شده بودند. روز حادثه تصمیم گرفتم برای انتقام پسر شش ساله را بکشم. به همین خاطر او را سوار ماشین کرده به حاشیه شهر بردم. او شروع به گریه کرد و خواست به خانه برگردیم ...
این زن قربانی اسیدپاشی برادران همسرش شد
امیدوار است. پسرهایش را دارد و می گوید به خاطر آنها هم که شده، زندگی را با تمام قدرت و توانی که دارد ادامه می دهد، چون اگر ادامه ندهد، چه کار کند؟ گفت وگوی خبرآنلاین را با این قربانی اسیدپاشی که دل پردردی از حمایت نشدن دارد بخوانید: چه شد که قربانی اسیدپاشی شدید؟ بعد از آن که همسرم فوت کرد به اصرار خانواده اش به منزل برادرشوهر کوچکم رفتم تا در یکی از اتاق های خانه او زندگی ...
مصاحبه خواندنی با بانوی مبلغه ژاپنی +عکس
حساس شده بودند . یکی از همسایه های ما از مجاهدین خلق بود و اعلامیه هم داشتند (آن زمان هنوز معلوم نبود مجاهدین خلق چه رویکردی دارند)، ما رساله امام(ره) در خانه داشتیم و ساواکی ها به خانه همسایه ریختند و بچه ها را دستگیر کردند و من برای رعایت احتیاط به خانه دوستی که در خانه آنها جلسات هفتگی داشتیم و احکام را آموزش می دادند، رفتم واین رساله را به آنها دادم . دو روز بعد که رفتم رساله را بگیرم متوجه شدم ...
سردار غریب با دعای خیر یک شهید آسمانی شد
بازگشت از مأموریت، به من گفت داداشی حقیقتش این است که من به سوریه رفته بودم. خیلی از دستش ناراحت شدم و گفتم تو چرا به من نگفتی؟ گفت به خاطر اینکه ناراحت و نگران نشوی نگفتم و بعد هم دلیل ندارد که فکر کنید هر کسی می رود سوریه شهید می شود. گفتم من می دانم هر کسی به سوریه برود، حتماً نباید شهید شود، اما من ازدواج کردم و تو تنها کسی هستی که تکیه گاه مادر و خواهرمان هستی و باید مراقب آنها باشی. سجاد در ...
ماجرای شیرین این 289 زن روستایی!/ دختران دانشجوی این روستا نه منشی گری می کنند، نه چشم شان به دولت است
بوده و من هیچ وقت ناسپاسی نکرده ام، همیشه به خاطر وجود این فرزند خدا را شکر کرده و از او خواسته ام مرا در امتحان نگهداری از فرزند معلولم موفق بدارد. این فرزند معلول برای من و خانواده ام مایه خیر و برکت است. من به همراه مادر و دو عروسم در یک خانه زندگی می کنیم. خدا حفظشان کند، آن ها هستند که در غیاب من از فرزندم نگهداری می کنند. می خواهم به خانم ها بگوییم انقدرمایوس نباشید و به خاطر داشته هایتان ...
دختر روس: بدون دلیل بی حجاب بودم/ این است مشکل بخشی از جوانان ایران +عکس
در کشوری به دنیا آمدیم که با عشق به خانواده و کشور، زندگی را شروع می کنیم و سپس به مطالعه درباره این چیزها می پردازیم. کسی که فطرت پاک داشته باشد می تواند این را بپذیرد. البته زمانی که این دین را پذیرفتم قوانین و احکام اسلام را به طور ذهنی آنالیز می کردم و اسلام از نظر عقلی برای من بدون شک، عدالت محض بود. تسنیم: بعد از مسلمان شدن، مهم ترین مسئله ای که یک زن مسلمان می پذیرد و ...
با دوست پسرم به خانه نیمه کاره رفتم / حتی جرات فریاد زدن هم نداشتم
سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com: این دختر جوان که مدام از بی آبرو شدنش صحبت می کرد و به خود لعنت می فرستاد، به ماموران گفت: چندی قبل در تلگرام با پسر جوانی آشنا شدم. او حرف های قشنگی می زد و مدام به من ابراز علاقه می کرد و از آینده می گفت. اصرار داشت تحت هر شرایطی من را ببیند. من هم به او علاقه مند بودم و اعتماد کوری به او داشتم به همین خاطر بدون اینکه به خانواده ام حرفی ...
دیدار با آیدین آغداشلو در کتابفروشی آینده
می گوییم که ما آمدیم و بعد با داد و قال می گوییم که ما رفتیم! اما واقعیت این است که کی آمدی و کی داری می روی؟ ولی خب چیزی در این میان وجود دارد. من به هیچ ترتیبی از روابط انسانی به جز دوستی اعتبار دیگری قائل نیستم. همۀ این ها عنوان هستند. تنها چیزی که وجود دارد دوستی است بین زن و شوهر، میان پدر و فرزند و در رابطۀ دو دوست. این دوستی یا عمل می کند یا نمی کند. اگر عمل می کند، می ماند و اگر نه هیچ چیزی ...