سایر منابع:
سایر خبرها
نه زاهدی مزدور بود و نه سپهسالار خائن
. همین. دیگر از دنیا چه می دانستیم؟ هیچ. فقط اینکه آمریکا استعمارگر و زورگو است، نظام سرمایه داری زورگو است، همین... * من الآن خیلی با بی رحمی درباره خودم صحبت می کنم و این خوب است. چرا هشت سال انگلستان بودم، هشت میلی متر سواد و معرفت اجتماعی کسب نکردم؟! خوب است آدم خود را در آینه ببیند؛ ولی ما یک جورهایی قربانی بودیم، مقصر هم نبودیم برای اینکه من در یک خانواده مذهبی ملی گرا تربیت شده بودم ...
نقد متفاوتی از فیلم فروشنده اصغر فرهادی
و به این وسیله طعنه ای به عمق ریاکاری در جامعه زده شود. این می توانست پایان مناسب تری باشد و ابعاد قضیه را بیشتر و حفره های غیرمنطقی فیلم را پر کند. 9-فیلم می توانست در همان اتاق بعد از زدن سیلی یا قبل از آن با تشکر پیرمرد از عماد به واسطه اینکه آبرویش را نبرده اند، بسیار بهتر تمام شود. 10-در چنین فیلم تلخی اساسا طنز جایگاهی ندارد. در چند جای فیلم بیننده به خنده می افتد که کارایی بقیه فیلم زیر سؤال می رود. مثلا در صحنه خوردن ماکارونی و ریختن آن در سطل آشغال مسلما باید اعصاب شخصیت ها خرد باشد، اما صحنه کمیک پیش می رود که نقض غرض است. ...
این شعبده باز مونس بچه های خیابانی است
بنیاد ستاره دریایی یتیم ها هستم. او مثل پدرم است. زندگی همیشه فرصت دوباره ای در اختیار آدم قرار می دهد و این دقیقاً همان چیزی است که برای من اتفاق افتاد. او برای بعضی از بچه ها مثل پدر است و برای بقیه یک شعبده باز. اما استین باور دارد که هیچ چیز مخفی یا تردستی عجیب و غریبی در کار با دست هایش وجود ندارد. همه این چیزها به یک کلمه برمی گردد: مراقبت از بچه ها و توجه به آنها. استین می گوید ...
نقش های منفی دوست داشتنی در سینمای ایران
. وی به خاطر ترس از آوارگی دررفتار با اطرافیانش ذره ای احساس ترحم ندارد حتی در اوج اجرای نمایشی برای به جنون رساندن فروغ الزمان هیچ عاطفه و احساسی بروز نمی دهد و تا حد توان نفرت عمیقش را از فروغ الزمان زن متجددی که گمان می کند همه زندگی اش را از وی گرفته است بروز می دهد. ملوک الزمان وقتی نقشه خود را شکست خورده می بیند، افسار گسیخته و در میان بهت کامران میرزا قصد جان فروغ الزمان را می کند. تاج الملوک ...
پی پی جوراب بلند از کجا آمد؟
...> مادرم آن زمان 32 سال و دو فرزند داشت و خانواده ای معمولی را در یک آپارتمان دوخوابه در استکهلم اداره می کرد. من پنج ساله بودم و برادرم 12 سال داشت. پدرم کار اداری داشت و مادرم به صورت پاره وقت به عنوان تایپیست و تندنویس کار می کرد، این کاری بود که او در آن آموزش دیده بود. اما در خاطرات من، او همیشه در خانه پیش ما بود. چه چیزی او را وادار می کرد تقریبا هر روز خبرهای جنگ را از روزنامه ...
روزگار مرضیه؛ زنی که چریک شد
دنیا آمد، پدرش کتابفروش و استاد اخلاق و مادرش هم معلم اخلاق بود، تحصیلاتش را از مکتب خانه آغاز کرد و نزد پدر قرآن و نهج البلاغه را نیز فراگرفت. بنا به سنت معمول آن روزها، در 14 سالگی با محمدحسن دباغ ازدواج کرد و به تهران آمد. در تهران به تدریج از طریق جلسات مذهبی وارد فعالیت های سیاسی شد و حتی یک پسر و هفت دختر حاصل از این ازدواج هم نتوانستند مانعی بر سر راه فعالیت های سیاسی او باشند. به طوری که ...
خرمشهر؛36سال بعد
: همه یا مرده بودند یا رفته بودند... شهدا را روی دست می بردند... هیچ چیز نمانده بود نه خانه ای، نه نخلی. هیچ چیز... تو که نمی دانی هیچ چی یعنی چه... می دانی؟... احمد این هیچ چیز را که می گوید نگاهش روی نقطه ای خیره می ماند. انگار می رود تا روزهای دور و برمی گردد به همان روزهایی که نام شهرش را با خون نوشتند و خرمشهرشان شد خونین شهر. یک سال و 6 ماه و 2 روز بعد بازهم دوشنبه بود که گفتند ...
پیام رهبر انقلاب برای درگذشت مرحومه دباغ+روایت تکان دهنده از ایشان
ایام چون در بازار مشکلاتی برایش پیش آمده بود به توصیه دیگر دوستانش در شرکت ملی ساختمان به عنوان حسابدار مشغول به کار شد و بیشتر ایام دور از خانه و در شهرستان به سر می برد. او شبی پس از سه ماه دوری برای دیدن خانواده اش آمده بود، من نیز تازه از سفر همدان برگشته بودم. چند روزی بود که به خاطر تولد بچه یکی از اقوام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم. شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده ...
چگونه وقایع محرم را برای کودکم تعریف کنم؟
توجه به این که برنامه های کودک در این ایام فضایی آرام تر و محزون تر دارند و کوچه و محله هم نشانه های زیادی از حضور عزاداری مذهبی دارند، سعی کنید رنگ و بوی خانه را هم با این فضا هماهنگ کنید، بسیاری از خانواده ها در این روزها خودشان مراسم عزاداری برپا می کنند یا نذری می دهند، اما در خانه هایی که چنین مراسمی برپا نیست والدین به خصوص مادر، بهتر است تغییراتی در فضای خانه ایجاد کند که نشان دهنده هم سویی ...
روایت تکان دهنده مرضیه دباغ از شکنجه گاه ساواک: یکی گفت کجاست آن خمینی که شما را نجات دهد
آمده بود به توصیه دیگر دوستانش در شرکت ملی ساختمان به عنوان حسابدار مشغول به کار شد و بیشتر ایام دور از خانه و در شهرستان به سر می برد. او شبی پس از سه ماه دوری برای دیدن خانواده اش آمده بود، من نیز تازه از سفر همدان برگشته بودم. چند روزی بود که به خاطر تولد بچه یکی از اق وام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم. شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در ...
خاطراتی از مرضیه حدیدچی دباغ
به خاطر تولد بچه یکی از اقوام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم. شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در خانه به صدا درآمد. دختر بزرگم رفت و در را باز کرد و آمد و گفت مامان! پرویزخان آمده! دریافتم که برای دستگیری ام آمده اند. شوهرم را به پشت بام فرستادم و گفتم با تو کاری ندارند، به دنبال من آمده اند، شما بالای سر بچه ها بمانید! پرویز و سایر مأموران از ...
رضا کیانیان و شمس لنگرودی به شبکه دو می آیند
پاگنده است. اغلب پاگنده ها را موجوداتی افسانه ای خیال می کنند اما مگی به دنبال این است که خلاف آن را اثبات کند. در شب اول، پس از اینکه این سه، همه خانه را از کاج و خاکروبه ها پاک کرده اند مگی صدایی می شنود و جلوی پنجره می رود. او یک پاگنده می بیند اما... فیلم تلویزیونی پنج تا پنج به کارگردانی تارا اوتادی، جمعه 28 آبان ماه ساعت 15:30 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد. در این فیلم خواهیم ...
متن کامل زیارت ناحیه مقدسه+ نوای سیدمهدی میرداماد
محافظت می نمود، و نیمه جانش را به خاطر تو به دست مرگ می سپرد، و در رکاب تو جهاد می کرد، و تو را بر علیه ستمکاران یاری داده، جان و تن و مال و فرزندش را فدای تو می نمود، و جانش فدای جان تو، و خانواده اش سپر بلای اهل بیت تو می بود، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِی الدُّهُورُ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَهَ مُناصِباً ...
مرضیه دباغ درگذشت [+خاطرات تکان دهنده]
همدان برگشته بودم. چند روزی بود که به خاطر تولد بچه یکی از اقوام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم. شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در خانه به صدا درآمد. دختر بزرگم رفت و در را باز کرد و آمد و گفت مامان! پرویزخان آمده! دریافتم که برای دستگیری ام آمده اند. شوهرم را به پشت بام فرستادم و گفتم با تو کاری ندارند، به دنبال من آمده اند، شما بالای سر بچه ...
سرانجام احمدی نژاد دلخوری اش از عدم شرکت در انتخابات را بروز داد/ اجبار دانش آموزان برای استقبال از ...
وی رفته است، خودش در خانه را باز کرده است.پس از انتشار این توئیت بود که معاون مرکز آمار ضمن تکذیب این خبر گفت: با مامور شایعه پراکن برخورد می کنیم.پیگیری ها حاکی از حضور محمدرضا رحیمی در زندان اوین است. رحیمی و خانواده وی در خانه نبوده اند و مامور سرشماری براساس قانون، بعلت عدم حضور خانواده معاون اول دولت دهم، اطلاعیه خانوار غایب روی درب منزل رحیمی نصب میکند. میزان این خبر را منتشر کرد. ...
گذری به یتیم خانه ایران ؛ رویارویی پنهان قهرمان است با ضدقهرمان
عنوان به نقشش نمی خورد. شمایل یک قهرمانِ سرمایه دار در آدمی با سن و سال نورایی نمی نشیند. (بعدا سر و صورتش را به سبک عیاران می تراشد، برای چه؟ یک سرمایه دارِ عیار؟) جنس بازی نیز ناپخته و سرد است و به کاراکتر نمی خورد. اصولا نمی دانیم چرا این خانواده ی سرمایه دار و اختصاصا محمد جواد اینقدر به فکر مردم اند. فرض فیلم این است که این آدم ها، همه شان بصورت ذاتی از خود گذشته، فداکار، غیور، دل سوز و ...
اعلام فیلم های سینمایی و تلویزیونی آخر هفته با تلویزیون
آمده است: مگی به همراه خواهرش کریستی و پدرش به منطقه ای در میان جنگل ها کوچ می کنند. دولت تصمیم دارد که در این منطقه سدی برای جمع آوری آب و تولید برق بسازد و پدر مگی مهندس این سد است. نام این منطقه دره پاگنده است. اغلب پاگنده ها را موجوداتی افسانه ای خیال می کنند اما مگی به دنبال این است که خلاف آن را اثبات کند. در شب اول، پس از اینکه این سه، همه خانه را از کاج و خاکروبه ها پاک کرده اند مگی صدایی می ...