سایر منابع:
سایر خبرها
کتاب جدید از فیلسوف ضد هگل
بار فیلسوفی دست به قلم می برد عملا مشغول واکنش نشان دادن به افکار فلاسفه ماقبل خود است، چه از آن افکار دفاع کند، چه آنها را شکوفا کند و چه آنها را نابسنده بداند و ایده های بدیل پیش کشد. وقتی از نقد یک فلسفه خاص حرف می زنیم - در مورد خاص ما رابطه کیرکگور و هگل - نقد این فلسفه می تواند راه حلی برای یک مسئله کلاسیک بیابد و رهیافت و صورت بندی جدیدی ارائه دهد. به این نحو ما با تاریخی از تکراری ابدی ...
اعتراف ناظم الشریعه درمورد تیم ملی فوتسال
چیزهایی به خسوس گفتم که فکر می کنم بدش آمد! خسوس تئورسین خوبی است ولی در ترکیب چینی و کوچینگ مشکل دارد. برای همین دیگر مرا برای سفر به کرواسی نبردند و من هم کار استعدادیابی را شروع کردم. * با این حال ارتباطتان را با خسوس حفظ کرده بودید؟ - برای مسابقات جام باشگاه های آسیا در اصفهان بودیم که خسوس هم بعد از یک دوره غیبت طولانی آمده بود. آنجا فهمیدم که خسوس خیلی دلش می خواهد من ...
دفاع عجیب عروس اسید پاش
هم دختر کوچکم کنار او خواب بود و چطور ممکن است با این شرایط من اسید را روی او بریزم؟ در این هنگام قاضی پرسید: پس چه کسی دست به اسیدپاشی زد؟ که متهم جواب داد: صبح حادثه زنگ خانه ام را زدند. در را باز کردم و خودم به همراه دختر دیگرم به سرویس بهداشتی رفتیم. معمولا در ورودی آپارتمان ما از آن طرف هم باز می شود. داخل دستشویی که بودم صدای جیغ خواهرشوهرم را شنیدم. سراسیمه بیرون آمدم که ناگهان ...
نه پادشاهم،نه فرمانده و نه امپراتور، مرا چیریچ صدا کنید
که بازی می کردم اصلاً قابل مقایسه نیست * آرزوی من این است که با ایران قهرمان المپیک شوم * اهمیتی نمی دهم که کسی در ایران مرا نشناسد * اگر برای خودم ارزش قائل نباشم، حتی لگدی هم به سمتم پرتاب نمی شود * ما صرب ها حمله نمی کنیم، اما هیچ گاه عقب هم نمی نشینیم * عاشق میرزاقاسمی هستم! * فوتبال را دوست دارم، اما درگیر آن نمی شوم ...
معلولان فرزندان ناتنی شهر!
در پاگرد پله ها با شرم می گوید: " ممنون تا همین جا کافیه بقیه رو خودم میرم" . آستانه در ورودی مانعی دارد که با زحمت فراوان ویلچر را از روی آن رد می کند. - ببخشید آقا دفتر مدیریت کجاست؟ - طبقه چهارم ویلچر را به سمت آسانسور می راند کمی از روی صندلی بلند می شود و دکمه را می زند. درب آسانسور باز می شود. ویلچر را به داخل آسانسور هدایت می کند ولی درب آسانسور باریک تر از آن است که ...
عابدینی: آقای طاهری روی در و دیوار تبلیغ کرده اید دیگر چه مشکلی دارید؟
ما نهایی شود. البته ما در حال حاضر از نظر لباس مشکلی نداریم و لباسهای تیم ملی از شرکت آدیداس خریداری شده است. بحث مهمی که ما به دنبالش هستیم یک قرارداد دو سه ساله است تا موضوع اسپانسر شیپی در آن لحاظ شده باشد. عابدینی درباره صحبت های شب گذشته علی اکبر طاهری سرپرست باشگاه پرسپولیس با کاپ که عنوان کرده بود سازمان لیگ بازهم سامانه ای موازی را در کنار سامانه هواداری باشگاهها قرار داده است ...
اشتباهات داوری باعث برد راحت استقلال شد
زد فکر کردم به آنها می خواهد اخطار بدهد. وقتی کارت زرد را به من نشان داد اصلا باورم نشد. من در آن صحنه که توپ از بین آنها رد شد تا چرخیدم به علی قربانی خوردم و اصلا به او نیرویی وارد نکردم که بخواهد خطا بگیرد. قربانی تمارض کرد و خودش را اخراج انداخت و بی جهت من اخراج شدم. دیوسالار درباره شرایط صبا و بازی بعدی این تیم مقابل سپاهان عنوان کرد: قبلا هم گفتم باز هم می گویم و روی حرف خودم هم ...
زندان زنان
زبان به حرف زدن باز کرد که چال دهانش را اشک پر کرده بود. خسته شده ام ؛ این جمله را زندانی ها خوب می فهمند، خوب بلدند. شهلا ی 27 ساله هم حرف هایش را با همین جمله شروع کرد؛ با ملالی رازآلود که خاصیت بیشتر زنان زندانی است، خاصیت بیشتر زنانی که ابد را پایین پرونده های شان مُهر کرده اند و گفتن از روزهای کشدار زندان برایشان سخت است؛ شهلا هم حرف هایش را با همین ملال کش دار زندان شروع کرد؛ بی ...
روایت خانم دباغ از قیام 15 خرداد
به جلو نبود، در همان جا ایستادم، در حالی که پوشیه به صورت داشتم امام را در صدر مسجد دیدم! چهره ایشان همان چهره نورانی و الهی ای بود که در خواب دیده بودم. حاج آقا مصطفی در مجاورت آقا نشسته بود. به حاج آقا دباغ گفتم: من آقا را قبلاً دیده ام! گفت: نه، اشتباه می کنی. در همان حال ایستاده و بی اختیار دست به سینه گذاشتم و تعظیم کرده سلام گفتم. از همان راه دور. گویا آقا متوجه احترام ما شدند. دستشان را بالا ...
منورالفکرهای عاشق فرنگ از هولوکاست ایرانی حمایت می کردند!
حذف شده از تاریخ ایران پی بردم و دیگر مطالعات خود را معطوف به همین مسئله کردم و هرچه جلو رفتم بیشتر به عمق فاجعه رسیدم. اما برخی کتاب های تاریخی خیلی کوتاه و تنها در حد دو صفحه اشاره به قحطی آن سال ها داشتند و برایم جالب بود که بیشتر در این باره بخوانم و در نهایت نادیدگی تاریخی نسبت به آن وقایع وحشتناک مرا ترغیب به ساخت فیلمی در این باره کرد. من پنج سال برای تولید این اثر وقت صرف کردم که بخش اعظم ...
رفتار تهیه کننده معمای شاه با من دردناک بود
که من هم در آن نقش توفان را بازی می کردم. در سال 60 و 61 هم خودم زاغچه کنجکاو را که یک سریال عروسکی بود، در دو سال پیاپی تولید کردم. در کانون هم نمایش ت مثل تئاتر را کار کردم. در این آثار دوستان عزیزی که الان برای خودشان اسم ورسمی پیدا کرده اند حضور داشتند؛ مثل گوهر خیراندیش که تازه از شیراز آمده بود و رؤیا افشار، فاطمه معتمدآریا، حسن پورشیرازی، دنیا فنی زاده و خیلی های دیگر. بنابراین در عمل در ...
ماموران ساواک مانع از نماز خواندن آیت الله مرعشی شدند
...> ظاهر در پس این مسافرت دستگیرهم شدید. ماجرا از چه قرار بود؟ ساواک که در تمام این مدت در پی ام بود مرا دستگیر کرد و به تهران برد و در خانه ای در خیابان شریعتی در اتاقی زندانی کرد. چهار ساعتی در آنجا بودم که تیمسار مقدم، رئیس ساواک مرا خواست و پرسید: چرا به عراق رفته بودی؟ جواب دادم: برای دیدار با آیت الله خمینی. علت رفتنم را پرسید که گفتم پدر فرمودند و اطاعت از امر پدر برایم واجب است ...
عروس جوان در پرونده اسیدپاشی به خواهرش ادعای عجیبی کرد+عکس
داشت و بسته بود. تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه صبح امروز- یکشنبه 14 آذرماه – الهام برای افشاگری راز این اسیدپاشی مرموز پیش روی بازپرس ایلخانی در شعبه هشتم دادسرای امور تهران قرار گرفت. الهام 30 ساله گفت: من و خواهرم شوهرم هیچ اختلافی با هم نداشتیم و او را مثل خواهر خودم دوست دارم و شب قبل از حادثه از او خواستم تا به خانه ام بیاید تا صبح وقتی در خانه نیستم از بچه 9 ماهه ام ...
فروش اینترنتی، بندبازی بزرگی است
اتفاق بیفتد چون هر کسی از این مجموعه برود، یک نمایندگی برای شرکت می شود. کارکنانی که قصد جدایی دارند، چقدر به حرف شما گوش می دهند؟ می خندد - خیلی هایشان گوش می دهند، خیلی هایشان هم گوش نمی دهند. تیم را با چند نفر شروع کردید؟ 50 نفر تیم داخل ایران بود که خیلی کم می خوابیدیم، روزی دو سه ساعت آن هم معمولاً در دفتر. امروز تیم به چند نفر رسیده؟ 300 نفر در شرکت و کل ...
در جست و جوی یک هویت انسانی
پشت میکروفن رفتم. ناگهان سکوت در سالن حکمفرما شد. آنجا درباره قطعاتی که قرار بود در کنسرت اجرا شود صحبت کردم و جمله ای گفتم که بد نیست اینجا هم آن را تکرار کنم: در میان تمام تاریخ هایی که وجود دارد تاریخ هنر راستین ترین است. که همواره تکرار می شود و همیشه تازه است و هیچ وقت کهنه نیست. همه تاریخ ها روزی کهنه می شوند تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. بنابراین به حاضران گفتم شما هزینه کرده اید و آمده ...
انصاری فرد در گفت وگو با متافوتبال: کی روش نتیجه قابل توجهی برای فوتبال ما نداشته / بایرن مونیخ بخاطر من ...
مقدار عدم استفاده از دلسوزان واقعی فوتبال که دنبال منافعی نیستن، دنبال مسئله ی خاصی نیستن، خلاءش در فدراسیون فوتبال واقعا احساس میشه. شما نگاه کنید مثلا مسابقات لیگ رو میان میگن سابقات لیگ ما خیلی خوب داره برگزار میشه سر تاریخ شروع میشه، سر تاریخ تموم میشه ولی این بر کیفیت لیگ اثری نمیذاره. لیگی کیفیت داره که مداوم برگزار بشه هی توش تعطیلی ایجاد نشه و میان مانور میدن آقا ما لیگ رو در این تاریخ شروع ...
چند روایت از قصه بی قراری یک کارگر ساده...
خدا را شکر که پیکر مدافع حرم شهید والامقام به خانه برگشت و دیگر همسرش چشم انتظار آمدنش نیست... به اهواز و منزل شهید مدافع حرم شهید ناصر مسلم سواری؛ دومین شهید مدافع حرم اهواز رفتم و با فرحه شریفی همسر شهید همکلام شدم... از یک دهه زندگی با مردی که دستی در کار خیر داشت و دلش خدایی بود و زبانش مرهم زخم های مردم ... از یک دهه زندگی با مردی که تکیه گاه محکمی برای زندگی بود... و کارگری ساده؛ ولی هرگاه که با خودم فکر می کنم می بینم که واقعاً این کارگر ساده چه معامله پر سودی با خدای خودش کرد و بهترین راه یعنی راه عاقبت به خیری را انتخاب کرد. ...
رابطه بین معماری و سینما در گفتگو با تهمینه میلانی
یادم می آید کمی کمتراز نوجوانی هایم مثل اکثر هم سن و سال هایم سودای چهره شدن را در سر می پروراندم! خانه مان پر بود از مجله هایی با چهره های بی سر! همه را می چیدم به خیالی روزی که مثل یکی از آنها چهره ای نام آشنا شوم! و همیشه با یک جمله از برادرم روبه رو می شدم: تو یه ویرانگری! و من بی توجه به تمام این شنیده های منتقدانه غرق در صحنه هایی از زندگی، ادامه می دادم... . سال ها گذشت و من از ...
قتل همسر با توهم خیانت
، ارتکاب قتل عمدی و ایراد ضرب و جرح را قبول داری؟ قبول کرد و هق هق کنان گفت: آن روز لیلا از در آمد تو، من رفتم آشپزخانه پیاز خرد کنم. یکهو درگیر شدیم. هلش دادم. چاقو داشت. چند بار آن را به سمت من عقب و جلو برد. با انگشتانش ور می رفت، هنوز به نقطه ای خیره مانده بود، گفت: دست خودم هم زخمی شد. چاقو را از او گرفتم، یک ضربه به گردنش زدم. در خانه را وا کرد برود بیرون. گرفتمش آوردم داخل. همسایه ها گفتند چرا ...
ماجرای دختر خاله قلابی استاد قرائتی!
مرا بدهد. وقتی که از حرم بیرون می آمدم، درهای طلایی را بوسیدم امّا درهای چوبی را حال نداشتم، ببوسم. به خود گفتم: کتاب امامت نوشتی، امّا امامت تو با طلا مخلوط است!!. دخترخالۀ قلابی قرائتی ! از قم به طرف تهران حرکت می کردیم که نزدیک پلیس راه، وقت اذان و نماز شد، گفتیم: با بچه های پاسگاه نماز را بخوانیم و بعد وارد شهر شویم. همزمان با رسیدن ما به پلیس راه و در حین بازدید از ...
ازدواج های مجازی یا ازدواج های قلابی؟؟
اینترنت وصل می شوم تا از میان هزاران دختر برومند ، با سواد و با فرهنگ؛ که آنها هم، مثل من به اینترنت متصل هستند و دور برشان پر از شبکه های اجتماعی است؛ دست به گزینش بزنم و فهیم ترین همسر عالم را برای خودم انتخاب کنم. با آی دی خودم تو تمام شبکه های مجازی مثل تلگرام ، واتس اپ و...وارد شدم تا شریک زندگی و همدمم را پیدا کنم... یادتان می آید ؛ قبل ترها این طور نبود. در بیش تر مواقع، مادر ...
بسته خبری سفیر شنبه 13 آذرماه 1395
آمریکا را نشان می دهد وزیر امور خارجه کشورمان: تمدید تحریم های ایران از نظر جامعه بین المللی بی اعتباری دولت آمریکا را نشان می دهد. آمریکا بر خلاف تعهداتش عمل می کند. _____________ telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow شبکه خبری سفیر, [01.12.16 09:06] yon.ir/fav4 آقای ظریف چرا خبری از شما نیست؟ آخرین مواضع برجامی ...
درباره دنیای غرب ؛ تمام نظریه پردازی ها بیهوده است!
دفعه حیرت کردند، گیج شدند و کمی بعد، خودم آهسته برگشتم داخل صحنه و آنها پرسیدند: ناگهان چه شد؟ و جواب من این بود: انگار شرطی شده ام که فرار کنم. هیچ وقت هیچ کس ازم نخواسته بمانم و راه حل پیدا کنم. اشک در چشم هایم حلقه زد و تعدادی از خانم های سر صحنه هم بغض کردند و ناگهان این فکر از سرم گذشت که: وای. این شخصیت واقعا اهمیت داره. به نظرم هر چه سریال جلوتر می رود، او از نقشش به عنوان دختر ...
اشک و لبخندهای یک نویسنده
.... *ناوسروان نیروی دریایی در تحریریه کیهان! این نویسنده با اشاره به سابقه دوستی اش با کامران شرفشاهی گفت: من به خاطر بُعد مسافت با لباس نیروی دریایی به تحریریه کیهان و حتی حوزه هنری می رفتم و آنهایی که من را نمی شناختند با تعجب به من نگاه می کردند. او در ادامه این دیدار گفت: کار جدیدی ندارم و اگر کاری بکنم مشغول همان کارهایی هستم که نصفه مانده است. برای مثال یک ...
چطور یک غیرحرفه ای به نظر می رسید؟
آدم های حرفه ای شرکت کردم. هوای بیرون بسیار سرد بود. ولی داخل سالن گرم بود. بیشتر ما کت های زمستانی و کیف های سنگین و وسایل دیگر را به تن و در دست داشتیم. در حالی که با چند نفر در حال گفت وگو بودیم یک آقایی جدید به گروه پیوست و گفت: "لعنت، شما بچه ها یه تن آت آشخال رو بار زدین، می دونین می تونین این یه تن آت آشخالو به امانات لباس تحویل بدین؟” بوم! آقا اعتبارش ترکید. من می فهمیدم او سعی ...
نیاز 85 میلیونی برای جلوگیری از کلیه فروشی خانوادگی و نجات یک زندانی
شوهرخواهر خود اعتماد کرد و او هم با نام این جوان دست چک گرفته و کلی بدهی بالا آورد.همچنان که در حال فکر کردن هستی جوان رعنایی مقابلت می نشیند که اصلا باور زندانی بودن این جوان برایت هضم شدنی نیست. قیافه او نه به خلاف کارها می خورد و نه به مال مردم خوارها. سادگی در ظاهرش موج می زند و وقتی شروع به حرف زدن می کند دو چندان بی گناهی جوان برایت به مسجل می شود؛ کسی که خامی جوانی او را به اینجا کشانده و در این ...
بعد از اولین عمل جراحی 8 روز به کما رفتم / با فراز و نشیب های زندگی مردانه می جنگم
؛ پدرومادری که هیچ وقت به من نگفتند تو با بقیه فرق داری. آنها اولین کسانی بودند که مرا باور کردند وهمیشه شاکر خدا هستم که با وجود آنها نعمت را برای من تمام کرده است و بهترین ها را به من اعطا کرده است. از او می پرسم آیا تا به حال موردی پیش آمده که به خدا شکایت کنی و بپرسی چرا باید جسمم ناتوان باشد؟ با خنده می گوید مگر ما طلبکار خدا هستیم؟ هر آنچه خدا به ما داده سراسر لطف است. وقتی خدا ...
محمد چرم شیر: به عنوان یک تئاتری حالم خوب نیست
. هیچ زمانی به اندازه حالا بی اخلاقی در تئاتر نبوده. نمی خواهم موضوع را شخصی کنم اما بی حرمتی هایی که این چند ساله به خود شما شد... اینها نشان دهنده نقطه ضعفی بزرگ است؛ حرف زدن با یکدیگر را یاد نگرفته ایم. این روزها مدام تئاتر را مرور می کنم و به هنرجویانم هم می گویم اگر تئاتر نتواند کسی را آدم کند، دیگر ارزشی ندارد. ما با این تئاتر چقدر توانسته ایم دور و اطراف خود را متمدن ...
داستانی عجیب از گازگرفتگی یک جوان سنندجی؛ جوانی که نامش را به خداداد تغییر داد
می زنم و به همسایه ها هم زنگ می زنیم تا بیدارش کند در خانه اش را باز نمی کند قبول می کنی با ماشین تو به جلو خانه اش برویم؟ گفتم اخه بنده خدا چرا زودتر نگفتی، سوار بشوید؛ یک نفر حلیم فروش هم با ما آمد بالاخره به منطقه محروم شهر رفتیم که این جوان در زیرزمین خانه خواهرش زندگی می کرد و یخبدان شدید بود و با زحمت بسیاری داخل خانه رفتیم. هرچه در زدیم در باز نشد بالاخره گفتم اقا در را بشکنید شاید اتفاقی ...
الویری: نامزد پوششی کنار روحانی معرفی می کنیم، به 3 دلیل!
سال بعد کار دشواری است. آقای الویری! موضوع نامزد پوششی در کنار آقای روحانی را برخی اصلاح طلبان مطرح کرده و گفته اند باید همه جوانب را درنظر بگیرند. این موضوع ارتباطی با این ماجرا دارد که آقای ترامپ رای آورده و می شود نتیجه گرفت مردم به دنبال یک پدیده اند و احتمال تکرار اتفاق آمریکا در ایران وجود دارد یا مسائل دیگری در داخل هست که حرف از نامزد پوششی می زنند؟ این موضوع پیش از ...