سایر منابع:
سایر خبرها
خواب مادرزن، داماد را از اعدام نجات داد!
...> بخشش، دو روز قبل از اعدام علی روزی که دست به این جنایت زد، جوانی 24ساله بود و حالا مردی 33ساله شده است. او همه این سال ها را پشت میله های زندان در انتظار اجرای حکم قصاص بود؛ در انتظار آخرین قدم ها در سپیده دمی که او را با خود ببرند. او به آخرین روزهای زندگیش نزدیک شده بود، خیلی نزدیک. دیگر ساعت ها و دقیقه ها هم به سرعت می گذشت. علی فقط چند ساعت با طناب دار فاصله داشت. چند ساعت تا ...
چگونه احساسات کودکان را درک کنیم؟
از اینکه بستنی موجب شده لباسها و دست و صورتش چسبناک شوند، ناراحت است و گریه و زاری می کند اما اگر بخواهید دست و صورت او را بشویید یا او را حمام کنید نیز با شما مخالفت خواهد کرد. در اکثر مواقع او یک مخلوق منحصر به فرد و متعلق به زمان خودش است! یاد گرفتن توجه به احساسات عدم بلوغ در تفکر و درک کودک ممکن است او را در ارتباطاتش با افراد دیگر نیز به دردسر بیندازد. او شما را دوست دارد ...
10 کتابی که باید پس از تماشای Westworld بخوانید
مخاطب خود را غافل گیر می کند. داستان مرد شنی در کتابی به نام The Night Pieces در سال بعد منتشر شد. داستان این کتاب در سه نامه توسط فردی روایت می شود و شخصیت مرد شنی به صورت یک افسانه و راز در ذهن مخاطب نقش می بندد. مرد شنی فردی است که با پرتاب شن در چشمان کودکان باعث می شود آنها بخوابند ولی همه چیز به این سادگی نیست. مرد شنی چشمان کودکان را از حدقه در می آورد تا به بچه های خودش به عنوان ...
از حاشیه سازی و اتهام زنی به خانواده هنر بیزارم
...> پهلوان زاده : فرق بازی مهران احمدی با بازی پانته آ پناهی ها و شبنم مقدمی این است که مهران را فدای فیلم کرده است. احمدی: تقریبا همه جا همین کار را می کنم. پهلوان زاده: اینکه بازیگری بازی کند که دیده نشود، بازی کند که فیلم جلو برود، بازی کند که دختربچه فیلم دیده شود، یعنی دارد خودش را فدا می کند. نوید محمدزاده دوست من است و بازی اش را هم دوست دارم، اما او یک دست بازی دارد که قابل ...
خانواده ای که درآمد زندگیشان تنها ماهی 100 هزار تومان است / زنی که معلولیت همسرش را صبوری می دهد + تصاویر
...؛ با کمی دقت در رفتار وی و لرزش دستانش در حین صحبت و پفی که در چهره اش وجود داشت، مشخص شد که بیماریش نیز جدی است و حتی قرص ها که در زیر تخت قرار داشت، نشان می داد که آواز دهل از دور خوش است، در پس سیمای ظاهری اش غم سنگینی نهفته بو آره دستهای چروکیده اش و دست راستش که تنها بر اثر یک سهل انگاری سه انگشت از کار افتاده اش برایش باقیمانده بود لب به سخن گشود، از مشکلاتی که با این بیماری داشت صحبت کرد ...
آن شش نفر منم
باشیم تا علاوه بر اطمینان خاطر از سلامت او، با شنیدن صدای قلب سیاوش کمی دلمان آرام بگیرد. بخشش زندگی به بیماران نیازمند که سال هاست به خاطر از دست دادن عضو حیاتی به سختی و با درد زندگی می کنند زیباترین و بهترین کاری است که همه ما می توانیم انجام دهیم. این اعضا زیر خروارها خاک خواهند پوسید درحالی که می توان با بخشش آنها چند انسان را از مرگ نجات داد. درس بزرگ طلبگی دو نفر از ...
یک روز در کانون و اصلاح و تربیت/دخترکان اینجا رویایشان را روی موی مدل عروسک می بافند
در و دیوار فضای اتاق برایت خودنمایی می کند یک تلویزیون بزرگ با دو باند؛ دنیایی از سی دی ؛ کار دستی زیبا کنار هر تخت که هنر خود این دختران است و همچنان که غرق تماشایی دختری 16 ساله مقابلت قرار می گیرد و با سلام کردن همه تمرکز تو را بر هم می زند. با دیدن این چهره معصوم که کمتر از 15 سال نشان می دهد، برای انجام گفت و گو ابتدا دهانت گویی قفل می شود و وقتی نگاه خود را به نگاهش گره می زنی یادت می ...
دستانی که با پنبه پینه می بندد
تازه ای را تهیه کردم. پرسیدم حاجی برای منزل خودتان هم لحاف می دوزید،خندید و گفت 15 سال پیش آره ولی الان نه ،اول از اینکه لحاف دیگر به روز نیست و از نظر وزن خیلی سنگین است، در گذشته مردم مثل الان خوشبخت نبودند که هر بچه یک اتاق جدا با امکانات مجزا داشته باشند بلکه یادم هست که آن موقع خانواده ها یک لحاف داشتند که تمام بچه هایشان زیر همان یکی می خوابیدند الان دوران آن سبک زندگی تمام شده و ...
چهره های مشهوری که بدنشان را بیمه کردند! +تصاویر
منتقد غذا به معنای خاتمه زندگی حرفه ای است. به همین خاطر بیمه ایگان رونای به نظر ارزشش را داشته باشد. 6- کیت ریچاردز همان طور که قبلاً اشاره کردیم، گیتاریست اول و بنیانگذار گروه مشهور رولینگ استونز دست های هنرمندش را به ارزش 6 /1 میلیون دلار بیمه کرده که البته دلایلش نیز واضح است. او در مصاحبه ای با نشان دادن دستانش گفته بود اینها سرمایه من هستند. برخی مدعی شده بودند که ریچاردز ...
به بهانه فرا رسیدن سالگرد این هنرمند بزرگ/دیالوگ های ماندگار فیلم های علی حاتمی
داشته باشد . -ناصرالدین شاه: امیدوار نباش ، مدرسه ی هنر مزرعه ی بلال نیست آقا ، که هر سال محصول بهتری داشته باشد . در کواکب آسمان هم یکی می شود ستاره ی درخشان، الباقی سوسو می زنند . دلشدگان (1371) آیین چراغ خاموشی نیست! با همه بلند بالایی؛ دستم به شاخسار آرزو نرسید! وقتی هوای شهرت،مطلوب نیست، داشتن خانه ای که دلتنگ حصارش نشی نعمته و ما شاکر به این نعمتیم. کاش این دنیا هم مثل یک جعبه موسیقی بود،همه صداها آهنگ بود، همه حرفها ترانه. ...
شیوع شپش در فصل سرد سال بیشتر است
واگیر با بیان این که دارو درمانی به تنهایی کافی نیست و رعایت اصول بهداشت فردی و محیط مهم ترین عامل پیشگیری این آلودگی است، گفت: استحمام مرتب و به موقع بدن و مو و استفاده از آب جوش برای شستن لباس، شانه کردن مرتب موها، استفاده نکردن از لوازم شخصی دیگران مانند برس، شانه، حوله حمام، روسری، شال، مقنعه، چادر و کلاه، تمیز کردن مرتب داخل اتاق ها و تخت خواب ها و لوازم خواب راه مناسبی برای جلوگیری از شیوع این ...
افغانستانی ها: کاش کسی فیلم زندگی ما را بسازد
کوچک از قلعه ای تاریخی و بزرگ 35 سال روزگار گذرانده، بچه هایش را همین جا بزرگ کرده و به خانه بخت فرستاده.در آبی رنگ آهنی و بعد آشپزخانه ای نامرتب. چند کپسول گاز برای آشپزی در گوشه ای قرار دارد. کاسه و بشقاب سمتی دیگر. سقف بنای کوچک کاهگل و تعمیر شده است.اتاق کوچک محل زندگی شان با یک فرش پوشانده شده. یک بخاری برقی دو شعله و یک کتری رویش. دو تا طاقچه اتاق پر است از مایحتاج اولیه زندگی. نمی دانم این ...
آنهایی که طعم زندگی را به چاشنی اُمید آغشته کرده اند
ما برای داشتن آن هیچ تلاشی نمی کنیم و خودمان را تسلیم سرنوشت می کنیم. پریا شفیعی را می گویم، دختری 20 ساله کمی لکنت زبان دارد نمی دانم مشکل مادرزادی است یا اینکه استرس حضور ما او را به این لکنت انداخته است. بیشتر از سن و سالش می فهمد از اینکه معلول است هیچ وقت ناراحت نبوده و برای اینکه اثبات کند هیچ چیزی از هم سن و سال های سالم خودش کم ندارد بیشتر از همه آنها تلاش کرده و با همین عزم ...
او با دختر خواهر مطلقه من ارتباط برقرار کرد / مجبورم کرد خودم را در اختیار پسران غریبه قرار بدهم!
صورتش نواخت، چند بار پشت سر هم فریاد زد: " خفه شو... خفه شو..." مادر که شاید انتظار چنین حرکتی را نداشت، چند ثانیه غضب آلود به پدر خیره شد و سپس با غیض آب دهانش را به صورت پدر پرتاب کرد و گفت: " خیلی پستی آرش، تو یه حیوونی!" و پدر برای این که دعوایشان بیشتر از این ادامه پیدا نکند و همسایه ها سرو صدایشان را نشوند، کتش را برداشت و از خانه بیرون رفت. من آن روزها سیزده سال بیشترنداشته و در ...