سایر منابع:
سایر خبرها
کودکان کار بازیگر تئاتر شدند!
شروع نمایش بچه ها بروشوری را بین تماشاچی ها پخش کرده اند و کما بیش در آن بخش کوچکی از زندگی واقعی شان را با تماشاچی ها قسمت کرده اند. قبل از تماشای نمایش بیشتر تصورمان از رنج سنی بازیگران نمایش این است که قاعدتا هرکدامشان نباید بیشتر از چهارده یا پانزده سال سن داشته باشند اما بر خلاف تصور ذهنی بازیگران نمایش را پنج جوان تشکیل می دهند که کوچکترین عضوشان 19سال سن دارد. بچه هایی که هر کدام در کودکی ...
بزودی با یک سریال کمدی به خانه ایرانی ها برمی گردم
، سه دونگ را خیلی دوست دارم. میزان درآمدتان چقدر است؟ آیا راضی هستید؟ من همیشه آدم راضی و قانعی بودم. خاطرم هست که در سال 74 به علت این که کفشم خراب شده بود و چیزی برای پوشیدن نداشتم؛ یک هفته نتوانستم از خانه بیرون بیایم تا این که یکی از دوستانم به عنوان هدیه تولد برای من یک جفت کفش خرید. یکی از چیزهایی که بسیار از آن راضی هستم و باعث شده شکرگذار شرایط فعلی ام باشم همین گذشته ...
خاطرات خواندنی از 60 سال جراحی/خدمت بزرگ پزشکی ایران به آمریکا
اول بود و من از پنجره وارد اتاقم می شدم. به من می گفتند که دیوانه ای و چرا در همین جا نمی مانی. در آمریکا جراحی می کردم به من می گفتند همین جا زندگی کن. حتی اساتیدم اصرار داشتند که من بمانم. فرزند آخرم خیلی علاقه داشت که پزشکی بخواند، من گفتم دیوانه ای که پزشکی بخوانی! بله زیرا بیشتر از هر چیزی پزشکی را دوست داشتم. دوباره جراحی را می خواندم و جراح اطفال می شدم و از هیچ کدام از آن ...
مجموعه اشعار آیینی ویژه ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)
...> بخند تا که ببینم شب شکوفایی همیشه داشت به همراه نغمه اش نفحات هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات دوباره با قلم و دل نشسته ام یکجا چه خوب می شود امشب غزل سرایی کرد تبارک الله از این چشم دلفریب شما که از ازل با من آشنایی کرد اگرچه زشت و سیاه و بدم ولی یارا چه خوب لطف لطیفت مرا هوایی کرد میان کفر گرفتار ...
خسرو سینایی؛ موسیقیدانی که قرار بود پزشک شود!
ارکستر سمفونی تهران می نواخت و ساز اصلی او کنترباس بود. به این ترتیب از 11، 12سالگی ارتباطم با موسیقی شکل گرفت، البته موسیقی غربی. بعد از چند سال تمرین و آموزش، یکی از چند آکاردئونیست مطرح تهران شدم. سال آخر دبیرستان بودم که در مدرسه ارکستر جوانان تشکیل دادیم که اولین ارکستر غیرحرفه ای ایران بود. کم کم کار به جایی رسید که ثابت پاسال که مدیر یک تلویزیون غیردولتی بود، از ما دعوت کرد هفته ای ...
از فضای مجازی دلخورم!
با حضور در سریال دودکش بین عموم مردم به شهرت رسید و در کنار کمدین هایی مانند هومن برق نورد و بهنام تشکر خوش درخشید. در سری دوم سریال دودکش که با نام پادری از تلویزیون به نمایش درآمد نیز حضور داشت. با این بازیگر که به گفته خودش در کنار بازیگری که حرفه اش است، عاشق خانه داری و آشپزی هم هست، درباره زندگی و چگونه کنار آمدن با مشکلات هم صحبت شدیم. از کودکی تان بگویید و این که در ...
مسن ترین فرد جهان، یک ایرانی است!+عکس
پایگاه خبری ریشه : در این میان اخیرا مسئولان سرشماری اعلام کردند مردی در کردستان زندگی می کند که 15 سال هم بیشتر از این سن عمر کرده است. آنها احمد صوفی را با 135 سال سن به عنوان سمن ترین فرد ایرانی معرفی کردند. در این مطلب چند ساعتی میهمان خانه این مرد سقزی شدیم تا با زندگی مسن ترین فرد ایرانی و مسن ترین مرد جهان از نزدیک آشنا شویم. برای انجام این مصاحبه پسر اول آقای صوفی و عروسشان به عنوان ...
برای بازی در نقش فرح تردید داشتم
در مصاحبه ای گفته بودید یک بار که برای بازدید از پشت صحنه مجموعه تبریز در مه رفته بودید، آقای ورزی نوع لباس پوشیدنتان را دیدند و همانجا شما را برای بازی در نقش فرح دیبا انتخاب کردند. تا قبل از این ماجرا کسی متوجه شباهت شما با این شخصیت شده بود؟ واکنش خودتان چه بود؟ بیش از هر چیز تعجب کردم. فکر می کنم چهره واقعی ام ممکن است فقط در برخی زوایای محدود شباهت هایی را با چهره فرح داشته باشد. در کل من خیلی هم شبیه او نیستم. فرم صورت هایمان متفاوت است. وی بینی ای پر و کوتاه دارد و در عوض بینی من بلند و کشیده است یا صورتش گردتر است و فاصله چشم ها تا ابروهایمان هم با هم تفاوت دارد. با این حال مدل سیاه بودن چشم هایمان یا برقی که در آن هست، با هم شباهت دارد و لذا شباهت هایمان فقط در برخی جزئیات است. نمی دانم آقای ورزی در آن نگاه چه چیزی را در من دیدند که متوجه این شباهت شدند، اما بعد از این که گریم شدم و چهره پردازی روی صورتم انجام گرفت، خودم هم واقعا تعجب کردم و از این همه شباهت به حیرت آمدم! در همه مجموعه های تاریخی تا پیش از این گرچه بیشتر ایفاگر نقش شخصیت های واقعی بودید، اما هیچ کدامشان اهمیت و حساسیت نقش فرح را نداشتند. به هر حال این شخصیت هنوز در قید حیات است و رویدادهای زمان و خیلی هم از حافظه مردم و بخشی از تماشاچیان سریال دور نیست. این موضوع سختی ایفای نقش را برایتان دوچندان نمی کرد؟ برای بازی در این نقش اضطراب نداشتید؟ اتفاقا چرا. من در سال های مشروطه در نقش عزت الدوله، زن امیرکبیر بودم و در تبریز در مه هم شخصیت مریم شیرازی را که رئیس حرمسرای فتحعلی شاه بود، ایفا می کردم. هر دوی این نقش ها را خیلی دوست داشتم. برای بازی در نقش فرح تا پیش از امضای قرارداد واقعا تردید داشتم، اما بعد از این که قرارداد را بستم و همه چیز نهایی شد دیگر جایی برای پشیمانی نمی دیدم. فقط نهایت تلاش و توانم را به کار بردم تا این شخصیت را بدرستی ایفا کنم و از تصویری که در اذهان است به دور نباشم. سراغ فیلم ها و تصاویر مستند موجود از فرح دیبا هم رفتید؟ بله. فرح تنها همسر شاه است که از او اینقدر فیلم و مصاحبه مستند وجود دارد و آقای ورزی این منابع را برای مشاهده و تحقیق در اختیارم گذاشتند. جالب این که در جریان این تحقیق ها خودم هم با تاریخ معاصر ایران بیشتر آشنا شدم و آگاهی ام بالاتر رفت. خودتان با کدام بخش از زندگی و شخصیت فرح ارتباط بیشتری برقرار کردید و برایتان تاثیرگذار بود؟ بازی در قسمت های مربوط به خروج از ایران واقعا برایم سخت بود و اذیت شدم. اصولا بازیگری هستم که خیلی با نقش هایم یکی می شوم. برای بازی در این سکانس هم در قالب فرح فرورفتم؛ خودم را زنی دیدم که باید کشورش را برای همیشه ترک کند، آینده اش نامعلوم است و حتی مشخص نیست خودش، همسر و فرزندانش بتوانند کشور را ترک کنند یا خیر. این صحنه از تلویزیون هم زیاد تکرار شده و اگر دقت کنید فرح برخلاف غرور همیشگی اش کاملا ناراحت است، صورتش بشدت ورم کرده و نشان از خستگی او دارد. گریم شما هر بار چقدر طول می کشید؟ قطعا طراحی این چهره کار آسانی نبوده است. بله، هر مرتبه فقط چیزی نزدیک به سه ساعت طول می کشید تا آرایش و سایه چشم هایم انجام شود! هر روز صبح به طور همزمان دست چند نفر روی صورتم بود، یکی موهایم را می کشید، یکی بینی ام را می چسباند و... تکرار همه این شرایط در هر روز واقعا می تواند آدم را دیوانه کند، اما به هر حال من بازیگرم و وقتی قراردادی را امضا می کنم، باید به همه سختی هایش هم تن دهم. به خودم یادآوری می کردم که این شرایط روزی آرزویم بوده است و حالا جایی برای شکایت کردن نیست، چون تحمل این شرایط وظیفه ام بود. در کنار گریم، لباس های خاصی هم داشتید؛ راه رفتن و بازی با این لباس های مجلل دشواری هایی هم دارد. خوب شد گفتید. اجازه بدهید به خاطره ای اشاره کنم. به تقلید از لباس های فرح، دامن مشکی رنگ و راسته ای را برایم دوخته بودند که به دلیل رنگی که داشت، با بسیاری از لباس ها سِت می شد و لذا این دامن را در صحنه های بسیاری می پوشیدم. در کنارش چون فرح از من قدبلندتر است، کفش ویژه ای هم با پاشنه ای از جنس تخته برایم درست کرده بودند که باید از اول صبح می پوشیدم و همراه با آن لباس ها در صحنه این طرف و آن طرف می رفتم و غذایم را می خوردم و در واقع فقط لباس ملکه ها را داشتم و بقیه کارهایم را باید خودم انجام می دادم. یک بار از قضا قدمم را اشتباه برداشتم و از آنجا که دامنم تنگ بود، به هوا پرتاب شدم و واقعا برای یک لحظه در آسمان پرواز کردم! قصه های اینچنینی برایم در پشت صحنه زیاد اتفاق افتاد و یک بار هم می خواستند لباسم را بر تنم اتو کنند که پوستم سوخت. گویا در ابتدای بازی در این نقش دچار بازخوردهای عجیبی از جانب برخی کاربران فضای مجازی هم شده بودید. دلیل این قضیه چه بود؟ واقعا نمی دانم. این اتفاقات مربوط به زمانی بود که من تازه قراردادم را بسته بودم و ناگهان مورد هجمه ای بی سابقه قرار گرفتم. کاربرانی می آمدند و بدون این که هنوز بدانند نقش آفرینی من در این مجموعه چیست، برایم نظرات توهین آمیزی می گذاشتند. یکی گفته ب ...
سندی با ارزش در باره چند بنای تاریخی یزد در قرن دوازدهم هجری
هنرنمایی ادبی یک دبیر، با محتوای نسبتا با ارزش در وصف صفویه، شاه سلیمان و شماری از بناهای یزد است. عرفان یزدی نویسنده المواهب السنیه فی المدائح العلیه (ذریعه: 23/241) در خدمت میرزا شفیع، وزیر یزد بوده و زمانی که این متن نوشته شده، هفت سال از دوره وزارت او در یزد می گذشته است. به جز مقدمه ادبی آن، و ستایش نامه ای که از سلسله صفوی و شخص شاه سلیمان دارد، محتوا را در دو بخش می توان دانست: نخست ...
آغاز هر روز با فرمول یک
فرمول یک، با همان ساختار برنامه صبح بخیر ایران تولید می شود؛ یک برنامه ترکیبی شامل آیتم هایی چون گفت وگو و گزارش های مردمی و آموزش ها و اطلاع رسانی های کاربردی، اما در این برنامه از هر امکانی بهره گرفته می شود که شاد تر و جوان پسندتر از سایر برنامه ها باشد. تماشای طلوع از تپه صبا تپه صبا، بخشی از مجموعه سازمان صداوسیماست که چشم اندازی سبز و زیبا دارد؛ برنامه های زیادی از استودیوهای ساخته شده روی این تپه یا فضای باز آن به مخاطبان ارائه شده که از آن جمله می توان به رنگین کمان ، صبح بخیر ایران ، به خانه بر می گردیم ، روزآمد ، به من بگو چرا ، عطر عاشقی ، تا نیایش و بسیاری برنامه های دیگر اشاره کرد که حالا فرمول یک هم به آنها اضافه شده است. در یکی از استودیوهای تپه صبا، دکوری تازه برای فرمول یک، طراحی شده که خیلی ویژه نیست، اما فعلا برنامه از آنجا به مخاطبان ارائه می شود و گروه تولید، برای فضای باز اطراف استودیو هم نقشه هایی کشیده اند و قرار است طراحی ویژه ای برای آن داشته باشند. شاید در آینده ای نه چندان دور، به عنوان تماشاگر بتوانیم از زیبایی های طبیعی تپه صبا لذت ببریم و به واقع زنده بودن فرمول یک را حس کنیم و شاید هم فرصتی دست داد که طلوع خورشید را بر فراز این تپه تماشا کنیم. پنج بعلاوه یک هر قسمت از فرمول یک، درست بعد از پایان قسمت بعدی و در یک صبحانه کاری متولد می شود. بعد از هر برنامه گروه نویسندگان این برنامه شامل حامد فرحبخش به عنوان سرپرست، امین محمدی، فریور خراباتی و جعفر پاک زاد گرد هم می آیند و با هدایت افشین حسین خانی که پیش از این برنامه صبحگاهی ویتامین3 را کارگردانی کرده و در کنار علی زاهدی، تهیه کننده برنامه بعضیا بوده، برای برنامه روز آینده تصمیم گیری می کنند. علی ضیا نیز بخشی از این اتاق فکر است با این تفاوت که او باید طرح ها و ایده های این برنامه را در مقابل دوربین اجرا کند. ضیا در این خصوص به جام جم می گوید: همه چیز حتی طنزها و شوخی های برنامه در این اتاق فکر طراحی می شود. درباره هیچ چیز انفرادی تصمیم نمی گیریم؛ هر آنچه در برنامه می بینید، محصول همفکری و تعامل در اتاق فکر برنامه است؛ از دیالوگ های من تا طنزها و شوخی ها. توشه ای برای هر روز در برنامه فرمول یک،بخش های کارشناسی بر مبنای نیاز مخاطبان طراحی شده است و براساس اظهارات تهیه کننده، تلاش شده که بخش های کارشناسی برنامه کاربردی شود. افشین حسین خانی می گوید: مخاطبان ما چند دسته اند: دانش آموزان، کارمندان و کسانی که صبح ها آماده می شوند که به محل کار یا تحصیل بروند و خانم های خانه دار که همسر و فرزندانشان را برای رفتن از خانه آماده می کنند. این مخاطب از ابتدای صبح نیاز به اطلاعات کاربردی دارد و می کوشیم این نیاز را برآورده کنیم. فرمول یک هر روز هفته به یکی از موضوعاتی اختصاص دارد که مخاطب امروز با آنها سر و کار دارد؛ فضای مجازی، مد و لباس، سینما و فرهنگ و موضوعات دینی و مذهبی که با حضور کارشناسان در فرمول یک بررسی می شود. البته مثل هر برنامه روزانه ای، اتفاقات روز جامعه، مناسبت ها و رویدادها هم سهم خودشان را از این برنامه دارند. سریع مثل فرمول یک اگر قرار باشد برنامه صبحگاهی شبکه یک پر از انرژی، نشاط و هیجان باشد و همچنین سرعت یکی از مولفه های اصلی آن به شمار بیاید، احتمالا بهترین اسم برای چنین برنامه ای فرمول یک خواهد بود؛ این چیزی است که افشین حسین خانی به آن اعتقاد دارد و می کوشد به آن عمل کند. این کارگردان توضیح می دهد: سرعت در این برنامه کاملا محسوس است. با طراحی بخش های مختلف، ریتم برنامه را افزایش داده ایم. در هر قسمت پنج بخش داریم، سه مهمان و یک کارشناس بعلاوه میان برنامه های متعدد. گرچه هنوز برخی گفت وگوها به اندازه کافی سریع پیش نمی رود، کارشناسان هر روز با حوصله و از سر صبر مباحث روز را مطرح می کنند، بخش ها ساختار کلاسیک دارند و از تکنیک های بصری به همان کیفیتی که در سایر برنامه های تلویزیون شاهدیم، در فرمول یک استفاده می شود. افشین حسین خانی اما بر این عقیده است که با وجود علی ضیا و البته تنوع در بخش ها،فرمول یک به برنامه ای با ریتم تند تبدیل شده است. جوانی به وقت صبح علی ضیا از نسل مجریان جدید تلویزیون است که به نظر نمی رسد اعتقادی به معیارهای مجریان قدیمی و سنتی تلویزیون داشته باشد. از نگاه او، زبان و رفتار معیار در رسانه همان چیزی است که در جامعه دیده می شود. ضیا خودش را تربیت شده رادیو جوان و شبکه سه می داند و می گوید: معیارم این است که شبیه مردم باشم. هر قدر ادبیاتم، حرف هایی که می زنم و رفتارم بیشتر شبیه مردم باشد، فاصله ام با مخاطب کم می شود. جامعه متفاوت شده و به نظرم امروز مردم به قدری رشد کرده اند که دیگر نخواهیم از بالا و رسمی با آنها حرف بزنیم. براساس اظهارات این مجری جوان، او در رادیو دوره های موسیقی، فن بیان، شعرخوانی و حافظ شناسی را پشت سر گذاشته و در زمینه های متعددی آموزش دیده است و درنهایت همه این آموزه ها بعلاوه ویژگی های شخصی و ذاتی او به شکل گرفتن کاراکتر حرفه ای علی ضیا به همین ویژگی هایی که شاهدش هستیم، منجر شده است. علی ضیا علاوه بر این که مسئولیت دارد به پویایی برنامه فرمول یک کمک ...