سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف تلخ دختر دانشجو به قتل شوهرش سپهر
... مشکلات زندگی اکثر افراد زمانی پیش می آید که دوستان ناباب دارند یا همسرشان مرد بد و یا نادرستی است، ولی مشکلات من از جایی شروع شد که با یک مرد بسیار خوب و سر به زیر ازدواج کردم. 22 ساله بودم که با سپهر آشنا شدم. او یکی از پسر های سر به زیر و درسخوان دانشگاه بود. از ترم اول کم و بیش او را در دانشگاه دیده بودم و چیزهایی از او شنیده بودم، ولی به دلیل این که رشته هایمان با هم فرق داشت ...
دردسر تعصب داماد روی خواهرزن تنها / شوهرم رفت و آمدهای خواهرم را زیر نظر دارد!
مدت زندگی خودمان هم به خاطر خواهرم از هم پاشیده و من و علیرضا هر شب سر این موضوع با هم دعوا داریم. خودم هم خسته شده ام و دیگر نمی خواهم در کنار شوهرم زندگی کنم. در ادامه شوهر این زن گفت: آقای قاضی بعد از مرگ مادرزنم من به عنوان داماد بزرگ خانواده باید مسئولیت زندگی خواهرزنم را به عهده می گرفتم. نمی توانستم او را به حال خودش بگذارم. من مرد متعصبی هستم و برایم قابل قبول نیست خواهرزنم که یک ...
الهام حمیدی: حال سینما خوب است؛ اما نه برای همه!
و شما قبول نمی کردید یا چه؟ من در سینما برای نقش نسرین تحسین شدم؛ نامزدی جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما. با اینکه خیلی ها معتقد بودند نقش شایسته دریافت جایزه است اما چون فیلم چند سیمرغ گرفت از جمله در بخش بهترین بازیگر مرد برای آقای رایگان، نقش زن مکمل را به من ندادند. خیلی ناراحت شده بودم و برایم مهم بود در نخستین کار جدی کارنامه ام در سینما جایزه بگیرم. البته سال بعد تندیس خانه ...
تهدیدم کرد گفت اگر طلاق بخواهی می گویم از مرد دیگری باردار شده ای و....
به درد تو نمی خورد و نمی توانی با او زندگی کنی. اما انگار کر و کور شده بودم و حرف هایشان را نمی شنیدم. از خواستگاری تا ازدواج فقط سه ماه طول کشید و بعد هم رفتیم زیر یک سقف. الان که فکر می کنم می بینم چقدر ناپخته رفتار کردم. سه ماه برای آشنا شدن کافی نبود. نمی دانم با خودم چه فکری کردم که عجولانه تصمیم به ازدواج گرفتم. آن طور که سحر توضیح می دهد، از فردای روز عروسی شان اخلاق و رفتار شاهین ...
قتل پدرزن به خاطر خشم از همسر
همین دلیل دیر به خانه پدرزنم رسیدم. وقتی وارد خانه شدم، همسرم به دلیل اینکه دیر به آنجا رسیده بودم، عصبانی بود. دعوایمان شد و من از خانه بیرون رفتم. بیرون از خانه چشمم به ماشین پدرزنم افتاد؛ از عصبانیت شیشه های ماشین را شکستم. عباس با عصبانیت به کوچه آمد تا دلیل شکستن شیشه ماشینش را از من بپرسد؛ بحثمان بالا گرفت. در ماشین خودم را باز کردم و درون داشبورد چاقویی را که دوستم شب گذشته در ماشین جا گذاشته ...
کارتن خواب ها چه می گویند؟
هایی که می گوید را آن هایی که حال و روز درست و درمان تری دارند تایید می کنند. شاید هم بر اثر شیشه باشد ؛ نمی دانم! ساعت از 9 شب گذشته... ساعت از 9 شب گذشته. این روزها سرمای هوا استخوان سوز نیست اما آزاردهنده است. نشانی به دست در منطقه ای از جنوب شرق تهران به دنبال مرکز نگهداری کارتن خواب ها می گردیم. پیش از آن که تابلوی مددسرای خاوران را کمی بعد از شهرک رضویه در حاشیه اتوبان ...
6کشته درانتقام خونین/400میلیون تومان برای بخشش داماد اعدامی/آخرین وضعیت قاتل ستایش/پلیس درجست و جوی قاتل ...
شب به دلیل اینکه دیر به خانه پدرزنم رسیدم با همسرم جر و بحث مان شد. وقتی دعوا بالا گرفت من که بسیار عصبانی شده بودم به طرف کوچه رفتم و شیشه خودروی پدرزنم را شکستم.وقتی پدرزنم به کوچه آمد و از جریان مشاجره من و همسرم با خبر شد سعی کرد من و همسرم را آشتی دهد اما به او گفتم که نباید دخالت کند. پدر زنم هم عصبانی شد. بعد هم به خاطر شکستن شیشه ماشین اش با هم دست به یقه شدیم و نمی دانم چه شد که رفتم سراغ ...
مقام و فضایل کریمه اهل بیت (س)
تن از عزیزان خود را در این ستیز از دست داد و خود نیز پس از هفده روز در قم وفات یافت). این حرکت، مانند حرکت حضرت ابی عبدالله است که آغاز حرکت، با سیدالشهدا و ادامه آن با حضرت زینب(س) بود. اینکه هجرت امام رضا(ع) از مسیر بصره اهواز فارس به مرو صورت گرفت و هجرت حضرت معصومه یک سال بعد، از مسیر دیگری انجام شد، می تواند علت مهم تری داشته باشد و آن این است که معصومین (علیهم السلام) می خواستند ...
یار 58 ساله آیت الله هاشمی .../ اولین همسر رییس جمهور که در پاستور صاحب صندلی شد
ماجرا را این گونه شرح داده است: خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخش های شهرستان رفسنجان در کرمان) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم، حدس زدم که موضوع درباره ازدواج من است. خانم جون گفت: عفت جان ...
روزی 6 ساعت خیره شدن به تکراری ترین تصویر دنیا!
توانیم ادامه دهیم. کار ما، کار تیمی نیست، ما ساعت ها تنها در کابین می نشینیم و راهبری می کنیم. علاقه و عشق باعث می شود کار را پیش ببریم. اگر افراد صرفا برای کسب معاش وارد این کار شوند، بعد از مدتی از کار زده می شوند. همیشه نیازهای مالی تعیین کننده نیستند، نیازهای روانی هم هست. از لحاظ ذهنی خسته می شویم، اما زمانی که مسافری هنگام خروج به کابین می زند و خسته نباشید، می گوید خستگی کل روز از تن مان به ...
روستای زرگر در قزوین؛ میراث رومانوها در ایران
که می گوید زبان رومانو را می فهمد اما نمی تواند به این زبان صحبت کند: در خانه ما به زبان فارسی صحبت می کنند، ما هم از بچگی این زبان را یاد نگرفتیم، البته متوجه می شوم که چه می گویند اما خودم نمی توانم جمله بندی و صحبت کنم. آن طور که محمد می گوید بسیاری از خانواده ها در روستای زرگر با بچه هایشان به زبان رومانو حرف نمی زنند. این فاصله گرفتن از زبان مادری و جایگزینی تدریجی زبان فارسی در خانه های ...
بازگشت به زندگی با خرید خانه برای مادر زن
مرگ فاصله بگیرد. روز گذشته این پرونده برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم بار دیگر روی میز هیئت قضایی شعبه چهارم به ریاست قاضی عبداللهی قرار گرفت. بعد از قرائت کیفرخواست و شرح دوباره ماجرا، متهم در آخرین دفاع گفت: من به کارم علاقه داشتم و خودم را نسبت به مشتری هایم متعهد می دانستم. آن شب به خاطر سفارش یکی از مشتری ها مجبور شدم دیرتر به منزل پدر زنم بروم. اگر آن شب خانواده همسرم بزرگ تری می ...
چهارصد میلیون تومان برای بخشش داماد اعدامی
جسد مرد 48 ساله ای به نام اکبر روبه رو شدند که با ضربه چاقوی دامادش جان باخته بود.داماد 30 ساله که خود را به پلیس معرفی کرده بود در بازجویی ها به کارآگاهان گفت: همسرم با من تماس گرفت و خبر داد که به خانه پدرش رفته و از من هم خواست شب و موقع برگشت از سرکار به آنجا بروم.اما آن شب به دلیل اینکه دیر به خانه پدرزنم رسیدم با همسرم جر و بحث مان شد. وقتی دعوا بالا گرفت من که بسیار عصبانی شده بودم به طرف ...
آوارگی مردمانی به جرم حاشیه نشینی/سقفی که در چله زمستان ویران شد
کوچک برای خودمان آن هم با خون دل خوردن درست کنیم ، حال مسئولین دولت از راه می رسند و آن را بر سر من و خانواده ام ویران می کنند. یکی از همسایگان که شاهد ماجرا بود می گوید صبح خیلی زود بود که ماموران یگان ویژه مثل مور و ملخ از در و دیوار مردم بالا می رفتند ، بلدوزر و تراکتور آورده بودند و برخی نیز در خانه ها در می زدند وقتی به خانه این همسایه رسیدیم دیدیم بچه ها بدون لباس و با ترس و وحشت ...
چه بر سر تازه عروس نوجوان در خانه داماد آمد؟ + عکس
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، عصر 28 فروردین ماه سال 89 اصغر27ساله که تنها 10 ماه از ازدواجش با فاطمه 16ساله گذشته بود وقتی از محل کارش به خانه پدرزنش در سلطان آباد برگشت فاطمه را مقابل چشمان مادر و پدرش با ضربات متعدد چاقو کشت و گریخت. این تازه داماد ساعتی بعد بازداشت شد و بهجنایت خانوادگی به خاطر سوظن اعتراف کرد. اصغر در شعبه 71 دادگاه کیفری سابق استان تهران با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم ...
مجلس درگذشت بود یا یک همایش سیاسی؟
اتاق پزشک قانونی انداختیم. از همه دردناک تر وضع برادر تختی بود. او نمی دانست چه می کند ... داد و گریه می کرد، فریاد می زد و بالاخره نمی دانست در مقابل این مصیبت بزرگ جه باید بکند و توکلی پدر شهلا زن تختی با فریاد و گریه از او یاد می کرد. درباره مرگ جهان پهلوان شایعه فراوان بود. خیلی زیاد. می گفتند هنوز همسر تختی از مرگ او خبر ندارد و عده ای می گفتند که تختی مدت ها بود که از زندگی خسته شده بود. و با ...
خروش کاوه ضدانقلاب را زمین گیر کرد
.... بعد از این موضوع محمود هیچ وقت به آن ها جنس نفروخت. *علاوه بر مربی گری، مسئول کمیته تاکتیک هم بود. از آموزش ایست و بازرسی گرفته تا آموزش جنگ شهری و کوهستان را باید درس می داد. همه هم بصورت عملی. یک روز بهش گفتم: تو که این قدر زحمت می کشی، کی وقت می کنی به خودت و خانواده ات برسی؟ گفت: حالا وقت رسیدن به خانه و خانواده نیست. مکثی کرد و ادامه داد: مگه نمی بینی دشمن تو کردستان و ...
حفظ وزن از کم کردن آن مهم تر و سخت تر است
مسیر زندگی اش با این کاهش وزن به کل تغییر یافته و از حالت ناامیدی، تنهائی و افسردگی به محیط پر جنب وجوش دانشگاه قدم گذاشته است. ● دیگر خسته شده بودم در مهر ماه سال 89، 26 ساله بودم و با 160 سانتی متر قد و وزنی معادل 105 کیلوگرم تصمیم به لاغر شدن گرفتم به طوری که حالا با 32 سال سن و 60 کیلوگرم وزن دارم. ازدواج نکرده ام و قبل از کاهش وزنم تحصیلات دانشگاهی نداشتم تا این که با کم شدن وزن ...
11 شب بود که پدر زنم را با چاقو زدم / این مرد از اعدام گریخت + عکس
به گزارش رکنا، حمیدرضا شش سال قبل وقتی که تنها دو سال از ازدواجش گذشته بود پدر همسرش را به دنبال درگیری خانوادگی با دو ضربه چاقو در مقابل خانه شان در میدان بهاران ابوذر کشت و تسلیم شد. این مرد 36 ساله که به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شده و حکم صادره در دیوان عالی کشور تایید شده بود بعد از شش سال توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و از قصاص رهایی یابد . حمید رضا دیروز از ...
یک دیوانگی شاعرانه
قدر خسته ام که حوصله شان را ندارم، دعوایشان می کنم، با آنها بدخلقی می کنم، سرشان داد می کشم، نمی گذارم بازی کنند یا تلویزیون ببینند و وادارشان می کنم کارهایی را انجام دهند که می دانم اصلا دوست ندارند. این من هستم، مادری که حتی گاهی خودم را هم به اندازه کافی نمی شناسم. اینها چیزهایی نبود که روزهایی که حامله بودم، درباره شان فکر می کردم. هیچ وقت فکر نمی کردم روزی که من را مامان صدا زد، لحظاتی هم فرا ...
جلسه نقد و بررسی رمان پرسه در خاک غریبه
. در روز های آخر که در شهریور و مهر بود، همه ی خانه ها رفته بودند و هیچ گلی در شهر وجود نداشت. در این میان برای یک شهیدی، گل کاکتوس خاردار را روی جنازه قرار دادیم و به عقب فرستادیم. از آن روز به بعد به آن گل، گل سیمین می گفتیم چرا که سیمین همان روز آن گل را برای من آورد و همان روز نیز شهید شد. نگاه انسانی یعنی این که به راحتی می توان بدی ها را زدود و زندگی را زیبا دید و زیبا زندگی کرد. ...
دختر خوانده ام هوویم شد!
رو نگه دارم! اگه می دونستم ناراحت می شی بهت چیزی نمی گفتم!" لبخندی زدم و گفتم: " ناراحت بشم؟ الان تو دلم عروسیه! آقا بهادر مرد و رفت دنیای حقّ امّا اونقدر باید اونجا آویزون بمونه تا من هم برم و عذاب کشیدنش رو با چشمای خودم ببینم! من همون روز هر دوشون رو واگذار کردم به خدا و یقین دارم سیمین هم چوب کاراشو خواهد خورد!" از شنیدن خبر فوت بهادربسیار ناراحت شدم امّا از حرصم به روشنک گفتم که ...
دامادی که پس از عقد فهمید عروس خانم زیبا نیست! کاش روز خواستگاری تعارف نمی کردیم!
مرد جوان نه راه پس دارد و نه راه پیش. از کاری که کرده بشدت پشیمان است و نمی داند افتضاحی را که بالا آورده چطور درست کند. حتی جرات ندارد به کلمه طلاق در ذهنش فکر کند، چه برسد به این که آن را بر زبان بیاورد. از وضعیتی که با ندانمکاری خودش درست کرده خسته شده و خوب می داند دیگر توان ادامه اش را ندارد. مهربانی و متانت همسر دست و پایش را بسته و روی آن را ندارد که بگوید بیا از هم جدا شویم، چون زن ...
گفت وگوی منتشرنشده وردی نژاد، دعایی، مهاجری، شریعتمداری و کرباسچی با آیت الله هاشمی/همه خاطراتم قابل ...
که پیش می آید جامعه نمی تواند تحلیلی درست بکند. یکی از وظایف مهم شما ها اینجا این است که واقعا زمینه این اثرپذیری جامعه را بسوزانید. من فکر می کنم یکی از ادله ای که آمریکایی ها کرده اند همین بحث های بزرگ کردن مشکلات است که باب روز روزنامه ها و تریبون ها شده و شعاری است. مشکلات را بزرگ جلوه می دهند و این آن ها را به این فکر انداخته است که ایران به یک هل دادن نیاز دارد که تسلیم بشود و اگر ...
حرفهای شنیدنی مطبوعات در فردای تشییع آیت الله
زندگی های پرهیاهوی سیاسی است. کیست که اشتباه نکند؟ اما اشتباه سیاست مدار همواره بزرگ نمایی می شود و جامعه و مخالفان، بی رحمانه با آن برخورد می کنند و این بزرگ ترین رنج یک سیاست مدار و بسیار رقت آور و ترحم بر انگیز است. نزد دشمنانِ زیرک و عوامِ محروم از منافع دنیوی، هاشمی صاحب برج و باروها و ملک و املاک فراوان بود و باغ های پسته و راغ های خجسته، داغ های برجسته ای بر پیشانی او زده بود که او ...
سرگذشت تلخ دختران کم سن که بیوه شده اند
روی زمین از خستگی بیهوش شده اند و پسر یک ساله اش امیرمهدی. مدام می گوید: خب من خوشگل نیستم. شهری هم نیستم، برای همین طلاقم دادند. دفعه اول زن یک مرد 40ساله شدم، 12سالم بود. معتاد بود، طلاق گرفتم. 14سالگی عقد پسرعمویم شدم، بعد از یک سال گفت زشتم و من را نخواست. این آخری تهرانی بود و خانه ای در خیابان قزوین داشت. 55 ساله بود و از همسایه ها زنی جوان و روستایی خواسته بود. آمد خواستگاری، گفت دماغت را ...
روایت یک زن ایرانی از زندگی در سوییس
من یکی زن محجبه هستم که از 20 سال پیش به اجبار وارد سوییس شدم و تا امروز در این کشور زندگی می کنم. منظورم از اجبار این است که آمدنم به اینجا به خواست خودم نبود. به گزارش ماهنامه زنان و زندگی، شغل همسرم از خیلی سال قبل ایجاب می کرد که در سوییس باشد و من موقع خواستگاری درست نمی دانستم او مقیم سوییس است و فکر می کردم به صورت موقت به این کشور می اییم و بالاخره یک روز بر می گردیم ایران ...
آقا فرمودند مزیت کتاب رویای نیمه شب این است که یک اتفاق حقیقی به شکل رمان روایت شده/برای نوشتن این رمان ...
حضرتعالی برخوردار شوم. این جلسه پنج شنبه شب شانزده دی سال 1395 برگزار شد. آقای مؤمنی روز سه شنبه چهاردهم دی ماه به من زنگ زد که چنین نشستی هست و 20 نفر از شاعران، نویسندگان و فعالان فرهنگی حضور دارند و شما هم هستید. خوشحال شدم و تعجب کردم. صبح پنج شنبه به قم و زیارت رفتم و سپس به حوزه هنری آمدم. ساعت 4 بعد از ظهر آقایان قزوه، مؤمنی و امیری اسفندقه به حوزه هنری آمدند و آنجا جمع شدند. از ...
مسئولیت اجتماعی ما برای ایجاد زندگی شادمانه
از میدان آزادی تا میدان امام حسین عزاداری می کنند و هیچ حادثه ی ناگواری هم برای کسی اتفاق نمی افتد، اما حالا عکس این را در نظر بگیرید. فرضاً بازی دو تیم پرطرفدار فوتبال است و بزرگ ترین ورزشگاه ما که ورزشگاه آزادی است، اگر کامل پر شود، می شود صد هزار نفر جمعیت که تازه اندازه ی میدان آزادی تا سر خیابان بهبودی هم جمعیت نیست. آخر بازی دو اتوبوس آتش می زنند، آن قدر دعوا می شود بین هواداران که هفت هشت ...
پرسه چند ساعته در میان فقرای خیابان ولیعصر
به گزارش صبحانه ، شرق نوشت : برنامه این بود برویم سراغ گدایان و متکدیانی که در اصلی ترین خیابان شهر، هر روز و هر ساعت می بینیم شان؛ اما کمتر توجهی به آنها داریم. دلیلش هم ساده بود؛ به نظر می رسد آنها خیلی هم اهل دروغ و دغل نباشند، به نظر می رسد این زمستان، آنها را هم آن قدر تحت فشار گذاشته که مجبور هستند برای سیرکردن شکم شان، دست جلوی دیگران دراز کنند. این گزارش اما برای سوگواری و دلسوزی نوشته ...