سایر خبرها
همایون شجریان کاندیدایِ خواندنِ آثار به جا مانده از خرم؛ یک قرن خاطره بازی با همایون
استعداد زیادی در موسیقی دارد و می خواهد ویلن یاد بگیرد. صبا هم مرا صدا کرد و گفت: دستت را ببینم باباجون!... البته از همان اول تا آخرین روزهایی که خدمت شان می رسیدم با همین لفظ بابا جون صدایم می کرد. حتی آن وقت ها که ویلن یک و تکنواز ارکسترش شده بودم. وقتی صبا دست هایم را دید تا بررسی کند انگشتانم آمادگی نواختن ویلن را دارند یا نه؛ آدرسِ یک مغازه ویلن فروشی در خیابان بهارستان را ...
من عفت مرعشی، همسر سیاست مدار نامی ایران زمین؛ مردم مرا با دو روایت سالهای 58 و 88 می شناسند
برای عذرا و اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از اینکه نظر مرا بپرسد، قبول کرده است؟ خانم جون زن مهربان و دلسوزی بود. خجالت می کشیدم بیشتر اعتراض کنم. - خانم جون، حرف من همین است. آقام نباید بدون مشورت با من قبول می کرد. مگر من روی دست شما ماندم که اینجوری برخورد می کنید؟ - عفت جان! حرف تو درست است. اما پدرت را که می شناسی، کاری بدون دلیل و مصلحت انجام ...
خاطرات خواندنی رهبر انقلاب از شهید نواب صفوی
نواب صفوی برای من، خیلی جاذبه داشت و به کلی مرا مجذوب خودش کرد. هر کسی هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نواب صفوی میشد؛ از بس این آدم، پرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمنا شجاع و صریح و گویا بود. من میتوانم بگویم که آن جا به طور جدی به مسائل مبارزاتی و به آنچه که به آن مبارزه سیاسی میگوییم، علاقه مند شدم. البته قبل از آن، چیزهایی میدانستم. زمان نوجوانی ما با اوقات "مصدق" مصادف بود. من ...
ناگفته های زیادی از جنگ مانده است / نباید به جنگ نگاه سیاسی داشت / خاطرات و یادداشت هایم را سوزاندم
...، از رویش می گذشتیم. هر چه فکر می کردم، به نظرم نمی آمد که بتوان از این تصویر، داستانی خلق کرد. در لم یزرع هم تصویر اصلی، کشتن پسر بود به دست پدر. به نظر می آمد نشود و نتوان آن را درست در آورد در زمانه حاضر. در طول نوشتن هر دو کار، بارها و بارها ناامید می شدم و به خود می گفتم بیخودی به چیزی چسبیده ای که اصلاً به درد نمی خورد... داستان اخیر هم چنین فضایی دارد و فعلاً بین صفر و 100 در نوسان است ...
مشفق کاشانی؛ از وارثان آب و خرد و روشنی
غزل معاصر بود، با چکامه هایی سرشار از تری و ترانگی و ترنم. امروز نیز آثار گرانسنگ و ارجمندی که از آن بزرگ برای ما به یادگار مانده است، میراثی عظیم و ماندگار برای شعر و ادب پارسی است. وجود پر برکت غزل - مردی چون او، نشانه باروری و بالندگی شجره طیبه شعر پارسی و سندی روشن بر اصالت و نجابت ادبیات سربلند ما بود. استاد مشفق، به اذعان و شهادت بزرگانی که در زمان حیات پربرکتش، توفیق هم نفسی و هم ...
حجت الاسلام عالی: اگر انسان درکارها نیت داشته باشد؛ تمام کارهایش سجده و عبادت خواهد بود
شهوت است شهوت یکی از مصادیق و مظاهر دنیاست که انسان باید همیشه از زمینه هایش دور باشد، راه حلال را نمی گویم بلکه چیزهایی که شهوت را تحریک می کند. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: من به دختران جوان سلام نمی کنم مبادا در جواب دادن طوری باشند که دلم بلرزد؛ آیا امیرالمومنین علیه السلام مبتدی است؟ خیر با این وجود چیزی که می توان زمینه برای تحریک باشد را مراقبت می کند. تمام فقها فتوا داده اند ...
علامه مصباح یزدی از سیاست چه می خواهد؟
برای مبارزه با آنها سر کار آمد. مردم به خاطر این شعارها بود که به دولت نهم رأی دادند و حالا اینها دارند همان فسادها را به دست دیگری و با یک چک سفید که هر چه ایشان بفرمایند، اجرا می شود، انجام می دهند. (دیدار با اعضای حزب مؤتلفه، نشریه شما ، اردیبهشت 90) 5٫ گزینده ای از مواضع در آستانه انتخابات سال 92 * من در پیشگاه الهی شهادت می دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ...
روز خواستگاری گفت: می خواهم حکومت اسلامی برپا کنم
. من چادرم را روی صورتم کشیده بودم تا کسی اشک های مرا نبیند. او گفت مرگ حق است و ممکن است انسان در دریا غرق شود یا در زلزله زیر آوار بمیرد و یا در جریان یک حادثه جان خود را از دست بدهد، اما مرگ انسانی که در راه مبارزه با ظلم و ستم به خون غلتیده می شود بسیار متفاوت است. مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. شما و فرزندانم را به خدا می سپارم زیرا کسی بالاتر از او وجود ندارد. نواب از ما خواست محکم و ...
چاپ تازه پروانه ای که سوخت و سومین پرچمدار در بازار نشر
به گزارش خبرگزاری شبستان، پایگاه خبری حوزه هنری، سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما ؛ شهید سیدمجتبی نواب صفوی. این جمله ای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در وصف شهید نواب صفوی فرموده اند و از همین سخن هم می توان به اهمیت تاریخی چنین شخصیتی پی برد. حوزه هنری و انتشارات سوره مهر نیز با توجه به این مهم، دو اثر ارزنده و پرفروش را درباره این شهید راه حق به بازار کتاب عرضه کرده اند. ...
کرامات فاطمی
را ((بی بی )) صدا می زنیم ، دخترم به او گفت : من تمام اندوخته مالی خود را راضی هستم بدهم که صحت به من برگردد، اما فکر می کنم باید ناکام و با دل پر غصه بمیرم . بی بی گفت : من یک طبیب را سراغ دارم که می تواند تو را شفا دهد. گفت : حاضرم تمام پول و موجودیم را به او بدهم . بی بی گفت : تمام آنها برای خودت باشد، بدان من علویه ام و جده من زهرا(سلام الله علیها) است که پهلوی او را به ظلم شکستند، تو با دل ...
پاراگراف کتاب (104)
مرا ترک گفته است. می پنداشتم که شادی، کبوتری ست که دیگر به بام من نخواهد نشست. می پنداشتم که تنهایی، دیگر دست از جان من نخواهد کشید و خستگی، دیگر روح مرا ترک نخواهد گفت. تو طلوع کردی و عشق باز آمد، شعر شکوفه کرد و کبوتر شادی بال زنان بازگشت؛ تنهایی و خستگی بر خاک ریخت. من با توام و آینه های خالی از تصویرهای مهر و امید سرشار می شوند. کنار تو، خود را بازیافته ام، به زندگی ...
شهادت، پایان نامه اش شد
خیلی تأثیر ندارد. در رابطه با پدر شهید شدن باید بگویم هرگز چنین فکری به ذهنم خطور نمی کرد، حتی همین حالا هم فکر می کنم در خواب هستم. هرچند پدر یا مادر شهید بودن عنوان خوبی است اما بد نیست بدانید که خیلی از پدران شهدا، خودشان هم آرزوی شهادت دارند، مثل من. شاید برخی به من طعنه بزنند که چرا اجازه دادی فرزندت برود و شهید شود. به آنها می گویم اگر الان لازم باشد خودم هم برای دفاع و کمک به جبهه مقاومت ...
نیم صفحه اول روزنامه های ورزشی صبح کشور
نخورده متاسفم برا خودمون که یه نفرمیاد انقدرتعیین تکلیف میکنه البته من ازموقعی که فدراسیون اونجوری کوبیدن سربازی باعربستان حق میزبانی ایران گرفتن فاتحه همه چی خوندم .عشق است پرسپولیس نقل قول +1 #10 پرسپولیس 666666در444 2017-01-16 01:17 اولین بازی تو آذادی باید یکاری کنیم حساب کار دست کیروش بیاد از این مصاحبهاش چندتا منظور داره اول اینکه تمرکز برانکو بهم بزنه چون برانکورو برای ...
شهیدی که آیت الله مرعشی نجفی او را علمدار خویش خواند/ از کار در معدن تا شهادت در مبارزه با طاغوت
ساخته بودند که با هماهنگی ایشان پیکر شهید را آنجا دفن کردیم و پیش از آن هم خود مرحوم آیت الله مرعشی نجفی بر پیکر شهید نماز خواند. فرازی از وصیت نامه شهید خدایا! در شهادت چه لذتی است که مخلصان تو به دنبال آن هستند؟ خدایا! تو جانم دادی و جانم خواهی گرفت؛ مرا در آن صراطی گذار که هیچگاه از لحظه جان دادن غفلت نکنم. خدایا! می دانم آنچه را بخواهی انجام می دهی، پس مرا بر آن راهی بگذار که مصلحت توست. انتهای پیام/ ...
نواب صفوی را دوباره بشناسیم
در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما نواب روشن کرد. اعدام انقلابی کسروی و اعلام موجودیت فداییان اسلام بعد از شهریور 1320 و فراگیر شدن جنگ جهانی دوم، ایران نیز گرفتار شرایط دشواری شد، از یک طرف مورد تجاوز متفقین قرار گرفت، و از طرف دیگر سود جویانی قلم به مزد و اجیر، از آزادی سوء استفاده می کردند و از طریق ترویج فرهنگ غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و درصدد بودند تا آنچه ...
شهدای سرتیپ نیا و سالگرد عملیات کربلای 4و5 +عکس
. حجت ای کاش بودی و میدیدی......... دلم برای آن دستان مهربان تو و خنده های شیرین فیروز تنگ شده و گرچه همچنان بر قاب دیده و دل چون ماه تابان میبینمت ولی افسوس که چون سرابی شده ای بر افقی دوره دور و من در عطش دیدار هرجه راه میروم خسته و خسته تر از هر خسته ای شده به تو نمیرسم.... شهید حجت سرتیب نیا و شهید فیروز سرتیب نیا جزیره بوارین 21 دیماه1365 شهید حجت سرتیب نیا و شهید فیروز سرتیب نیا شهید حجت سرتیب نیا و شهید فیروز سرتیب نیا شهید حجت سرتیب نیا و شهید فیروز سرتیب نیا ...
چهارصد سال شکسپیر به روایت گلستان
عموی اخته خود به ارث برده بود و هم بر عهده اش افتاده بود مسئولیت و اجرای قرار دست نشاندگی به روس ها و واگذارکردن هفده شهر قفقاز از گرجستان تا ساحل رود ارس به دولت تزاری. همه این مسئولیت ننگین را آرام و بی خیال برعهده گرفته بود و جبران تکه تکه کردن و ازدست دادن کشور را با زن گرفتن های مکرر و فراوان خود کرده بود که عده شان از شمار شب های یک سال بیشتر بود. اسم این کتاب جلدچرمی با چنان زبان مغربی بندیق ...
اعصاب ندارد، از او فاصله بگیرید!
از من فاصله بگیرید، اعصاب ندارم! آقای محترم چرا اینقدر بی ادبی می کنی؟! آدم اینقدر بی حیا؟! خجالت بکش. زشته. دوست دارم فحش بدم، دعوا کنم، بوق ممتد بزنم، صدام رو بندازم تو حلقم و داد بزنم، دوست دارم. دلم می خواد. دیگه اعصاب برام نمونده، خسته شدم. ! رفتم اداره، الکی منو از این اتاق به اون اتاق می فرستن. یک ماهه دارم میرم و میام. خسته شدم بابا. پسرم مریضه، بردمش دکتر، میگه 10 میلیون تومن بریز به ...
روایتی خواندنی از صحنه نبرد/ حاج قاسم در محاصره؟
موضوع نجومی بگیران و حروم خوراست، اجازه می خواهم، من هم برای خودم نقلی داشته باشم از بچه های جنگ و شاگردان حاج قاسم... . چند سال قبل مشغول محاکمه ای بودم، آقایی در را باز و سلامی سپس در را بست، ظهر موقع رفتن دیدم، همان آقا نشسته دوباره سلام و گفت اجازه می دهید، وقت شما را بگیرم؟ من را می شناسی؟ گفتم به جا نمی آورم، گفت به همین زودی کربلای پنج یادت رفت؟ منم، علی محمودی، باورم نمی شد که ...
آرام طبع با پرسپولیس تمرین کرد
داشتن و رضایتشو نمیدن. شمارو خدا جماعتی رو بیارین نقل قول +6 #4 محمد 2017-01-16 11:48 ادمین جان نظرات مارم بزار نقل قول +7 #3 محمد 2017-01-16 11:47 رضایت میدند٬ نمیدند٬ میره ٬ نمیره بابا بیخیال نگهش دارید ما که دنبال دفاع چپ میگردیم چرا این که تو چنگمونه باس بره همین انصاری مگه سومین دفاع چپ ما نبود ببینید الان فیکسه خدارو چه دیدی بهش فرصت ...
حرم بان بی مزار/ روایت مدافعی در سکوت شهید شد
به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) نام شهید را خداوند بر مردان خدا نهاده است، نامی که برحق برازنده شهدا است، افرادی که از قبل انتخاب و دستچین می شوند، در سختی های روزگار و زندگی دوام می آورند و دست آخر خانواده و همه دنیای خود را رها می کنند و بدون دلبستگی های مادی پای در میدانی می گذارند که در انتهای مسیر سیدالشهداء(ع) قرار می گیرند تا مهر تأیید شهادت آن ها به دستان مبارک حضرتش بر آنان زده ...
از اشارات یار دلجو
. حالا تو بگو، چگونه دفاتر این روزها و ماه ها و سال های اسارت را ورق بزنم؟ من که در مقدمه اش سکته حیرانی زده ام، چه برسد به خط به خطش... نمی دانم بازی خوردیم یا سرکارمان گذاشتند؟... هر طرفش را که می گیرم، باخته ام. حیف آن همه پولی که پدرم خرج کرد، چقدر مادرم نذر و نیاز کرد!... فقط اگر دلشوره نداشت از مرز رد می شدم و پشت سرم رو نگاه نمی کردم. از بس خواب دید و خواب نما شد، جرات مرا هم گرفت. ای کاش دوسال ...
نهضتی علیه ظلم پهلوی
احکام نورانی اسلام تلاش کردند و در مقابل ظلم و فساد ایستادند. ظلم و فساد خاندان پهلوی و وابستگی آنها به بیگانگان، این حرکت و نهضت را به وجود آورد. اصلاً قضیه اینها چنین بود که در جهت اسلامی شدن جامعه، مبارزه ضدّ استبدادی و ضدّ سلطنتی خودشان را آغاز کردند و متأسّفانه در وسط کار، همه شان از بین رفتند. البته برای خود آنها خوب شد؛ چون به شهادت رسیدند و به مقام عالی شهادت دست یافتند؛ اما برای جامعه ...
شهید دقایقی از دریچه خاطرات دو تن از فرماندهان ارشد یگان های تیپ 9 بدر
عملیات حفاظت کنیم. فصل زمستان بود و منطقه پوشیده از برف، و زمین لغزنده. اما مجاهدین با این همه مشکلات دست و پاگیر به نگهبانی از مواضع پر خطر خود ادامه می دادند. با چشمان خود دیدم وقتی رزمندگان شب ها به خواب می رفتند آقا اسماعیل به آرامی نزدیک استراحتگاه آنان می شد و یکسره به سراغ پوتین های آنان می رفت و گل ولای چسبیده به پوتین ها را بر طرف می کرد. مجاهدین که از این کار شگفت زده شده بودند، پُرسان ...
آبروی ایرانی مهمتر نیست؟
...، اساسا به عنوان یک ایرانی حتی ضد انقلاب هم اگر باشم برایم افت دارد که چهره اپوزیسیون کشورم یک جوان گمنام و تازه به دوران رسیده باشد (که اتفاقا بعدها هم فرار کرد و از ایران رفت) مسأله اصلا بالاتر از مسأله اختلاف سیاسی است، من دلم می خواهد حتی اگر قرار است کسی در موضع اپوزیسیون قرار گیرد سطح و شأن موضوع رعایت شود! خیلی فرق می کند که کسی مثل آقای ابراهیم یزدی بشود مخالف نظام که برای خودش کسی ...
رنجنامه فاطمه هاشمی در سوگ پدر
زمانی که نمی توانستم چشم از خنده های شیرینت بر سر سفره عقد نوه ات لیلی بردارم تا وقتی بالای سرپیکر بی جانت، در حال جان دادن بودم کاش همان موقع که از هوش رفتم می آمدی و مرا با خود می بردی. می دانستی دخترت طاقت این همه رنج و غربت را ندارد؟ می دانستی فاطمه ات نمی تواند جای خالی تو و رنج ها و مظلومیت هایت را ببیند و تاب بیاورد؟ این روزها که همه از تو می گویند بیشتر دلم می سوزد ...
حرم مدافع ماست
را مجاب کنم اسمم را به اول بازگرداند اما از حضرت زینب(س) خواستم مرا لایق بداند تا راهی سوریه شوم، قرار بود یک ماه دیگر اولین نفر را ببرند. بعد از مدتی دیدم نفر اول مشکلی برایش پیش آمد و حذف شد، نفر دوم هم خانمش وضع حمل کرد و گفت فعلاً نمی توانم، نفر سوم و چهارم هم در لحظات آخر به دلیل راضی نشدن همسر و پدر انصراف دادند، مسئول ثبت نام هم نبود و این طور بود که من در کمال ناباوری دوستان یک ماه بعد از ...
ترور ؛ پایان شاگردی در مکتب درس شهید چمران +عکس
وقتش رسید، به استقبالت می آیم. آزاده دختر شهید رشته کلام را به دست می گیرد و می گوید: شش ماه پس از شهادت پدرم به دنیا آمد. با باقی فرزندان شهدا متفاوت هستم؛ زیرا پدرم را ندیده و از تعاریف مادر و اطرافیان تصور ذهنی از پدرم ساخته ام. هر بار که با مشکل روبرو می شوم، حضور پدرم را بیش از پیش کنارمان احساس می کنم. در دوران دبیرستان چند روز مدارس تعطیل بود، همکلاسی هایم به همراه خانواده به مسافرت می رفتند از آن جایی که ما نمی توانستیم به مسافرت برویم، دلم گرفت. همان شب خواب دیدم که با یک پیکان به همراه پدر به مسافرت رفته ایم. / دفاع پرس 115 ...
پاراگراف کتاب (104)
...، همه شناخت انسان درد وکلمه خلاصه میشود: صبر، امید... کنت دو مونت کریستو | الکساندر دوما می پنداشتم که عشق، هرگز دیگر به خانه ی من نخواهد آمد. می پنداشتم که شعر، برای همیشه مرا ترک گفته است. می پنداشتم که شادی، کبوتری ست که دیگر به بام من نخواهد نشست. می پنداشتم که تنهایی، دیگر دست از جان من نخواهد کشید و خستگی، دیگر روح مرا ترک نخواهد گفت. تو طلوع کردی و عشق ...
خاطرات مرضیه حدیدچی روایت مبارزات زنی با مزدوران شاه
...... خلاصه عینک را به چشمم زدم و حرف های بی ربطی می زدم، تا خودم را بی خبر نشان دهم. گفتم: آقا هر چه زودتر سؤال های مرا بپرسید، باید زود برگردم، بچه هایم هنوز شام نخورده اند، صبح زود باید برای رفتن به مدرسه بلندشان کنم. به کمیته مشترک رسیدیم، در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد، این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و با وجود زن بودنم دارای ...