سایر منابع:
سایر خبرها
پدر همسر ناطق نوری:موافق کاندیداتوریش نبودم
نکنید عذاب دردناکی دچار می شوید، تا این آیه آمد یک مقدار پول به بچه ها دادم و گفتم رفتم، من آمدم جزء متحصنین، مرحوم شهید بهشتی بود، شهید مطهری بود، مفتح بود، خیلی بودند که آن تحصن دنبالش منجر شد به ورود امام که ما از همان دانشگاه رفتیم فرودگاه. ما خیلی زرنگی کردیم ماشین ما پشت سر ماشین امام راه افتاد به سمت بهشت زهرا ولی یک مقدار که رفتیم جمعیت فاصله انداخت و ما گم کردیم، ما دیگر رفتیم ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (401)
بیات و مهدی قربانی در نشست خبری "بیست و یک روز بعد". آرشا اقدسی یک سندرُم خاص دارد. سندرُمی که حین دیدن دوربین او را وادار به انداختن شلنگ تخته میکند. برای سلامتی اش دعا کنید. - عه برزو، تو هم اینجایی؟ مامان کلی سراغتو میگرفت! + آره آبجی، جشنواره ست، کلی عکاس داره. اومدیم عکس مفتی بندازیم. سارا صوفیانی بازیگر سینما و تلویزیون در کنار همسرش امیرحسین شریفی ...
سینمای ما دعوا زیاد کرده!
...> - من وقتی فیلم کیمیایی را دیدم، در ذهنم چهار سیمرغ برایش کنار گذاشتم اما نگاه داوران این بود و باید پذیرفت دیگر. باید ایستاد و برای برنده ها کف زد. سال بعد هم خیلی های دیگر جایزه می گیرند و اینهایی که امسال جایزه گرفته اند، باید بایستند و برای برندگان جدید کف بزنند. - بونوئل، کارگردان شهیر سینمای جهان، در دفتر کارش تابلویی دارد که رویش نوشته: هیچ چیزی کامل نیست. این چیزی است که باید همه به آن باور داشته باشیم. ...
امام(ره) خیلی منتظری را تحمل کرد/ روایتی از دخل و خرج زندگی رهبر انقلاب
: حضرت آقا چطور شما را دعوت کردند برای دفتر؟ من روزها می رفتم مسجد فرشته برای نماز، عصر بود رفته بودم مسجد فرشته، آقای میرمحمدی زمان رئیس جمهوری، رئیس دفتر آقا بود، بعد از رهبری هم یک مدتی بود، ایشان زنگ زد به من در مسجد فرشته که آقا می خواهند با شما صحبت کنند، گوشی را داد به آقا و آقا فرمودند من می خواستم شما را ببینم، گفتم هر وقت بفرمایید من می آیم، فرمودند پس آقای میرمحمدی وقت مشخص می ...
شورای انقلاب اینجا جان گرفت/بهشتی از هامبورگ تا خیابان تورج
من و یکی از محافظان ایشان برای محافظت از کتاب ها در خانه ماندیم. تا اینکه ساعت 9 شب زنگ زدند و خبر انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی را به ما دادند. وضعیت آواربرداری هم چیزی مثل همین ساختمان پلاسکو بود و اخبار ضد و تقیض. تا اینکه شهید رجایی نزدیک سحر زنگ زد و گفت که آقای بهشتی شهید شده است. با اینکه ما اثاثیه این خانه را منتقل کرده بودیم مجبور شدیم برگردیم چون تا 40 روز اینجا محل رفت و آمد مردم بود ...
چو ایران نباشد...
بود، فوراً رو کرد به بچه های کلاس و گفت: ببینید به این میگن یک شاگرد ممتاز، من وقتی چنین تلاش صادقانه ای از دانش آموزی می بینم واقعاً به معلم بودن خودم افتخار می کنم. حالا هم براش یه نمره عالی تو دفتر کلاسی می گذارم... و ناگهان زنگ استراحت کلاس به صدا درآمد.
محمد هاشمی: علت فوت آیت الله ایست قلبی بود/ خانواده درخواستی برای کالبدشکافی ندادند/ ایشان هیچ وقت تیم ...
بهبودی تدریجی حال ایشان اشاره کرده اید، اما آیت الله دقایقی بعد فوت کرده اند، بسیار عجیب است، نظر خودتان چیست؟ در بیمارستان یک بار علائم حیاتی از شصت تا هفتاد به نود رسید که پزشکان این موضوع را به من اطلاع دادند و این اتفاق همان زمانی افتاد که شما به من زنگ زدید و حال ایشان را پرسیدید. در همان زمان هم مرتب من با همسر و خانواده ام در تماس بودم که به شما هم گفتم حال ایشان رو به بهبودی است؛ اما ...
کلاس بچه های طلاق در مدارس بالای شهر
کند دو لبه کُتش را به هم نزدیک کند: واقعا برای من جای تعجب داره. هزاربار گفتیم تلفن همراه ممنوعه. رویش را به سمت من می چرخاند: خوشبختانه معاون مدرسه هر صبح به صورت رندم کیف ها را کنترل می کنه. آمار کشفیات زیاد نیست. انصافا وضع ما خوبه. شما باید بقیه مدارس را ببینید. مدیر این بار به سمت یاشار سر برمی گرداند: شما تشریف ببرید دفتر. هنوز یاشار کلاس را ترک نکرده که مدیر رو به معلم و طوری که من متوجه شوم ...
آیت الله سیدهاشم رسولی محلاتی: هیچ کدام از علما جامعیت امام(ره) را نداشتند/رهبر انقلاب در امور مالی و ...
که امام را شب بردند، یکدفعه وسط راه یک رفیقی داشتم به حاج میررا محمد آئینه ساز خدا رحمتش کند، آن هم خیلی انقلابی بود و علاقه مند به امام بود، داشت از مسجد امام بیرون می آمد، گفت کجا می روی؟ گفتم سرکار، گفت امام را دیشب بردند، گفتم کجا؟ گفت نمی دانم. مجری: شما زمانی که دفتر امام مشغول شدید از همان ابتدا به غیر از نگارش نامه ها مسئول وجوهات هم شما بودید؟ آن زمان که ما در قم ...
هیچکدام از علما جامعیت امام(ره) را نداشتند/ صبر امام مقابل منتظری
دعوت کردند برای دفتر؟ من روزها می رفتم مسجد فرشته برای نماز، عصر بود رفته بودم مسجد فرشته، آقای میرمحمدی زمان رئیس جمهوری، رئیس دفتر آقا بود، بعد از رهبری هم یک مدتی بود، ایشان زنگ زد به من در مسجد فرشته که آقا می خواهند با شما صحبت کنند، گوشی را داد به آقا و آقا فرمودند من می خواستم شما را ببینم، گفتم هر وقت بفرمایید من می آیم، فرمودند پس آقای میرمحمدی وقت مشخص می کنند، گوشی را دادند به ...
"برای تو که خنده می نشانی" و مطالب دیگر
کاغذ من رو به مهمونی اش راه می ده؟ * * * در باز شد. از کفش های چرخ دارش فهمیدم خودشه! نامه ها رو به سمتش گرفتم و گفتم: تولدت مبارک! نامه هایی که گیرنده شون خودش و فرستنده شون من بودم. مثل قدیم ها زد به پشتم و گفت: هی رفیق! باران از پشت سرش نخودی می خندید! گفتم: متأسفم! خیلی وقته چرخ هات رو برق ننداختم و باهات رکاب نزدم، اما می تونیم از اول ...
خاطرات یک پاسدار و عملیات در مدرسه دخترانه
به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) کودکانی که در دوران شیرین کودکی خود روزهای سخت انقلاب را دیده اند امروز محاسنی سفید رنگ دارند و با نوه های خود از روزهای پرشور کودکی و انقلاب سخن می گویند؛ نوجوانانی که انقلاب را به پیروزی رساندن و مردانی که در جنگ تحمیلی دفاع را تکمیل کردند. کودکانی که در دنیای کودکانه خود روزه ...
کسانی که از قطار انقلاب پیاده شدند/ پهلوی، راهپیمایی مردم را با هلی کوپتر رصد کرد و به دربار گفت: این که ...
همکاران به طرفی رفتند. من مامور شدم به مدرسه علوی بروم و تا رسیدم، دیدم آنجا خلوت است و یک نفر از دفتر امور مطبوعات دستور خروج همه عکاسان را اعلام کرد و گفت که همه عکاس ها را از اینجا بیرون کنید. متوجه شدم که باید خبری باشد و دیدم درب کناری مدرسه باز شد و تعدادی افسر نیروی هوایی با لباس فرم وارد حیاط شدند. به من تاکید کردند که اجازه نداری عکس بگیری! گفتم که بگذارید بدون اینکه چهره ای از کسی معلوم ...
نگاهی به شعر و شاعری ابوحامد محمد غزّالی توسی (1)
عارفانه کشانید. همیشه شعر برای بیان احساساتِ پاکدلانه بهترین و ناب ترین ابزارِ ابراز بوده است. غزّالی سرانجام درس و بحث و مدرسه و قیل و قال را واگذاشت و به خلوت سرای دل و رمز و رازهای شور و شوق عارفانه و دهلیز شناخت حقیقت از رهگذر کشف و شهود پا گذاشت. در این میان جستارها و گفتارهایِ خردآگینِ نگاشته های غزّالی او را خرسند نگاه نمی داشت. او رهی زد به سُرایش و برای نمایش اندیشه های عرفانی ...
سم زدایی های تفننی
اخراج نکرده اند، آزادش کنید اما می گویند معتاد است. نمی دانم در این شهر غریب با یک بچه چه کار کنم. من اشتباهی بودم نعمت 44ساله در دفتر وکالت منتظر است تا نوبتش شود. آمده تا از دست زن و یک مرکز ترک اعتیاد غیر قانونی و بدون مجوز شکایت کند. او می گوید: به پیر به پیغمبر من معتاد نبودم، به زنم خیانت کردم و زنم برای انتقام به مرکز زنگ زد و مرا به مرکز ترک اعتیاد بردند. آنجا آزمایش ...
جلوه های پایداری در شعر احمد صافی نجفی (علمی-پژهشی)
...، در برابر انگلیسی ها شکست خورده و از ترس اینکه به دست انگلیسی ها بیفتندن، فراری بود. (برهومی، 1993: 18) احمد صافی از فیروز آباد به لار و از آنجا به بندرعباس رفت و سوار کشتی شد و به بصره رسید و پس از 9 ماه غیبت از نجف به دیار خود بازگشت. در این مدتی که وی در نجف بود، انقلاب انگلیس در عراق شدت گرفت. زمانی که ارتبش انگلیس و نیروهای انگلیسی به شهر کوفه نزدیک شدند، احمد صافی با دیگر از عراق گریخت ...
جلوه های پایداری در شعر عبدالوهاب بیاتی (علمی-پژوهشی)
نازک الملائکه نیز، بیشتر قصایدش را در قالب رمانتیک سروده می شد و کم تر در مسایل انقلابی و حرکت های توفنده ی آن وارد می شد؛ اما بیاتی به عنوان شاعری آزاده و متعهد ملی نمایان شد و با نسل های تازه از راه رسیده و نسل های دهه ی پنجاه تا هشتاد، ارتباطی پیوسته و محکم برقرار نمود. به دنبال جنگ، جهانی دوم (1939-1945)، بیشتر نظام های عربی دچار از هم گسیختگی شدند و از همین رو، جامعه ی عرب، نیاز شدیدی به ...