سایر منابع:
سایر خبرها
کرامات حضرت عباس (علیه السلام ) در بیان علما
عرض کرد: آقا، نماز مادرم صحیح نبود، شما شفاعت کنید که او را عذاب نکنند ، من ضامن هستم که پنجاه سال نماز او را بدهم بخوانند. این را گفت و جنازه را دفن نمود. مدتی گذشت. شبی در خواب دید ، مادرش را بر درختی آویخته و می زنند. گفت: چرا مادر مرا می زنید؟! گفتند: ابوالفضل العباس(ع) حکم فرموده است . گفت آخر برای چه؟! گفتند: اگر می خواهی وی نجات یابد فلان مبلغ را بده تا او را نزنیم. چون از خواب بیدار شد ...
ویژگی ها و فضائل حضرت امّ البنین علیهاالسلام
تا در این زمینه از مادر دختر، شمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند. رؤیای مسرت بخش وقتی پدر ام البنین، نزد همسر و دخترش برگشت تا از نظر آنان آگاه شود، متوجه شد دخترش خوابی را که شب گذشته دیده بود، برای مادرش، چنین تعریف می کند: مادر! خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های بسیار در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آنها چشم دوخته ...
دوستی خاله خرسه و زندگی برباد رفته
پدرم بلامحل صادر شده بود یکی پس از دیگری برگشت می خوردند و سرکله طلبکارها پیدا شد. پدرم به زندان افتاد و من و مادرم رنج و عذاب می کشیدیم تا اوضاع به هم نریزد. بعد از مدت کوتاهی با کمک پدر بزرگم ،او از زندان آزاد شد. اما پدرم دیگر آن آدم قبلی نبود. تحمل شکست و وضعیت نابسامان زندگی مان را نداشت. مادرم به او روحیه می داد که همه چیز درست خواهد شد. اما درست نشد که هیچ وضعیت اسف بارتر شد. دختر ...
نگاهی به زندگی و شهادت هاشم مرادی از شهدای قرآنی لرستان
کاندیداهای مجلس فرمود شما همان طور عمل نمایید.اگر می توانید قوم و خویش و ... را کنار بگذارید و فرقی در بین مردم مؤمن و مسلمان نگذارید با آگهی کامل به اشخاص لایق و برجسته رای دهید. و تو ای پدر گرامی که سال های سال با من رنج و زحمت کشیدی و مرا با سواد کردی اگر شب و روز تو را به آغوش گیرم و یک لحظه تو را بر زمین نگذارم و به تو خدمت کنم از زیر زحمات تو بیرون نمی روم ولی تو باید بزرگی کنی و مرا حلال ...
وقتی از رفتار زشت پسر عمویم به پسر خاله ام گفتم او همان بلا را سرم آورد/ 14 ساله بودم که بیوه شدم!
زندگی و یا گفت و گو با همسایگان و گاهی هم شرکت در مجالس زنانه، از خانه خارج می شد و مرا با پسردایی ام تنها می گذاشت. در یکی از همین روزها، پسردایی ام به بهانه بازی مرا به داخل اتاق کشاند و مورد آزار قرار داد. از آن روز به بعد، ترس عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود و نمی دانستم با این موضوع چگونه کنار بیایم. من که می ترسیدم آن چه را برایم اتفاق افتاده برای پدر و مادرم بازگو کنم، تصمیم گرفتم این ماجرا ...
زنی که برای شکستن طلسم زندگی اش به خانه فساد پناه برد
جویی و جملات کنایه آمیز اشک را از چشمانم جاری می کرد. آن جا بود که فهمیدم او قبل از ازدواج با من، دختر دیگری را دوست داشته و تنها به خاطر اصرار پدر و مادرش با من ازدواج کرده است. مجبور شدم موضوع را با پدر و مادرم در میان بگذارم اما آن ها نیز مرا درک نمی کردند و معتقد بودند علیرضا جوان سر به راهی است که مدام برای آسایش و امرار معاش من تلاش می کند تا زندگی خوبی داشته باشم... این گونه بود ...
زهرا ؛ دختری سُنی که شیعه شد و شفای مادرش را از شهید شاهرخ ضرغام گرفت+ تصاویر
از ما بیاین بریم مشهد . اینجوری شد که راهی مشهد شدم و شاهرخ به جای سه روز ، چهارده روز سفر مشهد به من هدیه داد . بغض زهرا توجهم را جلب کرد.مرواریدی از گوشه چشمانش چکید و ادامه داد : یک سال بعد یعنی آبان ماه سال94 مادرم خبردادند مادرم سرطان داره. دنیا روی سرم آوار شد . دستم ازهمه جا کوتاه شده بود . با خانم محمدی تماس گرفتم ، گفتم دکترا مادرمو جواب کردن ده نمیدونم چیکار کنم ...
استقبال کاربران از ناگفته های همسر فاطمی از زندگی خصوصی سیاسی او
ایجاد کرد و من به خاطر فرزندم از این کار منصرف شدم. پریوش سطوت که 42 سال اخیر زندگی خودرا در انگلیس گذرانده، در مورد نحوه آشنایی و ازدواج خود با دکتر فاطمی با بیان این که دکتر فاطمی در نائین در خانواده ای روحانی و مذهبی به دنیا آمده بود و خانواده دکتر فاطمی با خانواده و پدر من آشنایی و رابطه داشت، یادآور شد: دکتر فاطمی چون فردی مبارز بود و فعالیت های سیاسی انجام می داد، گفته بودند که هیچ ...
قلعه نویی: بعد از بازی پرسپولیس به بزرگترین اشباهم پی بردم
می کند اما اتفاقاتی که بعد از بازی با پرسپولیس افتاد متوجه شدم که اشتباه کردم. دیگر پشت دستم را داغ کرده ام که برای کسی چنین کاری نکنم. خبری نبود که ذوق کنم بهترین خبری که در سال 95 شنیدم را در خاطر ندارم اما خبری در این سال نبود که مرا ذوق زده کند. رفتن منصورخان مرا داغ کرد بدترین اتفاق سال برای من درگذشت منصورخان پورحیدری بود که با رفتنش من را داغ کرد ...
درخواست های چندش آور سعید از دختر 17 ساله / همه چیز با یک عکس زشت شروع شد
با اینکه فریبا هر روز به دیدنم می آمد اما بی تابی هایم اعصاب مادرم را خرد کرده بود. من 17ساله هستم و با پدر و مادرم تفاوت سنی زیادی دارم . برای همین هم احساس تنهایی می کردم. از مدتی قبل به پیشنهاد یکی از همکلاسی هایم در تلگرام با پسری جوان آشنا شدم. اوایل احساس خاصی به این پسر نداشتم. اما سعید با حرف های عاشقانه ، جک های خنده دار و عکس و فیلم، حسابی مرا سرگرم کرده بود. کم کم احساس می کردم دوستش ...
سمیرا از جلوی دبیرستان سوار موتور دوست پسرش شد و رفت / در محاصره 3 شیطان صفت بود که ...
موضوع را به مسئولان مدرسه و مادرم اعلام کردند. سمیرا متوجه شد که زیر نظر قرار گرفته و از طرفی از طرف مدرسه به مادرش هم تذکر دادند که بیشتر مراقب دخترش باشد. من هم به توصیه مادرم با سمیرا قطع رابطه کردم. حدود دو ماه از این ماجرا گذشت. همکلاسی ام مخفیانه به کارهای خلافش ادامه می داد. چند روز قبل فهمیدم با پسری به تازگی دوست شده است. دلم برایش می سوخت، او را کنار کشیدم و گفتم ...
دختر 17 ساله که به خاطر اشتباهات وحشتناکش اشک می ریخت / حرف های زیبای آرمان باعث بی آبروییم شد!
رابطه بگویم با گوشی تلفن عکسی از خودم گرفتم و برایش فرستادم. از آن روز به بعد آرمان تهدیدم کرد. که اگر برای حذف عکس از گوشی نزد او نروم عکسم را برای پدرم ارسال می کند. خیلی ترسیده بودم اگر پدرم تصویر مرا آن گونه می دید چه پیش می آمد؟نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم، حتی نتوانستم موضوع را برای مادرم که رازدار اصلی زندگی ام بود بازگو کنم. آن روز به خانه مجردی آرمان رفتم. و او نه ...
پسر شیادی که به بهانه ازدواج دختران دم بخت را فریب می داد و نقشه کثیفش را اجرا می کرد!
... شکایت پدر و مادر افغانی از نامزد دختر بزرگشان / او دختر 8 ساله مان را ربود و به او تجاوز کرد! ماجرای دختر 14 ساله خدمتکار که توسط صاحب خانه و پسرش مورد تجاوز قرار می گرفت! معلم بی رحم بی رحمی که به انواع مختلف به این کودک آزار و اذیت می کرد! حکم متجاوزان دختر دانشجو با پراید سفید اعلام شد! دختر پانزده ساله پس از بی آبرویی در خیابان کشته شد! این دختران و پسران زیبا اگر در پایتخت بودند ...
دخترزا بودم که شوهرم سرم هوو آورد / او سه پسر زائید و حالا می گوید باید از زندگی اش امیر علی طلاق بگیرم!
زن 52 ساله که با شکایت خود، 6 تن از اعضای خانواده هوویش را به اتهام فحاشی و سلب آسایش از دیگران به کلانتری کشانده بود با بغضی در گلو، سفره درددل هایش را گشود و به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 17 سال بیشتر نداشتم که امیرعلی به خواستگاری ام آمد. من هم که در همان نگاه اول دلباخته او شده بودم لبخندی زدم و پاسخ مثبت خودم را برای ازدواج با او اعلام کردم. خوب به خاطر دارم که آن شب مادرم، در ...
گفتگو با احمد ایراندوست: از بادیگاردی جنیفر لوپز تا عکس گرفتن با روحانی! +عکس
اینکاره بوده و... این ملت پشت سر حضرت عباس(ع) هم حرف می زنند. جایی خوانده بودم همسرتان خواهر دو شهید است، درباره ازدواج و برگشت تان به ایران هم صحبت می کنید؟ من اول می خواستم همانجا ازدواج بکنم، یعنی برایم گرفتن زن آن طرف مهم بود، اما خدا را شکر سر سفره پدر و مادر بزرگ شدیم، مادرم اصرار داشت دختر ایرانی بگیرم، امر مادر روی چشم می باشد، برگشتم و یک دختر خانواده دار، خواهر دو شهید اهل یزد ...
حجت الاسلام پناهیان: ادب کاربردی تر و سازنده تر از محبت است+گزارش تصویری
ادب مهمتر است، کاربردی تر است، قابل کنترل تر است، دوامش بیشتر است، سازنده تر است. کسانی هستند که اهل محبت و نماز نبودند و اهل عرق خوردن و ... هم بوده اند و فقط ادب نجاتشان داده است داستان رسول ترک را حتما خوانده اید. از ایشان پرسیدند: چی شد دست تو را گرفتند؟ می گفت: من هیچی ندارم اما همیشه سعی می کردم ادب را نسبت به ایشان رعایت کنم وقتی می خواستم به مجلس ایشان بروم دهانم را آب می کشیدم و می گفتم با دهان نجس نباید بگویم یا حسین! ...
عمری در پای د رست نویسی و فرهنگ نگاری
سه شنبه یعنی دو روز دیگر که خورشید طلوع کند، 82 ساله می شود. مردی که شاید بیش از سه دهه می شود که دغدغه اش صحیح نویسی است. به واژه ها حساس است و مثلاً قاطعانه در مقابل کاربرد عبارت مصطلحِ در واقع که حالا خیلی ها - به غلط - از آن استفاده می کنند، واکنش نشان می دهد. کودکی دشواری را گذراند و ابتدا مادر و بعد پدر را از دست داد اما همان پدر نسبت به آموزشش همت گمارد. برایش مهم بود که فرزند، فارسی و ...
زهرا بختیاری چطور از دنیای فیزیک وارد کسب و کار شیرین خود شد؟
شدم و باعث شد خودم را باورداشته باشم و به خودم ایمان بیاورم. سه سال پیش هیچ وقت فکر نمی کردم که کاری را برای خودم از صفر شروع کنم و حتی تأثیری در زندگی دیگران داشته باشم. اما حالا پیام های زیادی برایم می فرستند می گویند تو باعث شدی ما هم حرکتی کنیم هر روز صفحه ات را نگاه می کنیم و من از این پیام ها انرژی می گیرم. توسعه کارم برایم مهم است، در سال 96 کار دکوراتوری کیک را آغاز می کنم اما مهم تر از همه چیز این عشقی است که از دیگران می گیرم. دوست دارم این عشق سال های بعد هم مرا همراهی کند. چون آن چیزی که آدم را جلو می برد پول نیست، حمایت است. / ایران بانو ...
می گفت سوریه برایم یک دانشگاه است/ پسرش هنوز نمی داند پدر شهید شده است!
دیده بودم.. وی ادامه می دهد: سال 85 محمد با خانواده اش – مادربزرگ، مادر و پدر و عمویش – به خواستگاری من آمدند آن روز در خانه ما جشن حنابندان خواهرم برگزار می شد، من دختر دوم خانواده و متولد 1362 هستم. به یاد دارم، زمانی که می خواستم برای مهمانان چایی ببرم خیلی دلهره داشتم اما با دیدن مادر محمد که خانم بسیار فهمیده ای بود آرام شدم به جز من مادرم هم از دیدن آنها بعد از مدت ها خیلی هیجان ...
بنیاد در آینه مطبوعات
یک نیاز و ضرورت دانست و عنوان کرد: تنفس سالم و طبیعی در هوای پاکیزه، با کاشت درخت و گل و گیاه، شدنی است. ما نباید به دست خود، سلامتیمان را به خطر بیندازیم و رسانه ها هم باید مدام با اطلاع رسانی، این موضوع را یادآوری کنند. پدر شهید هریری، این اقدام شهرداری را شایسته تحسین دانست و گفت: این کارها باعث تقویت روحیه خانواده شهدا میشود. حس میکنیم خانواده شهدا فراموش نشده اند مریم حاجی ...
ام البنین(س) و تولدی نورانی در اسلام/ با شهادت چهار فرزنددر کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر ...
نزد پدر فاطمه فرستاد .حزام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی می کردند و روز سوم حاجت او را می پرسیدند و از علت آمدنش سؤال می کردند و خانواده ام البنین که خارج از مدینه زندگی می کردند نیز چنین رسمی را به جای آوردند. روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و ...
بگذار که این جاده خطر داشته باشد
بیشتر مراقب پدر و مادر باشم. پدرم کشاورز بود و مادرم در کنار خانه داری سعی می کرد همه کارهای مربوط به خانه داری را به من بیاموزد. تا پایان ابتدایی درس خواندم و وقتی خودم را شناختم که چادر سفیدی به سرم انداخته بودند و عروس شده بودم. شهید حشمت الله رادپور از همشهریان ما بود و خانواده ما با خواهرش آشنایی داشتند. 13سال داشتم. به خانه پدربزرگم رفته بودم و وقتی برگشتم متوجه شدم که حکمت الله و خانواده اش ...
قبول دارم من به او حمله کردم - سهیلا از ترسش به حمام رفت و در را روی خودش بست!
ماشین نمی شد / پاک آبرویم رفت! دوازده مردی که به دختر نوجوانی در پارکینگ تجاوز کرده بودند دستگیر شدند! + عکس المیرا 14 ساله در دام پسران کثیف / بیدار که شدم دیدم همه آن ها به من تجاوز کردند؟! زن جوان با مراجعه به دادسرا از ماجرای تجاوز توسط مرد شیطان صفت پرده برداشت! بازیگر زنی که بالاخره در مورد تجاوزهایی که بر او شده، لب به اعتراف گشود + عکس راز تجاوز هر روز پدر خانواده با دختران نوجوان 13، 15 و 17 ساله لو رفت! وقتی شوهر و برادرانم وارد باغ شدند همه چیز را فهمیدند و دست و پایم را شکستند! ...
به پیکر شهدا هم رحم نمی کردند!
. مادرم زود منقلب می شود، به همین دلیل من سعی می کنم که کمتر این موضوعات را مطرح کنم. او در درون خودش با پدرم زندگی می کند. به نظرم همسران شهدا در هر دم و بازدم زندگی شان شهید می شوند و شهدای واقعی همین همسران شهدا هستند. گلستان یازدهم عاشقانه ای بود که نوشته شد. اگر بخواهیم معنای واقعی کلمه عشق را درک و بازگو کنیم، به نظرم باید به این دست از کتاب ها مراجعه کنیم. عشقی که بین پدر و مادرم به وجود آمد ...
اعتراف دختر 19 ساله ای که 4 صبح مردی را با چاقو کشت!
من واقعا بی سن بودم. با به دنیا آمدنم مادرم را کشتم. او مرد تا من به دنیا بیایم. هیچ وقت نه تصویری می توانم در ذهنم از او تصور کنم و نه حسی به او داشته ام. نمی دانم بسیاری از افراد هستند که پدر یا مادرشان را ندیده اند ولی دوستشان دارند، اما من مادرم را فقط به عنوان کسی در ذهنم دارم که اگر من نبودم حالا زنده بود. دوستش ندارم از همان اول هم نداشتم فقط یک حس دین مسخره نسبت به او تمام وجودم را می ...
مادرکشی به خاطر عشق شورانگیز به دختر جوان
اگر با ملیکا ازدواج کنم به من هیچ پولی نخواهند داد و خودم باید هزینه عروسی و زندگی ام را بدهم. ماجرا را برای ملیکا تعریف کردم و با هم تصمیم گرفتیم به خاطر عشقمان خانواده ام را از سر راه برداریم. اول تصمیم گرفتم با سیانور پدر و مادرم را به قتل برسانم اما نتوانستم این کار را بکنم. روز حادثه هنگامی که مادرم از محل کار به خانه برگشت، بار دیگر مسئله ازدواجم با ملیکا را مطرح کردم و او باز هم ...
المیرا و فرشاد مانند سمیه و شاهرخ قصد ازدواج داشتند که دستشان به خون آلوده شد+عکس
کنم اما پدر و مادرم مخالف این ازدواج بودند. علت مخالفت های آنها اختلاف طبقاتی بین خانواده ما و خانواده المیرا بود. وقتی چندین بار با پدر و مادرم صحبت کردم و نتوانسیتم آنها را برای ازدواج با دختر مورد علاقه ام متقاعد کنم با المیرا نقشه قتل آنها را کشدیم. قرار بود به پدرم و مادرم سیانور بدهم اما نشد. به همین خاطر طبق نقشه به خانه رفتم و با مادرم تماس گرفتم و از او خواستم هر چه زودتر از محل کارش به ...
شهید شاخص سال 1396 سازمان بسیج هنرمندان معرفی شد
بیستم دیماه هزار و سیصدو بیست و شش در سیرجان متولد شدم پدرم محمد جواد معروف به محمد جعفر پسر بخشعلی صفار از مردم ساردوئیه بوده و پداران او هم مسگر بوده اند که در گذشته ای دور از ساردوئیه به سعید اباد امده و ماندگار شدند مادرم از طرف مادر نوه علی محمد یزدی است که او هم کاسب و رنگرز بوده و از یزد به سیرجان امده اما از طرف پدر دختر درویش جعفر است و درویش جعفر پسر درویش محمد علی از طایفه بچافچی و از تیره ...
جنگیدم تا ورزشکار شوم
مقام اول کیک بوکسینگ بانوان استان کرمانشاه درج شده بود را با ذوق و شوق به ایل برد اما با واکنش های خوبی رو به رو نشد: تا روزنامه را به خانواده ام نشان دادند رو ترش کردند و گفتند دیگر اسم ورزش را هم نیاور وگرنه کتک می خوری. آن روزها آن قدر ناراحت بودم که مربی ام از این موضوع با خبر شد و سعی کرد به من امیدواری دهد. از آن به بعد پنهانی ورزش می کردم، مادرم بو برده بود و می گفت پدرم بفهمد ...
کشف سومین قتل زنی که دو فرزندش را کشت/ قتل با تیغ موکت بری/ تبرئه دولت امریکا در پرونده مرگ دختر ایرانی/ ...
عشقمان خانواده ام را از سر راه برداریم. اول تصمیم گرفتم با سیانور پدر و مادرم را به قتل برسانم اما نتوانستم این کار را بکنم. روز حادثه هنگامی که مادرم از محل کار به خانه برگشت، بار دیگر مسئله ازدواجم با ملیکا را مطرح کردم و او باز هم مخالفت کرد طناب را برداشتم و به سمت او حمله و مادرم را خفه کردم، منتظر پدرم ماندم اما هنگامی که متوجه شدم، دیر به خانه برمی گردد، از محل فرار کردم. به این ترتیب ...