سایر منابع:
سایر خبرها
روزگار ِدشوارِ زنانِ نان آور
نفوس مسکن سال 1390 مرکز آمار نشان می دهد 2 میلیون و 548 هزار و 72 زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارند که تنها 48 درصد آنان زیر چتر حمایت سازمان بهزیستی و کمیته ی امداد هستند. تعداد این زنان روز به روز در حال افزایش است به طوری که گفته می شود روزانه 160 نفر به شمار آن ها اضافه می شود. در میان این زنان حدود 82 درصد به لحاظ اقتصادی غیر فعال و تنها 18 درصد شاغل هستند. در این پیوند، انوشیروان ...
چگونه کلاه سرمان نرود؟
، راه فرار آنها را در قراردادشان بسته است: چند سال پیش یک مشتری داشتم که تا روز پیش از تحویل پروژه کاری خود (برگزاری مراسم ازدواج) فاکتور 1700 دلاری خود را تسویه نکرد. او به ما یک شماره کارت اعتباری داده بود و ما خیالمان راحت بود که پول خود را می توانیم از طریق آن دریافت کنیم. با این حال، پس از چند هفته، شرکت صادرکننده آن کارت با ما تماس گرفت و به ما گفت که ما در حال کلاهبرداری و ...
کافه داری یک طلبه جوان در اصفهان
معروف دنیادیده بهتر از دنیاندیده است . در دانشگاه، رشته اقتصاد خواندم و بعد از آن به حوزه علمیه رفتم. بخشی از دوران طلبگی ام را در قم بودم و بخشی را در اصفهان، اما چون همسرم اهل اصفهان بود، آخر به اصفهان برگشتم و فعلا در این شهر تحصیل، کار و زندگی می کنم. خب! طلبگی کجا و کافی شاپ کجا؟ چه شد که کافه دار شدید؟ تقریبا در تمام دوران درس خواندنم، چه آن وقت که دانشجو بودم و ...
مصاحبه با قاتل کارگر رستوران:آنقدر مست بودم که نمی دانم چرا دست به قتل زدم
خورده بودم و در حال خودم نبودم. الان چه می خواهی بکنی؟ منتظرم ببینم چه می شود و دادگاه چه تصمیمی برایم می گیرد. قطعا تو چند سالی را در زندان خواهی گذراند، بعد از آن، چه می خواهی بکنی؟ می خواهم زندگی جدیدی را شروع کنم. از خانواده مقتول چطور می خواهی قدردانی کنی. آیا اصلا برای تشکر پیش آنها خواهی رفت؟ نه، فکر نکنم بخواهم با آنها روبه رو شوم. ...
سرگذشت شوم زن جوان پس از آشنایی با مرد متأهل
داده بودم با من مشاجره کرد. او تهدید کرد که موضوع ارتباطش را به همسرم می گوید تا زندگی ام خراب شود به همین خاطر تصمیم به قتل لیلا گرفتم تا زندگی ام را نجات دهم. وی ادامه داد: روز حادثه با لیلا قرار گذاشتم. پس از اینکه سوار خودرواش شدم پیشنهاد دادم تا برای حرف زدن به پارک جنگلی سراوان برویم و او هم قبول کرد. وقتی به پارک رسیدیم خودرو را پارک کردیم و دو نفری پیاده به سمت باغی حرکت کردیم بعد ...
کافه داری یک طلبه در اصفهان
معروف دنیادیده بهتر از دنیاندیده است . در دانشگاه، رشته اقتصاد خواندم و بعد از آن به حوزه علمیه رفتم. بخشی از دوران طلبگی ام را در قم بودم و بخشی را در اصفهان، اما چون همسرم اهل اصفهان بود، آخر به اصفهان برگشتم و فعلا در این شهر تحصیل، کار و زندگی می کنم. خب! طلبگی کجا و کافی شاپ کجا؟ چه شد که کافه دار شدید؟ تقریبا در تمام دوران درس خواندنم، چه آن وقت که دانشجو بودم و چه ...
آخرین خبر از بیماری “بهنام صفوی”
داشته باشد، قبول نمی کرد. خودش دوست نداشت کسی از این بیماری باخبر باشد برای همین هم تا به امروز این خبر را رسانه ای نکردیم اما بالاخره در رسانه ها پخش شد. واکنش خانواده شان چطور بود؟ خدا را شکر بهنام خانواده بسیار خوب و دلسوزی دارد و به شدت تحت حمایت آنهاست. در حال حاضر هم که دارند او را برای جراحی آماده می کنند. پیش نیامده بود که مثلا هنگام برگزاری کنسرت یا برنامه ای ...
معتادانی با حرف های متفاوت!
متر چال کردم و چند وقت بعد که سراغش رفتم دیدم که سگ ها، خاک ها را کنار زده اند و جسد فرزندم را خورده اند. وی خاطرنشان کرد: من آن روز همه احساسم را به خاطر مواد مخدر از دست داده بودم اما امروز که وارد برنامه های انجمن معتادان گمنام شده ام، بسیار احساساتی ام، به گونه ای که فیلم می بینم و گریه می کنم. محمدعلی در بیان گوشه های دیگری از زندگی دوران اعتیاد خود گفت: از خیلی ها پول ...
مسن ترین عروس و داماد ایرانی
در استودیو ماه عسل خواست تا برای تبریک جشن تولد 89 سالگی اش دست بزنند؛ و پدر در آغاز قرن حاضر یعنی سال 1300 به دنیا آمده بود و حالا 94 سال از عمر پربرکتش می گذشت. مادر از همسرش و تمام روزهای زندگی مشترکشان با احترام یاد می کرد و می گفت من همراه خوبی برای همسرم بودم و از او هم به خاطر تمام فداکاری هایش سپاسگذارم. سؤال جالب علیخانی از مهمانانش سال 1322 یا 23 بود که ازدواج کردیم ...
خشن ترین سارقان پایتخت در دام پلیس
اما من فرار کردم که در بیابان های اطراف داخل یک چاله افتادم. پاهایم پیچ خورد و از حال رفتم. آن شب از ساعت 12 تا 9 صبح روز بعد، داخل چاه بودم. فکر می کردم دیگر کارم تمام است و داخل چاه می میرم اما یک چوپان رسید و متوجه صدای ناله هایم شد. او طنابی به داخل چاه انداخت و نجاتم داد. سابقه قبلی ات به خاطر چه بود؟ پارسال به خاطر دختر مورد علاقه ام، با جوانی درگیر شدم و او ...
پیام تشکر رهبر انقلاب از نویسنده کتاب راز آنچه مرقوم داشتند
دشمن بروم هوا حالا که آنجا نشد، شاید قسمت بوده توی این جبهه به فیض برسم. بعد از این ماجرا، تلفن های تهدیدآمیز به حاج مهدی شروع شد . * یعنی خود ایشان را هم تهدید می کردند؟ بله. اول گفتند به خاطر مطالب که توی کتاب عنوان کردی از شما شکایت می کنیم و دادگاهی ات می کنیم. من خیلی نگران بودم اما چند وقت گذشت و هیچ خبری نشد . حاج مهدی هم می گفت چون جز حقیقت توی کتاب چیزی ننوشته ام ...
بدخطی که استاد خوشنویسی شد!
تهران است و نام این جشنواره کوثر است آنوقت منِ آقا دارم جایزه می گیرم. چه می شود بین این همه جشنواره، این یکی تخصصی بانوان باشد. همین شد که این جشنواره از سال سوم تخصصی برای بانوان شد. البته دوره های بعد خانمم جایزه را گرفت که بعضی به من گفتند این جایزه به خاطر تو بود. اما واقعا اینطوری نیست و گناه بزرگ همسرم این است که با من زندگی می کند. روی لوله بخاری مان خط نوشتیم رقیه ...
خانواده همسرم بیماری اش را از من پنهان کردند
باشگاه خبرنگاران نوشت: چندی پیش زن جوان با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: 2 سال است ازدواج کرده ام. ولی در این مدت یک روز خوش هم نداشته ام. شوهرم بیماری صرع دارد و مرتب از هوش می رود و من تازه بعد از ازدواجم متوجه این بیماری او شدم. اوایل خیلی سعی کردم با این بیماری کنار بیایم و شوهرم را تنها نگذارم. خیلی دلم برای او می سوخت و همیشه سعی می کردم ...
دختر تک تیرانداز ایرانی که با اسلحه اش زندگی می کند
آید؟ جیم: من دوران کودکی خیلی آرام و کم حرف بودم و حتی یک بار به خاطر همین آرام بودن گم شدم. سین: وقتی بچه بودید از پدر و مادرتان کتک خورده اید؟ جیم: نه، چون من بچه ساکتی بودم این اتفاق برایم پیش نیامده است. سین: الان در چه باشگاه تیراندازی فعالیت می کنید؟ جیم: از 19 سالگی زمانی که تیراندازی را شروع کردم به همراه پدرم در تیم نیروی زمینی ارتش ...
می خواهم کلمه مادرشوهر را از صفحه زندگی ام پاک کنم
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، زن جوانی که به خاطر مشکل جزئی خانوادگی وارد شبکه های اجتماعی شده و در چنگ یک کولی و اخاذ اینترنتی گرفتار شده بود به رئیس دایره اجتماعی پلیس فتای خراسان رضوی گفت: وقتی با محمد ازدواج کردم تصمیم گرفتم از همان ابتدا دست و پای مادرشوهرم را از زندگی ام جمع کنم چرا که در دوران نوجوانی این تفکر غلط در ذهنم شکل گرفته بود که مادرشوهرها در زندگی عروسشان دخالت می کنند و نمی گذارند زندگی را ...
داداش می ری عقب جنازه ما را هم بِبر
هم همراه بچه های میثم به عقب برگشتم. در حین عقب نشینی یک ترکش نخودی به بازوی دست راستم خورد. کمی خون آمد و یک ساعت بعد سرش جوش خورد. ترکش چون داغ است خودش زخم را ضدعفوی می کند. اما هر چه باشد جان و بنیه ی آدم را می گیرد و آدم از تک و تا می افتد. 2-3ساعت بعد حالم که بهتر شد به خط برگشتم بین راه بچه های گردان حبیب را دیدم که ستون کش به طرف خط می رفتند. قاتی شان شدم. یک جا نگه مان داشتند و ...
محسن تنابنده: بی تربیتی ممنوع!
خاطر نگاه و فلسفه عجیب و غریبش در زندگی چنین اسمی را برای او انتخاب کردم. در مورد هما هم چنین موضوعی وجود داشت چرا که او برای نقی واقعا حکم همای سعادت را داشت و هر کاری انجام می داد تا خانواده زندگی آرام و شیرینی داشته باشد و با صبوری زیاد مدیریت خانواده را بر عهده داشت. در پایتخت پدر شدم از همان ابتدا تاکید زیادی داشتم که فرزندان نقی دوقلو باشند چون در سریال های ما کمتر سراغ دوقلو ...
زن خیانتکار شوهرش را به آتش کشید
در نهایت به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من و حسن از مدت ها قبل با هم اختلاف داشتیم تا اینکه در سفری که به تهران رفتم، با کاوه آشنا شدم و رابطه مان شروع شد. به کاوه علاقه مند شده بودم و می خواستم با او ازدواج کنم به همین دلیل چندبار از حسن خواستم از هم جدا شویم ولی او با طلاق مخالفت می کرد . متهم به قتل در ادامه گفت: بعد از مدتی شوهرم به من شک کرد و فهمید با مردی دیگر رابطه دارم. برای ...
طلبه کافه دار: به توریست ها نامه رهبر انقلاب را هدیه می دهیم
خواندم و بعد از آن به حوزه علمیه رفتم. بخشی از دوران طلبگی ام را در قم بودم و بخشی را در اصفهان، اما چون همسرم اهل اصفهان بود، آخر به اصفهان برگشتم و فعلا در این شهر تحصیل، کار و زندگی می کنم. خب! طلبگی کجا و کافی شاپ کجا؟ چه شد که کافه دار شدید؟ تقریبا در تمام دوران درس خواندنم، چه آن وقت که دانشجو بودم و چه حالا که طلبه هستم، کار کرده ام! از بازاریابی و مسافرکشی تا پرواز تفریحی و ...
حمید استیلی: رفتن به پرسپولیس بزرگترین اشتباه من بود
خیلی بد نبود می رفت و از لحاظ مالی می توانست خانواده اش را ساپورت کند و بعد از یک سال برگردد و از پرسپولیس به اروپا برود. چون آدم از آینده خبر ندارد و نمی داند چه اتفاقی می افتد به علاوه این که مربی تیم ملی کسی است که بازیکن های خارج از کشور را راحت تر به تیم ملی دعوت می کند، آقای کروش لژیونرها را راحت تر قبول می کند و مهدی با قبول این پیشنهاد هم می توانست راحت تر به تیم ملی بیاید و هم می توانست از ...
عمه فهیمه از نحوه ورودش به سریال پایتخت می گوید
که انگار با تک تک افراد جامعه زندگی کرده است. این جنس نگاه او به سبک زندگی و نوع معاشرت هایش باز می گردد؛ چراکه او مردم و خواسته های شان را می شناسد و در عین حال جامعه شناس و روانشناس بسیار خوبی هم هست. وقتی با ایشان کار می کنم، چون بهشان اعتماد زیادی دارم، فقط به بهتر ایفا کردن نقشم فکر می کنم و با خیال راحت جلوی دوربین قرار می گیرم. خانواده پایتخت بعد از گذشت سال ها اعضای ...
نادر مشایخی: موسیقی جنبه عاطفی صداهاست
در دانشکده موسیقی وین تدریس می کرد. برای همین هم من تصمیم گرفتم به وین بروم تا نزد او آموزش ببینم. در واقع من وین را به خاطر ایشان انتخاب کردم. خلاصه هرچه پول در این مدت از تدریس موسیقی جمع کرده بودم به علاوه پول فروش پیانو ام و کمی پول که خانواده ام کمک کردند که مجموع همه اینها می شد حدود چهل هزارتومان را برداشتم و رفتم وین. البته من در آن دوران چون مشمول بودم باید قبل از خروج از ایران ودیعه می ...
استفاده از هر فرصتی برای تبلیغ
.... در زمان جنگ، کردستان بودیم و بعد از آن به بیشتر استان های ایران ، همراه خانواده سفر داشتیم و در برخی از آنها زندگی کرده ایم؛ به قول معروف "دنیا دیده بهتر از دنیا ندیده است". در دانشگاه رشته اقتصاد خواندم و بعد از آن به حوزه علمیه رفتم، بخشی از دوران طلبگیم را در قم بودم و بخشی را در اصفهان، اما چون همسرم اهل اصفهان بود، آخر به اصفهان برگشتم و فعلا در این شهر تحصیل، کار و زندگی میکنم ...
ناگفته هایی از حصر
افتادیم که از چند رفوزه شده در سال پیش که قصد ادامه تحصیل نداشتند بخواهیم به خاطر خدا ثبت نام کنند. به هر صورت اگر اشتباه نکنم، کلاس با 12 شاگرد تشکیل شد و سال بعد، با تخصصی شدن دبیرستان ها، به دبیرستان رکنیه منتقل شدیم. دوران بسیار خوبی بود و از محضر دبیرانی برجسته و سرآمد همچون آقایان سیدمحمد نواب رضوی، شکوهی، مصحفی، سیداحمد آیت اللهی، سیدعلی آیت اللهی، مرشدیان، مشروطه و ... بهره ...
زندگی می کردم که مصرف کنم و مصرف می کردم که زندگی کنم/ اشتباه دیگران پله ای به سوی ترقی باشد +تصاویر
توانم ایستاندگی کنم. ازدواج سال 81 من بعد از گذشت یک سال منجر به طلاق شد . وی ادامه می دهد: برادرم را معتاد کردم ولی الان خواهرزاده و برادرزاده هایم را از افتادن به دام این بیماری نجات می دهم و از این بابت بسیار خوشحالم. آشنایی با مراکز ترک اعتیاد زمستان 84 ، سنندج بعد از فرار ازبیمارستان و در حال بحث با خواهرم بودم که مرا به منزل برگرداند، در همین اثنا ...
این افتخار را برای خودم نگه داشتم!
به نام جنبش انفیه در کلکته روی صحنه برد که من هم در آن نقش داشتم. 18 ساله بودم و اولین نقش تئاترم بود، مربوط به یک داستان تاریخی که در هند اتفاق می افتد و شبیه جنبش تنباکوی ایران است. البته نمایش رئال بود نه پانتومیم. سال 76 که آن نمایش روی صحنه رفت، دوران شکوفایی هنر بود و فضا خیلی عوض شده بود. خیلی از بازیگر هایی که الآن مشغول کارند، آن موقع تازه کشف شده بودند. بعد حامد محمد طاهری که در تئاتر ...
راه حل رهایی از اجاره نشینی چیست؟!
ازدواج کرده ایم و تا امروز برای گذراندن زندگی مان سخت کار کرده ایم تا از پس هزینه های آن بر بیاییم، حالا چطور می توانم 5 میلیون تومان دیگر بپردازم؟ این جوان 25 ساله بیان می کند: حقوق من تا پایان سال 94 تغییری نخواهد کرد و توان پرداخت 300 تومان اجاره را ندارم. با صاحبخانه صحبت کرده ام، متاسفانه فقط 50 تومان از پول اجاره را کم کرده است و به 250 تومان راضی شده است. صاحبخانه ها چی می ...
در قسمت سیزدهم ماه عسل چه گذشت؟
گذشت 9 سال از اولین روزهای ماه عسل پزشک، مهندس، پدر و یا مادرند؛ و امروز بعد از گذشت نزدیک به یک دهه همراهی با ماه عسل دارای نگاه عمیق تری بر موضوعات مطرح شده در این برنامه هستند. او که دوام و نفس کشیدن ماه عسل را به خاطر نگاه مهربان همراهان همیشگی اش دانست از همراهی اهالی قبیله ماه عسل متواضعانه تشکر کرد. طبیعت در خدمت انسان اولین مهمان ماه عسل یک محیط بان وظیفه شناس از اهالی ...
بدخطی که استاد خوشنویسی شد!
آنوقت منِ آقا دارم جایزه می گیرم. چه می شود بین این همه جشنواره، این یکی تخصصی بانوان باشد. همین شد که این جشنواره از سال سوم تخصصی برای بانوان شد. البته دوره های بعد خانمم جایزه را گرفت که بعضی به من گفتند این جایزه به خاطر تو بود. اما واقعا اینطوری نیست و گناه بزرگ همسرم این است که با من زندگی می کند. روی لوله بخاری مان خط نوشتیم رقیه فصیحی شاگرد سالهای قبل آقای هنرمند حالا ...
طنز؛ نامه سپ بلاتر به دخترش!
خواستم چکی سفید امضا برایت بفرستم که هر چه دلت می خواهد بگیری و خرج کنی و به تو بگویم هر وقت خواستی دو فرانک خرج کنی با خود بگو سومین فرانک آن از آن من نیست، این مال یک فقیر گمنام است که امشب یارانه اش قطع شده و به یک فرانک احتیاج دارد اما متاسفانه دسته چکم تمام شده و چون فعلا اوباما نمی گذارد دسته چک جدید بگیرم، کارتی که در این سال ها یارانه مان به آن واریز می شد را برایت می فرستم... از آن کارت ...