سایر منابع:
سایر خبرها
اعترافات یک فرمانده عراقی از کابوس های بعد از خرمشهر
، گزارش های زیادی علیه من به فرمانده تیپ رسیده بود. او مرا احضار کرد و در حضور من، همه آن گزارش ها را در آتش انداخت و سهم خود را از درآمدهای حاصل از فروش اموال مردم خواست. من سهم او را دادم و از اینکه با شریک شدن وی در این کار، آزادی عمل بیشتری می یافتم و مهر تأییدی بر کارهایم زده می شد، خوشحال بودم. همچنین در این دیدار، فرمانده تیپ، سرهنگ ستاد حادم الهیتی، اسامی افرادی را که با این کار ...
نقشه زشت برای خانم های تهرانی تنها - نتوانستم مقاومت کنم و آنها براحتی نقشه کثیفشان را اجرا کردند
پانسیون می رفتم و بعد از چند ساعت به خانه می آمدم، فضای پانسیون و دور بودن از تنش های خانه برایم خیلی خوب بود. ساناز مدیر همین پانسیون بود که کم کم با من طرح دوستی ریخت و به من نزدیک شد. چطور از خانه شما چند نوبت سرقت کرده است؟ وقتی غذا را خوردم بی هوش شدم، بچه خواهرم نیز داخل اتاقش خواب بود. ساناز مرا به بیمارستان رساند و دوستانش در خانه ام ماندند و وسایلم را داخل کارتن گذاشته ...
راز مرگ زن جوان در پزشکی قانونی
.... با مشخص شدن علت مرگ زن جوان، بازپرس جنایی دستور تحقیقات بیشتر در این خصوص را صادر کرد. ایران 110 این اخبار را از دست ندهید: بعد از قرص خوابی که به شوهرم دادم دوست صمیمی اش را به خانه آوردم و.. چگونه چهار چوپان دختر دانشجو را در بیرون از تهران گیر انداخته و او را .. جزئیات خودکشی وحشتناک مرد هیکلی در بزرگراه امام علی! عکس ...
داستان تلخ کودکانی که بار خانواده را به دوش می کشند
بودند و این بچه ها نمی دانستند چگونه باید این غذا را بخورند. یکی از شاگردانم مرا صدا زد و از من خواست تا سر میز آن ها بنشینم و غذا بخورم، پسر بچه دیگری که کنارش نشسته بود آرام در گوشش گفت این ها که از این غذا ها نمی خورند. . . آن روز سر میز بچه نشستم و با آن ها خوردن ماکارونی را تمرین کردم. به ظاهر آن ها بودند که از من یاد می گرفتند ولی در اصل من بودم که از آنها درس زندگی می آموختم. زندگی که برای ...
اینجا را خدا آزاد کرد ولی کسی آبادش نکرد
...، وضع خرمشهر و مردمش اینچنین باشد؛ مردمی که سال های سال طعم آوارگی جنگ را کشیده اند و این روزها طعم بی مسئولیتی مسئولان ذله شان کرده. مرد دشداشه پوش دوباره صدایش را بلند می کند و همه آرام می گیرند؛ با لهجه غلیظ عربی اش می گوید: انگار نه انگار ما اینجا زندگی می کنیم؛ کافیه که فقط یک روز تهران گرد و غبار بیاد؛ به همه ماسک می دن؛ به بچه ها شیر می دن؛ هر روز و هر ساعت توی اخبار می گن ولی ...
استخدام اسیدپاش برای انتقام خون برادر
بخواهی آدم بکشم! اردلان به من گفت آدمکشی در کار نیست باید آب بریزی روی صورت یک نفر. چند و چونش را هم وحید برایت توضیح می دهد. بعد از آن ماجرا با وحید تماس گرفتم، او واسطه بود و هماهنگی ها را انجام می داد. شب حادثه، وحید به همراه پسر جوانی که صورتش را کاملاً پوشانده بود و چهره اش را هرگز ندیدم به پارکی در نزدیکی محل حادثه آمد. او ظرف اسید را به من داد و از من خواست ترک موتورسیکلت بنشینم و نقشه را اجرا ...
ماجرای ثریا و گلدان شیشه ای / داستانی واقعی از سرگذشت یک دختر گلستانی
شده است. مشکلات و بدبختی هایم این اجازه را به من نمی داد که قادر به نگهداری او باشم و به ناچار مادرم را به آسایشگاه بردم دیگر واقعا تنها شدم و عمویم که با آن همه آرزو او را تنها تکیه گاه می دیدم خنجری شده بود که ندانسته به او تکیه کرده بودم. از آن روز به بعد من با عمو و مادربزرگم زندگی می کردم. یک روز عمویم مرا تهدید کرد که اگر به خواسته های او تن ندهم ماجرای ضربه زدن به سر ...
خاطرات رزمندگان دفاع مقدس حامل روح انقلابی و مقاومت ملت ایران/ رونمایی از شیر بازی دراز خنده های عمل ...
خانه های این شهر ویران شده بود و رزمندگان و جوانان محلی خرمشهر با کمترین امکانات 34 روز جانانه مقاومت کردند و با اینکه صدامیان از پیشرفته ترین سلاح های جنگی برخوردار بودند مجبور به پذیرش شکست و عقب نشینی شدند. آن روزها جنگ در خرمشهر تن به تن شده بود زن و مرد فارس و عرب پا به پای هم و در کنار یکدیگر مقاومت می کردند. دشمن با نفوذ به کوچه پس کوچه های خرمشهر به خانه ها حمله می کرد و خونین شهر پر از آتش ...
زن خیانتکار با همدستی مرد غریبه، شوهرش را کشت
. در نهایت ماموران آن مرد را نیز دستگیر کردند. این مرد پس از انتقال به آگاهی در همان مراحل اولیه تحقیقات به قتل مرد جوان که از دوستانش بوده اعتراف و در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: از چند ماه پیش که به منزل دوستم رفت و آمد داشتم به صورت کاملا اتفاقی با همسرش آشنا شده و بعد از مدت کوتاهی اطلاع پیدا کردم که او با دوستم اختلاف شدیدی دارد. وی در خصوص نحوه ارتکاب جنایت به کارآگاهان ...
از تقاضای ایجاد رابطه اقتصادی ژاپن با ایران تا آزادسازی خرمشهر
تهران بودم و از چهارشنبه تا جمعه در مس سرچشمه.با اینکه می توانستم با هواپیما سفر کنم اما علاقه مند بودم که با ماشین به سرچشمه بروم.سفر زمینی، صفای معنوی هم داشت.در مسیر می رفتم جمکران و بعد راهی کرمان می شدم. خواب وزیر در دفتر مدیرعامل غروب سه شنبه دفترم را به مقصد سرچشمه ترک می کردم.خودرو مدیرعامل، یک شورولت ایران قدیمی بود. با راننده ماشین هم خاطرات زیادی دارم، یک ...
سوم خرداد خاطره یک دریا غیرت و شکوه است/ اهمیت دفاع از میهن
خبرگزاری مهر - گروه استان ها: رادویی خانه ها همیشه روشن بود. مردم منتظر شنیدن لحظه به لحظه اخبار بودند. مردم نگران هموطنان و همشهریانشان بودند. مگر می شد جلوی چشمشان گوشه ای از قلبشان را تسخیر کنند و بی تفاوت باشند. زن و مرد و پیر و جوان از اقصا نقاط کشور برای آزادی رفته اند. عملیات از 10 اردیبهشت با رمز یا علی بن ابیطالب(ع) آغاز شد. همسبتگی بسیج و سپاه و ارتش و نیروهای مردمی با ...
تجاوز گروهی 4نفره به دختر دانشجویی که نمره می خواست/ جزئیات جنایت چهار چوپان
. آنها اتهام آزار و اذیت جنسی را رد کرده و گفتند: هیچ آزاری در کار نبود. ما این زن و مرد را در حال رابطه دیدیم و کتکشان زدیم و بعد هم اموالشان را سرقت کردیم. یکی از متهمان گفت: من گوسفندانم را برای چرا برده بودم که ماشین را دیدم. نزدیک شدم و مرد و زن جوان را داخل ماشین دیدم و بعد موضوع را به دوستانم خبر دادم و آنها هم آمدند. بعد با چماق به جان این دو نفر افتادیم و کتکشان زدیم. ما نمی دانستیم به ...
انگار همه آماده شهادتند، نه جنگ!
پول توجیبی به همه دادند و شروع به سازماندهی کردند، در سازماندهی نیروها هر کس را با نام آرپی چی زن ، بی سیم چی، تیربارچی و غیره می نامیدند، وقتی اوضاع را دیدم، مرا ترس برداشت و نگران بودم که به من چه سمتی خواهند داد، چون آموزش آنچنانی که ندیده بودم و نگران بودم که مرا حذف نکنند. خلاصه بعد از ترس و لرز زیاد نوبت به من رسید و مرا به عنوان کمک آرپی جی زن یکی از رزمندگان به نام منصور گذاشتند که ...
اعلام آمادگی خانواده شهدا و جانبازان برای حضور در جبهه های مقاومت
وجب به وجب خاک کشورم اعزام شدم و بعد از مدتی به عنوان کمک آرپی جی زن در لشکر 41 ثارالله گردان 409 مشغول شدم. باز هم برای پیروزی اسلام حاضرم به جبهه اعزام شوم وی از خاطرات دوران دفاعش به تفتان ما به عنوان بهترین روزهای عمرش یاد کرد و اذعان داشت: جبهه سراسر ایثار و از خودگذشتگی بود و همه افرادی که در این راه قدم گذاشته بودند برای رسیدن به خط مقدم بال بال می زدند و برای اینکه ...
اصفهان؛ مقصد گردشگران دوچرخه سوار جهان
.... وقتی دوستان سر قرار رسیدند، همان ابتدا مشغول عکاسی از میدان امام علی (ع) شدند و سراغ مسجد جامع را گرفتند که البته برای ایشان توضیح دادم که در برنامه امروز فرصتی برای بازدید از آنجا نیست و به سمت کوچه هارونیه رفتیم. همان ابتدا یک مغازه لوازم دوچرخه قدیمی توجه آنان را جلب کرد. بعد از عکاسی از مغازه وارد چند کوچه که خانه های قدیمی داشتند شدیم تا از معماری برای آنها بگویم و البته برای من توضیح ...
دختری که تیرباران شد، اما زنده ماند!
شهادت رسیدند. ساعت 2 این اتفاق افتاده بود و ما تا حدود ساعت 7 بعدازظهر در همان خیابان و درون ماشین بودیم. به خاطر درگیری های شدید آن روز، خرمشهر، خونین شهر نامیده شد. در همان چند ساعتی که آن جا افتاده بودیم خمپاره هم به سمت ما شلیک شد و ترکش آن به سر من خورد و بیهوش شدم. حدود دو ساعت بیهوش بودم. نه راه پس داشتیم نه راه پیش. حلقه محاصره آن قدر تنگ بود که ما صدای عراقی ها را هم می شنیدیم ...
چگونه چهار چوپان دختر دانشجو را در بیرون از تهران گیر انداخته و او را ..
از او شکایت دارم. در ادامه سه متهم، آدم ربایی و ضرب و شتم را پذیرفتند اما آزار و اذیت را رد کردند. در پایان دادگاه نیز قضات وارد شور شدند و ادامه رسیدگی را تا دستگیری متهم فراری به روزهای آینده موکول کردند. جام جم 110 این اخبار را از دست ندهید: بعد از قرص خوابی که به شوهرم دادم دوست صمیمی اش را به خانه آوردم و.. جزئیات خودکشی وحشتناک مرد ...
ترخیص موتورسیکلت های توقیفی با جعل اسناد
یک لحظه فرم ها را سرقت و از روی آن ها جعل کردم. بنابر گزارش خراسان، متهم مذکور همچنین یکی از همدستانش را نیز لو داد و گفت: فردی که نمایشگاه فروش موتورسیکلت دارد، مشتریانی را برایم می فرستاد و من که به او بدهکار بودم پس از جعل برگه ترخیص موتورسیکلت ، مبلغ 100 هزار تومان به او می دادم!! با اعترافات این جوان 28 ساله، مرد نمایشگاه دار نیز دستگیر و مدعی شد که 2 دستگاه موتورسیکلت به متهم ...
لباس دامادی بر تن دو برادر
. من در یک سال اخیر عمرم به صحبت گران مایه شهید مظلوم بهشتی رسیدم که می گفت خون دل خوردن از خون دادن مشکل تر است. باور کنید چقدر در این یک سال اخیر بعد از شهادت دوستانم زخم زبان از مدعیان حافظ انقلاب خوردیم و برای بقای انقلاب و حفظ وحدت تحمل کردیم. حال از عمق جان فریاد می زنم حزب الله چشم و گوش خود را باز کنید. گرگ های در لباس میش را زیرکانه از یکدیگر جدا کنید. حواستان را جمع کنید بزرگترین ضربه را ...
رزمندگان با نیت فتح خرمشهر پیشانی بند هایشان را می بستند/ تجهیزات جنگی نبود اما رزمندگان با سلاح ایمان ...
دشمنانی که میخواستند خوزستان عزیزمان را ازایران جدا کنند در باتلاق گیر کردند . آنروز تانکهای عراقی به علت شدت بارش باران در گل گیر کرده بودند نیروهای بعثی پیاده با تفنگ به سمت ما که در خاکریزهای کوچکی مستقر بودیم می امدند درگیری با فاصله کمی بین ما و نیروهای بعث درجریان بود. صبح روز بعد هواپیمای مشکی رنگ عراقی برای شناسایی در منطقه فرود آمد چند ساعت بعد رفتن هواپیما ،صدای ...
شهادت داماد 2 ماهه
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، محمدعلی سخائی در 11 شهریور 1360 در سن بیست سالگی به شهادت رسید. از خصوصیات این شهید خوش اخلاقی، خوش رویی و مهربانی بود. شهید سخائی متولد 1340 بود که در 20 سالگی ازدواج کرد و در شیرین ترین روزهای زندگی خود عازم جبهه های نبرد شد تا به دفاع از ایران اسلامی بپردازد و چند روز بعد شربت شیرین شهادت را نوشید. پورعباس همسر شهید سخائی در گفت وگو با ...
قتل به علت تصرف پارکینگ ساختمان
درگیری دو گروه سه نفره در یک ساختمان در یوسف آباد منجر به قتل مرد میانسال و زخمی شدن دو نفر با ضربات قمه شد. به گزارش اعتماد، در ساعت 14:30 بیستم اردیبهشت ماه امسال خبر قتل مرد میانسالی که پس از جراحت در یک درگیری دسته جمعی به بیمارستان شریعتی منتقل شده بود، از سوی ماموران کلانتری 125 یوسف آباد به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. چند دقیقه بعد از این سجاد منافی آذر؛ بازپرس ...
کلاهبرداری شبکه ماهوارهای به بهانه مهاجرت به آمریکا
همان شخص واریز کردم و با تلفنی که از آن فرد داشتم، تماس گرفتم و تأیید پول را هم دریافت کردم، اما بعد از چند روز، دیگر خبری از آنها نشد. مالباخته ادامه داد: با شمارهتلفنهای شبکه ماهوارهای در آمریکا تماس گرفتم. به من گفتند منتظر باش زنگ میزنیم، اما دیگر، خبری نشد و بعد از چند روز شماره تلفنهمراه رابطی که در ایران داشتند هم خاموش شد. با شکایت این مرد، تحقیقات آغاز و مشخص شد هشت نفر دیگر نیز ...
وقتی زنم را با چند پسر جوان در بیرون باغ دیدم شوکه شدم و... +عکس
جزییات ماجرا گفت: یک روز که از باغ بیرون رفته بودم همسرم را سوار ماشین چند پسر جوان دیدم. من که شوکه شده بودم کنترل اعصابم را از دست دادم و وقتی همسرم به باغ برگشت با میله آهنی به سر او کوبیدم. من کردم اما صاحب باغ مرا لو داد.حالا با گذشت 10 سال از این ماجرا می گویم پشیمانم و از قضات دادگاه می خواهم تا به من کمک کنند . در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و طبق ماده 429 مجازات اسلامی جدید ...
کمک به پرداخت اجاره
...: از صفوان جمّال نقل شده است که گفت: روز ترویه در محضر امام صادق عَلَیهِ السَّلَامُ بودم که شخصی به نام میمون قدّاح وارد شد و نسبت به سختی پرداخت اجاره و کرایه شکایت و درد دل کرد. بعد از آن حضرت به من فرمود: بر خیز و برادرت را کمک کن. پس من از جای خود بر خاستم و همراه او خارج شدم؛ و خداوند (وسیله پرداخت) کرایه او را به آسانی فراهم نمود و چون به مجلس امام باز ...
اسیدپاش اجاره ای: شب ها کابوس می بینم
اسیدپاش اجاره ای که متهم است به صورت مرد میوه فروش اسید پاشیده ماجرا را شرح داد. به گزارش جوان، ساعت 22 و 30 دقیقه شامگاه سی ام دی ماه سال 94 بود که رهگذرانی که در حال عبور از حوالی یافت آباد تهران بودند، متوجه فریادهای آی سوختم مرد جوانی شدند که به دنبال مرد سیاه پوشی می دوید. مرد سیاه پوش که نقابی مشکی به صورت داشت، به سرعت خودش را به موتورسیکلتی رساند که راننده منتظرش بود ...
تصاویری از اجیر کردن مرد زندانی برای اسیدپاشی
گفت 10 میلیون تومان را می پردازد، اما از من خواست بطری آب روی میوه فروش بپاشم. وی افزود: من تا 15 دقیقه قبل از اجرای نقشه نمی دانستم داخل بطری اسید است، گمان کردم آب است. یک مرد و دوستش مرا اسکورت کردند که کار را درست انجام دهم. آن شب سر و صورت خود را پوشاندم و با ورود به مغازه، اسید را پاشیده و فرار کردم اما حسن پولم را نداد و متواری شد. با اعتراف متهم، در حالی او برای ادامه ...
سرقت از شهروندان با آب پرتقال مسموم
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق ، متهم که مردی میان سال است بعد از بازداشت اعتراف کرد پول های سرقتی را خرج امورات روزانه اش می کرده است. یکی از شاکیان این پرونده که در دادسرا حضور داشت، درباره جزئیات سرقت به علی وسیله ایزد موسی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 24، گفت: حدود ساعت هشت شب 16 فروردین سال جاری در میدان قزوین پشت فرمان خودروی وانتم نشسته و منتظر پسرم بودم تا به منزلمان برویم، در ...
من! زن مطلقه شفاهی صیغه نادر شدم و حالا ...
18 ساله بودم که مهر طلاق صفحه شناسنامه ام را سیاه کرد. آنچه بیشتر از هر چیزی عذابم می داد، خود خوری های پدرم بود. احساس گناه می کرد و خودش را مقصر می دانست. من با راهنمایی همسر برادرم توانستم ادامه تحصیل بدهم. خوشبختانه به دانشگاه رفتم و بعد هم در یک شرکت مشغول کار شدم. از حدود چهار ماه قبل خواستگاری برایم پیدا شده بود. می گفت باید مدتی در ارتباط باشیم و شناخت بیشتری از همدیگر کسب کنیم ...
نادر مرا در خانه اش گیر انداخت - خنده های شیطانی اش را که دیدم فهمیدم خیلی دیر شده و او ..
در صفحه آگهی روزنامه ای، چشمم به یک آگهی افتاد. تماس گرفتم؛ قرار شد برای مذاکره به محل شرکت بروم. به رغم نصیحت های مادرم که سعی می کرد مرا از یافتن کار باز دارد، رفتم. چون حقوق خوبی می دادند، پیگیری کردم و پس از مدت کوتاهی مشغول کار شدم. حتما بخوانید: چگونه چهار چوپان دختر دانشجو را در بیرون از تهران گیر انداخته و او را .. چند روز بعد،اسامی دانشگاه آزاد اعلام شد و ...