سایر منابع:
سایر خبرها
شب عروسی واقعیت تلخی را از زن چند ساعته ام شنیدم که خشکم زد و ...
بسته می دیدم و به یک بیمار روانی تبدیل شده بودم به همین خاطر به سوی رفتم و به شیشه آلوده شدم. آن شب هم وقتی در حالت توهم سوار بر موتورسیکلت شدم با دختر بچه ای تصادف کردم و با دیدن خون از صحنه گریختم. حالا هم که روی صندلی های سرد کلانتری نشسته ام به یاد حرف پدرم می افتم که مرد هیچ گاه گریه نمی کند اما گاهی تنها اشک است که ... اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
چه خرمایی بخریم؟
ید طولایی در این زمینه داشت گفت: بیش از 300 نوع خرما در ایران داریم که شناختشان برای همه کس اصلا مقدور نیست . ولی من عمرا دست بردار نبودم، پس با گشت و گذاری در مغازه ها و به حرف گرفتن تنی چند از حرفه ای های این بازار، توانستم از زیر و بم بعضی انواع آن سر درآورم. خرماهایی بسیار متفاوت که از قضا طرفداران زیادی نیز در همه جای ایران دارد. مضافتی ، خرمای محبوب مردمروی بیشتر بسته های خرمایی که می ...
قهر لیلی و مجنونی
آسیب زاترین روش انتخابی زوجین برای حل مسائل است و معمولا پیامدهای منفی جبران ناپذیر آن، موجب بر هم ریختگی سامان زندگی و خانواده می شود. کسانی که با این مشکل درگیرند، بخوبی می دانند که قهر چون سمی مهلک، در نخستین درجات موجب عذاب و فرسودگی و در بالاترین حد، باعث دلسردی و دلزدگی و در نهایت ختم رابطه می شود. گاه این افراد ترجیح می دهند روزی چند بار مورد ضرب و شتم و فحش و دشنام همسرشان قرار بگیرند، اما ...
قهر تا ابد
راهنمای سفر من به نقل از بولتن نیوز به نقل از مجله روزهای زندگی، وقتی سه ساله بودم پدرم ازدواج کرد و مدتی مرا برد پیش خودش، ولی همسرش تحمل مرا نداشت و مامان اکرم هم نمی خواست از او جدا شوم، به همین دلیل شش ماه بعد پدرم مرا برگرداند به خانه مامان اکرم و من دیگر هرگز پایم را به خانه پدرم نگذاشتم. پدری که هر وقت فرصت می کرد به من زنگ می زد و کم کم هم فراموشم کرد. هر قدر بزرگتر می شدم بیشتر می ...
سرقت مسلحانه هالیوودی زن و شوهر
عجیبی داده بود که هیچ اتفاقی برایمان نمی افتد. او گفته بود که فقط من باید پول ها را جمع کنم و حواسش به همه چیز هست.حتی گفت اگر روزی هم دستگیر شدیم همه چیز را به عهده می گیرد. اما دروغ گفته بود، الان که دستگیر شدیم همه چیز را گردن من و پسرم انداخته و می گوید ما نقشه سرقت را طراحی کرده ایم. من به حرف های دانیال اعتماد کردم و چشم بسته هر آنچه گفته بود را گوش دادم. اما او نامردی کرد. قرار بود ...
روایت پناهنده ای که 2 سال اسیر طالبان بود/ خاک و ریشه گیاهان را می خوردیم
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از شهروند، چشم هایش هم انگار با نور آفتاب اخت نگرفته اند. آخر این چشم ها دو سال تمام رنگ نور را ندیده اند و بعد از این همه سال هنوز خودشان را جلوی آفتاب جمع وجور می کنند. این داستان واقعی است و رفیق بیست سال، هر روز و هر روز تعریفش کرده. مثل یک فیلم، آن 730روز و روزهای قبلش را عقب و جلو زده و یادش آمده روزی را که مولوی منان نیازی در سال 1373در مصاحبه ای خود را سخنگوی گروه ج ...
دختر 19 ساله آرایشگر، پشیمان از رفتار کثیف خود | والدین مقصر بودند
زندگی سیاهش پرداخت و گفت: طبق آن چه که اطرافیانم نقل کرده اند پدرم فرزند اول خانواده 13 نفره اش بود اما وقتی به سن 18 سالگی رسید به خاطر دختر مورد علاقه اش با پدربزرگم درگیر شد و از خانه فرار کرد. پدرم خیلی زود به سوی خلاف کشیده شد و به مصرف مواد مخدر روی آورد. پس از آن هم با مادر من ازدواج کرد ولی دست از خلافکاری هایش برنداشت تا این که 16سال قبل زمانی که من 2 ساله بودم طی یک درگیری در مجلس ...
تنها جمله دختر مریوانی که چهار ماه در کما بود: "من در بهشت هستم"
خانواده مجبور به خرید مکمل های غذایی برای وی می شوند تا شاید جسم به تقلیل رفته اش دوباره جانی تازه بگیرد و رگ حیات بار دیگر در پاهای نحیف و خشکیده اش که تنها پوست و استخوانی خالی از آن باقیمانده است جریان پیدا کند. 9 ماه از آن روز سخت می گذرد، اما این حکایت تلخ امروز بعد از 9 ماه همچنان ادامه دارد سناریوی تلخی که با دیدن اندام بر تخت چسپیده بیان در بیمارستان توحید سنندج مرا به زمین چسپاند ...
عشق و ثروت
و سعی می کردند مرا راضی کنند. آخر سر هم با حرف شیرین زن داداش کوچکترم قانع شدم که گفت: نگار، کمی سیاست داشته باش، چرا الکی با آقاجون لج می کنی؟ فوقش به پسره روی خوش نشان نمی دی، اصلاً شاید او از تو خوشش نیاد، پس لجبازی نکن و بیا. این طوری بود که سرانجام آن ها راضی ام کردند و از صبح روز سه شنبه همه دست به کار شدند تا من نگین مجلس باشم. بهترین آرایشگر به خانه مان آمد و گرانقیمت ترین لباس را خریدم ...
جزئیات زندگی بازیگر زن ایرانی +تصاویر
.... به نظرم کلمه ام اس کمی مهیب تر از خود بیماری است و معمولا با شنیدن اسم این بیماری ترس ایجاد می شود. در طول اولین روزهای درمانم، دیدم که پرستاران چقدر راحت از ام اس حرف می زنند و آن را یک بیماری هولناک غیرقابل درمان نمی دانند. همه بگو و بخند می کردند و روند درمان را توضیح می دادند. هیچ کس از یک موضوع هیولایی صحبت نمی کرد و حتی یکی از پرستاران برایم تعریف کرد که خودش هم از سال ها پیش به ام اس ...
10 نمونه از عجیب ترین کفش های پاشنه بلند زنانه +تصاویر
.... همچنین، مواد اولیه ای که اضافه آمده اند را نیز به صورت رایگان در اختیار مدارس قرار می دهد. با این حساب با خریداری آن ها، به نوعی در انجام کار خیر هم شرکت خواهید کرد. کفش هشت پا طراح این کفش فردی به نام کرمیت تسورو است که در کالج هنرهای زیبای یو پی دیلیمن تحصیل کرده است. بد نیست بدانید، این کفش عجیب که پوشیدن و راه رفتن با آن نیز بسیار سخت به نظر می رسد، مورد توجه لیدی گاگا، خواننده مشهور آمریکایی قرار گرفته است. کفشی با پاشنه چرخنده BB-8 پاشنه کروی این کفش از چوب درست شده که به واسطه یک پیچ و مهره بلند به بدنه کفش وصل می شوند. ...
سندسازی برای تکمیل پروژه قدیمی انگلیس/پشت پرده ترور شخصیت آیت الله کاشانی
در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خانه ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید و حالا نه مجلسی است و نه تکیه گاهی برای این ملت گذاشته اید. آیت الله کاشانی در این نامه برای ثبت در تاریخ هشدار می دهد زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همانطور ...
پشیمانی جوانی که در حالت مستی قاتل شد
.... همان موقع به خانه برگشتم و ساعتی بعد به جرم قتل بازداشت شدم. وی ادامه داد: می دانم اشتباه کرده ام و این پشیمانی بی فایده است. پدرم که نگهبان یک باغ بود سال قبل بخاطر سرقتی که از باغ شد بازداشت شدو به زندان افتاد. حالا مادرم با دستفروشی خرج زندگی خودش و دو خواهرم را تأمین می کند. من از اولیای دم تقاضا دارم بخاطر مادر و دو خواهرم مرا ببخشند. در پایان این جلسه هیئت قضائی وارد شور شد تا رأی صادر کند. ...
شش ماه از شهید فهمیده بزرگ تر بودم
که گمشده ام و از چیزی اطلاعی ندارم تا اینکه مرا رها کردند. شما در یکی از عملیات ها جانبازی سختی هم داشته اید که حتی به خانواده تان می گویند به شهادت رسیده اید. این جانبازی در کدام عملیات اتفاق افتاد؟ من چندین بار در طول جنگ جانباز شدم که جانبازی در منطقه شلمچه بسیار سخت بود. در عملیات فاو هم که خط نگهدار بودم ترکش خوردم که سطحی بود و پس از یک مدت کوتاه دوباره به جبهه برگشتم. سال 63 در ...
با من از کویر بگو...
خواهد این خبر را پدر ایشان بدهد. این خبر را که شنیدم خودم را به مشهد رساندم و از ماجرای فوتشان باخبر شدم. در آن زمان پدر دکتر شریعتی که دایی بنده باشد را به خانه ی یکی از آشنایان بردند تا یک موقع کسی به این پیرمرد تسلیتی نگوید یا سلامتی دکتر را از او جویا نشود. چند روز که از این ماجرا گذشت، پوران خانم از تهران آمدند و گفتند باید بالاخره تکلیف جنازه را معلوم کنیم. یا برش گردانیم یا پدر ...
پلیس پایتخت دزدان شهر را 24ساعته به خط کرد
... با این تخصص چرا به فکر سرقت افتادی؟ درآمدم برای مخارج خانواده ام کم بود. 25 سال شاهد فقر و بدبختی خانواده ام بودم. این 25 سال زندگی گذشته، مرا وادار کرد در سرزمینی که نمی دانی مشکلت را کجا و به چه کسی بگویی دست به سرقت بزنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم با سرقت مخارج درمان پدرم و مشکل مالی برادرم را حل کنم. نمی توانستم نسبت به مشکلات خانوده ام بی تفاوت باشم. بیماری پدرت و ...
ابهام در دلایل درگذشت دکتر شریعتی
.... شریعتی به همسرش می گوید: “به فرودگاه خواهم رفت و به محض رسیدن بچه ها، تو را مطلع خواهم کرد. به گفته آقای فکوهی، آن روز قبل از رفتن به فرودگاه، مقداری وسایل ضروری و مواد غذایی تهیه می کنند و به خانه ای که اجاره کرده بودند می برند، بعد به اتفاق ناهید و نسرین فکوهی، به فرودگاه می روند. پس از مدتی انتظار بالا خره هواپیما به زمین می نشیند. چند دقیقه بعد سوسن و سارا، دو دختر بچه روسری به سر ...
چند خاطره از سال ملی شدن نفت
گفت آقا! مردم عکس شاه را پاره کرده و عکس دکتر مصدق را روی دیوارها می چسبانند و به نفع دکتر مصدق و به علیه شاه شعار می دهند. پدرم به سرایدار گفت: برو عکس شاه را در بایگانی بین پرونده ها پنهان کن و عکس مصدق را در اطاق روی دیوار نصب کن. چند روز بعد مجدداً سرایدار به منزلمان آمد و گفت: آقا! مردم عکس شاه را در دست گرفته و عکس مصدق را پاره می کنند و به نفع شاه و علیه مصدق شعار می دهند. پدرم گفت: برو عکس ...
روایت زندگی ساده دو معلول هنرمند/ ماهی 400هزارتومان درآمد داریم
...> حسین عقیلی متولد 1364 است. 7 سالگی متوجه کم شنوایی خودش می شود اما در مدارس عادی درسش را ادامه می دهد تا اینکه به دانشگاه می رود. مادر حسین می گوید: یکی از معلم های حسین هربار مرا صدا می زد و شکایت می کرد و می گفت خوب درس نمی فهمد. من هم خسته شدم و حسین را از مدرسه درآوردم و یکسال فرستادمش کلاس نقاشی. آنجا یکی از مدیران حسین را دید و فهمید که مدرسه نمی رود دوباره برش گرداند تا به مدرسه برود. ...
شمعی در باد هنوز دغدغه من است
کنارشان زندگی می کنم و عشقی که به آنها دارم، می گیرم، از روز اولی که وارد سینما شدم، تلاش کردم خودم را به این عشق وصل کنم و هرگز از آن جدا نشوم. کارگردان فیلم سینمایی زیر سقف دودی بیان کرد: تمام بحث و دغدغه ام خانواده است. دردهای مردم را می دانم، می شنوم و در مسیر ساخت سوژه ای قرار می گیرم که خود مردم به من داده اند. وی افزود: برای هر کاری تحقیقات میدانی کاملی انجام می دهم و ...
همسر شهید: دوست داشتم برای بار آخر دست هایش را لمس کنم، اما دست هایش سوخته بود/ به مادرش گفته بود امتحان ...
همیشه بود. خیلی به ماموریت می رفت، اما این بار همه چیز فرق کرده بود. لحظه خداحافظی بعد از کلی خوش و بش کردن، گریه ام گرفت، گفت: نه این کار را نکن، تو باید محکم باشی. مرضیه هم موقع خداحافظی پدرش، زد زیر گریه. محسن از خانه رفت بیرون و گفت: منتظر تو و مامان می مانم تا با این حرف مرضیه را آرام کند .. . آنجا که بود هر موقع که می شد تماس می گرفت. از افراد خانواده هیچ کس به جز من و برادرش نمی ...
فضائل و اعمال دهه پایانی ماه رمضان
دیگری از جابر بن عبداللَّه انصاری نقل شده است که در جمعه آخر ماه رمضان به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: این روز، جمعه آخر ماه رمضان است، با آن وداع کن و بگو: اللهُمَّ لا تَجْعَلْهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیامِنا ُ...[63]؛خدایا قرارش مده آخرین دیدار ما از روزه مان در ماه رمضان ... [64] رسول خدا صلی الله علیه و آله در ادامه فرمود ...
گناهانی که کی روش در رئال مادرید مرتکب شد
مربیگری در منچستریونایتد آسان نبود. من سرمربی بودم اما در این تیم به عنوان دستیار مشغول به کار شدم. با این وجود می دانستم که به باشگاه بزرگی رفته ام. کی روش در خصوص اول تجربه حضورش در منچستریونایتد یادآورد شد: روز اول حضورم در تمرینات منچستریونایتد را به خاطر می آورم. به دفتر سرالکس رفتم و گفتم که باید چه کار کنم ؟ که او پاسخ داد از من می پرسی، چرا من باید بدانم؟ من تو را به این خاطر ...
بسته خبری یکشنبه 28 خرداد ماه 1396
جنابعالی است، که خودتان به بقاء آن مایل نیستید. از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازی های اخیر بر من مسلم است که می خواهید مانند سی ام تیر کذایی یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف این جانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خانه ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید و حالا نه مجلسی ...
می خواست روی موشک هایش بنویسد ساخت شیعه!
اماشما به نحوه شهادتش توجه کنید، با چند بسیجی که مرتبه و منصب نظامی نداشتند با این ها شهید می شود. همسر شهید: موقعی که اوایل دهه شصت در ذهنش طرح رسیدن به خودکفایی در موشک نقش بسته است این ها به دنیا آمده اند بعد به اوج جایی که میرسد این بچه ها می آیند در کنارش همه هم بچه های ملارد و اطراف تهران بودند. بعد از شهادت حاج حسن خانواده های شهدای همراه ایشان را جمع کردیم و ماهیانه جلسه داریم و ...
مشکلات ناباروری در مردان، یکی دوتا نیست!
متوجه شدم آدم هایی که احساس سرخوردگی می کنند دو نوع واکنش نشان می دهند. ممکن است رابطه آن ها با همسرشان بد شود و اخلاق بدی پیدا کنند یا حتی با خانواده همسرشان برخورد بدی داشته باشند؛ فقط برای این که قدرت خود را ثابت کنند و بگویند چیزی تغییر نکرده است و من چیزی کم ندارم. واکنش دیگری که در برخی از مردها دیدم این بود که فرافکنی و فرار به جلو دارند و چند مورد دیده ام برای این که ثابت کنند مشکلی ندارند و ...
محرومترین نقطه استان بوشهر را بهتر بشناسید+ تصاویر
به گزارش ترنم دشتی به نقل از؛ "دانشجونیوز" ،حس خوبی دارد در ایام ماه مبارک رمضان در گرمای بالای 50 درجه استان بوشهر و بدور از هیجانات و تبلیغات سیاسی همانند همیشه مهمان ولی نعمتان انقلاب که همان محرومین از امکانات هستند باشیم؛ با اشتیاق با اقلام خوراکی بسته بندی شده برای همه خانواده های روستا عازم مناطق محروم می شویم، مقصد کجاست ، روستای بن بید، محروم ترین روستای استان بوشهر که در جنوب شرقی ...
- علی شریعتی - ؛ نه قدیس نه اهریمن
اسلامی کشور در تاریخ معاصر بود. محمدتقی به شدت مورد احترام دکتر شریعتی بود. او خود در وصف پدر می گوید: پدرم نخستین سازنده ابعاد روحم بود؛ کسی که برای اولین بار، هم هنر فکرکردن را به من آموخت و هم فن انسان بودن را؛ طعم آزادی را، شرف، پاکدامنی، مناعت، عفت روح، استواری، ایمان و استقلال دل را... علی شریعتی در کودکی برای آموختن قرآن به مکتب خانه روستا رفت و در واقع اولین معلم او ملازهرا ...
آرزوی آجر و ماسه ای حاج حسن/ تنهایی اش در خانه 5متری جا نمی شود
که نه، من فقط می خواهم حرف های خودتان را بنویسم ... کمی که توضیح دادم با اینکه می گفت من اینجا جایی ندارم که بنشینی صحبت کنیم ولی بالاخره قرار شد ساعت 5 عصر دوباره بروم پیشش. حوالی 5 بود که نزدیک می شدم به مغازه اش و از دور می دیدم یک بشکه کوچک گذاشته زیرش و جلوی مغازه نشسته است. نزدیک شدم، این بار نزدیک تر از دفعات قبل. سلام کردم؛ اولش مرا نشناخت اما بعد از چند لحظه دوباره گفت: تویی ...
21 آبان 94 روزی که زمان ایستاد
فریاد می زدم دروغه . بالاخره، پدرم مرا بغل کردند و سوار ماشین شدیم، چون من قدرت راه رفتن هم نداشتم. ایشان مرا به معراج شهدا رساندند. آنجا بود که تابوتی را آوردند که با پرچم سبزی، متبرک به نام عمه سادات، پوشانده شده بود. پرچم را که کنار زدند، چهره دلربای همسرم را دیدم. دستم را روی قلبش گذاشتم و مطمئن شدم که قلب مهربانش دیگر نمی تپد و تازه آن لحظه بود که باور کردم حمید برای همیشه از کنار من پرکشیده ...