سایر منابع:
سایر خبرها
برادرکشی درپی اختلاف جاری ها
! به او گفتم مگر از روی نعش من عبور کنی که بتوانی چنین کاری را انجام بدهی! این گونه بود که ما با یکدیگر درگیر شدیم در همین حال چاقوی آشپزخانه را برداشتم و به داخل حیاط رفتم که پدرزنم چاقو را از من گرفت. روز بعد به همراه همسرم و برای اعلام شکایت به کلانتری سیدی رفتیم و از آن جا به برادرم زنگ زدم که اگر شکایت کنیم حداقل 2 سال زندانی می شوی در واقع می خواستم این ماجرا را تمام کنم ولی برادرم ...
محسن چاووشی:یک حقیقت تلخ از روزهایی که سیگار می فروختم
خودم را اینطور خالی می کردم. سال اول دبیرستان روی کلاویه های کیبوردم علامت گذاشته بودم و این علامت ها را حفظ می کردم که نت ها یادم باشد. یک روز سر کلاس جبر داشتم روی نیمکت علامت را تمرین می کردم که معلم آمد بالای سرم و خلاصه بعد از یک دیالوگ کوتاه با پس گردنی از کلاس بیرونم کرد و البته من هم دیگر سر کلاس نرفتم. صبح با دوچرخه به هوای مدرسه از خانه بیرون می زدم و توی خیابان های می چرخیدم و موزیک گوش ...
عذرخواهی مرد شماره یک تنیس دنیا از توپ جمع کن
برترین تنیسور حال حاضر دنیا از یک توپ جمع کن که بر سرش فریاد زده بود عذرخواهی کرد.
سپند و کمند امیرسلیمانی: مثل تام و جری بودیم!
.... حتی مدتی بازیگری را کنار گذاشت و به دنبال موسیقی بود. یادم هست یک روز به او در خانه زنگ زدم و از پشت تلفن با هیجان گفتم: سپند برو تلویزیون رو روشن کن بزن شبکه سه داره اجرای دف تو و دوستت رو نشون میده سپند هم هول شد و تلفن را قطع کرد و رفت و وقتی به سمت تلویزیون رسید تازه یادش افتاده بود که اصلا از اجرای شان فیلمبرداری نشده، (می خندد) یک بار هم با هیجان آمدم خانه و الکی گفتم سپند زود باش بیا، فرشاد پیوس توی مغازه سر کوچه اس. سپند هم که خیلی فرشاد پیوس را دوست داشت سریع شال و کلاه کرد و رفت مغازه سر کوچه و. . . (می خندد) ...
مناظره در موردعظمت حضرت علی علیه السلام
حجاج از طرز برخورد او که خیلی وزین و بی اعتنا بود فهمید که یک زن معمولی نیست. بعد از اینکه او را شناخت از او سؤال کرد: تو حُرّه دختر حلیمه سعدیه ای؟ گفت : بلی. حجاج گفت: مدتی در انتظار دیدار تو بودم، زیرا به من خبر رسیده که تو علی را برتر از صحابه پیامبر (ص) میدانی و او را بر ابوبکر، عمر، عثمان، ترجیح می دهی؟ حرّه گفت: نه تنها از صحابه، بلکه از تمام افرادی که از ...
متهم: به دختر دیگری علاقه داشتم
قرار ملاقات گذاشتم. قبل از رفتن به محل قرار از یک مغازه چاقوی ضامن داری به مبلغ 7 هزار تومان خریدم. وقتی به محل قرار رسیدم عصبانی بود. وقتی گفتم قصد ازدواج با آن دختر را دارم فحاشی کرد. من هم از رفتار او عصبانی شدم. در یک لحظه چاقو کشیدم و چند ضربه به او زدم که روی زمین افتاد و فوت شد. قاضی سؤال کرد: آیا در زندان متحول شده ای؟ متهم جواب داد: بله، من در زندان یاد گرفتم که به اعصاب خود مسلط ...
ناگفته های یک مامور اطلاعاتی ایران
یکپارچه شوند. بعضی ها ادغام شدند و بعضی ها هم فاصله گرفتند و به دستور امام منحل شدند و سپاه پاسداران با آن قالب مشخص توسط امام حکم داده شد و موجودیت پیدا کرد. از اواخر بهمن 57 تا اردیبهشت 58 فاصله بسیار کمی است. روزها هم که گرفتار مأموریت ها بودند. مأموریت هایی که تقسیم کار مشخصی نداشت. کمیته انقلاب اسلامی هم از روز 21 بهمن 57 شکل گرفته بود. بعد که مرحوم آیت الله مهدوی کنی از امام حکم گرفتند ...
زری خوشکام: نمی توانستم از سینما دور باشم
کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلم برداری رفتند رشت. من هم مرتب با دخترم و دامادم در تماس و جویای وضعیت فیلم بودم. می پرسیدم برای نقش حوا کسی مورد قبولتان واقع شد؟ گفتند بله، خانمی را آورده ایم و بد هم نیست... خیلی برای من جزئیاتش را باز نکردند. بعد از مدتی علی مصفا به من زنگ زد و گفت خواهش می کنم شما برای ایفای این نقش بیا شمال. من هم به آقای مصفا گفتم حالا که شما خواسته اید ...
رامهرمزی از نقش کمرنگ ادبیات ایران در جهان و نمایشگاه کتاب فرانکفورت 2014 می گوید
باید ما در مقابلشون سکوت کنیم؟ واقعاً نمی تونم درک کنم. همه ی ناشران و مسئولان به کارهای خودشان مشغول هستند، انگار هیچ کس آنها را نمی بیند و صدایشان را نمی شنود. نیم ساعتی معرکه گیری منافقین طول می کشد و بعد راهشان را می کشند و می روند. حس خفگی دارم تا امروز هیچ وقت اینطور احساس خودم را سرکوب نکرده بودم. مدتی در شوکِ سکوتم هستم. آقای امینیان باز هم صحبت می کند و دلایلی می آورد که ...
لطفا آویزان مردگان نشوید!
می شد، زنگ می زد تا سعید براشون شعر بخونه، من حوصله ام سر رفته بود و اومدم بیرون که قدم بزنم دیدم کوه ریزش کرده و قطار داره به سمت کوه می ره! هرچی فکر کردم راهی به ذهنم نرسید و لباس هام رو در آوردم و در اون سرماه سر چوبدستی زدم و آتش روشن کردم... یادته سعید؟ (دقت داشته باشید که سعید نمی تواند شانه خالی کند) سه- تحریف خاطرات این نوع از خاطره بازی درواقع قرائتی مدرن از یک ...
فتنه 18 تیر 78 ابعاد ناگفته فراوانی دارد/ سعید حجاریان به من گفت هدف ما شعله ور کردن دامنه اعتراضات است/ ...
...! متوجه منظور آنها نشدم و از کنار این اتفاق گذشتم، چند ساعت بعد که به کوی دانشگاه مراجعت کردم دیدم عده ای از دانشجویان خوب ما تجمع کرده و ناراحت هستند و نسبت به نیروی انتظامی با بدبینی صحبت می کنند. علت را که جویا شدم گفتند چند نفر از دانشجویان شدیدا از طرف نیروهای انتظامی مورد ضرب و شتم قرار گرفته ه موازات این اتفاقاتی که در کوی دانشگاه و خیابان های اطراف رخ می داد، ما شاهد ...
مشهورترین زوج ادبی تاریخ ایران و آثار تکرارنشدنی شان
می کنی که خانه بدجوری خالی است. و یاد گفتهٔ آن زن می افتی – دختر خالهٔ مادرم – که نمی دانم چند سال پیش آمده بود سراغمان و از زبانش در رفت که : - تو شهر، بچه ها توی خانه های فسقلی نمی توانند بلولند و شما حیاط به این گندگی را خالی گذاشته اید... و حیاط به این گندگی چهارصد و بیست متر مربع است. غرب زدگی را جلال در سال 1340 منتشر کرد.در بخشی از کتاب می خوانیم: آدم غرب زده هرهری مذهب است به ...