سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای تجاوز به دختر جوان در مقابل چشمان نامزدش در آبادان
به گزارش ریواس جنوب ، روزنامه اعتماد نوشت: این حادثه عصر روز دوشنبه 22 خردادماه در آبادان اتفاق افتاد. دختر جوانی همراه با پدر و مادرش به اداره پلیس رفت و از این سه پسر جوان شکایت کرد. ماموران دریافتند این دختر در خانه مادربزرگش مشغول درس خواندن بوده و در حالی که همسرش نیز حضور داشته، از طرف این سه مرد مورد حمله و تعرض قرار گرفته است. این 3 مرد خشن بعد از اجرای نقشه شان در برابر چشمان ...
مادری برای ازدواج دخترش به دادگاه خانواده رفت
عوض شود. اما سیروس به جای عوض کردن روش برخورد خودش در آشتی کردن، بعد از قهر کردن نزد خانواده اش می رفت و تا چند هفته بعد مادرش میانجیگری می کرد تا به خانه برگردد. کم توجهی سیروس به همسر و دخترش و بهانه گیری های او باعث شد که اختلاف های آنها هر روز بالا بگیرد تا اینکه سیروس یک شب پس از دعوای شدیدی رفت و خانواده اش را برای همیشه تنها گذاشت. ملیحه طی هفته ها و ماه های اول تصور می کرد که سیروس ...
حضانت فرزند و طلاق، در قبال آزادی مرد کودک آزار
بار که مادرم از من دفاع می کرد یا از پدرم شاکی می شد، او را با چاقو تهدید می کرد و کتک می زد. نمی دانم چرا پدرم با من و مادرم این طور رفتار می کرد. از این وضعیت خسته شده بودم؛ برای همین یک روز هنگامی که پدرم به من پول داد تا برایش قرص بخرم به خانه خاله ام رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم. او به من و مادرم پیشنهاد داد از پدرم شکایت کنیم. بااین حال که از او شکایت کرده ایم اما من هنوز ...
سارا دوست دوران مجردی ام بعد از ازدواج هم می خواست با او باشم / او آرامش من و همسرم را گرفته بود
هم دوست باشیم. او بیش از اندازه به من اظهار علاقه می کرد و به همین دلیل با او پنهانی ارتباط پیدا کردم و بعد از مدتی عقد موقت کردیم. چون او از شوهرش جدا شده بود. سارا اصرار داشت که من هم زنم را طلاق دهم اما نمی توانستم از همسرم جدا شوم و ما یک فرزند داشتیم. همیشه سر این موضوع جر و بحث می کردیم اما آخرین بار آن قدر اصرار کرد که عصبانی شدم و با روسری اش خفه اش کردم و حالا بشدت پشیمان هستم. این ...
دختر تهرانی از سوی دانشجوی شهرستانی اغفال شد
است که در ذیل می خوانید: از روزی که چشم باز کردم شاهد دعوای پدر و مادرم بودم. آن ها با غرور و لجبازی محیط خانه را برای من به جهنّمی عذاب آور تبدیل کرده بودند و سرانجام این تنها من بودم که ناباورانه در آتش جرّ و بحث های آن ها سوخته و برای همیشه، مهر قربانی بر پیشانی سرنوشت شومم، حک شد. والدینم سرانجام پس از چندین سال زندگی مشترک و پادرمیانی های مکرّرسایر بستگان و بزرگان فامیل ...
کامران سلام نکرد و به قتل رسید!
این طور نبود که مطمئن باشم کامران مرده است و فرار کنم. چند بیمارستان رفتم اسمی از کامران نبود؛ با خودم گفتم حتما زخم سطحی داشته و سرش را پانسمان کرده اند و به خانه رفته است. به خانه رفتم و خوابیدم. چند روز بعد اعلامیه او را روی دیوار دیدم. آن قدر تحت تأثیر این موضوع قرار گرفتم که تا زمان دستگیری اعلامیه او را پیش خودم نگه داشتم و عذاب وجدان شدیدی دارم. در این هنگام وکیل مدافع ...
وقتی که اعلامیه مرگ سپهر را دیدم تازه فهمیدم بعد از جشن تولد چه کار کرده بودم +عکس
ایستاده بودند. وی ادامه داد: من با آنها درگیر شدم و برای ترساندن پسران غریبه چاقویی را که در جیب داشتم بیرون آوردم و با دسته چاقو ضربه ای به سر سپهر زدم و کردم. باور کنید من ضربه ای با تیغه چاقو به سر سپهر نزدم. او دوستم بود و من خصومتی با او نداشتم. مرگ او یک اتفاق تلخ بود. صبح روز بعد وقتی اعلامیه دوستم را سر خیابان دیدم شوکه شدم. اعلامیه را برداشتم و به خانه برگشتم. وی در ...
فرجام پرونده زن جوان که زنده به آتش کشیده شد
کردند تا اینکه با کشف سرنخ هایی برادرشوهرش مورد ظن قرار گرفت و پس از دستگیری با اعتراف به کشتن او گفت: از چند ماه پیش به زن برادرم و رفتار پنهانی اش ظنین شده بودم. این موضوع را با برادرم در میان گذاشتم و او که خودش متوجه این ماجرا شده بود قبول کرد با همسرش صحبت کنم. بالاخره روز حادثه من و برادرم با طرح نقشه ای همسرش را از خانه بیرون کشیدیم و با او حرف زدیم؛ اما او منکر ارتباط پنهانی اش شد ...
سیره بهشتی در برابر منتقدان
از مبارزات انقلابی بگویید؟ عضو حزب جمهوری بودید و فعالیت هایی داشتید؟ فعالیت انقلابی ام از 13 سالگی شروع شد. در همین مسیر در سال 52 تصمیم گرفتم برای دیدار امام خمینی که مرجع من بود به عراق بروم که در مرز بصره بازداشت شدم که آن زمان استخبارات عراق من را تحویل ساواک داد و مدتی در زندان خرمشهر زندانی بودم. این نقطه عطفی برای مبارزه در زندگی ام بود. من در آن دوران مقطع راهنمایی بودم دورانی بود ...
روی تابوت را که کنار زدم ، اشک هایم امانم را برید. گل ها را پر پر کردم و همین طور که حرف می زدم، می ...
خداحافظی از من خواست که به پدرم بگویم سوریه رفته است. همان شب خواب دیدم که محسن برگشته و من هم حسابی خوشحال بودم. خواب را به فال نیک گرفتم و فردایش رفتم خانه خودمان و برای آمدن محسن آماده شدم. صبح 28 مرداد 92 محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیرو های خودی متوجه تحرکات دشمن شدند. محسن پشت بیسیم می گوید: دارند دورمان می زنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید . حالا توپخانه خودی ...
قتل زنی توسط شوهرش تنها یک روز پس از ازدواج!!
خودم خریدم. به خانه آمدم و به سمت همسرم رفتم و او را با چاقو زدم. وقتی این کار را کردم آرام شدم بعد فرار کردم و از شهر خارج شدم. با مشخص شدن این موضوع اولیای دم مهتاب علیه دامادشان اعلام شکایت کرده و درخواست قصاص را مطرح کردند. مادر مهتاب گفت: دخترم هیچ مشکلی نداشت و هر مساله ای بود ما همان روز اول گفتیم البته مساله خاصی نبود و نمی دانم چرا احمد می خواهد ایراد روی دخترم بگذارد. بعد از گرفتن آخرین دفاع در مرحله بازپرسی و صدور کیفرخواست از سوی دادستان قرچک ورامین پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم به زودی محاکمه می شود. منبع ...
نقشه دی جی زالو برای دختر جوان
مجلس پارتی ای بکشاند که مدعی بود یکی از افراد سرشناس برگزار کرده و او "دی جی" این میهمانی است ولی من از رفتن به پارتی مورد ادعای او خودداری کردم تا اینکه دوباره بامن تماس گرفت و گفت:"حالا که از تهران تا مشهد آمده ام، می خواهم هدیه ای به تو بدهم!" من باز هم نخواستم به محل قرار بروم ولی او همچون یک "زالو" سماجت می کرد تا اینکه بالاخره کنجکاو شدم و اوایل شب به محل قرار با او در یکی از خیابان های شلوغ ...
کامبیز دیرباز: بهروز وثوقی، اسطوره من است
آماده می شوم برای فیلم جدید. به هر حال نزدیکای یک بازیگر، پدر و مادرش، برادر و خواهرش و همسرش باید عادت کنند که هر روز او را با قیافه جدید ببیند و دخترم هم باید به این موضوع عادت کند و بداند که پدرش یک قیفه ثابت ندارد. (خنده) یک سوال خصوصی تر. چرا اسم دخترت را گذاشتی نیاز؟ برای این که نیاز داشتمش. او نیاز من بود و این تنها چیزی هست که خدا ندارد ولی من دارم. هر وقت ...
نقشه شوم پسر جوان
این حادثه عصر روز دوشنبه 22 خردادماه در آبادان اتفاق افتاد. دختر جوانی همراه با پدر و مادرش به اداره پلیس رفت و از این سه پسر جوان شکایت کرد. ماموران دریافتند این دختر در خانه مادربزرگش مشغول درس خواندن بوده و در حالی که همسرش نیز حضور داشته، از طرف این سه مرد مورد حمله و تعرض قرار گرفته است. این 3 مرد خشن بعد از اجرای نقشه شان در برابر چشمان نامزد این دختر جوان اقدام به سرقت وسایل با ارزش داخل ...
سحرگاه سیاه دختر نوجوان
در خانه سرگرم درس خواندن بودم که نامزدم به دیدنم آمد و هنوز لحظاتی نگذشته بود که احساس کردیم کسی وارد حیاط شده است که به همین خاطر نامزدم به سمت در خانه رفت که ناگهان در برابر 3 مرد چاقو به دست قرار گرفت. مردان خشن ابتدا نامزدم را هدف چند ضربه چاقو قرار دادند و ابتدا فکر می کردیم آنها قصد سرقت دارند اما یکی از آنها که مرد 34ساله ای بود، به سمت من آمد و با تهدیدهایش متوجه نیت شوم او شدم. هرچه ...
ناگفته ها از رشادت شهید جواد تیموری در مجلس
حکایت این قبر خالی را نمی دانستیم تا این که نوبت به جوادمان رسید. پسر بزرگ خانواده در تمام این سال ها داشت برای برادر کوچک تر از خودش برادری می کرد. حالا دل مان کمی آرام است که جواد کنار برادر بزرگ مان به خاک سپرده شده است. از آن روز که دفنش کرده ایم کمی دل مان آرام تر شده است، امیدوارم خداوند به پدر و مادرم آرامش بیشتری بدهد. محسن تیموری ادامه می دهد: این ها ناجوانمرد هستند. آمدند در ...
جنایتی که در بستر رفاقت و اعتماد رخ داد / یاد گرفتم زود تصمیم نگیرم
نمی بینم". از من خواست که شب خانه ما بیاید. گفتم باشه. همان شب هم چند تا از بچه های دیگر از دوستانم به خانه مان آمدند. دوستانم شب رفتند. ما هم شب خوابیدیم و صبح دیدم که از اتاقم دارد بیرون می رود. گفتم "کجا می روی؟"، گفت دستشویی. من هم خوابیدم. از خواب بیدار شدم و دیدم که چاقو در گردنم بود. او هم روی سینه ام نشسته بود. چاقو را از گردنم کشیدم بیرون. گفتم "چکار می کنی؟" مادرم داشت با همسر ...
نخبه ام اما مهاجر!
مشکلات اساسی داشتند. این مدارس برای کسانی است که وضع اقامتی آنها مشکل دارد؟ بله، من هم به دلیل مشکلات اقامتی نتوانستم از مدارس عادی استفاده کنم ولی سال دوم راهنمایی را که تمام کردم، یک امتحان ساده از ما گرفتند و سال سوم راهنمایی در مدارس دولتی درس خواندم که من همین سال را با معدل 19 تمام کردم ولی سال های بعد باز این مشکل برگشت و مجبور شدم دوباره به مدارس خودگران بروم. سالی ...
ناگفته هایی درمورد ربوده شدن 4 دیپلمات ایرانی در لبنان
کشته می شود، آن را چنان بزرگش می کند علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می کند، دادگاه تشکیل می دهند، فالانژیست های مارونی لبنان مزدور اسرائیل بودند یعنی اسرائیل وقتی خواست وارد بیروت شود قبلش با بشیر جمیل هماهنگ کرد بعد رفت در کاخ ریاست جمهوری لبنان استقبال شد از شارون وقتی می خواست وارد بیروت شود و همه اینها با سلاح های آمریکایی وارد لبنان شدند، اینها که مزدور آمریکا هستند نباید از آنها شکایت کنیم؟ که ...
عظیم قیچی ساز فاتح بدون اکسیژن 14 قله 8000 متری جهان
سختی ها از تلاش برای ساختن وضعیتی بهتر دست نکشیدم. من یکی از فرزندان پر تعداد خانواده ای تنگ معیشت بودم و لابه لای آنها گم بودم! ازآنجا که پدرم اعتقاد داشت باید روی پای خودمان بایستیم، از 15 سالگی در مغازه قیچی سازی پدرم، در کنار 5 برادر دیگرم مشغول به کار شدم. بی شک همان اصول تربیتی باعث شد که وقتی در سنین نوجوانی مسحور طبیعت و ارتفاعات عینالی (عین علی) در شمال شهر تبریز شدم، برایم اهمیتی نداشت چه ...
تولید نفت کشور به بیش از3.8 میلیون بشکه در روز رسید/مخالف استقلال اقلیم کردستان عراق هستیم/سفیر ...
...: حجت الاسلام حسین ابراهیمی عضو جامعه روحانیت مبارز پیرامون حضور مردم در راهپیمایی روز قدس، اظهار داشت: امام علی (ع) در لحظات آخر عمر با برکت شان، به فرزندان خود توصیه کردند که با ظالم در خصم باشند و به مظلوم کمک کنند، امروز ملتی مظلوم تر از فلسطین نداریم، آنان را از خانه شان آواره کرده اند و سرزمینشان غصب شده است. وی ادامه داد: ما امروز فریاد مظلومیت مردم فلسطین را می شنویم و اگر ...
ماجرای گم و پیدا شدن یک گوشی
خواست که پول قرعه کشی خانوادگی را هر چه زودتر واریز کنم. پولی را نیز باید برای برادرم که عازم سفر بود واریز کنم، اما چون از صبح، تا بار سفر را باز کنم و کارهای عقب مانده این چند روز را انجام دهم، انجام خواسته مادر و برادر که عجله دارند، به تعویق افتاد. حدود ساعت 20 و 30 دقیقه است، در نهایت تصمیم می گیرم که بیرون از منزل رفته و پول را واریز کنم، ساعت حدود 21 و هوا تاریک است، به دستگاه خودپرداز ...
لغو قوانین اروپایی در انگلیس با طعم تسلیم در برابر اروپا
...، شروع خواهند کرد و تصمیم می گیرند کدام یکی از آنها باقی بمانند و کدام تغییر کنند. بر اساس لایحه 'لغو بزرگ'، حذف قانون 1972 پیش از برگزیت کلید خواهد خورد، اما پس از خروج رسمی انگلیس از اتحادیه اروپا که احتمال دو سال به طور می انجامد، به اجرا گذاشته می شود. پس از آن احکام صادر شده توسط قضات انگلیسی بار دیگر فصل الخطاب خواهند بود و متعاقبا احکام صادر شده از سوی دادگاه اروپا در ...
محکومیت 2 نوجوان به پایان دادن به دوستی
، کیفرخواستی علیه این دو نوجوان صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد، سپس شاکی در جایگاه ویژه ایستاد و بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد. با پایان حرف های شاکی احسان در جایگاه قرار گرفت و گفت: مدتی پیش با سارا آشنا شدم و با هم دوست بودیم. روز حادثه هم پیمان با من تماس گرفت و ما را به منزل خودشان دعوت کرد سارا نیز با ...
توی ترک بودم
رفتم سراغ فضای مجازی. به پیشنهاد برادر بزرگ ترم تصمیم گرفتم به کتابخانه بیایم و عضو شوم و کتاب بخوانم بلکه بتوانم ترک کنم. می گوید: الان روزی یکی دو بار آن هم به مدت 10 دقیقه بیشتر اینترنت نمی روم و به خیلی از کارهایم می رسم. تصمیم گرفته ام توی اوقات فراغت تابستان زبان یاد بگیرم و کلاس داستان نویسی حوزه هنری بروم. وقتی می رود، به حرف هایش فکر می کنم. به اینکه من و خیلی از ...
خاطره دیدار حسن روحانی با بنی صدر
. با دوستان در نوفل لوشاتو راجع به زمان سفر امام به تهران تماس گرفتم ، گرچه دقیقاً هنوز معلوم نیست ، ولی معتقد بودند برای آخر هفته ، من به پاریس بروم ، چون احتمال می دهند اوایل هفته ی آینده امام به تهران بروند. پنجشنبه (28/10/1357) سراسر ایران برای راهپیمایی بزرگ فردا که روز اربعین است ، آماده میشوند. امام هم پیامی داده اند که کسی حق ندارد به عکس مراجع اهانت کند و اگر کسی به عکس من اهانت کرد، مقابله نکنید و سکوت کنید. یک مشکلی که از سال 1342 تا امروز داریم ، دغدغه ی بازیهای طرفداران آقای شریعتمداری است ، خداوند عاقبت همه ی ما را به خیر کند. ...
می گفت تنها چیزی که در آن ریا نیست، صبر است
زینب تاج الدین روزهای تلخ جنگ سوریه باز هم خانه ای دیگر را داغدار کرد؛ خانه ای که هنوز بیست روز از رفتن مرد آن نگذشته است؛ آن هم چه رفتی! رفتنی که تا به امروز بی برگشت بوده است. جواد محمدی ، شانزدهم خرداد در حالی در سوریه به شهادت می رسد که پیکرش مفقود می شود و همین شاید داغ رفتنش را برای آشنا و غریبه بیشتر می کند. این روزها بیشتر از هر کسی فاطمه؛ دختر پنج ساله اش منتظر بازگشت پدر است ...
می خواست پشت به پشت هم برویم تا بیت المقدس!
. اینگونه می شود که بین رفتن جواد و ابراهیم فقط شش، هفت روز فاصله می افتد! ابراهیم به سوریه که می رسد ابتدا به زیارت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) می رود و بعد راه حلب را در پیش می گیرد. از حلب هم با اتوبوس راهی مقری می شود که بچه های لشکر از جمله جواد آنجا بوده اند. حبیب می گوید: وقتی رسیدیم مقر، برق نبود. یک عالمه خانه کنار هم، کنار هم چیده شده بودند. به تک تک این خانه ها سر زدم تا جواد را پیدا کنم ...
کودکتان را درست تنبیه کنید
خواستگاری ام آمد، پدرم مخالف بود. می گفت شغل ثابت ندارد و باید سختی های زیادی را تحمل کنم. سماجت کردم و سختی ها را به جان خریدم. خانم خانه اش که شدم احساس خوشبختی می کردم. یک جانم یا عزیزم که می گفت می شکفتم. دوستش داشتم. دوستم داشت. دیگر چه می خواستم؟ همه چیز خوب بود. تازه جشن سالگرد ازدواجمان را گرفته بودیم که آن اتفاق لعنتی افتاد. رفته بودیم خرید. توی خیابان شلوغ مرکز شهر قدم ...
بکوشید تا با تخصص همراه با تعهد، کشور را از وابستگی نجات دهید
هدر نرفته است خوشحال و راضی باشید. ای پدر و مادر عزیز ، از این که در طول عمر بسیار نافرمانی شما را کرده ام و موجب ناراحتی شما شده ام جداً عذر می خواهم و تقاضای بخشش دارم . نمی گویم در شهادت من ناراحت نباشید و گریه نکنید که این حق مسلم شماست ولی تقاضا دارم کاری که دشمن را شاد می کند انجام ندهید و بدانید مردن حق است و هیچ کس زودتر از موعد مقرر از دنیا نمی رود پس چه بهتر که انسان خود به ...