سایر منابع:
سایر خبرها
چه شد مارلبرو به ایران نیامد؟/ پیشنهاد رشوه 12 میلیارد تومانی برای واردات سیگار
داشتید یا با برند این محصول؟ خیر اتفاقا اعتقاد دارم سرمایه گذار اگر منفعت نداشته باشد رغبتی برای فعالیت اقتصادی در کشور نخواهد داشت. اما مشکل این بود که این یک شرکت صهیونیستی بود و آورده آن به جیب اسراییل می رفت. پس با این شرایط چگونه قرار بود با ایران مراوده تجاری برقرار کند؟ همانطور که گفتم پیشتر، نهادهایی مثل اطلاعات و دستگاه دیپلماسی اعلام کرده بودند برند ...
رابطه شیطانی زن جوان باکارگر رستوران و ماجرایی عجیب!
سیلی محکمی به صورتم زد. من هم یک دفعه تعادلم را از دست دادم و به او ضربه ای زدم که مینا به دیوار خورد و بیهوش شد اما نفس می کشید.ولی هر چه صدایش کردم جواب نمی داد. درحالی که خیلی ترسیده بودم دست و پایش را بستم و گلویش را فشار دادم و بعد از آن برای فریب پلیس، طلاهایش را سرقت کردم. همان روز طلاهایی که از مینا سرقت کرده بودم را فروختم. تصمیم داشتم فرار کنم اما خیلی زود دستگیر شدم. با اعترافات مرد جوان، او با قرار بازداشت موقت تحویل کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی شد تا تحقیقات تکمیلی دراین باره ادامه یابد. ...
چشمی: برگشتم تا در جام جهانی روسیه بازی کنم
آن دوره تمام شده است. سال گذشته که بازی های استقلال را می دیدی آیا شده بود در یک بازی بخواهی بازی کنی و نتوانی؟ یعنی آنقدر حرص خورده باشی که بگویی من الان باید در زمین باشم. در نیم فصل اول که واقعاً اصلاً نمی توانستم بازی کنم ولی حس حضور در زمین را داشتم ولی در نیم فصل دوم که آماده شدم شاید باور نکنید در تک تک بازی ها این حس را داشتم که الان باید در زمین باشم. واقعاً نیم فصل ...
نگاهی دوباره به تابستان داغ 18 تیر 78
در تیترها و سرمقاله های خود به این موضوع واکنش نشان دادند. بااین حال طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس پنجم به ریاست ناطق نوری تصویب شد.اما این آغاز ماجرایی بود که ردِپای خود را حتی در رقابت های انتخاباتی دهه 90 هم بر جا گذاشت. به محض انتشار خبر توقیف سلام، هفدهم تیر سال 78، دانشجویان در کوی دانشگاه تهران دست به اعتراض زدند. اعتراضی که از ساعت 9 شب شروع شد و تا بامداد همان روز ادامه یافت. ...
9 روشی که پیری را به تعویق می اندازد
چند سال پیش، وقتی حدودا 30 ساله بودم، حس می کردم در بهترین سال های عمرم هستم، خیلی جذاب به نظر می رسیدم، احساس خوبی داشتم و لبریز از انرژی، زندگی و هیجان بودم. اما یک روز صبح، در آستانه ی 34 سالگی هنگامی که از خواب بیدار شدم و برای یک روز فوق العاده آماده می شدم احساس کردم چهره ام خسته به نظر می رسد. وقتی بیشتر دقت کردم متوجه وجود چروک هایی اطراف چشمانم شدم و حس کردم یک شبه مسن تر شده ام. این ...
دلارفروشان را با بی سیم سرکیسه می کردم
، تعادل ماشین را از دست بدهم و با چند دستگاه خودروی دیگر تصادف کنم. وقتی ماشین متوقف شد، با مامورها درگیر شدی؟ تیغ کاتر را از داخل داشبورد ماشین برداشتم و با آن دست و گلویم را بریدم. افسر فریاد زد داری چه کار می کنی؟ کسی با تو کاری ندارد... اسلحه دومم را درآوردم. گفتم پس راه را باز کنید، فرار کنم. آنها هم ماشینشان را جابه جا کردند و من متواری شدم. براساس محتویات پرونده ...
ناگفته های مصطفی معین از وقایع کوی دانشگاه
...> استعفای من هم واقعی بود و هم یک اعتراض بسیار بسیار جدی، این راه هم می دانستم که این استعفا می تواند فضای التهاب میان دانشجویان را کنترل کند و نشانی بر صداقت من است با دانشجویان و مظلومان. البته من مسئولیتم را ترک نکرده بودم و حضور داشتم. فردای روز استعفا که روز یکشنبه می شد تظاهرات دانشجویی به اوج خودش رسید هم در کوی دانشگاه و هم در سطح شهر. همزمان مسابقه ای بود بین استقلال و پرسپولیس و جمعیت ...
او با اسم مستعار الهه جون با همسرم رابطه داشت
انداخته ام! او به گریه افتاد، حالش بد شد و من هم از خانه بی هدف بیرون زدم. ابتدا به پلیس راه رفتم و به سوی شمال حرکت کردم 2 شب را در خانه یکی از دوستانم بودم به او گفتم با همسرم اختلاف دارم! قصد داشتم از ایران خارج شوم ولی از شمال نمی توانستم بروم این بود که به سوی زابل رفتم ولی زمانی که در یکی از روستاهای مرزی بودم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم از طریق مرزهای غربی به عراق فرار کنم که باز هم ...
راموس: بردن توپ طلا دستاوردی تاریخی خواهد بود
سال های اخیر، مدافعان حریف روی ضربات کرنر بیشتر به تو توجه می کنند؟ به خاطر گل هایی که زدم طبیعی ست. عادی نیست که دو،سه بازیکن به دنبال مهارت باشند اما نکته خوب این است که بقیه هم تیمی ها می توانند آزادتر باشند مثل کاسمیرو که مقابل بارسا گل زد یا په په که دروازه اتلتیکو را گشود.
نجات مادر و پسر از قصاص
پشت سر به پدرش حمله کرد و من هم به کمکش رفتم و با چاقویی که در دست داشتم دو یا سه ضربه به شوهرم زدم. بعد چاقو را به محسن دادم، پسرم هم چند ضربه زد. دخترم هم به کمکمان آمد وقتی ازمرگش مطمئن شدیم، جسدش را لای پتو در صندلی عقب ماشین اش گذاشتیم به بیابان های رمزآباد در ورامین بردیم و همانجا رهایش کردیم. با اعترافات این زن، دختر و پسرش نیز بازداشت شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. ...
قهرمان موتورسواری و آچار فرانسه ای که مدافع حرم شد/ همسر شهید: به همه چیز فکر می کردم جز اینکه روزی ...
کرد گفت: تا نخندی نمی روم، جان من بخند، بی تابی نکن خانمی. پشت پایش آب ریختم، اما دلم آرام و قرار نداشت. رفتم محل اعزامش هنوز نرفته بودند. از اتوبوس پیاده شد گفت: چرا اینجا آمدی؟ دلم طاقت نداشت. دست هایم را گرفت و گفت : به بی بی سپردمت. می دانم مواظب امانتم هست. دلتنگ شدی فقط برو گلزار شهدا. دلتنگی و درد دل فقط گلزار شهدا. اینها را گفت و سوار ماشین شد و رفت و شد آخرین دیدار ما. هر روز صبح یک بار ...
“عزت الله انتظامی”، ناصرالدین شاه مغرور و حاجی واشنگتن ساده لوح
فهمیده خودمان را به آن راه می زدیم. از این دست شیطنت ها خیلی در مدرسه داشتم. شما پس از کلی اجرا و تجربه اندوزی در تماشاخانه کشور و تئاترهای پارس و گیتی لاله زار در سال 1332 برای تحصیل به مدرسه شبانه تئاتر و سینمای فولکس هوخ شوله در هانوفر آلمان رفتید. فضای آن مدرسه چگونه بود. استادان تان چه کسانی بودند؟ نام های شان را به خاطر ندارم. کامپیوتر که آن موقع نبود!(خنده) اما یادم می آید که ...
بازخوانی 18 تیر، 18 سال بعد
.... به محض انتشار خبر توقیف سلام، هفدهم تیر سال 78، دانشجویان در کوی دانشگاه تهران دست به اعتراض زدند. اعتراضی که از ساعت 9 شب شروع شد و تا بامداد همان روز ادامه یافت. ساعت 9 شب ابتدا تجمعی در کوی در برابر خوابگاه دانشجویان شکل گرفت. به فاصله یک ساعت، تجمعی دیگر مقابل سینمای کوی برگزار شد و به هم پیوستن این دو تجمع باعث شد جمعیت دانشجویان به بیرون از کوی کشیده شود. نیروی ...
عالمی که مناظرات علمی او تبلیغات گروه های انحرافی را خنثی می کرد
اللّه الحرام اقامت داشتم ، جایی که معمولا تا حرم یک ساعت باید پیاده می رفتیم. از محل اقامتم خارج شدم و چند دقیقه ای پیاده رفتم. بعد منتظر ماندم که تاکسی برسد، ولی خیلی معطل شدم. در این هنگام، عربی رسید و پرسید: چرا این جا ایستاده اید؟ گفتم: منتظر تاکسی هستم. گفت: تا حرم راهی نیست؛ از این پله ها بالا برو در آن طرف، حرم پیداست. از پله ها بالا رفتم، دیدم مقابل مسجدالحرام هستم. متحیر ماندم راه یک ...
انتخاب شدم تا همسر یک پاسدار شهید باشم
تماس می گرفت. خیلی کم پیش می آمد که تماس نگیرد. به علت مشغله کاری که داشت گاهی اوقات ساعت 4 یا 5 صبح تماس می گرفت و عذرخواهی می کرد که دیر زنگ زده. می گفت همین الان رسیدم تا الان کار داشتم. خیلی خسته بودم ولی الان که صدایت را شنیدم سرحال شدم. البته زمانی که ما سوریه بودیم اکثر شب ها به منزل می آمد ولی دیر وقت، کمتر اتفاق می افتاد که طی روز تماس بگیرد. زمانی که از مأموریت می آمد مدت کمی پیش ما بود. 50 ...
فروش اینترنت حجمی از ماه آینده متوقف خواهد شد
...> روحانی مچکریم ....بازبگیدکاری نمیکنه....یادش بخیر شش سال پیش سرعت بالای 128 برای منازل جرم بود، الان همه با خط تلفن معمولی +adsl2 سرعت 8مگ دارن مثل خودم خدا شفات بده دم عید اینترنت 512 k نامحدود من 17 روز سرعتش اومد پایین تا 10 کیلوبایت زنگ زدم پشتیبانی میگه شما دانلود زیاد داشتی؟ مگه با سرعت 512 دانلودم میشه کرد حالا اینم یه بامبول جدید برای بستن حلقوم اینترنت رو ملت من ...
ادبیات کودک به بنیادی تخصصی نیاز دارد
سبک منحصر بفردی دارد. تا زمانی که با آثار کشاورز مواجه هستیم با آثار بارزی روبه رو هستیم اما وقتی ده ها نفر از روی دست کشاورز تقلید می کنند و می خواهند با همین فضا و قالب شعر بگویند زبان سستی را می بینیم که متاسفانه در بازار نشر، فراوان دیده می شوند. راه کار شما برای مقابله با این معضل چیست؟ باید برای مقابله با این معضل چه کنیم؟ من پیشنهادهای زیادی به مسئولین داشتم که هیچ کس ...
سین هفتمتضمین خوشبختی ام نشد!
.... قدم زدنم در دانشگاه که انگار با تصاحب مرتضی روی ابر ها قدم می زدم. دختر های دانشکده به حالم غبطه می خوردند و اینکه نقشه هایشان را بهم ریخته بودم، مرا دشمن شان کرده بود. حالا از تمام آن روز های خوب و نگاه احمقانه ام که فقط به موقعیت و پول مرتضی بود، همین قباله زرشکی رنگ مانده بود. یک دفعه چشمم به صفحه دوم و مقدار مهریه افتاد. دستانم از شوق لرزید. یعنی می توانست مرا از این مردابی که درش دست و ...
پژوهشگری که سختی کار در وطن را به زندگی آسان در استرالیا ترجیح داد
روحی و حتی تحقیر شدن در سیستم های اداری و بسیاری از نزدیکان ، لذا به این فکر کردم که با این معضلات رفتن برایم شرایط بهتری دارد. برای راه اندازی کسب و کار در ایران این همه دغده داشتم اما در استرالیا با شرایط خیلی خوب میتوانستم ادامه تحصیل داده و وارد بازار کار شوم. به خودم گفتم اگر بروم تمام این تحقیرها و سختی هایی که کشیدم بی فایده بوده. به نظرم رفتن من، به افرادی که در این زمینه خیانت ...
زوایای پنهان فتنه 18 تیر 78 هنوز برای مردم افشا نشده است/ سعید حجاریان به من می گفت هدف ما شعله ور کردن ...
مجروح شده بودند، هویت وی توسط دانشجویان مجروح شده تایید شد و آنها رسما از این دختر دانشجو شکایت کردند که در بین شاکیان، چهار دانشجوی دختر فرزند شهید نیز به چشم می خورد که از ناحیه صورت و دست مضروب شده و دچار شکستگی شده بودند. این دختر دانشجوی رزمی کار در ابتدا بازداشت شد اما درست چند روز بعد با تعجب فراوان مجددا وی را در اطراف کوی دانشگاه دیدم! هنگامی که با برخی مسئولان وقت دانشگاه به خصوص در ...
بیابانگرد: خودم را تحمیل نمی کنم، چون من را نمی خواهند
افشین بیابانگرد دارنده مدال برنز کشتی فرنگی جهان، درباره دلیل مخالفت شورای فنی تیم های ملی کشتی فرنگی با مجوزی پزشکی اش برای انتخابی تیم ملی گفت: چند روز قبل از انتخابی تیم ملی از ناحیه استخوان کتف مصدوم شدم که ابتدا این موضوع را با دکتر ملک محمدی در میان گذاشتم و گفتم اگر امکان دارد آسیب دیدگی ام را درمان کنم تا در انتخابی کشتی بگیریم.ملک محمدی من را به 2 پزشک متخصص دیگر معرفی کرد، اما آنها نیز ...
تقوایی، آل احمد، گلستان و دیگران
ارتباط من با فیلم قرار بدهند. جلال وقتی شنید که من می خواهم وارد این کار شوم، گفت خوب فکرهایت را بکن من به خاطر تو حاضرم به گلستان تلفن کنم. چون آل احمد با گلستان قهر بود. اگرچه برای هم احترام زیادی قائل بودند. گفت با گلستان دچار مشکل مالی خواهم شد. گفتم می خواهم فیلمسازی را یاد بگیرم و مسائل مالی برایم مهم نیست. اگر چه وضع بدی هم داشتم. به گلستان تلفن کرد و او هم پذیرفت. چون نمی توانست به او نه بگوید ...
ماجراهای عجیب معدن طلای المپیک در حال ویرانی
...... بله، واقعا به عنوان کاپیتان تیم ملی توقع نداشتم این بازی را با من راه بیندازند. به همین دلیل هم در مسابقات آلمان در دور دوم حذف شدم. از لحاظ بدنی در آماده ترین شرایط تمرین به سر می بردم اما واقعا بدون انگیزه در مسابقه شرکت کرده و همان روز از دنیای حرفه ای تکواندو خداحافظی کردم. در هتل همه تیم جمع شده بودند که صحبت کنند. به عنوان آخرین نفر من حرف زدم و گفتم نزدیک به سیزده سال با ...
کوکی به طعم کودکی
در ابتدا وارد کار اجرایی نشده بودم و در جریان پیچ و خم کار تهیه شیرینی و کیک برای کودک قرار نداشتم. اما با افزایش سفارش ها ناگزیر خودم هم دست به کار شدم و آن زمان بود که فهمیدم کار شیرینی پزی برای کودک چه دقت عملی می طلبد! الان در همین کارگاه، حتی کودکان هم آموزش شیرینی پزی می بینند. قنادهایی که از میانه راه با ما همکاری می کنند برای پخت کیک و شیرینی به کودکان آموزش می دهند. کودکان بعد ...
رویای آرامش در یک جزیره ژاپنی یا کشتیرانی دور دنیا...
...> بازنشستگی بازیگران بزرگ مرگ را بازی می کنند سال ها تا بازنشستگی شما باقی است، اما به هرحال در کل به این روز فکر می کنید که دست از بازیگری بکشید؟ بازیگری بازنشستگی ندارد. وقتی پل نیومن را در جاده ای به سوی پردیشن ساخته سم مندیز می بینید، می فهمید که بازیگرهای خوب هیچ وقت بازنشسته نمی شوند. بازیگران بزرگ تا مرگ شان بازی می کنند. البته خودم را با نیومن مقایسه نمی کنم ...
شماره هشت محبوب شمشیر را از رو برای مهدی طارمی بست؛ از قرتی بازی تا بی تعصبی، از دروغ تا گل آلود کردن آب ...
با مهدی حرف زدم تا به فکر خودش، آینده اش و خانواده ا ش باشه. واقعا؟! بله... به مهدی گفتم: اگه به فکر آینده خودت و خونوادت هستی، برو. چون می دونستم که توی پرسپولیس چه اتفاقایی می افته... مهدی هم مرد و مردونه پای حرفش وایستاد و رفت. کلی هم فحش و ناسزا شنید اما دمش گرم که دو طرفه بازی نکرد. طی چند روز گذشته باز هم بحث ماشین، جدایی از پرسپولیس، هدایتی و این چیزها مطرح ...
میراث جام در دستان نوجوان تربت جامی می درخشد
علاقه فراوان به دوتار نوازی برنامه تمرینات روزانه چهار ساعت انجام می دادم به طوری که تمام انگشتان دست راستم که پنجه می زدم زخم می شد و خون می ریخت؛ اما باز هم چسب می زدم و تمرین می کردم. ابراهیمیان با اشاره به سبک نوازندگی خود، تصریح کرد: سبک نوازندگی ام سبک استادان مرحوم نظرمحمد سلیمانی و عبدالله سرور احمدی است و من ادامه دهنده این سبک هستم. وی با اشاره به علاقه مندی خود در ...
نصیرزاده: اگر فردوسی پور نبود، کسی مرا نمی شناخت
...:30 بیاید اما ما از 2:30 تا 4:15 نشستیم و نیامد. ما ساعت 6 با استقلال جلسه داشتیم و یک ساعت و نیم قبل از اینکه به جلسه با استقلال برویم، ترکاشوند آمد و گفت پولی که استقلال می دهد، من هم می دهم. من هم گفتم چه جذابیتی دارد؟! پس به استقلال می دهیم که آنها الان در جلسه نشسته اند و چک هایشان را هم نوشته اند. چرا به شما بدهیم؟ در فضای مجازی نوشتتند که این ها پول های شان یکی بود، در حالی که یک ماه تمام ...
آشنایی با کارآفرینان موفق ایران- مرتضی سلطانی، خالق برند زر ماکارون
پایم سر ریز شد. گل لای انگشتان پایم لغزید و چشم به دستان پیرمردی داشتم که آرام آرام، سنگ قبر عزیز از دست رفته اش را نوازش می کرد. منتظر بودم پولم را بدهد تا بروم و قبر دیگری را بشویم.چشمان آن پیرمرد به پاهایم دوخته شد... و من پاهایم را محکم تر در خاک فرو کردم... و او با تاسفی عمیق، زمزمه کرد: وای بر من، وای بر ما... آن مرد مهربان مرا با خود برد و کفشی پلاستیکی برایم خرید. هدیه ای ارزشمند برای ...
من کارگزار بودم یقه زنجانی را بگیرید
...؛ به دلیل تحریم نمی توانستند بشکه ای نفت جابه جا کنند که آقایان تصمیم گرفتند نفت را به زنجانی بدهند و خود او با بانک ملت شریک بود؛ اگر یک جلسه با وزیر نفت رفتم، بیایید گردن من را بزنید. مقیم لندن بودم و همه ورود و خروج من به کشور مشخص است. در پنج سال دولت احمدی نژاد ایران نبودم؛ نه با مالزی کاری داشتم نه با بانک اف ای آی بی. بحث نفت بحث کارگزاری بود و من تنها یک لجستیک بودم. قاضی ...