سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی فهمیدم کیوان دوست صمیمی ام با خواهر شوهردارم ارتباط دارد، خشکم زد و ... + عکس
، اما فایده نداشت. حتی یکبار مقتول را به گاراژ برادرم بردم و همراه برادرم او را تهدید کردیم تا دست از اشتباهش بردارد، اما باز هم بی فایده بود. متهم در خصوص قتل گفت: ساعت 11 شب بود که با خودروی 405 پدرم جلوی در خانه مقتول رفتم. نزدیک خانه آنها بودم که مقتول را دیدم. سوار ماشین شد. در ماشین دوباره حرف مینا پیش آمد و خواست ادامه صحبت ها در خانه آنها باشد، به همین خاطر از من دعوت کرد به خانه آنها بروم ...
دانش آموز دوم راهنمایی بودم که پسر همسایه مان مرا به اتاقک برد و
در یک مهدکودک کار می کرد که خواهرم او را برایم خواستگاری کرد. اگرچه از همان آغاز زندگی مشترک اختلافاتی با هم داشتیم ولی به زندگی ادامه دادیم تا این که صاحب 2 فرزند شدیم. من مغازه نصب دوربین های مداربسته و نورپردازی راه اندازی کردم. در این میان از حدود یک سال پیش با پسرخاله ام رفاقت صمیمانه ای برقرار کردم تا این که به رفت و آمدهای او به منزلم، زمانی که من سرکار بودم بسیار مشکوک شدم و با بررسی پیامک ...
عشق یک طرفه جنایت آفرید
به نام فرشته که منشی دفتر بود آشنا شدم و به نظرم دختر خوبی می آمد چند باری او را با موتورسیکلت به منزلش رساندم و بعد تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم.مدتی گذشت تا اینکه یک روز متوجه شدم فرشته سر کار نیامده و نگرانش شدم. او به من گفته بود که پسران محل مزاحمش می شوند.... با تلفن همراهش تماس گرفتم اما او پاسخی نداد. من هم در محله شان جلوی در خانه آنها رفتم اما هرچه زنگ زدم کسی در را باز نکرد.ولی پس از ...
قرارداد با عزرائیل!!!
این شوهر بنده هم شده حکایت آن مشاور رادیو! با کنجکاوی پرسیدم: مشاور رادیو؟ قضیه چیه عمه؟!!! عمه آهی کشید و گفت: امروز زنگ زدم به مشاور رادیو بهش می گم من 60 ساله که دارم با همسرم زندگی می کنم. اون هیچ چیزی رو توی زندگی جدی نمیگیره! مشاوره برگشته می گه: شما که 60 سال ساختی و صبر کردی، دو سه سال دیگه هم صبر کن یکی از شماها میمیره مشکل حل میشه !!! من که از شدت خنده ...
توکی: نقطه ضعف اصولگرایان این است که به آزادی و نقش مردم اهمیت نمی دهند
بود اما بهشهری ها بندری محسوب نمی شوند؛ بیشتر به کار کشاورزی و صنعتی مشغول هستند. - در عالم سیاست که اهل دل به دریازدن بوده ام. - سیاستمداری که محافظه کار نباشد، عقلش را از دست داده است. - وقتی به مجلس هفتم رفتم، بچه هایم در خانه به من گفتند که بابا! تو محافظه کار شده ای. گفتم من عن بینه محافظه کار شدم یعنی از روی بصیرت و دانایی این کار را می کنم و از روی اراده ...
از ما مجردها نترسید
بدانید از سر اجبار برای کار به تهران آمده ام وگرنه مسلماً در شهر خودم و در منزل پدر و مادرم رفاه بیشتری داشتم. اوایل که در تهران کار پیدا کرده بودم، پانسیون بودم اما آن هم شرایط خوبی نداشت. تصمیم گرفتم آپارتمان کوچکی اجاره کنم. حالا گرانی اجاره ها و شرایط بد خانه ها به کنار، هرجا می رفتم، به محض اینکه می فهمیدند مجرد هستم، می گفتند هیچ موردی برای اجاره نداریم. اگر هم داشتند، یا آپارتمان ...
سیاست و نویسندگی در آمریکای لاتین به روایت یوسا
هنگامی که نامزد ریاست جمهوری پرو بودم و به دهکده های فقیرنشین و محلات فقیرنشین شهرها می رفتم، از سر گذرانده ام. با مردم این نواحی درباره دموکراسی حرف زدم. تلاش کردم به آن ها توضیح دهم که دموکراسی در جوامع پیشرفته دنیا به چه معناست. اما شک و تردید را می توانستم در چشمان شنوندگان حرف هایم ببینم. آن ها طوری به من نگاه می کردند که انگار از سیاره ای دیگر آمده ام. انگار پیش خودشان می گفتند تو ...
نقطه ضعف اصولگرایان از نگاه آقای همیشه منتقد
اما بهشهری ها بندری محسوب نمی شوند؛ بیشتر به کار کشاورزی و صنعتی مشغول هستند. - در عالم سیاست که اهل دل به دریازدن بوده ام. - سیاستمداری که محافظه کار نباشد، عقلش را از دست داده است. - وقتی به مجلس هفتم رفتم، بچه هایم در خانه به من گفتند که بابا! تو محافظه کار شده ای. گفتم من عن بینه محافظه کار شدم یعنی از روی بصیرت و دانایی این کار را می کنم و از روی اراده محافظه ...
موزه اثرم را بیمه کرد اما پاره تحویل داد
برگزار کرد. چهار نفر برنده شدند، که من هم جزوشان بودم. به عنوان جایزه، ما را به مناطق نفت خیز خوزستان برای بازدید بردند. اولین بورس تحصیلی ای که گرفتم، به انگلستان بود. هنوز خیلی جوان بودم. در آنجا به موزه های نشنال گالری و موزه ی مادام توسو رفتم که خیلی عالی بود. مرحوم دکتر هاکوپیان، رئیس آموزش هنرهای زیبا برای گرفتن این بورس و تهیه ی ویزای سفر، بسیار مرا کمک کرد. ولی آنجا به خرج خودم بودم ...
آرین کشیشی: همایون شجریان انسان عجیب و فوق العاده باهوشی است
.... یکی، دو سالی هم پیش ما بود. من هم روی صندلی می ایستادم و هر ملودی که شنیده بودم را می زدم. * یعنی در آن سن و سال ملودی می زدی؟ بله. با یک انگشت روی کلاویه ها می زدم و درست هم می زدم. برای پدر و مادرم از همانجا مشخص شد که به موسیقی علاقه دارم. * بعد از اینکه متوجه این استعداد شدند، کلاس موسیقی نرفتی؟ نشد. خانه مان را عوض کردیم و کیبورد را پس دادیم. اما عمویم یک گیتار قدیمی ایتالیایی ...
گزارشی از زنان بهبود یافته کارتن خواب
برای همه عادی باشد اما برای من رویایی دست نیافتنی بود. سمیه 19 ساله که بعد از 17 سال مصرف مواد امروز دو سال پاکی دارد، به تازگی خواندن و نوشتن یاد گرفته است.چشم هایش برق می زند و می گوید: امتحان املا و جمله نویسی داشتم. مطمئنم 20 میشم. باورم نمیشه، وقتی از جلوی مدرسه رد می شدم آه می کشیدم که چرا سرنوشتم شبیه بچه های دیگر نیست. امروز دارم خواندن و نوشتن یاد می گیرم. یادم هست وقتی هقت ساله بودم به ...
قتل به خاطر ارتباط پنهانی با خواهر
به گزارش بولتن نیوز ، متهم که پس از ارتکاب قتل به تبریز گریخته بود، پس از چند روز خود را به پلیس معرفی کرد و گفت: خواهر من متاهل است و دو تا بچه دارد. حمید مدتی قبل شماره او را از گوشی ام برداشت و با او ارتباط برقرار کرد. اول باورم نشد تا این که مادر حمید به خانه ام آمد و گفت جلوی خواهرت را بگیر. ماجرا را به برادرم گفتم و تصمیم گرفتیم حمید را گوشمالی بدهیم. او را به حاشیه شهر بردیم و ...
ماجرای پنهان شدن بنی صدر از زبان تکمیل همایون
.... موتوری هم موقع رفت و آمدش متوجه خروج بنی صدر نشد. من با ماشین دیگری سمت خانه اخوان طباطبایی در پسیان رفتم، با حاجی لطفی کنار درختی در همین خیابان قرار گذاشته بودم. آن ها آمدند و مستقیما به خانه اخوان رفتیم. روزنامه همشهری در چند شماره قبل نوشته که بنی صدر در منزل تکمیل همایون مخفی شده بود؛ اما این دروغ محض است. من هم در بازجویی های خودم گفتم که بنی صدر به خانه ما نیامده؛ چون ...
ما سرخوشان مستِ دل از دست داده ایم
قائل بود. او در فرانسه و گیلان در کنارشان زندگی کرده بود. باوجود غمی که همیشه در پارسی به خاطر نبود پدر همسرش وجود دارد اما مطمئناً این نکته برایش آرام کننده است وقتی می گوید: پدر همسرم همیشه به من احترام می گذاشت و به من می گفت که تو اسم خانواده ما را بزرگ نگه داشتی. با خانم پارسی که همچنان در باغ و زمین های اطراف خانه راه می رویم، داستان زندگی اش را می شنویم؛ انتخاب ها در ...
سمیه و آرزوی درمان بیماری نادرش+ عکس های متاثر کننده
خود را به ابتدای کوچه رسانده و با علامت دست، ما را به سمت خانه موردنظر هدایت می کند. اتومبیلمان دیگر نمی تواند از این کوچه تنگ و باریک عبور کند، پس مجبور به پارک آن و طی کردن مسافتی پیاده تا منزل مهمان این گفت وگوی خود می شویم. خانه بر بالای تپه ای قرار دارد که طی کردن آن برایمان سخت و دشوار بود و شاید اگر به کمک همراه خود نمی رفتم، توان بالا رفتن از آن را نداشتم. تک خانه ای بر فراز تپه ...
عشق جایی برای قهر نمی گذارد/حسرت گفتگو با جلال آل احمد بردلم ماند
ارومیه برنامه رادیویی داشتم و همه کار انجام دادم حتی اپراتور پخش بودم اما بعد از قبولی در کنکور به تهران آمدم و وارد دانشکده زبان و ادبیات شدم. در تهران هم تست گویندگی دادم و در کمال ناباوری رد شدم. اعتراض کردم و گفتم من در رادیو کار کردم، اما گفتند آنجا رادیو محلی بوده و با اینجا تفاوت دارد. گفتم به هرحال من می روم اما مطمئن باشید خیلی زود برمی گردم! *این اتفاق افتاد و خیلی ...
ظرفیت های سیاسی 18 تیر
دانشجویان مطرح کردم و پذیرفتند .اما این همه آن چیزی نیست که قالیباف ادعا کرده. در همان زمان فایلی صوتی از قالیباف در میان جمعی از جوانان و اعضای بسیج منتشر شد که به گونه ای دیگر ماجرا را راویت می کرد. او گفته بود: در سال 82 بعد از به آتش کشیده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، من در جلسه شورای امنیت کشور محکم دعوا کردم و حرف های بسیار تندی زدم و شان جلسه را رعایت نکردم و گفتم که امشب هرکس بخواهد بیاید تو ...
رابطه عاشقانه با خواهر، انگیزه برای رفیق کشی
خواستم او را بکشم و از کاری که انجام داده ام، پشیمان هستم. در آن لحظه خیلی ترسیده بودم و نمی دانستم باید چه کار کنم؛ برای همین تصمیم گرفتم مدتی از تهران خارج شوم؛ اما پس از 15 روز به تهران آمدم و خودم را به پلیس معرفی کردم. قضات دادگاه پس از شنیدن گفته های اولیای دم و متهم ختم جلسه را اعلام کردند و برای تصمیم گیری درباره این پرونده وارد شور شدند. ...
چگونگی خنثی شدن کودتای نوژه از زبان کودتاگران
نیم ساعت بعد در حال برگشتن بودم که نعمتی را دیدم. گفت: که تعدادی پاسدار به داخل پارک آمده اند و من به همه ی خلبان ها گفتم که از این جا بروند و اول خیابان آریامهر غربی سابق بایستند، تو هم جلوی پارک باش... مشغول بررسی اتوبوس و شماره ی آن از جلو بودم که راننده ی اتوبوس به من نزدیک شد و گفت : شما بیژن هستید؟ گفتم : بله و پرسیدم : شما را آقای مهندس فرستاده است؟ گفت: بله... تیمسار محققی و نعمتی و زمانپور ...
تجاوز گروهی در روز عروسی به عروس جوان!
...؛ تا اینکه ماجرای مرا شنیدند. به تونی گفتند " نمی توانی با او ازدواج کنی. این زن نفرین شده است." پدرشوهرم در مراسم ازدواج حاضر نشد. 800 نفر مهمان داشتیم که اکثراً از روی کنجکاوی آمده بودند. سه سال از اولین ازدواجم می گذشت و بسیار ترسیده بودم. در حین مراسم بی اختیار اشک می ریختم و از خدا خواستم همسرم را از من نگیرد. یک سال پس از ازدواج، احساس مریضی کردم و نزد پزشک رفتم. در کمال تعجب گفتند باردار هستم. به دلیل زخم رحم، حاملگی پرخطری داشتم. اما همه چیز خوب ...
کودتا علیه باورهای یک ملت
خانه بیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتماً به آقای خامنه ای بگویم. مرا به کمیته بردند و چون زیاد سؤال می کردند، گفتم: من یک خلبان هستم و موضوع براندازی در کار است. ساعت 4:30 صبح بود. رفتیم منزل آیت الله خامنه ای و جریان را برای ایشان گفتم و ایشان دیگران را مطلع نمودند" طرح اصلی کودتای نوژه چه بود؟ بر اساس اسناد برجای مانده و اعترافات طراحان اصلی ...
گلایه شهروندان خاشی از سرقت های سریالی/271 فقره سرقت در یک سال
سرقت ها مشخص نیست و در اهاله ای از ابهام قرار دارد. * سارقان با شگردهای مختلفی اقدام به سرقت می کردند "م.ر" یکی از افرادی که خودروی وی سرقت شده است به خبرنگار تفتان ما گفت: صبح زود جهت آوردن همسرم از محل کارش به بیمارستان رفتم و ناگهان در مقابل درب ورودی ایستاده بودم که سه سارق مسلح به همراه یک دستگاه موتور سیکلت به طرفم هجوم آوردند و با زور و تهدید مجبور کردند که سوئیچ ماشین ...
وضعیت بدن بعد از زایمان، به خودتان اهمیت بدهید
چهار و نیم کیلویی که پس از شیردهی اضافه کرده بودم را از دست دادم و دو سایز شلوار جین کم کردم. روزی که شلوار جین چسبان قبل از حاملگی ام را پوشیدم، مشتم را به سمت آسمان بردم و فریاد زدم آآآآآآآآآآآآره ، انگار که توی یکی از تبلیغ های سریال دارم بازی میکنم. یک حس واقعا عالی بود. آیا شکم من هیچ وقت مثل گذشته می شود؟ نه. و من بعد از آن ضربه سخت برای دوباره ساختن عزت نفسم، قدم به قدم، راه سختی ...
انتظامی، ناصرالدین شاه مغرور و حاجی واشنگتن ساده لوح
های علی نصیریان بازی می کردیم و گاهی هم در نمایش های زنده یاد جعفر والی.از طرفی؛ علاقه به کارگردانی هم داشتم.بنابراین وقتی تصمیم گرفتم خانه اجاره ای را کارگردانی کنم اینطور نبود که گروهی را از صفر تشکل دهیم. همه دور هم بودیم و در واقع؛ همه اوستای کار بودند. بعد از واریته بهاری دیگر در فیلمی بازی نکردید و بیشتر خودتان را وقف تئاتر کردید و یکی از پرکارترین بازیگران و کارگردانان تئاتر در ...
کسب روزی حلال در دل شب/ ضایعاتی که حکم نان را دارد
همه مردم راهی منزل بودند تا پس از یک روز کار و تلاش، ساعتی را در کنار اعضای خانواده به استراحت بپردازند، بانویی نظرم را به خود جلب کرد که یک گاری کوچک حاوی ضایعات را همراه با خود جابجا می کرد، سنگینی بار، پشت این بانو را خم کرده بود، پشت چراغ قرمز ایستاده بود تا با سبز شدن ادامه مسیرش را تا خانه طی کند. لحظاتی با او همراه شدم تا ببینم یک زن آن هم در ساعت 22 در یک خیابان با گاری چه می کند، از ...
قتل دوست صمیمی به خاطر رابطه سیاه
خواهم حرف بزنم گفت سوار ماشین شد. در همان حال او در پارکینگ خانه شان را باز کرد و وارد شدیم. فهمیدم که او می خواهد من را کتک بزند. از ماشین پیاده شدم تا فرار کنم اما او دنبالم آمد و من زمین خوردم. او بالای سرم بود و برای اینکه فرار کنم دو ضربه چاقو به او زدم. متهم ادامه داد: از شب تا صبح در خیابان ها پرسه می زدم و سپس به خانه رفتم و بعد از عوض کردن لباس هایم که خون آلود شده بود به مشهد فرار کردم اما چند روز بعد تصمیم گرفتم خودم را تسلیم کنم. حالا هم پشیمانم و درخواست بخشش دارم. در پایان این جلسه هیأت قضایی وارد شور شدند. کرج رسا ...
جِقۀ تاج اصفهان
فشار بیشتری بر روی صدایم گذاشتم و گوشه عراق را گرفتم که بخوانم. دیدم با فشار هم صدایم درست نمی شود. صبح فردا که بیدار شدم دیدم به هیچ عنوان نمی توانم حرف بزنم. مدتی بعد نزد دکتر رفتم و بعد از معاینات گفتند متاسفانه تارهای صوتی سمت چپ حنجره شما فلج شده و امیدی نیست. این هم از صدای ما که فلج شد! و نکته پایانی؟ عرضم به حضورتان، وقتی این همه محبت را می بینم که لطف کردید و به کلبه حقیر ...
پدرشوهری که عروسش را با اسید سوزاند
مدت به اندازه ای آسیب دیده بودم که دیگر حاضر به بازگشتن به زندگی مشترک سابقم نبودم. شهریور 89 بود که من با آرین و پدرشوهرم بیرون بودیم. وقتی به خانه بازگشتیم، در جلوی درب منزل، پدر شوهرم ادعا کرد که هدیه ای برای آرین خریده و جعبه کادو پیچ شده ای را از صندوق عقب ماشینش در آورد. به من گفت چشم هایم را ببندم تا این هدیه را به من بدهد. شروع کرد به باز کردن هدیه و من اعتماد کردم ضمن اینکه هیچ مشکل خاصی ...
نجات مادر و پسر از قصاص
نشود به دروغ گفتم که من نقشه قتل همسرم را کشیدم و با چاقواو را کشتم. مژگان - دختر خانواده - هم به قضات گفت: مدت ها بود که رفتار پدرم تغییر کرده بود و مرتب مادرم را کتک می زد. من و محسن از این موضوع خیلی ناراحت بودیم تا اینکه متوجه شدم پدرم از طریق پیامک با یک زن در ارتباط است. صبح روز حادثه خواب بودم که با صدای فریاد پدرم بیدار شدم و دیدم برادرم با چاقو به جانش افتاده است. پس از قتل ...
قهرمان موتورسواری و آچار فرانسه ای که مدافع حرم شد/ همسر شهید: به همه چیز فکر می کردم جز اینکه روزی ...
حریفی که مدافع حریم ولایت شد/ مادر شهید: خبر نداشتم که مسعودم تکه تکه شده است/ خودم داخل قبر مسعود رفتم و زیارت عاشورا خواندم + تصاویر همسر شهید: مبینا با فکر و خیال اینکه پدرش پیش خداست، کمی آرام شده است/ حتی در سفرها نماز شبش ترک نمی شد ماجرای نام گذاری روح الله و برآورده شدن حاجت مادرش/ همسر شهید: می گفتم چه وقت بر می گردی، برای من از غربت کودکان سوری می گفت + تصاویر ...