سایر منابع:
سایر خبرها
گزارشی از خانه مصیبت زده “بنیتا” بعد از”بنیتا”
.... حتی ما به کوه های پشت مشیریه هم رفتیم اما هیچ ردی از بچه مان پیدا نکردیم. تراژدی فراموش نشدنی او ادامه داد: 5 سال قبل پسرم حسن، با دختر برادرم، سپیده ازدواج کرد و خدا بعد از سه سال این بچه را به ما داد. او تنها نوه ام بود. در این 6 روز لحظه ای آرام و قرارنداشتیم. تا اینکه امروز شنیدم جسد بنیتا پیدا شده است. پیشگویی دروغین زن رمال خانواده بنیتا برای ...
پدر بنیتا کوچولو: مردم نگاه می کردند اما کمک نه!/ دادستان: اتهام قتل عمد برای دو سارق بنیتا +عکس
. وی ادامه داد: دعا می کردم او زنده باشد. مدام با خود می گفتم در این چند روز چه بلایی بر سر فرزندم آمده است. شیر خورده است یا نه؟ در این گرمای طاقت فرسا او در چه حالی است. دختر بی گناهم فقط هشت ماه از بهار زندگی اش گذشته بود. هر بار که در خانه مان را می زدند یا زنگ تلفن خانه یا موبایل به صدا درمی آمد، گمان می کردیم خبری از دخترم به ما برسد، اما چیزی نبود. حتی برخی افراد تماس می گرفتند و ...
زنی که فیلم منیر قیدی اقتباسی از زندگی اوست/ صحبت های دلنشین خانم خیری ویلایی ها
آخرین چای خوردن ما و آخرین دیدارمان باشد. یک خاطره هم دارم که در این فیلم نشان داده نشد. من وقتی ازدواج کردم، سعی کردم وسایل خانه ام را با رنگ نارنجی تزئین کنم و همیشه دنبال یک پریز نارنجی می گشتم اما جایی پریز نارنجی نمی دیدم. تا اینکه گذشت و 6 ماه بعد از زندگی مشترک مان تمام وسایل خودم را بین دو دختر از دخترهای جوان تقسیم کردم. چون نوری می دانست من دنبال پریز نارنجی می گردم در همان عملیات 5 خیلی سریع آمد و گفت کار دارم و می خواهم برگردم، فقط دستت را باز کن. یک دفعه دیدم یک پریز نارنجی کف دستم گذاشت که خیلی برایم قشنگ و جالب بود. ...
روایتی از مردم در این سوی و آن سوی مشرق
های این روزها هم در این طلوع مشرقی رخ می دهند. سازه ها در شرم خورشید فرومی ریزند. قطارها در خشم فرازشید آسمان ها واژگون می شوند. آدمیان که بزرگ می پنداریمشان، این طلوع مسیحایی را ساعت مرگ خویش مقرر می بینند. این خشم ندیدن شرق هاست. حال این روزها مردی از غرب، با مردی از شرق، دو شرق می سازد. یکی دور و دیگری نزدیک. خودش می گوید از نیمه فروردین پایش به شرق ها باز شده است. وگرنه تا پیش از ...
جوانی های ته کشیده
مصطفی رفتم که نگو. بچه رو فروخته بود به یه خونواده کرجی. بگو چند؟ 170 هزار تومن. یه مدت همه چی خوب بود تا اینکه شرکت کار و بارش خوابید. دوباره بیکار شدم. مصرفمون بیشتر شد. پولم نداشتیم. شوهرم یه شب دو نفر آورد خونه و خودش گذاشت رفت. آن قدر جیغ و داد کردم که گذاشتن رفتن. گفتم: بچه خیابون صفام اما باصفا نیستم، فازم فقط عمله... گم شید بیرون. دو سه تا فحش آبدار هم بهشون دادم. مصطفی که برگشت تف کردم تو ...
ربودن کمدین مشهور برای 85 سکه طلا
بدخلقی می کرد به همین خاطر فکر کردم معتاد شده است. نگرانش شدم و با برادر همسرم صحبت کردم. قرار شد او با یکی از دوستانش که سرهنگ بازنشسته بود به من کمک کند تا او را در کمپ بستری کنیم. بعد از انتقال به کمپ با خودم فکر کردم چون آدم سرشناسی است خوب نیست در کمپ بماند. بنابراین دنبالش رفتیم و او را به خانه برگرداندیم. در ادامه دایی شاکی در دفاع از خود گفت: چند بار خواهرم را دیدم که گریه می کرد ...
با خودم گفتم این سید جوان ما فوق یک طلبه عادی است
فرقه شیخیه کرمان- آنجا را ترک گفتم و به تهران آمدم. با فروش منزلی کوچک تر که در تهران داشتم خانه ای در محله ای جوبشور قم تهیه کرده و در آن مستقر شدم. پیغامی به من رسید که آقای خامنه ای قصد دیدن مرا دارد. پرسیدم: آقای خامنه ای کیست؟ گفت: یکی از طلاب . گفتم: تشریف بیاورند . روز و ساعت مقرر، چند نفر روحانی که جلوتر از همه آنها سید جوانی که قد بلندتر از بقیه بود و در طول مدت حضور در منزل می ...
خبر شهادتش رابه بدترین نحو در یکی کانال ها خواندم+تصاویر
: کوثر، دلم آشوب است. دعا کن بروم. دعا کن به آرزویم برسم. علیرضای من، عاشق دریا بود و مثل همیشه که دلش می گرفت، رفت روی اسکله سنگی تا کمی آرام بگیرد. دفعه دوم حدود ساعت 10 شب به علیرضا زنگ زدند و گفتند که باید ساعت سه صبح بروند. ایشان هم چون محل کارشان ساری بود، برای آماده شدن وقت زیادی نداشتند. همان روز رفته بودیم بیرون برای تهیه لوازم مورد استفاده شان. وقتی اذان شد، سریع از ماشین پیاده شد ...
برملا شدن راز قتل پیرزن قبل از ازدواج
دست و پاهایش بسته شده بود همچنین بررسی های اولیه و بهم ریختگی خانه حکایت از سرقت از آنجا را داشت. در ادامه تحقیقات، ماموران سراغ زن جوانی به نام سمیرا رفتند که خبر کشف جسد و قتل پیرزن را به پلیس داده بود. سمیرا در اظهاراتش به بازپرس گفت: آپارتمان محل سکونت من، مقابل منزلی است که پیرزن در آن زندگی می کرد، پیرزن روز حادثه از من خواست تا کنترل تلویزیونش را به تعمیرگاه ببرم که این ...
روایت امدادهای غیبی در جنگ احزاب قرن/ رشادت رزمندگان اهل سنت در کمینگاه خدا
باختران – اسلام آباد در همان لحظات اولیه، انباشته از ادوات سوخته شد و عکس العمل سریع رزمندگان، منافقین را به فراری مفتضحانه وادار ساخت. وی گفت: این عملیات در روز بعد نیز با حمله هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران با سرکوب شدید منافقان ادامه یافت و دشمن را دچار شکست سخت و سنگین کرد. بدین ترتیب، منافقان شکست خورده، در این تجاوز نابخردانه، متحمل تلفات و خسارات عظیمی شدند که بیش از 120 دستگاه ...
ازدواج شوم خانم معلم تهرانی!
کردم و هم بچه های زیادی در مدرسه داشتم. جدا از این دوست داشتم از پدر و مادر پیرم مراقبت کنم و تا وقتی زنده اند پرستارشان باشم. اما پدر و مادرم از این وضع خوشحال نبودند و از چند سال پیش که آخرین خواهر و برادر بزرگترم ازدواج کردند دائم در گوشم می خواندند که خوب نیست مجرد بمانم. مادرم به همه فامیل و آشناها سپرده بود برایم شوهر پیدا کنند و پدرم هر جا که می رفت مرا با خودش می برد تا به این بهانه ...
سارقان: از مرگ کودک مطلع نبودیم
... متهم در ادامه اظهاراتش گفت: ساعت 9:30 دقیقه صبح 29 تیرماه همراه مهدی برای تهیه مواد مخدر به منطقه مشیریه رفته بودیم که ناگهان مهدی متوجه روشن بودن خودروی پراید بدون راننده در مقابل خانه اش شد و پیشنهاد سرقت را مطرح کرد. پیشنهادش بد نبود هیچی پول همراهمان نبود و می توانستیم با استفاده از ماشین برای چند روز پول داشته باشیم به سرعت من سمت خودرو رفتم و پشت فرمان نشستم و مهدی نیز به جلوی در خانه ...
فرار هالیوودی عروس ایرانی از سوئد
. در آن چند روز سینان با چرب زبانی به مادر و دختر کمک کرد تا اجناس مناسبی پیدا کنند و به همین دلیل ارتباط آنها در سفرهای بعدی هم ادامه پیدا کرد تا آنکه بعد از دو سال ارغوان احساس کرد دلباخته سینان شده است. از نگاه ارغوان او پسری مؤدب و تحصیلکرده بود که می توانست خوشبختش کند. همزمان سینان هم به ارغوان علاقه مند شده بود و در یکی از سفرها مادر و دختر را به خانه اش دعوت کرد و همانجا بود که حرف ...
متهم کودک ربایی: مادرانه از یوسف مراقبت کردم
. کار می کردی؟ بله خیاطی می کردم. روزی که یوسف را هم دیدم، از مصاحبه کاری برمی گشتم. یوسف را کجادیدی؟ برایمان از آن روز بگو؟ من برای مصاحبه کاری جایی رفته و در حال برگشت به خانه بودم. بعد از خرید، یوسف را دیدم که در خیابان ایران مهر به سمت پایین خیابان در حال دویدن بود. وارد خیابان شهرستانی شد و نزدیک بود زیر ماشین برود. من فقط نظاره گر و مواظبش بودم تا ...
فاطمه معتمد آریا؛ از بازیگری تا فعالیت های صنفی
فلاش بک به 35 سال قبل گفته است: خانه یکی از دوستانم بودم و دیدم شوهرم دارد با یکی پابرهنه توی حیاط بازی می کند. پرسیدم کیه؟ گفتند این تازه از سوئد اومده و باسواده... من هم گفتم ببینم چقدر سواد دارد و مقداری راجع به سینما و ادبیات حرف زدیم و چند روز بعد مادرم گفت یکی از دوستانت زنگ زده که صدایش مثل آلن دلون است. بازیگر همسر و ناصرالدین شاه آکتور سینما درباره چگونگی خواستگاری بیان داشته است ...
شیعیان پاریس شیفته سردار سلیمانی هستند
هم دعوت شدیم هم برای سخنرانی و هم برای همان کنفرانسی که در نیویورک رفته بودم ولی آن زمان به من ویزا داده نشد. یک سال بعد بود اما دیگر به آن برنامه ها نرسیدم. جالب ترین حرکت تبلیغی مبلغان از نظر شما چیست؟ بعضی کارهایی می کنند که در جذب مؤثر است مثلاً خود من با جوانان فرانسوی فوتبال می کردم خیلی دوست داشتند و همچنان با من تماس دارند که بیایید. هر سن و جنس و قشری زبان خودش را دارد و مبلغ ...
تکواندوکار ایرانی عاشق شد و رفت!
کنار او هستم. از آنجایی که باید مدت زمانی برای آماده شدن پاسپورتم در ترکیه صرف می کردم، ترجیح دادم با همسرم تمرین کنم تا هم آمادگی خودم حفظ شود، هم بتوانم به او کمک کنم. چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید برای ادامه زندگی به ترکیه بروید؟ اولویت اول زندگی من، همسرم و شرایط اوست. بعد از ازدواج ما چون همسرم به عنوان یک تکواندوکار حرفه ای در سطح اول دنیا باید برای مسابقات آماده می شد ...
قتل خانم منشی دکتر در اتاق تزریقات / میترا تنها بود که ...
قرار گرفت تا این که چند روز بعد او شناسایی و بازداشت شد . زمانی که او برای تحقیقات به اداره پلیس آگاهی منتقل شد اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرد و مدعی شد که دست به جنایت نزده و مرد معتاد به دروغ درباره وی حرف زده و می خواسته با این کار وی را به دردسر بیندازد. ضد و نقیض حرف زدن های این مرد ادامه داشت تا این که در بازرسی از خانه وی مقدار کمی از طلاهای سرقتی که لکه های خون روی آن بود همراه یک چاقوی ...
ازدواج تکواندوکار ایرانی در ترکیه
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از پارس نیوز، مهران عسگری از سال 2015 تصمیم گرفت دیگر در تکواندوی ایران حضور نداشته باشد، او بعد از اینکه مدتی به عنوان مربی بدنساز تیم ملی تکواندوی برزیل فعالیت کرد، تصمیم به ازدواج با یک تکواندو کار ترکیه ای گرفت تا به عنوان مربی خصوصی همسرش فعالیت کند و از این طریق زندگی اش را بگذراند. ازدواج عسگری با نور تاتار علاوه بر اینکه شهرت این دو ورزشکار را ...
سرنوشت تلخ بنیتا
این حادثه ساعت 11:30 دقیقه پنجشنبه هفته گذشته در یکی از خیابان های مشیریه زمانی اتفاق افتاد که مرد جوان به همراه دختر 8ماهه اش قصد خروج از داخل پارکینگ خانه شان را داشت. این پدر برای بستن درِ پارکینگ برای چند لحظه از خودروی پرایدش پیاده می شود و بنیتا در خودرو تنها می ماند، اما همین یک لحظه غفلت کافی بود تا این خودرو از سوی دو سارق به سرقت برود. تلاش پدر برای جلوگیری از سرقت خودرو بی نتیجه ماند و دزدان با خودرو سرقتی موفق به فرار می شوند. بلافاصله پس از این حادثه، پدرومادر این دختر به کلانتری مراجعه می کنند و پلیس را در جریان این سرقت قرار می دهند. ...
سرنخ های تازه در پرونده قتل جوان ایرانی در فیلیپین
. پدر باقر زمانی که در مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت، گفت: پسرم سال 90 برای تحصیل به مانیل فیلیپین رفت و بعد از مدتی هم کمی برایش پول فرستادم و در آنجا رستوران سنتی راه انداخت. باقر در فیلیپین با دختری دو رگه آشنا شد و با هم ازدواج کردند که از همسرش صاحب یک فرزند است. متهم کارگر ایرانی پسرم بود که به خاطر پول او را به قتل رسانده بود. آخرین باری که با باقر صحبت کردم قرار بود 90 ...
زن متهم به ربودن کودک 3ساله: در این چند روز حتی یکبار غریبی نکرد - پدرومادریوسف:رفتار رباینده خوب بو
جریان بازجویی با رد اتهام کودک ربایی، گفت: روز 27 تیر یوسف را در خیابان تنها و سرگردان دیدم. برای اینکه به دست بچه دزدها نیفتد، او را به خانه ام بردم و در این مدت برای یافتن پدر و مادرش تلاش کردم اما وقتی به جایی نرسیدم او را به کلانتری بردم و تحویل مأموران دادم. این زن صبح دیروز به دادسرای جنایی منتقل شد و از سوی بازپرس آرش سیفی تحت بازجویی قرار گرفت،اما او به هیچ عنوان کودک ربایی را قبول ...
اشک های بازیگر سرشناس سینما در دادگاه کیفری تهران / مرا دزدیدن و ...
هدیه می گرفتم سکه ها را به پدرم می دادم. قرار بود بعد از مدتی پدرم سکه ها را به من برگرداند. اما هر بار بهانه ای می آورد. ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بودم و اوضاع کاری ام مثل قبل نبود. به همین خاطر چند بار از پدرم خواستم تا پولم را پس بدهد اما او تحت تاثیر حرف های داییم ام که از قبل با من اختلاف داشت قرار گرفت .آنها تصمیم داشتند تا از این طریق و تهدید من به آبروریزی کاری کنند تا از طلبم چشم پوشی ...
تکواندوکار ایرانی عاشق شد و رفت + عکس
، همسرم و شرایط اوست. بعد از ازدواج ما چون همسرم به عنوان یک تکواندوکار حرفه ای در سطح اول دنیا باید برای مسابقات آماده می شد، در ترکیه ماندیم. اگر من از همسرم می خواستم که به ایران بیاید، مطمئن باشید که فدراسیون ترکیه هرگز اجازه این کار را نمی داد، چون هیچ کشوری به از دست دادن ورزشکاری مثل نور راضی نمی شود. چه اتفاقاتی رخ داد که تصمیم به خروج از تیم ملی و کشور گرفتید؟ من به ...
بزرگترین ستاره فراموش شده تاریخ فوتبال انگلیس
. باشگاه نتوانست مصدومیت او را به درستی تشخیص دهد و همین مسئله او را خیلی زود در مسیر پایان راهش در رئال قرار داد. "کاواناگ" در این باره می گوید: مهمترین اتفاقی که در دوران حضورش در رئال افتاد شکستن استخوان پایش در جریان دیدار مقابل بتیس در فصل دوم حضورش در آنجا بود. زمانی که او به مرکز پزشکی باشگاه رفت پایش را گچ گرفتند و با همان وضعیت، همان شب به یک کلوپ شبانه در مرکز مادرید رفت و ...
فیلم گفتگو با قاتلان بنیتا + عکس
خودرو نداشتم. پدر بنیتا در اظهاراتش در اداره آگاهی گفت: روز سرقت به قصد بستن در پارکینگ از خودرو پیاده شدم و که ناگهان دیدم مردی 30 ساله با لباس تیره و شوار جین و موهای کوتاه پشت فرمان خودرویم نشسته است و به سرعت قصد دارد. وی افزود: خودم را به جلوی خودرو انداختم و در حالیکه خودرو حرکت می کرد به خودرویم می گفتم که دخترم داخل خودرو است اما بی فایده بود و سارق جوان با حرکات مارپیچ و ...
حب بدون اطاعت ثمری ندارد
جمعیت زیادی جمع می شد. در این مجالس سنگ زن، سنج زن و قره نی زن بود و دو دسته سینه زن پشت سر این هیئت ها بود. این جلسات در پاچنار و در هیئت محبان الزهرا(س) به نام حاج مصطفی دادکان بود که آن را اداره می کردم و بعد از آن در هیئت های محلی که همین حسینیه صاحب الزمانی هاست روضه خوانی می کردم . وی در ادامه می گوید: در قدیم که چند روز بازار تعطیل می شد برای روضه خوانی و ارسال کمک های مردمی به ...
عملیات مرصاد از زبان شهید صیاد شیرازی
. فکر کردند جنگ تمام شد و ما هیچ آمادگی نداریم، آمدند از 14 محور در غرب کشور، هجوم آوردند. آنهایی که با جغرافیای منطقه آشنا هستند، از آن بالا گرفته تنگه باوسیی، تنگه هوران، تنگه ترشابه، بعد هم پاسگاه هدایت، پاسگاه خسروی، تنگاب نو، تنگاب کهنه، نفت شهر، سومار، سرنی تا مهران حدود 14 محور، دشمن آمد داخل، رزمندگان ما را دور زد. ما تا آن روز، 40 تا 50 هزار اسیر از آن ها داشتیم و آن ها اسیر از ...
وصیت نامه شهید سید اسحاق موسوی را بخوانید تا حسینی شوید
مهاجرت به ایران گرفت و در مشهد، جاده چناران ناظریه ساکن و به کار کشاورزی مشغول شد. سید اسحاق در مشهد مشغول به تحصیل تا اخذ دیپلم شد؛ اما بخاطر مشکلات موفق به ادامه تحصیل نشد و به کار نقاشی ساختمان و چهره آرایی روی آورد؛ او توانایی عجیبی در چهره آرایی وخطاطی داشت. بعد از اینکه سید اسحاق ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، به یکباره پدر میل وطن کرد و همراه مادر، برادران و خواهران عازم وطن شد؛ ولی ...
پرونده قتل زن تنها به دادگاه رفت
خانه را برای مرد جوانی باز کرده است. بعد از نیم ساعت نیز مرد جوان با دردست داشتن وسایلی از ساختمان خارج شده بود. بدین ترتیب مشخص شد زمان حضور مرد ناشناس با موقع مرگ پیرزن هماهنگی داشته است. زمانی که کارآگاهان این سرنخ را در کنار سایرموارد قرار دادند، احتمال دست داشتن المیرا در قتل پررنگ تر شد. سرانجام المیرا به قتل با همدستی مرد جوانی به نام اشکان اعتراف کرد و گفت: حدود 4 سال قبل با اشکان ...