سایر منابع:
سایر خبرها
کار من زیباتر کردن چهره زندگی است
تا فن و مد جدیدی بیاموزم. مدتی بعد تصمیم گرفتم مستقل شوم و یک آرایشگاه با طراحی شیک راه اندازی کنم و مشغول به کار شوم. برای شروع کار نمی خواستم کسی مرا بشناسد و به همین دلیل از دورترین نقطه یعنی اسلامشهر شروع کردم. یک سال در آنجا مشغول کار بودم و هر روز بیشتر یاد می گرفتم و جلو می رفتم. بعد از یک سال زمان خدمت سربازی فرارسید و من با توجه به هنر آرایشگری که در آن تبحر پیدا کرده بودم در دوران خدمت ...
لحظه دار زدن شیخ فضل الله نوری از زبان محافظ او
شیخ خیرالله برو و ببین زیر منبر چیست؟ شیخ خیرالله رفت و از زیر منبر یک بقچة قلمکار آورد فرمود بقچه را بازکن باز کرد چشم همه ما خیره شد. دیدیم یک بیرق خارجی است! خدا شاهد است من که مستحفظ خانه بودم اصلاً نفهمیدم این بیرق را کی آورد و از کجا آورد؟ دهان همه ما از تعجب باز ماند! فرمود: حالا دیدین این را فرستاده اند که من بالای خانه ام بزنم و در امان باشم اما رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را ...
نجات یافته ازمرگ این بار پسرش را به قتل رساند!
به قضات دادگاه گفت: شب حادثه شیشه زده بودم و اصلاً نمی دانستم که دارم پسرم را خفه می کنم. شیشه عقلم را از سرم پرانده بود... احساس می کردم پسرم همچون یک دیو یا شیطان است که قصد جان مرا دارد. برای همین به سراغش رفتم و او را خفه کردم. حالا هم بشدت عذاب وجدان دارم وهر مجازاتی را می پذیرم. من قبول دارم که پدربیرحمی هستم و با مصرف مواد مخدر همسر و پسرم را به کشتن داده ام و زندگی خودم را هم نابود کرده ام. در پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند تا حکمشان را درباره مرد جنایتکار صادر کنند. ...
قتل همسر به دلیل اینکه به شوهرش گفت پسر چوپان
خطاب نکن. رؤیا زمانی که متوجه شد از این حرف او ناراحت شدم، چند بار دیگر مرا پسر چوپان خطاب و با این کارش مرا تحریک کرد. خیلی عصبانی بودم، به طرف آشپزخانه رفتم و گلوی رؤیا را گرفتم و به طرف هال کشیدم، رؤیا روی زمین افتاد؛ برای اینکه کمی آرام شوم به حیاط رفتم و بعد از چند دقیقه به خانه برگشتم. رؤیا همچنان روی زمین افتاده بود. او را صدا زدم اما جواب نداد، وقتی خواستم او را بلند کنم متوجه شدم نفس نمی ...
محمدرضا باهنر مهندس لابی گری و مرد رایزنی های سیاسی
؛ ایشان رییس دانشگاه شهید رجایی بود و از پزشکان مشهور. ایشان هم دخیل من شد. داماد مرحوم آقای خزعلی بود و اهل بافق. بالاخره انتخاب شدم. همین حضور در حزب و مجلس باعث شد پله های ترقی خیلی زود طی شود. ترفیع مقام داشتید؟ خب ببینید در مجلس و همینطور در حزب، خیلی ها توجه شان به من جلب شد و می گفتند فلانی آدم فعال و خوش فکری است. مثلا حضرت آقا بعد از یک سال که در حزب بودم، ریاست حزب ...
ملیکای یک و نیم ساله پیدا شد
بعد از اینکه حسابی من را منتظر گذاشتند به من گفتند به همراه عکس دخترم به کلانتری بروم و من هم عکس را برداشته و به کلانتری رفتم. در آخر ساعت 12 شب شکایت من در کلانتری ثبت شد. همان ساعت ها بود که دخترم به حرف آمد و ماجرای دزدیده شدن ملیکا را توسط یک خانم و آقا به برادر بزرگترش گفت. دخترم به برادرش گفته بودف یک زن ملیکا را به زور سوار پراید سفید کرد که راننده او آقای ...
مقاومت مرگبار دختر جوان مقابل 4 شیطان شبگرد + گفتگو با متهم
. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی که مأمور رسیدگی به پرونده شده بودند، در بررسی میدانی از شاهدان تحقیق کردند. یکی از شاهدان که ماجرا را دیده بود، توضیح داد: من در خانه مان که طبقه سوم است، مشغول استراحت بودم که از خیابان فریاد کمک خواهی زنی را شنیدم. پنجره را که باز کردم، دیدم چند پسر جوان تلاش می کنند، زنی رهگذر را به زور سوار ماشین پژو 206 سفیدرنگ کنند و با خود ببرند. آن زن مقاومت می کرد و با ...
پای صحبت های شیرین دو استاد دانشگاه که کفشدار حرم شدند
این آقا دارند. آقایی که بوسه بر جای کفش زوارش، افتخار است. شما چند سال است که در حال خدمت رسانی به زوار هستید؟ دکتر گلمکانی : من ورودی سال 69 آستان هستم. ولی به این علت که چند سالی در استان های مختلف مدیر شدم و مدتی هم معاون وزیر اقتصاد بودم. به همین دلایل توفیق خدمت نداشتم اما از سال 91 هر هفته مشرف می شوم. آقای دکتر قلی زاده! شما چطور؟ دکتر قلی زاده : من از سال ...
گفتگو با رابرت کیوساکی ، درباره برند پدر پولدار
. امور مالی و سرمایه گذاری می توانند مسائل پیچیده، مبهم و اغلب خسته کننده ای باشند. من سعی کردم یادگیری در زمینه پول و سرمایه گذاری را به فرآیندی ساده و جالب تبدیل کنم. از درس های سادهای شروع کردم که پدر پولدارم در نه سالگی به من آموخت. من خواستم از همان درس ها برای آموزش دیگران استفاده کنم. سعی کردم یادگیری این موضوع را به بحثی چالش برانگیز و سرگرم کننده تبدیل کنم. به همین خاطر است که بازی ...
مرد جوان همسر و مادرزنش را از پای درآورد
، رفتارهای پدر و مادر همسرم عوض شد و با من مشکل پیدا کردند، حتی برادران همسرم چندین بار مرا کتک زده و تهدید می کردند، شرایط زندگی بسیار برایم سخت شده بود و تصمیم داشتم همراه با فرزندانم به افغانستان بازگردم اما من غیرقانونی وارد خاک ایران شده بودم و این کار ممکن نبود، دیگر برایم راهی نمانده بود تا اینکه ظهر روز گذشته پس از حضور در سفارت افغانستان به منزلم رفتم. متهم این پرونده که 31 سال سن ...
مجوزهای غیرقانونی حمل بار، در دست کودکان کار/ سریال دنباله دار سوء استفاده از کودکان در مشاغل سخت
کم سن و سالی که به جرات می توان گفت اگر مجبور به کار نبودند این وقت از روز که هنوز ساعت به 10 نرسبده است، مطمئنا در خواب تعطیلات تابستانی به سر می بردند. اما چه می شود کرد این ها نان آوران کوچک خانواده هایی هستند که اغلب آنها خواهر و برادر های بسیاری دارند و برای سیر کردن شکم آنها پا به بازار کار گذاشته اند. توقف کودکان باربر به شنیدن ساز دهنی خیلی طول نکشید چرا که به گفته محمود باید به ...
بحران مارکسیسم به روایت آلتوسر
مارسی بودم و سه سال هم در لیون. یک سال در خدمت ارتش بودم که دستگیر شدم و پنج سال بعدی زندگی ام را در زندان آلمان ها گذراندم. به فرانسه برگشتم و تحصیلاتم را در رشته فلسفه در سال 1948 تکمیل کردم و سال ها استاد تمام اکول نرمال سوپریر بودم. مسیر فکری و فرهنگی تان چطور بود؟ در این مسیر با دو نفر برخورد داشتم. یکی ژان گیتون ، فیلسوف کاتولیک، از دوستان پاپ ژان بیست وسوم و از یاران نزدیک پاپ ...
اولین مهارت در زندگی مشترک صبر است
شدید؟ در دوران تحصیل با برادر همسرم همکلاس بودیم؛ و البته خانواده ها دورادور شناخت نسبی از هم داشتند. پدر همسرم آزاده مفقودالاثر هستند. در عملیات کربلای 4 مفقودالاثر شدند و سال 69 همراه با آزاد شدن اسرا به کشور بازگشتند و برادر دو شهید هم هستند. *** چند فرزند دارید؟ دو فرزند دختر. *** زن و شوهر هر دو حقوقدان، تأثیری در روند زندگی مشترک داشته است؟ ...
رعنا قربانی تجاوز جنسی پدر، دخترش را چند می فروشد؟! | کودک فروشی در تهران!
...> قنبری می گوید: اما با گذشت چند ماه از تولد نوزاد، رعنا تصمیم می گیرد فرزند خود را بفروشد و در نهایت با فردی معتاد قرار گذاشته و مبلغ درخواستی خود را مطرح می کند. مددکار موسسه خیریه مهر آفرین می افزاید: رعنا تصمیم می گیرد نوزاد خود را به مبلغ دو میلیون و پانصد هزار تومان بفروشد. با این تصمیم رعنا و اصرار وی به فروش نوزاد، مددکار موسسه موضوع را به نیروی انتظامی گزارش داده و با ...
همه دبیرها وزن ها را از روی دست من می نوشتند/ در انتخاب بهترین شاعر مشهد اولین انتخاب بودم/ دل شاعر مثل ...
سال ها انجمن های ادبی در مشهد به طور جدی فعال بودند. انجمن ادبی سرگرد نگارنده، انجمن ادبی فرخ از این فضا برایمان روایت کنید که آیا به آن انجمن ها کشیده می شدید. اصلاً باخبر بودید که چنین انجمن های ادبی وجود دارد یا خیر؟ من از فرخ باخبر بودم ولی می دانستم چون کوچک سال هستم آنجا مرا راه نمی دهند. * ابهت فرخ اجازه نمی داد که من بروم به آن انجمن ادبی - یعنی رفته بودید ...
شهیدی که از پشت بی سیم خبر شهادتش را اعلام کرد
دارد مدتی از خانواده خودم دور می شدم. بعضی از اطرافیان به من می گفتند عجله نکن، بهتر از محسن هم برای تو می آید، اما من به پدرم گفته بودم او را انتخاب کرده ام. محسن مخالف عقد و عروسی سنگین و تشریفاتی بود. می گفت: این مراسمات مانع از ازدواج خیلی از جوانان که تمکن مالی ندارند، می شود. اعتقاد داشت اگر ما هم انجام دهیم می شویم یک الگو برای جوانان فامیل و به تاخیر در ازدواج آنه. دامن می زنیم ...
با محمود دولت آبادی در 77سالگی
خاطر فقر از مدرسه رفتن بازماند و به کار پرداخت؛ از کار روی زمین و چوپانی گرفته تا پادویی کفاشی، صاف کردن میخ های کج و بعد وردستی پدر و برادرها در کارگاه تخت گیوه کشی و ...، روزی از مطرح ترین نویسنده های ایران شود و خالق بلندترین رمان فارسی. محمود دولت آبادی پس از گذر از فراز و نشیب های بسیار حالا به تولد هفتادوهفت سالگی رسیده و به همین مناسبت با ایسنا گفت وگو کرده. در این گفت وگو سعی شد بیش تر ...
پشیمانی از قتل پسر نوجوان پس از کشتن همسر
دادستان قرائت شد. سپس دختر متهم _تنها اولیای دم پرونده – در جایگاه قرار گرفت و برای اعلام آدرس محل سکونتش گفت: پدرم بعد از قتل مادرم با پرداخت دیه و تحمل چهار سال حبس آزاد شد و 9 ماه بعد از آزادی دوباره مرتکب قتل برادرم شد. می ترسم این بار نیز بعد از آزادی سراغم بیاید و مرا هم به قتل برساند. او با توجه به قانون و اینکه قصاص برای پدر امکان ندارد، اعلام پرداخت دیه کرد. سپس متهم ...
قتل پسر 14 ساله پس از نجات از مجازات کشتن همسر
... در ابتدای جلسه، خواهر 20 ساله مقتول گفت: وقتی 14 ساله بودم، پدرم با ضربه های چاقو، مادرم را کشت. آن روز مادرم مرا برای خوردن سحری از خواب بیدار کرده بود. رفته بودم دستشویی دست و صورتم را بشویم که ناگهان صدای درگیری شنیدم. دیدم پدرم گردن مادرم را فشار می دهد. پدرم سپس به آشپزخانه رفت و یک چاقو آورد. با آن ضربه ای به مادرم زد و او را کشت. چهار سال به زندان افتاد اما من و مادربزرگم در ازای دریافت ...
گفتگوی منتشر شده از مرحوم مجیبیان:از زندگی تا کار پزشکی در یزد
دانشگاه تهران تهران درس می خواندیم. در آن زمان فقط دانشگاه تهران رشته پزشکی داشت. 80 نفر دانشجوی پزشکی بودیم . به تدیج رشد کردیم. توسری خور بودیم! توسری خور بودیم! می ترسیدیم! و اعتماد به نفس نداشتیم! سال پنجم ششم بودیم که رو آمدیم و گل کردیم! فداکاری و بلندپروازی پدرم، مرا بر صندلی دانشکده پزشکی تهران نشاند، چون پول نداشتم.درجمع دانشجویان تهرانی راهی نداشتم، چون آنها دنبال تفریح ...
امید حمام بود که پیام های زشت یک زن را در گوشی اش دیدم و ... / سیلی که خوردم را هرگز فراموش نمی کنم
داد من هم به تنهایی از خانه بیرون بروم. احساس می کردم به مترسکی تبدیل شده ام که فقط نقش یک تازه عروس را بازی می کند ولی همه این ها را به خاطر علاقه به همسرم تحمل می کردم تا این که فهمیدم امید قبل از ازدواج با من، 2 بار دیگر ازدواج کرده و در دوران نامزدی از آن ها جدا شده است. وقتی موضوع را با مادر امید درمیان گذاشتم، گفت: آن ها زنان خوبی نبودند و پسرم کم شانس بوده است اما از این ماجرا چیزی به همسرت ...
بهنام فر: باید در تاتامی باشم و بزن بزن کنم!/ فوتبالی نیستم اما کریس رونالدو را دوست دارم
این است که آدم با عملکرد خوب خودش را تحمیل کند. * هرکسی که می خواهد رئیس شود از آشوری استفاده کند مهران بهنام فر در پاسخ به این سوال که در جامعه کاراته محسن آشوری را به عنوان مرد خاکستری یا پدر خوانده کاراته می شناسند آیا شما با این موضوع موافق هستید یا خیر، گفت: اولین بار سال 1999 محسن آشوری به عنوان مسئول روابط عمومی وارد کاراته شد. من او را بیش از 20 سال است که می شناسم، می ...
دوستی تلگرامی باجنایت پایان یافت
پیدا کردند که او از چند ماه پیش و از طریق شبکه های مجازی با شخصی بنام "جمشید 30 ساله آشنا شده است. آذر در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: مدتی قبل در حین جستجو در گروه های مختلف شبکه های مجازی با شخصی بنام جمشید آشنا شدم؛ پس از گذشت مدت کوتاهی، جمشید چندین بار عنوان کرد که قصد کشتن همسرم را دارد، اما به حرف های او اهمیت نمی دادم تا اینکه روز جمعه طی تماسی عنوان داشت که همسرم را به قتل رسانده ...
روزی که تراژدی ها زانو زدند؛ گابریل باتیستوتا
اِیوالد لینِن رفتند تا در مورد آن روز بگوید. می گفت: بلند شدم به طرف نیمکت وردربرمن رفتم می خواستم همه را بکشم. نمی خواستم کسی ترحم کند. پای من باز شده بود و من حریص تر بودم که در همه استادیوم خونم ریخته شود. استخوان هایم را می توانستم ببینم. مرا به زور از بازی بیرون آوردند من با صدای بلند می گفتم بیرون نمی روم. نه من مصمم بودم بازی را ادامه دهم اما ایستاده بودم و عینِ پنیر احساس می کردم پایم ...
زورگیر: با کارت بانکی دزدی خرید می کردیم/ همدستم ساکن پاسداران است
پاسخ داد: چه زمانی و چگونه از شما زورگیری شد؟ شاکی:در میدان نوبنیاد منتظر ماشین بودم ساعت 5 و نیم عصر بود، خودروی 206 نگه داشت، یک آقا به همراه راننده در جلو و یک خانم در صندلی عقب نشسته بودند، هنگامی که خواستم سوار ماشین شوم، راننده از خانم خواست تا جلو بنشیند و آقایی که در صندلی جلوی ماشین نشسته بود به عقب بیاید. آیا زورگیران به شما آسیبی هم رساندند؟ ...
دعوای مالک و مستاجر که با اسیدپاشی در خیابان قیاسی تهران جنجالی شد
داد اسباب و اثاثیه مرا به خانه اجاره ای ام منتقل کنند، تا صاحبخانه ودیعه مرا پرداخت کند. وقتی به کلانتری رفتم مأموران اعلام کردند، فردا صبح برای اجرای حکم بروم. به همین دلیل مجبور شدم شب کنار وسایل زندگی ام بخوابم. شب پدر زن و همسرم برای من شام آوردند که دقایقی بعد صاحبخانه همراه مأموران به محل آمدند و این ادعای کذب را مطرح کرد. در پایان قاضی مدیر روستا، ضمن دستور انجام تحقیقات درباره این ادعا، رحمان و پدر زنش را آزاد کرد. اخبار اختصاصی حوادث رکنا را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
جزئیات جدید از قتل زن جوان توسط مرد افغان
همسرم با من تغییر کرد و آنها فقط دخترشان را به خانه شان راه دادند و مرا از خانه بیرون کردند. من پولی برای اجاره خانه نداشتم و مجبور بودم هر شب در پارک و خیابان بخوابم. در این مدت حتی به دادگاه هم شکایت کردم و چند بار هم به سفارت افغانستان رفتم و خواستم به من کمک کنند، همراه همسرم به افغانستان بروم. روز حادثه با پدر زنم به سفارت رفتیم و قرار شد من همراه زن و بچه هایم به افغانستان برگردم. وقتی به ...
باهنر: برای شهردارشدن احمدی نژاد با خاتمی دعوا کردم/از کجا معلوم موسوی و کروبی بیرون که آمدند دوباره ...
دیگری هم در آن تظاهرات نقش داشتند؟ یعنی به تشکیلاتی وابسته نبودید؟ نه، خودمان بودیم فقط. بیشترشان از دانشجوهای فعال دانشگاه ها بودند. البته من تازه وارد بودم و من را خیلی در این قضیه نمی شناختند ولی خب نیروهای دیگر مثل بچه های سال بالاتری را بیشتر تحت نظر داشتند. بعدها شنیدم یکی، دو نفرشان در درگیری خیابان کشته شدند؛ در واقع شهید شدند. بعد از انقلاب، از آن جمع حدودا 50 نفره که در بازار ...
مرد همسرکش این بار قاتل پسرش شد
کردم و چون پدر و مادر همسرم مرا بخشیدند، فقط 4سال به زندان افتادم. این حادثه باعث شد پسرم دچار مشکلات روحی شود. وی ادامه داد: 9 ماه بود از زندان آزاد شده بودم که مرتکب قتل پسرم شدم. باور کنید هیچ کس به اندازه من پسرم را دوست نداشت و نمی دانم چطور شد که این کار را کردم. وی درباره شب حادثه گفت: آن زمان معتاد بودم و یک روز قبل از حادثه شیشه مصرف کرده بودم. فکر می کردم که پسر 14ساله ام می خواهد مرا بکشد؛ به همین دلیل او را به قتل رساندم. در پایان این جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند. ...
مشروح هشتمین جلسه محاکمه متهمان فساد نفتی
...> من معاون وزیر اطلاعات نبوده ام متهم ردیف سوم با انتقاد از برخی حواشی مطرح شده در رابطه با پست دولتی اش گفت: مگر من چه موقعیتی داشتم که همه به خاطر من به خط شده اند و توصیه هایم را انجام داده اند، گفتید من معاون وزیر بوده ام، این طور نیست من یک کارمند ساده بودم، لطفا استعلام کنید. وی افزود: در جایی گفته شده است که من با ظاهر الصلوه بودن برخی مسئولان را فریب داده ام، این چه ...