سایر منابع:
سایر خبرها
شکست اقتصادی فیلم غیراخلاقی در گیشه/نهنگ عنبر یک گام تا تاریخ ساز شدن+عکس
: 160,128,000 تومان فروش کلی: 2,519,108,000 تومان نویسنده و کارگردان: پوران درخشنده بازیگران: فرهاد اصلانی، مریلا زارعی، بهنوش طباطبایی، هوشنگ توکلی، مریم بوبانی، هادی مرزبان، فریبا متخصص، شهرام حقیقت دوست، رسول نجفیان، نفیسه روشن، آزیتا حاجیان خلاصه داستان فیلم: زیر سقف دودی به موضوع طلاق عاطفی میان زوج ها می پردازد. بیست و یک روز بعد فروش هفتگی ...
50 هزار تومان دادم و وارد خانه فساد شدم وقتی زن جوان را در آن وضعیت دیدم ... +عکس
عنوان مشتری 50 هزار تومان دادم و وارد اتاق شدم که دیدم زن نیمه عریان نشسته است، اما از او فاصله گرفتم و خیلی زود بیرون رفتم و خودم را به کرج رساندم. بعد هم چکشی خریدم و این بار با دوستم به آن خانه رفتیم. وقتی داخل اتاق شدم با چکش چند ضربه به سر زن زدم و از اتاق بیرون آمدم. بعد هم با همان چکش ضربه هایی به سر مرد زدم و با دوستم از آن خانه بیرون آمدیم. من به افغانستان رفتم و ازدواج کردم، اما وقتی با ...
بلایی که صبح عروسی بر سر دختر جوان آمد / داماد با او چه کرد؟
ام را گرفته اند و تا بازگشت ما ترتیب مراسم را می دهند. همینطور هم شد اما خانواده ام نیامدند. هنوز با این تنهایی کنار نیامده بودم که صبح نخستین روز زندگی مشترکمان برای اولین بار با شوهرم دعوا کردم. او خیلی عوض شده بود و مدام داد و فریاد راه می انداخت. کارش به جایی رسیده بود که کتکم می زد و گاهی چند روز مرا در خانه حبس می کرد و بیرون می رفت. دیگر تحمل این تحقیرها رو نداشتم و در یک فرصت مناسب از خانه ...
فرار نوعروس، یک هفته قبل از جشن عروسی/ پای مردی دیگر در میان است!
مراسم عروسی به تهران بیاییم. به اتفاق هم به تهران آمدیم و او 15 میلیون تومان از من گرفت تا خانه را اجاره کند. بعد از آن تلفن همراهش خاموش شد. وقتی از یافتن او ناامید شدم به شهرمان بازگشتم. با توجه به گفته های این مرد، تحقیقات ادامه پیدا کرد تا این که دو روز پیش نوعروس جوان نزد خانواده اش بازگشت و مدعی شد خودش فرار کرده تا ازدواج نکند. او دیروز برای ادامه تحقیقات به شعبه هفتم ...
10 نشانه خطرناک زندگی زناشویی را جدی بگیرید
آنها ایجاد می شود و پر کردن این خلاء کاری دشوار است. بهترین راه حل برای جلوگیری از این فاصله، اختصاص روزانه چند دقیقه برای صحبت کردن و زمانی بیشتر در طول هفته می باشد بویژه وقتی مرد وارد خانه می شود و اگر زن خانه دار باشد بسیار نیاز دارد که شوهرش به حرف های او گوش دهد و مرد هم باید با توجه به حرفهای همسرش گوش دهد نه در حل روزنامه خواندن،مطالعه یا تماشای تلویزیون این نوعی بی توجهی و بی احترامی به ...
ازدواج سنتی هنوز جواب می دهد؟!
و معنوی را از سر راه ازدواج بردارند، مزدوج شدن جوانان را تسهیل کنند و تمهیداتی بیندیشند که قبل از این که دختر و پسرها به گناه آلوده شوند، طیب و طاهر و حلال عروسی کنند و به خانه بخت برود. در عمل اما ازدواج به امری پیچیده بدل شده و در مسرش گرفتار گره های کوری شده که بازکردنشان ساده نیست. بالا رفتن آمار طلاق، رضایتمند نبودن اکثر زوج ها، بالارفتن سن ازدواج، پرهیز از بچه دارشدن و مسائلی از ...
روایت خواندنی توریستِ کانادایی از سفر به ایران
به ایران سفر کرده بود را نخستین بار کانالی به نام ساعت به وقت تورنتو منتشر کرد که با دخل و تصرف، خلاصه ای از آن را در اینجا می خوانید. 1. دانش عمومی مردم شما درباره همه چیز زیاد است. خیلی عجیب بود هر چیزی که بر می داشتم می گفتند: این برای پوستت خوبه، اون برای فعالیت مغزیت خوبه. اگه فلان نوشیدنی رو بخوری شب راحت می خوابی. برای آرامش فلان گیاه خوبه و به اینها اضافه کنید همه ویتامین ها را ...
دوستم پیشنهاد شرم آوری داد و ... / او گفت زنم را طلاق دهم چون با او ارتباط دارد!
آن شرم دارم. من راننده تاکسی بودم و صفر راننده کامیون بود. ما از سال ها پیش با هم رفیق بودیم و به خانه یکدیگر رفت و آمد داشتیم. تا اینکه صفر حرف هایی به من زد که زندگی ام تغییر کرد. او یک روز به من گفت که با خواهر و همسرم در ارتباط است. از شنیدن این حرف شوکه شدم. گمان می کردم او با من شوخی می کند اما وقتی گفت حاضر است اگر همسرم را طلاق دهم با او زدواج کند ماجرا تغییر کرد. حرف های صفر لحظه ای از ...
اظهارات محمد مایلی کهن ، مرد مصاحبه های جنجالی و آتشین
خانه داشتم. بهترین خودرو را هم سوار می شوم، اما داشته های من مشخص است. آیا محمد مایلی کهن نقد کورکورانه می کند؟ بیایند این گونه بحث ها را تحلیل کنند. این که من می گویم قرارداد کی روش را شفاف به مردم نشان بدهید که آیا طبق قرارداد باید از دستیاران ایرانی استفاده کند، حرف اشتباهی است؟ این که من می گویم کی روش طبق همان قرارداد باید مشخص کند چند هفته در طول سال مرخصی دارد و چرا الان در ایران ...
صادق خلخالی به روایت دخترش
گونی طلا دستش بوده خنده ام گرفته بود. - من رابطه خیلی نزدیکی با پدرم داشتم. رابطه ای که عینی هم نبود و اتفاقاً زمان های خیلی زیادی از هم دور بودیم. قبل از انقلاب که من بچه بودم او اغلب نبود. بعد از انقلاب هم همین طور. تقریباً کمتر از هر آدم دیگری در زندگی ام او را دیده ام. اما رابطه من با او درونی بود. همیشه آدم مهمی برایم بود و تا آنجایی که اجازه داشتم او را زیر نظر داشتم. ...
روایت رزمنده عراقی از نجات معجزه آسا از دست داعش+عکس
، دیگر متوجه چیزی نشدم . محمد سلمان تعریف می کند: دو ساعت بعد به هوش آمدم، بوی خون همه جا را گرفته بود، بدنم به شدت درد می کرد، زخم هایی را در سر و گردن و شانه هایم احساس می کردم .. نمی دانستم، آیا آن دو تیر علاوه بر سرم به شانه و گردنم نیز اصابت کرده بودند .. از هیچ چیز اطلاع نداشتم، تنها چیزی که می دانستم، آن بود که زنده هستم و دست هایم باز است .. چند دقیقه بعد به خود جرأت دادم، بلند شدم ...
کودکان، قربانیان بی دفاع در شهر
، قربانی جنایت شیطانی پرونده دیگری که بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت و ذهن عمومی جامعه را درگیر خود کرده بود، به قتل ستایش برمی گردد. ستایش، دختر شش ساله افغان، 22 فروردین 95 به دست پسری 16 ساله مورد آزار و اذیت قرار گرفت و جسدش پس از قتل با اسید و آتش سوزانده شد. متهم، یک روز پس از حادثه خود را به پلیس معرفی کرد و گفت: آن روز تازه از مدرسه برگشته بودم که ستایش را در خانه مان دیدم. برای ...
وضعیت تاسفبار ساحل نشینان دریاچه ارومیه
آفتاب نیوز : هیچ کس در این شهر سال ها که نه، روزهای خشکیدن دریا را فراموش نکرده، نه تنها فراموش نکرده که خیلی ها زندگی شان بعد از این همه سال هنوز عادی نشده. خیلی ها هنوز نمی دانند شغل و کارشان چیست؟ گلایه دارند، می گویند مسئولان فقط به فکر دریاچه و پرنده ها هستند؛ هیچ کس به فکر آنها نیست. آنها که در این سال ها بیشترین ضربه را خورده اند، کارشان را از دست داده اند، زندگی شان زیر و رو شده ...
طنز؛ قاتل بروسلی حالت عادی نداشت
زیر بار سه چهار نفر در می رفت، دیگر تعداد که زیاد می شد، دوستانش پشتش در می آمدند و می گفتند: تو حالت عادی نبوده. شما ببخشین . بچه همسایه روبه رویی بعدها 20 روز رفت زندان و تا 20 سال خاطره دلاوری هایش را برای همه تعریف کرد. هر بار هم کاری می کرد که هیچ توجیهی برایش نبود، دوستانش می گفتند: تو حالت عادی نبوده . * پسر همسایه پایینی هیچ کاری نمی کرد. همین مسیر خانه تا مدرسه را هم ...
سراب خوشبختی با عشق خیابانی
داده اند. از یک طرف خوشحال بودم که سرانجام با مرد رؤیاهایم ازدواج می کنم اما اینکه پدر ومادرم به مراسم عقدم نمی آمدند خیلی آزارم می داد.مراسم عروسی مان در خانه پدر شوهرم برگزار شد و از آن روز به بعد در اتاق کوچکی زندگی با سیامک را شروع کردم. اما از همان فردای عروسی مان سیامک رفتارش عوض شد؛ دیگر نه شوخ طبع بود و نه چرب زبان، فقط داد می کشید و مرا به بهانه های مختلف زیر مشت و لگد می گرفت. حتی چند ...
جان مشتاق، پای دار قالی
روستانشینان به اصرار ما را برای صرف غذا در منزلشان دعوت می کنند و مراسم خداحافظی انجام می شود، زمزمه های لذت بخششان را با یکدیگر می شنویم که من می توانم با بچه های محله خودمان یک باشگاه تشکیل دهم یا یکی دیگر که می گوید من بچه های خودم و فامیلمان را به خانه تو می فرستم که یک باشگاه بشویم و دختر جوانی که گفت: اگر اینجا می ماندید، شاید می شد کارهای بیشتری کرد. ضامنجان دوهزارنفری، یک روستاست مثل هزاران ...
حادثه ها
با او نامزد کردیم، اما او بعد از مدتی از من جدا شد، چون با هم دعوا کردیم و من او را زدم، با این حال از دست او عصبانی بودم. وقتی به آلمان رفتم، عکس های دختر جوان را در شبکه های اجتماعی پخش کردم که از او انتقام بگیرم. می دانستم چون آلمان هستم خطری من را تهدید نمی کند، اما بعد از سال ها که به ایران برگشتم، پلیس من را بازداشت کرد. چون نامزد سابقم از من شکایت کرده و من به پنج سال حبس به صورت غیابی ...
گوشه هایی از زندگی یک زن مبارز مشهور
کنار پدربزرگش سپری کرد. او پیش از بازگشت به شیلی، در لبنان و بولیوی زندگی کرد. در همین دوران به روزنامه نگاری پرداخت، ازدواج کرد و دارای دو فرزند به نام های پائولا و نیکلاس شد. دخترش پائولا در سن 29 سالگی بر اثر بیماری اختلال متابولیک از دنیا رفت. آلنده تجربه تلخ از دست دادن دخترش را در رمانی به نام پائولا روایت کرد. او در سال 1996 بنیاد ایزابل آلنده را به یاد پائولا راه اندازی کرد تا به ...
متهم : قصد خودکشی داشتم، اسلحه تیر نداشت
قول ازدواج داد. فرهاد در ادامه گفت: برای اینکه مطمئن شوم نرگس با من ازدواج می کند، با شوهر و برادرش تماس گرفتم و ماجرای خیانتش را لو دادم. چند روز پس از آن نرگس گفت همسرش طلاقش نمی دهد و برای اینکه او را اذیت نکند، از من خواست با خانواده اش حرف بزنم و بگویم با یکدیگر رابطه ای نداشته ایم. اما من این کار را نکردم و بار دیگر به آنها گفتم با نرگس رابطه داشته ام. همسرش به من گفت هرچه بوده ...
ائمه اطهار (ع) نیازی به زیارت ما ندارند؛ما اگر زیارتشان نکنیم،خیلی چیزها از دستمان می رود
آگاه است.یک نفر بود که نه عالم بود و نه مقام و منصبی داشت و در یک جای کوچک زتدگی می کرد،گفت در نجف اشرف همسایه امام (ره) بودم.15 سال امام مشرف می شدند به حرف امیرالمومنین علیه السلام ،و هر روز حال او مانند کسی بود که سفر اولش باشد.این از اعظم کرامات است.مالیات هم ندارد. بنابراین این زیارت هایی که بجا می آوریم،بعضی ها این استعدادی که ساکن اماکن متبرکه باشند را ندارند.مشهد سکونت دارد ولی یک بار هم حرم نرفته است..اینها مجاور نشوند. ...
خیار بخور!
یاسر نوروزی طنزنویس تازه ازدواج کرده بودم و همسرم مرا برد خانه یکی از اقوام شان تا به اصطلاح نوعی آشنایی حاصل شود. خانواده مذکور هم جلو رویم نشستند و بِرُ بِر تماشایم کردند؛ مثل میمونی که منتظر باشند ببیند چطور موز می خورد یا زیر بغلش را می خاراند! بعد از چند دقیقه که دیدند، صدایم درنمی آید و حرکات محیرالعقولی ندارم، پدر خانواده پرسید: شغل تون چیه؟ گفتم: بنده روزنامه نگارم. همسرش گفت ...
بعضی اکتیویست ها کارمند شدند
مان تصمیم بگیرد که چطور منابع مالی مان را به دست می آوریم. من به اکتیویست حرفه ای معتقدم، نه به کسی که بلد است برند بسازد، اکتیویستی که خسته نمی شود. او می گوید هدف اولیه راه اندازی مرکزهای خدماتی این بود که به گروه های هدف دسترسی پیدا کنیم، اما بعد انگار یادمان رفت و فکر کردیم ما سازمان آموزش وپرورش یا سازمان بهداشت و درمان هستیم و باید وظایف آنها را انجام دهیم. آنها از خودشان سوال می کنند ...
تفسیر آیات 1 - 5 سوره بقره
اعتماد بر غیر حس صحیح نیست ، باین دلیل که مطالب عقلی محض ، غالبا غلط از آب در می آید، و براهین آن بخطا می انجامد، و معیاری که خطای آن را از صوابش جدا کند، در دست نیست ، چون معیار باید حس باشد، که دست حس و تجربه هم بدامن کلیات عقلی نمی رسد، و چون سر و کار حس تنها با جزئیات است ، و وقتی این معیار بآن براهین راه نداشت ، تا خطای آنها را از صوابش جدا کند، دیگر بچه جرات میتوان بآن براهین اعتماد کرد ...
کفش قرمز
براق دوست فریده را بینشان پنهان کردم و بردم تحویل نان خشکی دادم، دست هایم می لرزید، اما احساس باحالی داشتم و مطمئن بودم پای دوستان فریده را از این خانه بریده ام. با خیال راحت کفش هایم را گذاشتم توی جاکفشی که یادداشتی را با دست خط مادرم دیدم: فرزانه ی عزیزم کفش های قرمز پاشنه بلند رو دیدی؟ اون ها رو به اصرار فریده برات خریدم. فریده گفت تو عاشق کفش پاشنه بلندی و من فکر کردم خیلی ...
آجرهایی که با من حرف می زنند
ی اول، همان عمارت ننه سیمین بود. آن کاشی کاری های سردر خانه و پیچ و خم آجرها که یادت هست؟ آجرهایی که با من حرف می زدند؛ همان پیچ و خم ها هوش از سرم برد و مسیر زندگی مرا تغییر داد. معجون هنر و فن آقای هندسه، رشته ی معماری را توی سرم انداخت؛ تازه فهمیده بودم تنها رشته ی هنری که از شاخه ی ریاضی دبیرستان سردرآورده، معماری است و همین موضوع حتی در رشد درس ریاضی من هم ...
حکایت شهیدی که سقف خانه یک جانباز را تعمیر کرد
افتاد که با مهدی قرار داشتم. خیلی شرمنده شده بودم و با شرمندگی تمام به مهدی گفتم: "حقیقتش من این موضوع رو یادم رفته بود، با خانواده قرار گذاشتم بریم مهمونی." بدون این که ناراحت بشود و یا به روی خودش بیاورد گفت: "پس هیچی، اشکالی نداره، من خودم می رم" خودش رفت و تا عصر هم کارها را تمام کرد. جالب این که وقتی کارش تمام شده بود، آن خانوادۀ جانباز از او خواسته بودند خودش را معرفی کند و از او ...
دخترهای آلمانی چگونه برده جنسی داعش می شوند!؟
سلفی ها می پردازد که آنها را به آسانی می توان در اینترنت پیدا کرد. بعد از برقراری تماس، سلفی ها به رادیکالیزه کردن و شستشوی مغزی دخترها دست می زنند. این زن در باره "اثر رومئو" چنین اظهار کرد: مردان می دانند که دختر ها می خواهند به سرعت ازدواج کنند و آنها در ضمن معاشرت با آنها همین را وعده می دهند. تدارک سفر به "خلافت اسلامی" کار سودآور است ابل می گوید: استخدام ...
روایتی تلخ و عجیب از گاراژ زباله در تهران!
ما بچه چهار ساله هم دیدیم ، چند وقت پیش یکی از کامیون هایی که بچه ها رو از تهران می آورد نرسیده به گاراژ چپ کرد، همه بچه ها آسیب دیدن، کمر و دست و پاشون شکسته و الان تو گاراژ افتادن تو رختخواب ، بچه ها هیچ اوراق هویتی ندارن، اگر هم تو یه تصادف یکی شون کشته بشه، هیچ کس متوجه نمیشه، فقط یه مدتی همه در مورد یه بچه گمشده حرف می زنن و بعد همه چی یادشون میره ، هر جمله یک پتک است که از دهان مددکار بیرون ...
روایتی از شهیدی که معلمش را "امر به معروف" کرد
بود از همان بدو ورود نصیب من شد زیرا من اهل رفسنجان بودم و با حسین همشهری می شدم و این مسئله باعث شده بود در رفت و آمدها بیشتر با هم همسفر باشیم و بین ما رابطه عمیق عاطفی ایجاد شود و مثل دو برادر هوای همدیگر را داشته باشیم. بعد از عملیات والفجر 4 که در منطقه مریوان و ارتفاعات انجام شد قرار بود ما چند عملیات ایذایی را در منطقه انجام بدهیم. بعد از ظهر بود که حاج قاسم آمد خط مقدم و دستور داد ...
رضا داودنژاد به آهنگ لکنت بنیامین زرشک طلایی داد
؟ گفت: یادم هست در اولین تجربه جدی ام در بازیگری، با اقبال خوبی روبه رو شدم و در جشنواره های خارجی هم مورد پسند واقع شدم و خیلی جوگیر شده بودم؛ پدرم پس از آنکه این روحیه من را دید در چند کار بعدی اش من را بازی نداد و حتی نگذاشت سر صحنه فیلم هایش حاضر شوم و گفت هر وقت که متنی متناسب برای خودت پیدا شد بیا بازی کن. 58243 ...