سایر منابع:
سایر خبرها
با آزادترین زندان دنیا آشنا شوید + تصاویر
کجارو نوشت: زندان بستوی (Bastoy) در 75 کیلومتری ساحل اسلو (Oslo) در نروژ، جزیره ای می باشد که 115 نفر از مجرمانی که به خطرناک ترین جرم ها مانند قتل، تجاوز و قاچاق مواد مخدر محکوم اند در آن زندگی می کنند. با این وجود، گذراندن زمان در چنین مکانی مانند سپری کردن تعطیلات است. هیچ سیم خاردار، دیوار بلند یا حصارالکتریکی در محدوده ی جزیره و حتی گارد ارتش و سگ های نگهبان برای گشت وجود ندارد. زندانی ها در ...
تلگرافی که اسارت امام جمعه بافق را رقم زد
اینکه اولین فردی که نام امام خمینی(ره) را در شهر بافق مطرح کرد، آیت الله شهید صدوقی بودند، اذعان کرد: شهریورماه سال 42 شهید صدوقی چند روزی را در خانه پدرم مهمان بودند؛ ایشان به من گفتند: نمی خواهی روحانی شوی؟ ، باوجوداینکه در خانواده روحانی بزرگ شده بودم اما درک درستی از روحانیت نداشتم؛ بااین حال قبول کردم و قرار شد اول مهرماه به یزد بروم. سلیمانی ادامه داد: آیت الله شهید صدوقی عنایت ...
قاتل: خانواده همسرم دخالت می کردند
با همسرم درگیر شوم و خانه را ترک کنم. بعد از ساعتی برگشتم، اما متوجه شدم همسرم در خانه نیست. از همسایه ها سراغش را گرفتم آنها گفتند با فرزندم از خانه بیرون رفته است. در خانه منتظر بودم تا همسرم برگردد که ناگهان متوجه شدم صادق با لگد در خانه را می زند. متهم در خصوص قتل گفت: با بازکردن در خانه مقتول در حالیکه عصبانی بود با کفش وارد اتاق شد و با مشت و لگد به من حمله کرد. خواستم او را آرام ...
روایت رفاقتی خونین، که پس از 11 سال بند آمد
. چه کسی خبر را بهت داد؟ مرا برده بودند زندان لاکان. زندانی که مخصوص جرایم سنگین بود. قتل، موادمخدر. 15روز آن جا بودم که یک روز نگهبانی مرا صدا کرد. برگه ای نشانم داد و گفت؛ بیا این حکمت. برایت اعدام آمده. دیدم نوشته قصاص نفس. گفتم قصاص نفس چیه؟ گفت: اعدام. بند دلش پاره شد: برگشتم اتاقم. نشستم زمین. همان لحظه پدرم آمد ملاقاتم. برگه را نشانش دادم. گفت: با این برگه که تو را ...
متن و حاشیه حمید بقایی تمامی ندارد / درباره دوران زندان کتاب چاپ می کنم!
.... زمانی که فردی را در اذهان عمومی تخریب می کنند، باید برچسبی هم به او بزنند. یوتل ست، هاتبرد و بقیه! من تقاضا دارم یک دادگاه علنی برگزار شود که در آن مشخص شود چه بحث هایی وجود داشته است. البته با حضور همه رسانه ها به جز صداوسیما، چون صداوسیما از نظر من رسانه منصف و حرفه ای نیست، اما همه رسانه های مکتوب، غیرمکتوب و حتی خارجی بیایند تا مشخص شود که چه کسی درست و چه کسی نادرست می گوید. یکی از اتهامات من داشتن ماهواره است، و هرکس دارد، با من شریک جرم است. منبع: اقتصاد نیوز ...
قتل برادر برای پنهان کردن قتل پدر
از آن بود که با چاقو پنج یا شش ضربه زدم، اما پزشکی قانونی اعلام کرده است 36 ضربه که قبول ندارم. متهم در ادامه گفت: در زندان بودم که نیلوفر درخواست طلاق کرد. موافقت کردم و او را طلاق دادم. در ادامه نیلوفر با انکار اتهاماتش گفت: همه اظهارات روز اول به خاطر تهدیدهای شوهرم بود. او بعد از دستگیری مرا تهدید کرد که اگر معاونت در قتل و سرقت را قبول نکنم، کسی را سراغ خودم و خانواده ام خواهد ...
ردپای خاطرات گمشده آیت الله کاشانی در خانه سوت وکور پامنار روایت عینی کودتای28مرداد از زبان همسایه های ...
با هم یکی بودند. مثل الان نبود. او سهم امام هم قبول نمی کرد. کاشانی خیلی کاردرست بود. خانه ما همین جا بود. یک روز سر کوچه ایستاده بودم که دیدم یک جاگوار مشکی وارد پامنار شد. نگاه کردم دیدم محمدرضا شاه است که داشت به سمت خانه آیت الله کاشانی می رفت. من هم مثل فشنگ دویدم و با چندتا از بچه ها وارد حیاط خانه آقا شدیم. یک ساعت بعد دیدیم که حسین کبابی برای آقا و مهمانانش کباب برد. بعدا حسین ...
مشهورترین قاتلان سریالیِ زن
، گونه های سرخ و حالت صورتش، او را جین بَشاش صدا می کردند. اما هنگامی که نگهبانان بیمارستان می رفتند، جین آزمایش های علمی خود را روی بیماران امتحان می کرد. او از مورفین و سایر دارو ها برای مسموم کردن بیماران استفاده می کرد. او به بیمارستان دیگری منتقل شد. آن جا نیز به آزمایش های خود ادامه داد، اما بعد از این که تعداد زیادی از بیماران تحت نظر او مردند، از بیمارستان اخراج شد. سپس ...
قاتل نیستم، محبور شدم قتل را به گردن بگیرم!
رسیده و جسدش در همان جا به آتش کشیده شده است. در ادامه تحقیقات صاحب نمایشگاه به مأموران گفت: مقتول مدتی بود به دلیل اختلافات خانوادگی از همسرش جدا شده بود و چون جایی برای زندگی کردن نداشت، شب ها در نمایشگاه می ماند. در ادامه تحقیقات مأموران متوجه شدند حسن به عنوان شاهد در پرونده سرقت 150 گوسفند که متهم آن فردی به نام عباس بود، در جلسه رسیدگی شهادت داده است. به این ترتیب مأموران ...
عوامل بدعاقبتی
خودش اقرار نمی کند. آیه ی دیگر داریم أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْض (اعراف/176) به زمین چسبیده است، یعنی مادیات! بعد هم در آتش می سوزند. ما داریم آدم هایی که در ازدواج دخترشان و پسرشان گفتند: عجب هیکلی دارد؟ چقدر خوشتیپ است. یک گلی، یک بستنی، یک حلقه طلایی، یک مهمانی، این جذب شد. اصلاً نفهمید این عروس و این داماد نماز می خواند یا نمی خواند؟ اصلاً مسلمان هست یا نیست؟ چه چیزی را قبول دارد، چه چیزی را قبول ...
ماجرای رادیویی که امید اسرا شده بود
را شکستن و به محوطه زندان ریختن، بلافاصله در زندان زنگ خطر به صدا در آمد و همه نیروهای عراقی به حالت آماده باش در آمدن وباتمام تجهیزات زندان را محاصره کردن وهر کاری کردن اما نتوانستن بچه ها را به داخل آسایشگاه ها برگردانند در این شلوغی چند نفر از بچه ها خود را به داخل ساختمان اداریشان رساندند که متاسفانه یکی از آنها با ضرب گلوله به شهادت رسید و چند نفر دیگر هم زخمی شدن بالاخره فرمانده زندان با ...
پسرم وقتی 15 ساله بودم به خاطر حمایت از خواهرش، دامادم را کشت و حالا ...
... روز گذشته مادر مهدی، ضمن بیان اینکه برای نجات فرزندش یک ماه فرصت دارد، گفت: علیرضا نوه ام تازه به دنیا آمده بود و دخترم را از بیمارستان به خانه آورده بودند و من برای مراقبت از دخترم به خانه او رفته بودم. رسول دامادم در خانه نبود و من هم اصلا متوجه نشدم درگیری به چه دلیل اتفاق افتاده بود. زمانی متوجه ماجرا شدم که برادرشوهرم به من گفت رسول و برادرانش در خانه شما بودند و مسئله ای بین مهدی و آنها ...
اعدام؛ آخرین برگ پرونده کرکس های سیاه
جلسات صلح و سازش برگزار می کنیم تا بتوانیم از اولیای دم رضایت بگیریم و فردی را از مرگ نجات بدهیم. وی ادامه داد: این جلسات گاهی با حضور خیرین و افراد معروف است و گاهی نیز تنها توسط واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران صورت می گیرد. البته تلاش برای گرفتن رضایت بیشتر درخصوص محکومانی انجام می شود که ناخواسته دست به جنایت زده و پشیمان هستند و یا در زندان توبه کرده و این را ثابت کرده اند ...
می خندیدیم تا صدام کوچک شود
خودش می گوید: از نیرو های واحد اطلاعات و عملیات تیپ 48 فتح بودم که در 16 سالگی در جزایر مجنون از ناحیه پای راست تیر خوردم و به اسارت بعثی ها درآمدم.پای راستم را در بیمارستان الرشید بغداد قطع کردند و با زباله های بیمارستانی خاک شد و در بغداد ماند.به همین خاطر کتابی نوشتم و نام پایی که جا ماند را برای آن انتخاب کردم. به مناسبت سالروز آزادی اسرا با حسینی پور هم صحبت شدیم. کتاب ...
خاطرات فاطمی از بازداشت شبانه در کودتای 25 مرداد
آتش خواهیم داد مرا متوجه نمود. آنچه دو سال بود احتمال وقوعش می رفت واقع شده است و این ها تمام مامور دستگیری من هستند. در یک خانه کوچک بیشتر از شصت، هفتاد نفر مسلح پیش از ساعت معهود حکومت نظامی ریخته اند. فرمانده آن ها فریاد می زد: هرگونه تلاش بیهوده است، سیم تلفن را قبلا قطع کرده ایم، اطراف خانه همه جا محاصره است، تمام رفقایتان هم دستگیر شده اند. این سه جمله بعد از چهارده ماه هنوز در گوش ...
روایت اولین اسیر فراری
سوز سرمای اسفندماه را حالا می شد به خوبی حس کرد، خودمان را به دیوار انتهای حیاط رساندیم و از دیوار بالا رفتیم، روی دیوار که رسیدیم تیرباری که روی سقف اتاقمان گذاشته بودند را برای اولین بار دیدیم، دلشوره به جانمان افتاد، اما باید ادامه می دادیم، تحمل اینجا ماندن واقعا سخت شده بود.... از دیوار پایین پریدیم و وارد حیاط مدرسه شدیم، در مدرسه را باز کردیم و رفتیم داخل کوچه، حساب همه جا را کرده ...
پرونده های عجیب / اعتراف 15 قاتل نوجوان + عکس
ادامه برای این که جنایت خود را مخفی نگه دارند خانه را به آتش کشیده و فرار کرده بودند. آن ها گفتند که می خواسته اند فرار کنند و برای این که در صورت گیر افتادن توسط پدرشان تنبیه نشوند نقشه ی قتل او را کشیده اند. علاوه بر این آن ها ادعا کردند که پدرشان از لحاظ روانی مشکل داشته و آن ها را شکنجه روحی و جسمی می کرده است. در نهایت این دو به جرم قتل پدرشان محکوم شده و به مرکز بازپروری نوجوانان فرستاده شدند ...
ابوترابی می گفت روح و جسمتان را برای خدمت پس از جنگ حفظ کنید
به گزارش دولت بهار، دکتر محمود محسنی فرد متولد 1345 پس از چند بار ناکامی در رفتن به جبهه ، در آخر در 17 سالگی خودش را به مناطق عملیاتی می رساند. حضور در عملیات والفجر مقدماتی و خیبر حاصل حضور او در جبهه بود. محسنی فرد در عملیات خیبر اسیر و از اینجا به بعد مسیر زندگی اش عوض می شود. شش سال و نیم اسارت و همنشینی با انسان های بزرگی همچون مرحوم ابوترابی لحظات شیرین و به یاد ماندنی زیادی برای او به ...
هرکجای تاریخ انقلاب اسلامی را بنگریم نام آیت الله هاشمی به چشم می خورد / طی این سال ها در تهران هم خدمت ...
این دوره نامگذاری بزرگراه نیایش به نام آیت الله هاشمی رفسنجانی را انجام دهم. وی افزود: هر کجای تاریخ انقلاب اسلامی را که نگاه کنیم بدون شک مجاهدت های آیت الله هاشمی رفسنجانی را مشاهده می کنیم چراکه رد پای این بزرگ مرد عزیز در همه جا قابل مشاهده است. شهردار تهران با بیان اینکه در روز های مبارزه آیت الله هاشمی من در روستایی در مشهد بودم و بیش از 15 و 16 سال سن نداشتم، گفت: یک ...
راز جنایت در شب بارانی
به گزارش دولت بهار، حدود ساعت 12 شب 29 اردیبهشت سال 92 زنگ اورژانس منطقه کلارآباد به صدا در آمد و مرد جوانی با صدایی لرزان نشانی خانه اش را داد و در خواست کمک کرد،دقایقی بعد وهمزمان با بارش باران شلاقی خودور امدادگران اورژانس مقابل خانه ای قدیمی توقف کرد. مأموران اورژانس بعد از چند دقیقه معاینه، مرگ زن جوان را تأیید کرده وموضوع را به شوهرش اطلاع دادند. فرارشبانه نیروهای ...
علی اصغر مروارید؛ مبارزی که سهمی نخواست
اعتمادزاده که معمم بودیم، همه با لباس روحانیت در زندان می گشتیم، حتی گهگاه سخنرانی می کردیم و روضه خوانی داشتیم؛ اما بعد ها که ساواک قوی و سختگیری ها بیشتر شد، زندان که می رفتیم، لباس روحانیت را از ما می گرفتند و حتی مثلا وقتی بعد از دو سال از زندان بیرون می آمدیم، اثری از لباس نبود و دست آخر با همان پیراهن و شلوار به خانه می رفتیم. داریوش فروهر هم در آخرین مصاحبه خود با موسسه تنظیم و ...
صبر نام دیگر این مرد است/ آرزویم زیارت رهبرم است
خودم با علم و آگاهی زندگی با ایشان را انتخاب کردم. آن موقع چندساله بودید؟ تقریبا هجده ساله. خانواده ها مخالف نبودند؟ خیلی سختی کشیدم تا آن چیزی که می خواستم بشود، طبیعی است شاید هر خانواده ای راحت راضی نشود که دخترش با یک جانباز قطع نخاع از گردن ازدواج کند، آن موقع من هم خیلی جوان بودم و همه می گفتند که شاید تصمیمت احساسی باشد. اما این طور نبود البته من اولش با عشق آمدم جلو ...
خاطره سوزاندن کف پای اسیر ایرانی با اتو هنوز آزارم می دهد
به گزارش دولت بهار به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان؛ بیست و ششم مرداد ماه سالروز ورود آزادگان 8 سال دفاع مقدس به میهن اسلامی است. بزرگ مردانی که صبر و استقامتشان مایه فخر و مباهات و سربلندی ایران و ایرانی است. همان ها که روزگار ظلمانی دوران اسارت را تنها با یاد خدا سپری کردند و حضور آرام بخش او را زیر شکنجه بعثیان لمس کردند. خاطرات دوران اسارت از زبان آزادگان و لحظه ورود آن ها به خاک میهن را در ...
آزاده و جانباز " عالی نژاد" از دوران اسارت خود می گوید
...> آزاده سرافراز و جانباز صفرعلی عالی نژاد از خاطرات خود می گوید: سرانجام به بغداد رسیدیم و مرا بردند به استخبارات بغداد مکانی که می گفتند چیزی شبیه سازمان امنیت ایران در قبل از انقلاب بود. مرا وارد بازداشگاه کوچکی کردند که چند ایرانی از جمله محمد علیخانی که از پایگاه زینبیه با هم اعزام شده بودیم آن جا بود. سر و وضع مرا که دید جا خورد، جلو آمد و پرسید: چی شده چرا این شکلی شدی ...
رهبری و ولایت به عنوان یک نعمت نصیب جامعه اسلامی شد/ اهل مقاومت و ایمان نباید تحت تأثیر ماهواره ها و ...
...> اراکی افزود: همه اقرار کردند که حرف جمهوری اسلامی ایران درست است و این حرف جمهوری اسلامی است که تمام دنیا آن را منتشر می کند و تنها صدایی که این مفهوم را در دنیا جا می اندازد صدای مقام معظم رهبری، رزمندگان، سپاه پاسداران، ارتش و این جوانان بسیجی است. وی با اشاره به اینکه امروز ایران در اقلیم، منطقه و جهان تعیین کننده سرنوشت نهضت ها و جهان اسلام است عنوان کرد: تمامی هم پیمانان آمریکا ...
بیوگرافی مهیار خاوری نژاد، طنزپرداز
قدری بود که در مخیله ی هیچ تنابنده ای نمی گنجید که این اثر زیبای آفرینش بخواهد روزی آروغی بزند یا رویم به دیوار خودش را خراب یا از قضا خیس کند. خدمت زیباپسندتان عارضم که اگر فکر کردید آن نوزاد زیبارو بنده بودم،سخت در اشتباهید. از قضا در همان روز و همان ساعت و همان اتاق، مخلص تان بی آنکه توجه کسی را جلب کند، در گوشه ای آرام و بی سر و صدا میان رویم به دیوارهای خودش دست و پا می زد و گویا پدر و ...
دیدار پدر فرانسوی و پسر شهید بعد از 30 سال +عکس
به گزارش دولت بهار، می گویند پدری بعد از 30 سال قرار است پسرش را در آغوش بگیرد سراغ پسر می روی، سنگ مزاری همچون دیگر شهدا دارد اما گویی نشانی از دلتنگی دارد، درست است او اینجا غریب نیست اما سنگ مزارش نشان از دلتنگی دارد و سالهاست چشم انتظار مادر و پدری است که او را در آغوش بگیرند. لحظه ها دیر می گذرند گویی "کمال" هم با قامتی ایستاده انتظار پدر را می کشد، پدر واژه مقدسی که مرز نمی شناسد ...
از من پرسید تو بعثی هستی؟
برگشتنم خیلی پر است. بعد ادامه می دهد: به محض ورود به کشور حتی یک ویلچر به ما که قطع نخاع بودیم ندادند. یکی ازدوستانم به همراه پدرم برای انتقال من به شهرمان به تهران آمده بود. رفتارهای خوبی با ما نشد و مسئولانی که آن جا حضور داشتند به ما نه ویلچر دادند و نه برانکار. پدرم که صحبت کردن را بی فایده دید، به ناچاربا ناراحتی بیرون رفت تا یک ویلچر بخرد و برگردد. آن زمان من 17-16 سالم بود حس بدی ...
زندان در زندان
تمام گفتم بله.و اون دوباره شروع کرد به زدن و اونها با این نوع حرکت های اسرا بیشتر عصبانی میشدن. با صدای صلوات بچه ها نگهبان عراقی تسلیم شد عراقی ها خیلی ترسو بودند،عراقیها به همه گفتند اماده شوند تا پنج نفر،پنج نفرعکس بگیرند و به ایران بفرستند. مانده بودیم عکس بگیریم؟ نگیریم؟ شاید کاسه ای زیر نیم کاسه بود؟ نکند برای تبلیغ خودشان می خواهند؟ بالاخره آماده شدیم، درهمان ...
ایستادگی و مقاومت آزادگان سرافراز ما در طول سال های سخت اسارت، ملت ایران را روسفید و سربلند کرد.
به گزارش ایثار واحد استان کرمان، روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاههای مخوف رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. محمدرضا حسنی سعدی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمان که خودش از آزادگان هشت سال دفاع مقدس است با انتشار پیام تبریک به مناسبت سالروز ورود آزادگان شریف به مهین اسلامی گفت ...