سایر منابع:
سایر خبرها
دورهمی عشاق به یاد نوازنده تار ایران
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از ایسنا، حسین الهی قمشه ای درباره موضوع کرامت موسیقی در این مراسم سخنرانی کرد و گفت: هیچ عبادتی بالاتر از فرهنگ و هنر نیست و چه بهتر انسان خودش را در معبد زیبایی وقف کند. من خودم را شخصا وقف می کنم تا موجبات اعتلای هنر و فرهنگ فراهم شود و زیبایی و نیکویی که در حال حاضر دوای درد بشریت است، رونق پیدا کند . او ادامه داد: وقتی شما وارد عالم هنر و ساحت فرهنگ ...
ارتباط پنهانی که به اسیدپاشی ختم شد
زنی به او مایع اسیدی پاشیده و فرار کرده است. سپس او را به بیمارستان منتقل کردیم. مأموران در ادامه برای بررسی حادثه راهی بیمارستان شدند که مشخص شد ستار از ناحیه صورت، دست و پا و چشم چپ دچار سوختگی شده است. شاکی در توضیح ماجرا گفت: مدتی قبل با زن جوانی به نام شهره در خیابان آشنا شدم که مدعی بود، مجرد است. ما با هم رابطه تلفنی و پیامکی داشتیم تا اینکه متوجه شدم او شوهر دارد. ...
نگاهی گذرا به اثبات ولایت و امامت امیرالمومنین (ع) در منابع شیعی و سنی / اعتقاد به فضائل ...
؟ ؛ ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فرا خوانم، اکنون کدام یک از شما مرا یاری می کند تا برادر من و [وصی و] جانشین من در میان شما باشد؟ هیچ کدام پاسخ ندادند. علی علیه السلام که از همه کوچک تر بود، گفت: ای ...
قصه پُرغصه سارا/دختری که از 7 سالگی مادری کرد/گوشواره هایی که خرج لوازم التحریر شد
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، خانه بین راهی کرمان که توسط زینب واعظی یکی از بانوان خیر و رئیس انجمن سلامت بانوان استان کرمان راه اندازی شده است، علاوه بر آنکه از حدود 11 زن معتاد بهبودیافته میزبانی می کند، این روزها میزبان دو دختر معصوم است که دست سرنوشت آنها را همراه با مادرشان به این خانه آورده است. **قصه پُرغصه سارا درب خانه بین راهی را که می زنم، دختر جوان سبزه رویی ...
کوری چشم به دلیل عدم شرکت در یک درگیری عاشقانه
هنگامی که آنها را دیدم، از من خواستند به خاطر یک دختر با پسر جوانی درگیر شوم اما من قبول نکردم و به خانه برگشتم. دوستانم از این کار من ناراحت شدند؛ من به حرف هایشان توجه نکردم تا اینکه فردای آن روز زمانی که سوار خودرویم از محل کارم به خانه برمی گشتم پوریا و احسان را دیدم؛ آنها با موتور به من نزدیک شدند و جلوی راهم را گرفتند و از من خواستند از ماشین پیاده شوم اما من به حرف هایشان توجه نکردم و به راه ...
مصائب طالقانی بودن
ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس دیگر و از رنجی به رنج دیگر، در رفت وآمد بود و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود، سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پرارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود، برنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس ...
ارتباط غیرمستقیم با خواننده
هیچ معنای اساسی ندارد. چون معنای تکرار سرراست نیست و به تفاسیر متعددی دامن زده است بد نیست توصیفات پراکنده کنستانتین را در صفحات اولیه کتاب گام های اولیه یک آزمایش شبه علمی در نظر بگیریم (خود کنستانتین آن را جستاری در روان شناسی تجربی نامید)، آزمایشی که تعریف ها و ویژگی های متنوعی از این مفهوم به دست می دهد. گفتن اینکه در نهایت به هیچ تعریف واضحی از تکرار نمی رسیم بدین معنا نیست که کیرکگور ...
ابوالفضل پورعرب: شهامت تعریف از یکدیگر را داشته باشیم
در نقشی که بازی می کند احساساتی بروز دهد که در خانه هم با همسر خود به آن شکل برخورد می کند. این امر باعث می شود که حتی خانواده هنرپیشه ها بگویند که احساسات واقعی نیست و هنرپیشه هستی. همچنین پسر من در این مدت می دید که لحظات سختی دارم. برای مثال ما به مهمانی یا عروسی نمی رفتیم و با عکس گرفتن در مهمانی ها مشکل داشتیم. پورعرب با اشاره به شایعاتی که درباره او در زمان بیماری اش شده بود ...
شیرین با دوست علی سرو سری داشت /دختر وقتی جلوی در رفت صحنه وحشتناکی دید!
9 سالم بود که به خانه مادر جون نقل مکان کرده و اتاق سه در چهار رویایی را برای خودم آماده کردم.اتاقی که تک تک آجر هایش بوی زندگی می داد برایم. وقتی سه ساله بودم پدرم از دنیا رفته و من و مادرم با هم زندگی می کردیم. مادرم جوان و زیبا بود و خواستگاران زیادی هم داشت اما به خاطر من دلش نمی خواست ازدواج کند. می گفت تا امیر از آب و گل در نیاید دلم نمی خواهد ازدواج کنم. 9 سالم بود که ...
ماجرای نجات خواهر شوهر 17 ساله توسط عروس درستکار
. خانواده اش هم خیلی بامحبت هستند و هوایم را دارند. حالا عروسمان آستین بالا زده است تا خواهر کوچکم را هم به پسر یکی از اقوامشان بدهیم و او هم سر و سامان بگیرد. خواهرم و خواستگارش را برای مشاورۀ قبل از ازدواج به مرکز مشاورۀ آرامش پلیس Police آورده ایم. نمی دانم، اگر همسر برادرم، این فرشتۀ واقعی، را نداشتیم، چه کار می کردیم. شبانه روز برایش دعا می کنم که هرچه از خدا می خواهد به او بدهد. او حتی مادرم را هم آرام کرده و سنگ صبور همۀ ما شده است. این فرشتۀ مهربان، هنگامی که خیلی دل تنگ بودم، مرا به حرم امام رضا(ع) برد و آقای غریبان و ضعیفان هم به من نظر کرد. ...
وقتی برای مادرم خواستگار آمد دیوانه شدم/آن مرد وعده های عجیبی داده بود
افسوس که ما آدم ها گاهی گرفتار زندگی تکراری مان می شویم و قدر چیزهایی که داریم را نمی دانیم. از روزی که خودم را شناختم شاهد درگیری و مشاجره های پدر و مادرم بودم. البته اطرافیان نیز با دخالت های نابجا در این دعوا و مرافعه های پر سر و صدا نقش داشتند. آن ها هر دو مغرور و یک دنده بودند و بالأخره کارشان به کلانتری و دادگاه کشید . مادرم مهریه اش را بخشید و پدرم او را طلاق داد ...
اقدام زشت خواهر شوهر که غوغا به پا کرد
خودش را مقصر می دانست و می گفت، اگر موقع رانندگی پا روی پدال گاز نگذاشته بود و خواب پلک هایش را سنگین نمی کرد، این اتفاق نمی افتاد. سال ها گذشت. یک روز پدرم به خانه که آمد خیلی خوش حال بود. می گفت قرار است برایم خواستگار بیاید. من زیر بار نمی رفتم و نمی خواستم ازدواج کنم اما، با اصرار پدر، بالاخره حاضر شدم در جلسۀ خواستگاری حضور داشته باشم. در اولین چیزی که به خواستگارم گفتم این بود که دستم از ...
مامان، نجاتم بده
.... داعشی ها همه جا هستند. می ترسم دیگر نتوانم برگردم و آنلاین شوم. می ترسم و عدی خسته شده است. وفا: مادر جان، اگر فکر می کنی جایی که هستی خطرناک تر است آنجا را ترک کن. من دیگر تحمل ندارم صدایت را نشونم. 26 می مها: مامان جان رمضان مبارک، بهترین ها را آرزو می کنم (آه می کشد). مامان خیلی پریشان هستم. روستایی که به آن نقل مکان کرده ایم خیلی متروکه و منزوی است و همه چیز خیلی گران ...
کاش ما هم افغانستانی بودیم!
هم فرقی نمی کند. اگر وکیل شوم تلاش می کنم همه بچه ها درس بخوانند. هر بچه ای در هر کشوری که زندگی می کند، حق دارد درس بخواند. کسی نمی تواند این حق را از او بگیرد. من دوست ندارم سبزی کاری کنم، خیلی سخت است. من پسربچه 15ساله ام و برایم سبزی کاری سخت است، اگر درس بخوانم می توانم کار بهتری پیدا کنم. الان پولم را به خانواده ام می دهم. پدرم دست و پایش شکسته و نمی تواند کار کند، مادرم هم فوت ...
از کودکی همسایه دیواربه دیوار هلال احمر بودم
پاپیچ من نشده اند. البته مادرم بیشتر حساس است ولی پدرم نه! اصلا انتقاد نمی کند. این همه فعالیت در زندگی شما خللی ایجاد نکرده است؟ نه! اتفاقا قوی تر هم شده ام. خب در برخی جاها هم حضور بیش از حد باعث شده عقب بیفتم. مثلا من دوست داشتم که درسم را دامه بدهم یا این که کاری برای خودم دست وپا کنم ولی با توجه به عشق و علاقه ای که به جمعیت داشته و دارم، برخی اوقات مانع حرکتم شده است. ولی در مجموع ...
پیام غدیر این است که دین، متولی و مفسر و مجری دارد
از دست می دهند و دچار مشکل می شوند. مشکلات و فجایع بشر به درک نکردن این حقیقت باز می گردد. ما معتقدیم که حقیقت عظمای عالم از طریق بعثت به جهان اعلام و ابلاغ می شود. حقیقتی که به دنبال خود حکمت و علم و ایدئولوژی و بعدها تمدن را دارد همه از همین جا آغاز می شود. این حقیقت از طریق انبیا در جهان تحقق یافت با این قید که جریان تجلی ها و ظهورهای حقیقت وقتی به پیامبر اکرم(ص) می رسد، عظیم ترین تجلی خود ...
توقف اجرای حکم قصاص چشم به دلیل بیماری پوستی
وارده به پسر جوان به حدی بوده که چشم راست وی تخلیه شده است. چند روز پس از این حادثه پسر جوان درباره آنچه اتفاق افتاده بود به مأموران گفت: یک شب قبل از حادثه 2نفر از دوستانم دنبالم آمدند تا به کوچه بروم. آنها گفتند که با پسر جوانی درگیر شده اند و از من خواستند برای کمک به آنها وارد دعوا شوم اما من قبول نکردم و به خانه برگشتم. وی ادامه داد: دوستانم از اینکه حاضر نشده بودم به خاطر شان دعوا ...
نقشه سیاه فروشنده عتیقه های خیالی برای پسر نوجوان
مجازی پخش می کند. من از ترسم مجبور شدم که تسلیم نیت های شیطانی مجید شوم اما وقتی دیدم دست بردار نیست و نقشه اخاذی هم در سر دارد تصمیم به شکایت گرفتم. اعتراف به نقشه شوم وقتی پسر نوجوان این شکایت را مطرح کرد، تحقیقات در این خصوص آغاز شد و گروهی از کارآگاهان با دستور قاضی دادسرای جنایی پایتخت، متهم را به دام انداختند. پسر20ساله به نام مجید اگرچه در بازجویی ها اصرار داشت که بی ...
حرف های هومن سیدی؛ از قهر شهاب حسینی تا انتقاد از 20:30
که نسبت به خبر 20:30 داشت درباره موضع تلویزیون نسبت به سریال عاشقانه گفت: تلویزیون چرا اینقدر با عاشقانه بد بود؟ تصاویر من در عاشقانه را مانند جانی ها و اراذل شطرنجی میکنند با این عنوان که او خانواده ها را از هم میپاشاند! منوچهر در تلویزیون سریال ساخته من در تلویزیون کار کردم اینکه یک مدیومی آزادی هایش کمتر است را همه ما میدانیم و پذیرفتیم. اما من دلخور شدم از این برخورد و حقیقتش این است که ...
باید از اقامه عزا به اقامه حق برسیم
؛ در بیرون از خانه او علم دست می گیرد و مخاطب این حقیقت را بیشتر می پذیرد تا یکسری کارهای مصنوعی و غیرقابل درک و فهم را! بعضی مواقع هم شعرهایی خوانده می شود که با واقعیت ها و حقیقت ها سنخیت و سازگاری ندارد. این کارها انقلابی نیست و انحراف در مسائل انقلابی است. ما باید جریان تکفیری را تهدید کنیم؛ حضرات معصومین چگونه دشمن را تهدید می کردند ما هم همان کار را انجام می دهیم. در این راستا خودم هم نوحه ای ...
توهین یک پزشک به مردم ممسنی/برای کار در ممسنی مستحق دریافت حق توحش هستیم
ها اشاره میکردم. اما چند روز پیش یکی از دوستانم مطلبی را بیان کردند که از صمیم قلب ناراحت و پریشان خاطرم کرد. دوستم گفت: برادرم دریکی از رشته های پزشکی در تهران مشغول کار است و ادامه داد که برادرم تعریف میکرد:در یکی از سمینارها در تهران ، بایکی از همکاران آشنا شدم که میگفت: در شهر نورآباد مطب دارد و البته اهل نوراباد هم نبود و نمیدانست بنده خود اهل نورآبادم با من به گفت و گو نشست و ...
حجاب پارچه روی سر نیست مسئولیتی بزرگ است
، ولی خانم افغان به من گفت اگر برای خدا کاری انجام بدهی خودش کمک می کند. پس من هم فقط به خدا تکیه کردم، البته برای من که در فضای کمونیستی بدون خدا شخصیتم شکل گرفته بود، سخت بود ولی از خدا کمک خواستم تا حجاب داشته باشم. داشتن این حجاب کامل سخت نیست؟ خدا کمک کرد تا با داشتن حجاب آرامش خاطر پیدا کنم. وقتی اولین بار با حجاب بیرون رفتم، زن صاحبخانه با کنجکاوی از من سؤال کرد و من با ...
ترور شخصیت جایگزین ترور فیزیکی شده است
کدام یک جا دارد چه کسی ندارد. در آن زمان حکم تشریفات فرماندهی برای او اجرا شد و قرار بود بروند اما شهید بابایی گفت تا زمانی که تمام پرسنلم شرایطشان مشخص نشود نمی روم. قرارمان این بود که ساعت 3 نصف شب همه دوباره جمع شویم، او از تک تک پرسید که خانه دارید یا نه، برای آنها که آشنایی در تهران داشتند وسیله گرفت که بروند و برای آنهایی که جایی نداشتند هتل رزو کرد. وقتی همه را راهی کرد خودش هم رفت. ...
عامل به علم
طبیعی بیاورد. راجع به جفت گیری کبوتر. من زانو به زانو ایشان نشسته بودم. دیدم حال ایشان دگرگون شد. آماده باشی به خودم دادم که شاید حال آقا دارد بد می شود. با یک حالت عجیبی گفت: معذرت می خواهم کبوتر...دوباره تکرار کرد. ناگهان به خودش پیچید و به لرزه افتاد و خیلی تند و آهسته گفت وقتی کبوتر جفت گیری می کند معذرت می خواهم کبوتر. ناگهان همه همراه با او به گریه افتادند. من خودم فکر می کردم آقا سکته کرد. با ...
بنّایی که واسطه حضرت امیر (ع) و علامه امینی شد
نکرده است. خطاب به حضرت(علیه السلام) عرضه داشتم: جواب این مرد را دادی و حاجتش را برآورده کردی! اما من مدتی است به خدا متوسل می شوم و شما را شفیع قرار می دهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید ولی آن کتاب مهیا نشده، آیا من کتاب را برای خودم می خواهم، یا به خاطر کتاب شما؟ آنگاه گریه برایم مستولی شد و با حالت ناراحتی از حرم بیرون آمدم، آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم، در عالم ...
اسرار زندگی و مرگ رهبر انقلاب کمونیستی چین/ چه بر سر جنازه مائو آمد؟
بود که باعث می شد چنین انتخابی برایش عجیب باشد: این سوءظن که با حزب ملی بوده ام، اتحاد و همبستگی واقعی پدرم با آن حزب؟ همسرم و همه شایعاتی که درباره جاسوس بودنش وجود دارد؟ او در حزب کمونیست پذیرفته نشده و هیچ گاه نمی تواند به این افتخار دست یابد. نه، موقعیت مهمی باید به پسر یک کارگر یا کشاورز سپرده شود و من شایسته آن نیستم. این ها دغدغه هایی بود که دکتر لی به وانگ دونگ شینگ گفت و او ...
با پدرم وارد دنیای سینما شدم، اما کاراکترم مستقل است!
...، چه شد که بعد از این سال ها با این سریال به تلویزیون برگشتید؟ – در پایان دوران بیماری ام بود که پروژه پنچری به من پیشنهاد شد و بعد از اینکه همه از خودم گرفته تا خانواده ام از سلامتی من مطمئن شدند، تصمیم گرفتم تا این کار را بپذیرم، همچنین در این میان نقش قادر نیز از جمله کاراکترهایی بود که آن را دوست داشتم و همه چیز باعث شد تا در این سریال حاضر شوم. رفتن جلو دوربین برزو نیک نژاد ...
متن کامل خطبه پیامبر در غدیرخم/ این علی است برادر و وصی من
از سر گیرد. هان مردمان! حاجیان دستگیری شده اند و هزینه هی سفرشان جبران می شود و جایگزین آن به آنان خواهد رسید. و البته خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد کرد. هان مردمان! خانه ی خدا را با دین کامل و دانش ژرفی آن دیدار کنید و از زیارتگاهها جز با توبه و بازایستادن [از گناهان ] برنگردید. هان مردمان! نماز را به پا دارید و زکات بپردازید همان سان که خداوند عزّوجل امر فرموده. پس اگر ...
افسردگی کارگران اپل از بیگاری تا خودکشی! + تصاویر
...> ونگ اصرار می کند که ما فوری برمی گردیم و الآن دیگر واقعاً به ستوه آمده است. به ویژه از دست من. نمی خواهد با این مشکل سروکله بزند. او می گوید که زود برگردید. البته که ما چنین نمی کنیم. تا جایی که اطلاع دارم، هیچ روزنامه نگار آمریکایی نبوده است که بدون اجازه و یک راهنما، بدون یک برنامۀ بازدید دقیق از بخش های منتخب کارخانه برای نمایش اینکه همه چیز واقعاً روبه راه است، به داخل یکی از ...
ماجرای جنایت منافقین علیه سیّد 17 ساله/ می گفت ما اینجا بایستیم و بعثی هاخواهران ما را اسیر کنند؟
و آنطرف رفت تا خودش را به جبهه رساند و آخر به آنچه که از خدا می خواست رسید. 3 ماه به عنوان نیروی بسیجی در جبهه بود و بعد برای اینکه راحت تر به جبهه برود به عضویت ارتش درآمد و 9 ماه به عنوان نیروی ارتش به جبهه رفت. خوابی که به حقیقت پیوست مادر شهید حسینی ماجرای شهادت فرندش را اینگونه تعریف می کند: قبل از اینکه خبر شهادت اسماعیل را به من برسانند من خودم خبر دار شدم. چند روز قبل ...