سایر منابع:
سایر خبرها
...، اما با توجه به مشکلاتی که برای او به وجود آوردند نتوانست در انتخابات شرکت کند، من هم به پولادگر رأی ندادم و اختلافات رئیس فدراسیون از آن زمان با من شروع شد. به عنوان نماینده ورزشکاران در مجمع حضور داشتم و حاضر نشدم به پولادگر رأی دهم و به همین دلیل از تکواندو ترد شدم. در طول این سه سال به تنهایی در ایران تمرین کردم و به هیچ عنوان تغییر ملیت نداد ه ام. هرچه در مورد تغییر ملیت من مطرح شده کذب ...
. پولادگر با مدال نقره من میز ریاست فدراسیون را برای خود حفظ کرد در حالی که هیچ پاداشی به من پرداخت نکردند. معتمد در پایان گفت: چهار سال قبل بعد از آنکه به پولادگر رای ندادم، جریان تغییر کرد و آقایان با من مشکل پیدا کردند. بعد از شکایت من، پولادگر خواست با گرفتن 10 هزار دلار از شکایت خود صرفنظر کنم. ولی من قبول نکردم و حق قانونی خود را می خواهم که همه آن مبالغ است. ...
آنها نیز می توانند مدال کسب کنند، که همانطور نیز شد و رضا یزدانی مدال های خوبی کسب کرد. الان هم حسن یزدانی که با او نیز نسبت فامیلی دوری داریم قهرمان جهان و المپیک شده است. در واقع حاجی زاده ورزش جویبار را دگرگون کرد. سن من به آن زمان نمی رسد اما تعریفِ تمرین هایش را شنیده ام که چقدر زحمت کشیده است. *پس از لغو جام ارکینبایف تصادف بدی داشتیم فضلی: پیش از عید سال گذشته قرار بود ...
....اشعار پیشخوانی از کتاب های مختلف انتخاب می کردم. چه سالی شما به طور کامل اینجا مستقر شدید؟ سال 59.در قلعه مستقر شدیم.اول پیش مرحوم نیمتاج بودم، بعد در کلاه فرنگی ساکن شدم. تا این خانه که الان در آن هستم را آماده کردم. مرحوم عبدالرحمن یوسف(احمد پور) هم یک حقی گردن من دارد.من کت و شلوار پوشیده بودم.یعنی با کت و شلوار منبر می رفتم.آمد پیشم. شوخ (آرام و به درستی)گفت: تو ...
کوثری فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله در دوران جنگ تحمیلی و جانشین کنونی سرلشکر جعفری در فرماندهی قرارگاه ثارالله به گفتگو نشستیم. او معتقد است: می شد از وقوع جنگ پیشگیری کرد، اگر بنی صدر سریع ارتش را تقویت و آماده می کرد. سپاه نوپا بود. امام 9 ماه قبل از آغاز جنگ در آذر سال 58 فرمان تشکیل بسیج را صادر کرد اما بنی صدر اصلا به بسیج بها نداد و نگذاشت حتی تا چند ماه بعد از آغاز جنگ تشکیل شود ...
خودشان تولید را زنده کنند. اما یک خاطره زیبا در پیچاب: زمستان سال گذشته که سرزده به منطقه پیجاب سر زدم پیرمردی در هنگام بازدید را در مسیر دیدم بعد از خوش وبش به من گفت کمکی به ما کن. من هم فکر کردم کمک مالی می خواهد. پول زیادی در جیبم نبود بدون اینکه اطرافیانم متوجه شوند پولی در جیب او قرار دادم و خداحافظی کردیم. این بار که عازم منطقه بودیم آن پیرمرد را دیدم که در کنار جاده منتظر ماست. وقتی ...