سایر منابع:
سایر خبرها
کلاهبرداری با سوءاستفاده از لباس اورژانس 115
. بعد هم در زمان اجرای طرح های امدادی تیم های اورژانس با همان لباس در محل برگزاری طرح ها حاضر می شدم و تعداد زیادی عکس از خودم تهیه می کردم و زمانی که افراد مختلف به من مراجعه می کردند با نشان دادن آن عکس ها خودم را پزشک اورژانس معرفی می کردم. به گفته سرهنگ سعدالله گزافی، رئیس پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ، با توجه به شناسایی تعداد ی از شکات و مالباختگان و اعتراف صریح متهم به کلاهبرداری از این اشخاص و شکایت رسمی مرکز اورژانس قرار قانونی از سوی بازپرس پرونده صادر شده و متهم جهت انجام تحقیقات در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است. ...
رامین پرچمی درباره ممنوع الکاری اش گفت +تصاویر
قرار بود بروم خارج از کشور یا هر کار دیگری کنم؛ دیدند عملا این اتفاق نیفتاده و من نمی خواهم ایران را ترک کنم. یک بار خیلی اتفاقی به برنامه پخش زنده شبکه دو رفتم و در آن حضور داشتم. مدیر برنامه هم بدون اینکه بداند ممنوع التصویرم من را از بین جمعیت صدا کرد و من آنجا دیده شدم. فردایش سایت های رجانیوز و مانند آن نوشتند که "آی این آقای فتنه 88 در تلویزیون چه کار می کند....." همین باعث شد مدیر شبکه توبیخ شود. ...
دستگیری پزشک قلابی اورژانس تهران
پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد. روزبه که دارای تحصیلات در مقطع دیپلم است، در اعترافاتش در خصوص علت معرفی خود به عنوان پزشک اورژانس عنوان کرد: به دلیل علاقه شدید به لباس اورژانس نسبت به تهیه لباس از سطح شهر اقدام کردم. در زمان اجرای طرح های امدادی از سوی تیم های اورژانس، با لباس فرم در این طرح ها حاضر می شدم؛ در آن شرایط اقدام به تهیه عکس از خودم کردم و پس از آن زمانی که افراد به ...
خانم بازیگر: خانواده ام مخالف بازیگری بودند
آوردم متوجه شدم صرفا دیده شدن نمی تواند ملاک یک کار هنری باشد. قطعا ارزش یک کار هنری وابسته به فاکتورهای متعددی است که من تمام تلاشم را می کنم آن فاکتورها را داشته باشم. خانواده ام مخالف بازیگری بودند ابتدای ورود به بازیگری خانواده ام مخالف بودند، اما در نهایت حرف، حرف خودم شد. البته در همان مخالفت ها هم از حمایت های مادرم برخوردار بودم و با حمایت های ایشان بود که وارد این حرفه ...
قهرمان ووشوی جهان: خداحافظیم از دنیای قهرمانی قطعی است
در راند اول پیروز شدم در راند دوم مقداری به مشکل برخوردم و حتی تا 20 ثانیه به پایان رقابت نیز از حریف خود عقب افتاده بودم و چیزی نمانده بود که بازی به راند سوم و طلایی کشیده شود. قهرمان ووشوی جهان ادامه داد: در 20 ثانیه پایانی راند دوم با توسل به حضرت امام حسین (ع) توانستم در یک حمله برق آسا حریف خود را غافلگیر و این راند را نیز پیروز شوم تا در نهایت به مقام قهرمانی برسم. هاشمی همچنین ...
محمدتقی مروت ؛ خرسند از سرنوشتش و شاگردان خسران دیده/ پیشنهاد ثبت میراث عملی و نظری استادالاساتید
از استاد مروت دعوت می شد حضور می یافت. من از سال 1348 و در جلسه امامزاده حسن(ع) با ایشان آشنا شدم و به جلسات آموزش ایشان رفتم و تجوید را در محضر ایشان فراگرفتم. وی در ادامه به طولانی شدن زمان جلسات ایشان اشاره کرد و افزود: زمانی یکی از جلسات ایشان در منزل شخصی به نام حسن گلگیرساز برگزار می شد. یک بار جلسه تا پاسی از شب ادامه داشت و استاد مروت قصد پایان دادن به جلسه را نداشت. پس از اینکه ...
علی جهاندار، داوود گنجه ای، سالار عقیلی، فاضل جمشیدی، عباس سجادی و علی تفرشی درباره زنده یاد نادر گلچین ...
. هنرمندان هم مثل همه مجبورند در کارشان مسائل مالی را هم لحاظ کنند و از پس زندگی شان بربیایند. سعدیِ موسیقی معاصر داوود گنجه ای از دوستی پنجاه ساله اش با گلچین گفت داود گنجه ای استاد داوود گنجه ای نوازنده کمانچه و ویلن و یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران است. گنجه ای با زنده یاد نادر گلچین دوستی پنجاه ساله داشته و شناخت خوبی از ایشان دارد. او ...
دستور بنی صدر را اجرا نکردم دو ماه حقوقم را قطع کرد/ لاهوتی می گفت بنی صدر لیاقت رهبری دارد/ سپاه مگر ...
که در انقلاب شهید شدند، اینها در خانه ها جلسات می گذاشتند. ما تازه ازدواج کرده بودیم، ایشان مدام دیروقت خانه می آمد، 2 شب، 3 شب، و من مدام اعتراض می کردم که کجایی تا این وقت شب، من یک دختر غریب هستم مرا تنها خانه می گذاری و می روی، ایشان هم می گفت بعدا متوجه می شوی، ایشان از همان اول کله شق بود، اصلا گوش به حرف کسی نمی داد و فقط کار خودش را می کرد، من هم تنها بودم، یک دختر غریب که از ...
اهدای بدن پس از مرگ
است و می گوید اولین بار ماجرای اهدای جسد را از یکی از بستگانش در مراسم ترحیم شنیده: از همان موقع برای انجام این کار ترغیب شدم، وقتی شماره ها را دیدم، تماس گرفتم و بعد به محضری در منطقه صادقیه رفتم. حالا هم به صورت رسمی جسدم اهدا شده است. او خبرهای مربوط به کمبود جسد در دانشگاه های علوم پزشکی را خوانده و همین شده تا برای اهدای جسد جدی شود: در یک خبر خواندم که می خواهند جسد وارد کنند، من ...
زندگی از چشم کودکان کار؛ از تامین هزینه اعتیاد پدر تا قطع انگشتان
بیشتری داشتند به تازه واردها زور می گفتند. ما را مجبور به شستن ظروف و ملحفه و رفت و روب اتاق می کردند. صغری در مورد شرایط کارش در خیابان می گوید: در چهاراره روزی 30 تا 50 هزار تومان درآمد داشتم که شب به شب آن را به پدر و مادرم می دادم. برای تامین هزینه اعتیاد پدرم سر چهارراه کار می کردم نجمه یکی دیگر از دخترانی است که در طرح ساماندهی کودکان کار به مرکز افسریه منتقل شده است. او ...
نمی خواهم عکس همسرم منتشر شود!
خودم هم خیلی زود جداو مستقل شدم، از همان ابتدا باید به لحاظ مالی زندگی ام را مدیریت می کردم، ابتدای زندگی مستقلی که برای خودم تشکیل دادم چیزی نداشتمو حتی ان زمان هم بازیگر نبودم و جای دیگری با همان رشته مهندس صنایع مشغول کار بودم و بنا بر شرایط و فروش هایی که اتفاق می افتاد، می توانست کمیسیون خوبی به من برساند و جرقه هایی در زندگی ام بزند . کار در زمینه تیوب های ریفورمر برای پالایشگاه ها ...
20سال در حسرت آزادی!
ناراحتی و غم، سری تکان می دهد و می گوید: زهره دختر عمه مادرم بود. هر 2 اهل نیشابور بودیم. عاشق همسرم بودم و حاصل ازدواج مان 4 پسر و 2 دختر بود. اوایل زندگی آرامی داشتیم و بی دردسر و بی هیاهو روزگارمان می گذشت. اما جدایی پدر و مادر زهره و ازدواج مجددشان مثل تندبادی بی امان به زندگی ما هم وزید. من که آن موقع آهنگر بودم درآمد خوبی داشتم. ولی خانه ام سامانی نداشت و فرزندانم از غذا و لباس مناسبی برخوردار ...
هدیه سفیر فرهنگی و پزشک متخصص ایرانی به ساحت مقدس امام رضا و حسین (ع) در دو کشور آفریقایی
پزشک حادق و سفیر فرهنگی ایران از سال ها خدمت در کشورهای آفریقایی که در برنامه داستان 2 شبکه نسیم تعریف کرده است. وی گفت: در دوران دفاع مقدس من هم راهی جبهه ها شدم. دو روز بعد از اعزامم با خانه تماس گرفتم و با مادر و پدر صحبت کردم. عکس العمل پدرم این بود که یا تو را صدام بکشد و یا اینکه آمدی بایدخودم بکشمت! به هرحال من در منطقه عملیاتی حاج عمران پیرانشهر بخاطر حمله و بمباران ...
نثر ترجمه ای نویسندگان جوان آزارم می دهد
، بودم. تا قبل از سیزده سالگی چراغ برق ندیده بودم، سوار ماشین نشده بودم و فقط دوبار ماشین دیده بودم و چیزهایی از این دست تا سیزده سالگی که به کرمان آمدم. از آن به بعد تا زمانی که به دانشگاه رفتم در 10 مؤسسه آموزشی به همراه 35 نفر از بچه های روستایی بودم. توصیف این شرایط در کتاب خمره آمده است. شرایطی که اگر یک تکه نان داشتیم در جیب و کیفمان قایم می کردیم یا مثلاً خودم که از شدت گرسنگی نفت خوردم یا آن ...
کار سفارشی قبول نمی کنم/ باعث تأسف است که نویسندگان خوب درگیر کارگردانی می شوند
قبلاً سراغش رفتم، بار سوم به نظرم در رودربایستی افتاد، در کار خروس به او پدر را پیشنهاد دادم، نمایشنامه را خواند دوست داشت؛ ولی یک جراحی فک داشت و دندانش را جراحی کرد. امکان همکاری با هم نداشتیم. حتی در مدریک هم برای یکی از کاراکترها سراغش رفتم آن زمان قبول کرد بعد یک دفعه گفت درگیر یک سریال شدم. دیگر بار سوم که رفتم تا نمایشنامه را برای او فرستادم دو سه ساعت بعد زنگ زد گفت فوق العاده است خیلی خوب ...
خانه ای که خانه من نیست
خانهٔ من نیست. اروپا که خانهٔ من نیست، اینجا هم خانه ندارم. دورافتاده ام. خانه ای که نتوانی در آن به راحتی نفس بکشی، ارتباط برقرار کنی، که خانه نشد. خانه را می شود تعمیم داد به کل وطن. به راستی وطن من کجاست؟ وطن ما کجاست؟ و درباره حضور و دغدغه مادر در جای جای شعرها؛ اینگونه می گوید: مادرم را خیلی دوست داشتم. جوانی اش را ندیده بودم. شخصیت خاصی بود. فکر می کنم با زن های دیگر زمان خودش فرق داشت. دنیادیده ...
پیشگیری از آبله مرغان در بارداری، راهکار مبارزه
...: من هفته 28 بارداری هستم. چند روز پیش با پسر خواهرم مواجه شدم که مشکوک به آبله مرغان بود که بعد از مراجعه به دکتر تشخیص به آبله مرغان داده شد.من چون مشکوک بودم سعی کردم ازش دوری کنم و یا دستش بهم میخورد سریع با آب و صابون میشستم. امروز هم که دیدمش کاملا احتیاط کردم..من و مادرم یادمون نیست که من آبله مرغان گرفته باشم. اگه بگیرم برای خودم و بچه مشکلی پیش نمیاد؟ اگه ویروس منتقل بشه ...
کربلا مقابله ایمان واقعی با ایمان های ظاهری است/ هر جا نمایش دینداری بازار داشته باشد،دیندار نمایی ...
انقلاب به یکی از وزارت خانه ها رفته بودم که با مسئولین آن وزارت خانه کاری داشتم، وقت نماز شد، به نماز خانه رفتم و مشغول نماز شدم، نماز جماعتی برپا شد و اقتدا کردیم، فردی دیر به صف نماز آمد، نماز جماعت تمام شد و این فرد رکعت سوم بود، این فرد وقتی دید که نمازخانه خالی است، نماز را رها کرد و رفت؛ پیدا بود که این فرد نماز نمی خواند بلکه نمایشی می داد که اطرافیان ببینند او نماز خوان است، به همین دلیل در ...
سرباز ولایت در میدان جهاد اقتصادی/جهادگر کویر دل به دریا زد
: گسترش واحد پرورش در دستور کارم بوده اما برای این امر نیازمند سرمایه و یا اخذ وام هستم. بر مشکلات غلبه می کنم وی با اشاره به مشکلات پیش روی پرورش شترمرغ گفت: مشکل مالی و فروش از جمله مشکلات پیش روی این امر است. رضایی با بیان اینکه در حال حاضر تنها پدر و مادرم در این امر مرا یاری می کنند، گفت: اگر بتوانم پنج میلیون تومان وام تهیه کنم، می توانم اشتغالزایی خوبی داشته باشم ...
اعدام محکومان مواد مخدر فتوای منتظری بود
.... بعد از مدتی آقای یزدی، سیدابوالفضل موسوی تبریزی، را به عنوان دادستان کل کشور معرفی کرد، باز هم من معاون قضایی دادستان کل بودم. ایشان هم که رفت و آقای مقتدایی دادستان کل کشور شد، باز هم من معاون قضایی دادستانی کل باقی ماندم. در زمان آقای شاهرودی بود که به دیوان عالی کشور رفتم و قاضی دیوان شدم. در دیوان عالی کشور هم مدتی رئیس شعبه 13 بودم و پس از مدتی به شعبه اول رفتم، شعبه ای که ...
2موضوع جالب ازجنگ ایران برای چینی ها و کره ای ها
حقوقتان را بردارید. فضای آن ایام اینطور بود و عموماً برای حقوق جذب سپاه نمی شدند. ** شبانه خودم را به تهران رساندم تا به پاوه برویم * شما پیش از شروع جنگ تحمیلی در درگیری های کردستان و مقابله با ضدانقلاب در غرب هم شرکت داشتید؟ بله من سال 56 وقتی 19 سال داشتم ازدواج کردم و سال 57 هم خدا یک دختر به ما داد. ماه رمضان سال 58 به اتفاق همسر و فرزندم به خانه پدری مان در ...
دیدار با ملکه رنجبر در آستانه ی 82 سالگی
. شکر خدا پسرم حواسش هست و مثل جواهر است. از سمت هنر و از طرف ارشاد هم به عنوان پیشکسوت ماهی 150 هزار تومان به من می دهد. البته از آقای عظیمی خیلی تشکر می کنم که پیشکسوتان را اینجا آورد و به من لوح و هدیه دادند. با ستاره های زمان خودم همبازی بودم آخرین بازی که رفتید روی صحنه کی بود؟ - بعد از زیر آسمان شهر دو سه تا فیلم دیگر هم بازی کردم اما متاسفانه الان اسم شان یادم ...
در آخرین دیدار با هاشمی چه گذشت
صحبت هایی که با امیر شارجه داشتم از من پرسید شما را می شناسم و بعد از اینکه گفتم: بله. گفت که دو بلیت می دهد که شما با همسرتان به شارجه سفر کنید و اینجا را ببینید و بمانید . من فردای آن روز مصاحبه کردم و گفتم: از من خواسته اند به شارجه بروم ولی من بچه این وطنم و جایی نمی روم . جای خودم، کشورم و نظامم را دوست دارم. پیشرفت مردم برای من حس خوب ایجاد می کند ولی وقتی ببینم نه، یک جای کار می لنگد، مگر ...
من پرویز شاپورم، مبدع کاریکلماتور
...> روز بعد وقتی داشتیم توی ساحل قدم می زدیم ناگهان دیدم فریدون رد شد ولی هیچ آشنایی نداد و اشاره ای نکرد. خود فروغ یک بار وقتی کلاس هشتم بودم آمد دم مدرسه که دیدمش. پدرم موافق نبود من ارث مادرم را بگیرم. خب چه عرض کنم؟ چیزی هم نمانده بود که به من برسد. البته من از کتاب های فروغ چیزهایی می گیرم ولی بقیه چیزها را خدا می داند که کجا رفتند. وقتی بزرگ شدید پدرتان تفسیر خودش را از شعر گناه به ...
حاجیان: تاج هزینه درمان مینیسک مرا نداد/ جمالی نژاد هم شاگرد من بود
از چه زمان آغاز کردید؟ حاجیان: عاشق فیلم های رزمی و بروسلی بودم و از 10 سالگی و و دقیقا روز 13 بهمن ماه سال 1357 و درست یک روز پس از ورود امام خمینی به ایران ورزش تکواندو را شروع کردم. فارس: چرا ورزش تکواندو را انتخاب کردید؟ حاجیان: در 10 سالگی حدود 80 کیلوگرم وزن داشتم و خانواده از این بابت نگران بودند و ابتدا برای کم کردن وزن به تکواندو رفتم اما بعد از این که قد ...
گلچین زیباترین اشعار درباره غروب
ها قشنگ می فهمند مثل ویرانی هیروشیماست بعد آن جنگ هسته ای مثلاً فرض کن یک غروب بارانی ست و تو تنها نشسته ای اما من نباید زیاد شکوه کنم من نباید . . . تو خسته ای مثلاً سیّدمهدی نقبایی ~~~~~ ✦✦✦ ~~~~~ با غروب این دل گرفته مرا می رساند به دامن دریا می روم گوش می دهم به سکوت چه شگفت است این همیشه صدا ...
در حوزه میراث فرهنگی چشم پزشک به جای دندان پزشک نشسته است!
خانۀ ثروتمندان و همچنین در آستان قدس رضوی ادامه دادم. بنابراین تنها استادِ شما پدرتان بود؟ بله. مرحوم حاج حسین مطیفی فرد که من هنر گچبری را از ایشان آموختم. در این حرفه با دوران رکود و رونق هم مواجه شدید؟ بله. زمان نخست وزیری دکتر امینی، کار بسیار سخت شد، بطوریکه همه بیکار شده بودند و هیچ کس سر کار نبود؛ من یک دوچرخه داشتم و آن را به قیمت 93 تک تومانی ...
فراموشخانه انقلاب
که زن های همسایه گاهی می آمدند برای کمک در پخت و پزها. در آشپزخانه مان یک نورگیر کوچک بود که من فقط از این نورگیر رنگ آفتاب را می دیدم چون همش مشغول پذیرایی و پخت و پز و شست و شو بودم. پذیرایی از شخصیت های مهمی که به خانه قدیمی می آمدند هم با شما بود یا تشریفات خاصی داشت؟ آن موقع ها، همه شخصیت ها به خانه قدیم می آمدند. آقای خامنه ای هم آمدند و یک شب خانه ما خوابیدند، من خودم ...
روزگار پرحسرت یک شهر همسایه با کویر
گذارد صدای بلبل خرمایی را بشنوم. بلبل مرا به گذشته می برد، به سطل حلبی و پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی که آب حوض خانه ها را با درختان تشنه قسمت می کردند. سطل آبی، نقاشی می کنم، سطل سنگین است، همین طور که می روم پایم در سوراخی می رود. به خودم می آیم، این سوراخ است یا تونل، ناگاه، موشی در قواره گربه از سوراخی دیگر، بیرون می پرد. سطل را می نهم و از دیوارهای نداشته باغ، از کوچه های خاکی، از لابه لای خانه ...
پزشک قلابی اورژانس تهران دستگیر شد
کردند که پدر و مادر روزبه چند سال است که از یکدیگر جدا شده و به همین علت روزبه نزد هیچکدام از آنها اقامت دایم نداشته و به صورت دوره ای با آنها زندگی می کند. سرانجام محل سکونت روزبه در منطقه جنت آباد شناسایی، دستگیر و به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد. روزبه که دارای تحصیلات در مقطع دیپلم است، در اعترافاتش در خصوص علت معرفی خود به عنوان پزشک اورژانس گفت: به دلیل علاقه ...