سایر منابع:
سایر خبرها
پایان تلخ عشق نوجوان افغان به زن میان سال ایرانی
ابراز علاقه کرد. از آنجایی که سال ها بود تنها زندگی می کردم و دلم می خواست با کسی حرف بزنم، با رامین ارتباط برقرار کردم، اما بعد متوجه شدم، رامین عاشقم شده است. او مدام می گفت من را دوست دارد و می خواهد با من ازدواج کند درحالی که 30سال از او بزرگ تر بودم و این اتفاق غیرممکن بود. یک روز به رامین گفتم دیگر نمی خواهم به این رابطه ادامه بدهم و از او خواستم دیگر با من تماس نگیرد؛ حالش خیلی بد شد و گفت ...
ترانه برایم افتخار نیست افتخارم غزل است
زبان و ادبیات پارسی است. وقتی بخواهید خودش را توصیف کند این را برای تان می خواند که بود گفت کی ام؟ من: علیرضا عاشق/ تمام روز و شب سررسید را عاشق/ به محض زاده شدن سال ها گریسته ام/ به این دلیل که بودم از ابتدا عاشق و همین عاشقی باعث شده که می گوید ممکن است شعر هر لحظه در من اتفاق بیفتد؛ در مترو، قبل از خواب، وسط خواب یا زیر دوش حمام که مجبور می شوم کارم را نیمه تمام رها کنم و شعرسرایی را شروع کنم ...
فقط بخاطر چهار برگ لعنتی
بچه روستایی ساده... اولین بار 2 سال پیش دیدیمش؛ در آخرین نقطه ایران؛ در روستایی که نه آب داشت و نه راه؛ بیخ گوش افغانستان؛ در محرومترین نقطه کشور؛ در جایی که تمام عشق بچه های قد و نیم قدش ادا درآوردن و اطوار ریختن جلوی دوربین و قاه قاه خندیدن به عکس های مسخره شان است آن هم با آن کله های کچل و صورت های آفتاب سوخته و دمپایی های رنگ به رنگ؛ در روستایی که بچه های گرسنه اش برای بدرقه مان تا ...
گپی با یک روحانی که راننده کامیون است
طلبه می شناسند. خانواده قرآنی در این سال ها توفیقات زیادی از سوی خدا نصیب من شده است. سال 72 در قم با همسرم آشنا و ازدواج کردیم. در طول 24 سال زندگی مشترک صاحب دو دختر و یک پسر شده ایم و همسر و سه فرزندم همگی حافظ کل قرآن هستند. همسرم در قم مسئول گروه تواشیح تسنیم است که دوسال قبل در رقابت های کشوری اوقاف به مقام قهرمانی رسیدند. زندگی از دیدگاه من وقتی با هدف ...
از آق قلا تا سوته همراه با سختی های تبلیغی یک طلبه (بخش سوم)
برای من در سه کلمه خلاصه می شود؛ زندگی با مردم و نشست و برخاست با آن ها تجربه های عجیبی است که نمی توان در هیچ کجای دیگری مانندی برای آن یافت. یک روز یک جوانی آمد پیش من و گفت که من سه سال است که ازدواج کرده ام زن خوبی هم دارم ولی پدرم مانع عروسی ماست. به من گفت بیا واسطه شو . با پدرم حرف بزن. من رفتم سراغ پدرش و گفتم که درسته این جوانه و شما باهاش نمی تونی بسازی ولی بگذار این ها بروند ...
چرا سربازها خودکشی می کنند؟
را دشوارتر می کردند. او حالا منتظر یک امضا است تا دوران پر فراز و نشیب خدمتش را پایان دهد: همه اینها به دلیل یک نامه و دعوا بودکه من مقصر نبودم و همچنان ضربه اش را می خورم تا لحظه ای که تمام کنم این زندگی را، کاری که بالاخره یک روز می کنم. زندان رفتم و سابقه دار شدم، هیچ اعتباری نه پیش خودم و نه خانواده و فامیل ندارم. هیچ راهی برای ادامه زندگی من نیست. اگر این سال ها اسلحه دست من بود خیلی پیش مرده ...
روایت خواندنی از حجت الاسلام قرائتی
هم آمده که هنگام نماز کسب و کار را تعطیل کرده و به نماز بشتابیم، اما بعد از نماز دوباره به کسب و کارمان بازگردیم. چگونه برای کسب و کار فقط یک ساعت هنگام نماز تعطیلی هست، ولی برای کسب علم و دانش این همه تعطیل می کنند؟ برای مثال تا قبل از انقلاب چهارشنبه ها برای طلاب تعطیل بود، اما آیت الله مکارم شیرازی به همراه چند تن از طلاب روز های چهارشنبه یک ساعت و نیم جلسه تفسیر قرآن می گذاشتند که بعد ها تفسیر ...
مصادره خانه موزیسین 75 ساله ترکمن
نزد آنها می رفتم و می خواندم. حدود دوازده ساله بودم که نوازنده ای به اسم "دینو گرکزی" برخورد کردم که بسیار خوب دوتار ترکمنی می زد و من شیفته کار او شدم و از همان زمان نزد او شروع به تمرین کردم. وی در ادامه افزود: استادم یک روز به من گفت باید یک دوتار ترکمنی بخری. گاو شیر ده مادرم را دادم و یک دوتار ترکمنی خریدم. این گاو را مادرم از خانه پدرش آورده بود. پدرم هم یک اسب داشت و گفت از بین ...
قصه نادر و برفا + تصاویر
ایرانیزه کردن این آثار مشکل است؛ این درحالی است که آنها می توانند از آثار نویسندگان ایرانی بهره ببرند. شایعاتی هم وجود دارد که نویسندگان ایرانی حق کپی رایت آثارشان را به سختی به فیلمسازان می دهند. من به سینمای فرهنگ ساز اعتقاد دارم. شاید این حرفم همکارانم را آزرده کند اما اشکالی ندارد. متاسفانه بالغ بر 90 درصد همکارانم مخاطب را دست کم می گیرند و معتقدند بیننده سواد و بینش کافی را برای درک ...
تجربه ای مدرن از دل نقش های سنتی
از یک گذشته غنی است که ما در نقوش داریم. این نقوش را شما می توانید در صنایع مستظرفه یا معماری و فرش ببینید. از بچگی دنبال این بودم که هنرهایی را با هم بیامیزم. 12سالم بود که کتابی از آثار زنده رودی به دستم رسید و ناگهان با حروفی روبه رو شدم که هنرمند نگاه متفاوتی به آنها کرده بود. به هر حال در خانواده ای بزرگ شده ام که پیشه اش هنر بوده. پدرم نوازنده نی و خطاط بود. از ابتدا با تحصیل در ...
افشاگری تکان دهنده جلال طالبی از پشت پرده تیم ملی
بچه محل ها فقط من به دارایی رفتم مرحوم علی اکبر محب مسئول تیم دارایی بود. او تیم دیگری به اسم تهران جوان داشت که دسته دوم تیم دارایی بود. من 16 سالگی در تهران جوان بودم و یک سال بعد جدا شدم. از بچه محل ها فقط من را برای بازی در دارایی انتخاب کردند. آن زمان ناصر نوآموز، داود و رضا حیدری، حاج نصرالله، غلام حسین نوریان، مصطفی عرب و ... در دارایی بازی می کردند. ** آرزویم بازی برای ...
می دانستم استقلال برای من بهشت فوتبالی نیست/ در سطحی نبودیم که پرسپولیس را شکست دهیم
لازم داریم تا موفق شویم، صحبت کردم. جلسه ما 4 ساعت طول کشید و هر مسئله ای که لازم بود در این نشست مطرح شد، همه باید تلاش کنیم تا آینده باشگاه را بسازیم. در باشگاه که بودم جام های زیادی را دیدم و همان جا گفتم که باید آینده ما به دست آوردن همین جام ها باشد. در واقع باید برگردیم به گذشته و کسب عنوان قهرمانی دوباره که امیدوارم به زودی اتفاق بیفتد. من تاکید می کنم در اینجا بهشت فوتبالی نیست و مطمئنا ...
آقایان: مردانه شوهری کنید
اذیت هایش او را تا مرز جنون ببرد و بعد به خود بگوید مرد؟! زنی می گفت: تا مجرد بودم تمام تکیه گاه و پشت و پناهم به پدرم بود چون هیچ وقت و در هیچ شرایط پشتم رو خالی نکرد و همیشه بهترین حامی زندگیم بود اما از وقتی ازدواج کردم آن قدر از شوهرم حمایت ندیده ام و از او ناامید هستم که اگر حتی ماشینم در بزرگراه پنچر شود، جرات نمی کنم به او زنگ بزنم و بگویم که به دادم برسد! به راستی چنین زنی می تواند ...
کند و کاو دنیای زنانه، در فریب خورده ی کاپولا
. شاید پیشرفتی است از آنچه با خودکشی باکره ها شروع شد. گروهی بی نظیر از بازیگران بااستعداد دارید: دوباره با کریستین دانست و ال فنینگ همکاری کرده اید. با نیکول کیدمن همکاری کردید، بازیگری که سالی موفق را پشت سر می گذارد. وقتی این پروژه را شروع کردید، آنها را در ذهن تان متصور شدید؟ خیلی خوش شانس بودم که بازیگران رویایی ام را به دست آوردم. وقتی برای نخستین بار درباره فیلم فکر ...
مصائب جراحی معصومه برای سیاوش شدن!
شعارسال : بلوار پیام نور ایلام، داخل خوابگاه بهزیستی هستیم. با اعتماد به نفس است و هیبتش سلامت به نظر می رسد. روی مبل خوابگاه نشسته و یک کلمه در میان شوخی می کند . متولد سال 1367 است و لیسانس حسابداری دارد. اگر همه چیز خوب پیش برود، تا پایان امسال ازدواج می کند. قرار می شود ضبط را روشن کنیم و او حرف بزند. چشم هایش را می بندد و شروع می کند: من از زمانی که متولد شدم تا همین چهار سال پیش ...
در کنار قیصر بودن، درس زندگی می داد
استاد زنده یاد قیصر امین پور آشنا شدم. از سال 67 که مجله ی سروش نوجوان راه اندازی شد با سردبیری قیصر امین پور، دیگر تمام اوقاتم را در سروش نوجوان می گذراندم به عشق قیصر. به هر حال قیصر امین پور شمع آن جمع بود و محل مراجعه ی دوستداران در سراسر کشور. در همان دفتر کوچک سروش نوجوان تا پاسی از شب، این استاد گرانقدر در خدمت همه ی شاگردان و دوستانش بود. در کنار قیصر امین پور بودن خیلی چیزها به ما آموخت ...
گفتگو با مریم قجری قهرمان کاراته استان/خستگی ناپذیر
ام را بگیرم و از همان سال کار شیرین مربیگری را در نراق آغاز کردم. ازشیرینی ها وسختی های کار با کودکان در ورزش برای ما بگویید. در مورد کار با کودکان باید بگویم این مقوله سوای شیرینی و لذتی که بهمراه دارد سختی های خاص خود را دارد و باید بدانید خانم ها و این دختر بچه هایی که من با آنها کار می کنم توان بدنی آقایان را ندارند و رشته های رزمی به توان بالای بدنی نیاز دارند و من از یک سو ...
شوهرم می خواهد با جاری ام ازدواج کند
سلامت نیوز :چند سال پیش تا مرز طلاق رفتیم اما وقتی معلوم شد باردار هستم ،همه چیز به هم خورد. تا اینکه برادر شوهرم در یک تصادف فوت شد و بعد از مراسم چهلم متوجه تغییر رفتار همسرم شدم. او به بهانه های مختلف به خانه برادرش سر می زد و به طور پنهانی ساعت های زیادی را با گوشی و تلگرام مشغول می شد. بالاخره یک روز گوشی اش را چک کردم و فهمیدم با همسر برادرش قرار ازدواج گذاشته اند. وقتی اعتراض کردم گفت ...
زندگی پردغدغه سه نوجوان کولبر
اما نمی خواستم کم بیاورم و خوشبختانه بار را به سلامت به صاحبش رساندم. وقتی فردای آن روز مزدم را که 76 هزار تومان بود، گرفتم، حال خیلی خوبی داشتم. با آن پول به بازار رفتم و برای خودم خرید کردم و بقیه اش را هم گذاشتم توی طاقچه. پدرم از پس همه هزینه های خانواده بر نمی آید و به همین خاطر در طول این مدت در فصل های مختلف سال، در مرزهای دوله بی، مرز بیوران (دوپه زه)، مرز کانی زرد و مرز کونه ...
می دانیم چه دردی کشیده اید...
خجالت می کشیدم. خودم هم در همین شرایط یتیمی بزرگ شدم، چطور باید مادر، دست تنها بزرگشان کند... آنقدر رنج کشیده که به قول بچه های جمعیت امام علی(ع) به خدا نزدیک شده. این روزها مراد سرکار می رود. روحیه اش چندان خوب نیست ولی همه خانواده حواسشان به او هست. 8 سال سخت را گذرانده؛ 8 سال بین مرگ و زندگی را. مریم، مادر مراد حالا با بچه های جمعیت امام علی(ع) هم همکاری می کند در آیین طفلان ...
تیزی ها را غلاف کنید
خیابانی در شهرهای مختلف کشور وجود دارد. بسیاری از این درگیری ها باعث آسیب دیدن شخص یا افراد حاضر در درگیری ها می شود و برخی موارد نیز منجر به قتل فردی می شود. در این درگیری های خیابانی از سلاح های سردی مانند چاقو، قمه و... استفاده می شود. سلاح هایی که به راحتی در همه جای کشور یافت می شود و هر کسی که بخواهد می تواند آنها را خریداری کند. سال های سال طول می کشد تا لایحه حمل سلاح های سرد در مجلس به تصویب ...
گفت وگو با خانواده تنها بازمانده حادثه پالایشگاه نفت تهران
پرداخت نکرده ایم. آنطور که به ما گفتند، همه این افراد بیمه حوادث هستند. خانواده نوروزی هم که صبح یکشنبه برای تحویل جنازه به این بیمارستان آمدند، هیچ هزینه ای پرداخت نکردند. شما جواد نوروزی را هم می شناسید؟ از طریق علی با او آشنا شدم. جواد بچه گرگان بود. او روز حادثه خودش را از بالای برج به پایین انداخت تا شاید از شعله های آتش جان سالم به در برد؛ اما عمرش به دنیا نبود. علی چندبار به ...
روایت کودکان کار از تعقیب و گریز با مأموران
برای خودم اما اگر تا شب کمتر از 100تومان کار کنم هم شاپور کتکم می زنه هم بابام. پول اون روز هم شاپور به بابام کمتر می ده. یه دفعه پولم رو توی جورابم قایم کردم بچه ها به شاپور لو دادند حالا جاش رو عوض کردم که نفهمه. دوباره می پرسم: فقط همون یه بار توسط مامورها دستگیر شدی؟ با صدای محکم می گوید: آره. از اون روز که 4تامون دستگیر شدیم دوست شاپور حواسش هست که وقتی مامورها اومدن بهمون خبر بده. اون با ...
تلاش برای سم زدایی جامعه
در برابر اعتیادم عاجزم. با تسلیم شدن مسئولیت کارهایم به گردن خودم می افتاد. من کسی بودم که در مورد مشکلاتم عوامل بیرونی را مقصر می دانستم، اما یاد گرفتم، اگر می خوام، پاک بمانم و بهبود یابم، لازم است، مسئولیت کارهایم را بر عهده بگیرم. وقتی اقرار کردم که در برابر اعتیاد عاجزم، فهمیدم به کمکی که اعضای NA قرار است به من بدهند، محتاج هستم. می بایست آماده می شدم که هر کاری برای بهبودی ام لازم است ...
حالا درک می کنم مادران شهدای گمنام چه کشیده اند
علی متوسل شده ایم، حاجت مان را گرفته ایم. چرا اسمش را علی گذاشتید؟ من سه تا دختر داشتم و علی آخرین فرزندم بود. وقتی او را باردار بودم، چند مرتبه خواب دیدم که در منزل دایی ام هستیم که پسرش شهید شده است و مراسم روضه دارند و من آنجا یک پسر حدودا دو ساله داشتم که وقتی این طرف و آن طرف می رفت، علی صدایش می کردم. وقتی به دنیا آمد دوست داشتم که اسمش را علی بگذارم. ان شاا ...
شهیدی که دست در شناسنامه اش برد + عکس
روز به روز به رفاقت مان افزوده شد. و این رفاقت کی به اوج خودش رسید؟ از وقتی حسین به عنوان فرمانده گردان انتخاب شد و من هم جانشین او شدم. در کنار رفاقتی که داشتید، فرمانده بودن حسین را احساس می کردید؟ نه! حسین هیچ وقت حس فرمانده بودنش را به بقیه القا نمی کرد. از آنجایی که جنس کار مهندسی و عمران می طلبد که خود مهندس هم وارد گود شود، حسین هم دقیقا این کار را می کرد ...
خبر جنجالی تغییر جنسیت بازیگر ایرانی (عکس)
باید اطمینان پیدا می کردم. از عواقب تغییر جنسیت و تنهایی بعد از آن هم خیلی می ترسیدم؛ در اصل، مهم ترین مشکلم همین تنهایی بود. من عاشق معاشرت کردن با دیگران هستم و دوست دارم همیشه در خانه ام مهمان داشته باشم. می ترسیدم بعد از جراحی دیگر کسی من را نپذیرد. ترس از تنها شدن باعث شد 20 سال طول بکشد تا من تصمیم بگیرم جنسیتم را تغییر بدهم اما سال 85 دیگر مطمئن شدم که می خواهم این کار را انجام ...
مسائل آب را درون آب نمی توانیم حل کنیم / چرا باید بیشترین تولیدات کشاورزی در استان کرمان با کمترین بارش ...
طرح جامع آب را در آن زمان در دست تهیه داشت کار کردم. اما بعد از گذران یک دوره در مرکز تحقیقات آب زیرزمینی در حیدرآباد هند و اخذ دکتری ازدواج کردم و همراه همسرم که از همکلاسی هایم بود و ساکن قم بود راهی این شهر شدم. در آنجا از طریق آزمون به عنوان نیروی پیمانی وزارت نیرو در آب منطقه ای قم که زیرشاخه ای از آب منطقه ای تهران بود استخدام شدم. بعد از 3 سال که کارکرده بودم به سبب بروز یک خشکسالی و با ...
اشتغالزایی یک زوج برای 25 نفر
به طور کامل فلج شد. در آن مقطع مجبور شدم برای رسیدگی به حسن آقا از فرماندهی حوزه استعفا بدهم، اما بازهم پایگاه را رها نکردم چون معتقد هستم پایگاه بسیج مهم ترین رده در نیروی مقاومت بسیج است. سال 90 مغز حسن آقا پنج بار مل جراحی شد و الحمدلله در آخرین نوبت سلامتی اش را دوباره به دست آورد. زهرا خوش نظر می گوید: آموزش همسرداری و زندگی موفق یک دستور کار ثابت برای پایگاه بسیج ماست. همیشه به بچه ها ...
سکوت در پرونده حمله اسیدی به زن 73ساله
برای تو است و باید یک جای خودرو داشته باشید. چندین بار مادرم تهدید شد، حتی خانه اش یک بار به سرقت رفت. یک بار هم قصد به آتش زدن پارکینگ خانه را داشتند که ما به موقع متوجه شدیم و حتی دوبار هم از سوی موتورسواران ناشناس مورد تهدید قرار گرفت. از سویی مدام مادرم تهدید می شد و پیام ها و تماس های تهدیدآمیز دریافت می کرد. همچنین پسر زن 73ساله به بازپرس گفت: به غیر از اینها، برایم پاپوش درست ...