سایر منابع:
سایر خبرها
خانم ها بخوانند/ سه روایت تکان دهنده از دخترانگی
. یک دفعه صدایم کرد: فرشته! این موضوع یه راز بزرگ بین من و توئه؛ برای همیشه. حتی یه نفرم نباید از اتفاقی که واسه تو افتاده باخبر بشه. گفتم چشم و بعد رفتم برای خودم گریه کردم. گذشت و گذشت. هر وقت پیش شوهرم می نشستم از او خجالت می کشیدم. خدا شاهد است که هیچ وقت به روی من نیاورد اما من شرمم می شد. یعنی باور کرده بود؟ نمی دانم. همه سال های زندگی من با این غم گذشت. آخر چرا باید این اتفاق برای ...
وَنی که ترس ندارد !
، اولین بارِ تو کرج می بینم." همه ی نگاه ها تقریبا مثلِ هم بود. سر تا پایِ خودرویِ فوریت های خدمات اجتماعی شهرداری کرج را با "تعجب" برانداز می کردند. برای شان نا آشنا بود و چشم شان به چنین وَنی که در خیابان راه بیافتد و آموزش بدهد و آگاه سازی کند عادت نداشت. مثل خانمی با ماشینِ مدل بالا که کنارمان ترمز زد و ایستاد؛ "آقا این فوریت های خدماتِ اجتماعی یعنی چی، کارش چیه؟" آغاز به ...
زندگی را سخت نمی گیرد
می گه، کار رو سخت می کنه. ولی الان خودتی و خودت. فقط دنبال اجاره و نون هستی. 2نفری شرایط راحت تره. تو خانواده شرایط فرق می کنه. (یک تسبیح زردرنگ روی پیشخوان دارد که مرتب آن را بین انگشتانش می چرخاند. گاهی هم به شکل دایره درش می آورد و کنار دستش می گذارد.) منزلتون اجاره ایه؟ برای خونه پول پیش 30 تومن دادیم. اجاره نمی دیم به اون صورت. فعلا ماهانه 50 هزار تومن، تا آخر این ...
واکنش هنرمندان به حادثه تلخ زلزله کرمانشاه
. چطور شبا خوابتون میره؟درچه حد چپاول؟این خونه است دادین دست مردم؟کی سیر میشین؟اصلا سیرمونی دارین؟ مسکن مهر؟؟؟!؟!؟! من لای این همه سنگ و خون ،ردی از مهر نمیبینم. بهاره رهنما : تسلیت و ارزوی صبر برای بازماندگان زلزله دیشب، امیدوارم مردم و مسئولین دست در دست هم هر چه زودتر ارامش رو به این مناطق برگردونن، از دیشب تا حالا دارم فکر میکنم زندگی تو یک لحظه از دست میره ما همگی ...
ناگفته هایی از بیت امام(ره)
ممنوع الورود شدند. بنابراین ما در تهران اقامت کردیم. خیلی هم تلاش کردند که به قم بازگردند، اما نشد. به یاد دارم همان روزهایی که در تهران ماندگار شده بودیم، یک نفر با پالتو و کلاه مشکی به منزل ما آمد. بابام نبود و من ترسیده بودم. [آن مرد پالتوپوش] به من گفت که دختر کوچولو به بابات بگو آزادی؛ می توانی بری قم . بعدا که بزرگ شدم با خودم گفتم این چه نوع پیغام رساندن بود که به یک بچه شش ساله بگویند ...
چاپ چند کتاب دفاع مقدسی و آثار دیگر
...> در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: یه معلم داریم، اسمش اولیاییه. تو کلاس، قصه های خطرناکی می گه... چشمان دایی از تعجب باز می ماند. یک دفعه نگاهم می افتد به سایه های پشت پنجره. یا امام رضای غریب! انگار چیز سیاهی بالای دیوار حیاطمان راه می رود. نفسم بند می آید. فقط می توانم با دست اشاره کنم به پنجره و دایی را خبر کنم. دایی، اون جا رو!... دزد... منبع: ایسنا مسئولیت صحت اخبار ارائه شده به عهده منبع خبر بوده و این رسانه صرفاً رسالت اطلاع رسانی خود را در این رابطه انجام می دهد. ...
حرف های درگوشی با مامان باباها (2)
درست می کنم. می دانید؟ هیچ وقت این طور نبوده. در مطلب قبل توضیحاتی درباره گرفتاری های والن و نحوه برخورد با کودکان را مطرح کردیم. در ادامه مواردی دیگر را می خوانیم: در مواقعی که خستگی زیاد و غر زدن مداوم مرا کلافه می کرد، به دستشویی می رفتم، در را می بستم، نفس عمیق می کشیدم و به خودم می گفتم که آن ها بچه هستند و بچه ها اشتباه می کنند، مثل خودم. به تدریج، ترسی که زمانی در چشمان ...
ناطق نوری در تقاطع چپ و راست/اقتصاد چین در آستانه فروپاشی!/ هیچ جنگی پیش روی نخواهیم داشت/مردان، مشتریان ...
تحصیل و انتخاب رشته دانشگاهی بود که خودم انتخاب کردم. وقتی به آقا گفتم دانشگاه قبول شدم، خیلی خوشحال شدند. می دانید که گزینش، من را هم رد کرد. من آن موقع ازدواج کرده بودم. گزینش برای چه شما را رد کرد؟ به خاطر نمره انضباط و رأی به بنی صدر بود. سال آخر دبیرستان نمره انضباطم را پنج دادند. به بابام می گفتم به من گفته اند تو به بنی صدر رأی دادی برای همین به من پنج داده اند. ...
دستمال عزای حسینی را در کفنم بگذارید
درباره ی قسمت های مختلف موشک صحبت می کردند. فرمانده گردان فنی سوری ها می گفت اگه من چند نفر مثل شما رو تو نیروهای داشتم، خاک اسرائیل رو به توبره می کشیدم. پرتاب موشک به باشگاه افسران بغداد هدف موشک باشگاه افسران بعثی عراق بود. حسن پیشنهاد داد دعای توسل بخوانند. بعد به فارسی شروع کرد به دعا کردن خدایا ما نمی خواهیم مردم عراق را بکشیم. ما می خواهیم نظامی ها را از بین ببریم که ...
انویدیا خیال گیمرها را راحت کرد!
. در نتیجه گیمرها به هیچ وجه نگران روی دادن اتفاق مشابه کارت گرافیک های "وگا" در سری Geforce نباشند. دمت گرم خیلی مردی. به این میگن مشتری مداری ، نه اون مثل اون یکی شرکت دوزاری که به خاطر منافع ناچیز خودت همه رو ول کنی بچسبی به یه مشت ماینر که تعدادشون خیلی کمه. این بازار ماینینگ هم بالأخره دوباره مثل قدیم سقوط میکنه اون وقت هرکسی که توش بوده به زمین گرم میخوره. ...
ناگفته هایی زهرا اشراقی از بیت امام(ره)
خانم اشراقی برای سؤال اول و پرهیز از کلیشه ... . اگر می خواهید از کلیشه ها پرهیز کنید می توانید من را با اسم کوچک صدا کنید. شما متولد سال 43 هستید؟ خیر. سال 42. ایام انقلاب حدودا 15 سال داشتید. پدر شما در آن ایام از چهره های نزدیک به امام بودند و هنگام تبعید، ایشان را به عنوان نماینده خودشان انتخاب کردند. فضای خانه شما چگونه بود؟ گفته می شود که مرحوم اشراقی شخصیتی آرام داشتند و بیشتر اهل مطالعه و کار فقهی بودند، اما با ورود ایشان به فضاهای سیاسی، طبعا جو اطراف ایشان هم تغییر کرد. در خانه شما این تغییرات مشهود بود؟ من یکی، دوساله بودم که بابا به خاطر فعالیت هایش به همدان تبعید شد. بعد از آن هم به قم ممنوع الورود شدند. بنابراین ما در تهران اقامت کردیم. خیلی هم تلاش کردند که به قم بازگردند، اما نشد. به یاد دارم همان روزهایی که در تهران ماندگار شده بودیم، یک نفر با پالتو و کلاه مشکی به منزل ما آمد. بابام نبود و من ترسیده بودم. [آن مرد پالتوپوش] به من گفت که دختر کوچولو به بابات بگو آزادی؛ می توانی بری قم . بعدا که بزرگ شدم با خودم گفتم این چه نوع پیغام رساندن بود که به یک بچه شش ساله بگویند بابات آزاد است! هنوز هم برایم جالب است! بعد از این ماجرا که تعریف کردم، خاطره [سیاسی ای] قبل از انقلاب ندارم. قبل از انقلاب فضای خانه ما به هیچ وجه انقلابی نبود. اگر هم بابا کار سیاسی می کردند در زندگی خانوادگی ما انعکاس نداشت. شاید به این خاطر که مادرم ...
با این رژیم لاغری در ماه، 10 کیلو وزن کم کنید!
...> 3- نان روتی به همراه مرغ، سویا یا سبزیجات پخته شده نان روتی که به اسم نان هندی هم شناخته میشه به اندازه یک بشقاب میوه خوری هست و در پخت اون از یک سری ادویه هم استفاده میشه. اگه فرصت تهیه اون رو نداشتید، می تونید از نان های گرد کوچک که تو خیلی از مغازه های نون فانتزی و هایپرمارکت ها یافت می شه، استفاده کنید. شما می توانید 2 تکه نان روتی کوچک را به همراه نصف فنجان سویا کاری ...
مو کشیدن کودک یک ساله، همسرم میزندش!
اون فقط نگاهش می کنه و سعی می کنه باهاش بازی کنه اما وقتی می بینه همسرم عصبی شده و جدیه یه گریه کوتاه مدت ولی با صدای بلند البته گاهی اوقات همراه اشک می کنه و خودش رو پرت می کنه تو بغلش منم خیلی سعی می کنم حرف بزنم باهاش و یادش بدم ولی نمیشه چیکار باید بکنم؟ پاسخ: دوست گرامی شما از یک کودک یک ساله چه توقعی دارید؟ این کودک در حال تجربه دنیای اطراف است و هنوز تفاوت اسباب بازی و وسایل خانه ...
حافظ امنیت ملی ؛ کیهان و اربعین یا ریاض و شاپینگ فستیوال دوبی؟
امثال کیهان و راهپیمایی اربعینه اگه امنیت ملی شما رو ریاض و شاپینگ فستیوال دوبی تعیین می کنه، هرکی قبله خودش رو بچسبه. سیدامیر سیاح روزگاری بزرگی فرموده بود: در جنگ رسانه ای با معاندان، اگر دیگر نشریات با مسلسل و تفنگ به دشمن شلیک می کنند کیهان نقش یک گردان توپخانه را به عهده دارد. محمدرضا سرشار(رهگذر) یکی از رجال دولت گفته بود ما دست رسانه ای که فساد را افشا کند می بوسیم ...
موضع گیری مجدد علی کریمی بعد از بیانیه ی فدراسیون فوتبال
باید در جریان بذارمتون ، هرچند میدونم این اطلاعیه کار شما نیست ! افتخار کنید که بعد سه سال تونستین به لطف afc با من و بقیه بازیکنان تسویه کنید . این همون کار ماندگاری بود که کردین و ما نمیدونستیم . (دوستان عزیز به تاریخ حکم من توجه کنین لطفا) گفتین حقوق نمیگیرین ، خوبه ، ولی اگه منافع تو و همکاراتون در چیز دیگه ای نیست چرا ول نمیکنید شانس رو به نفر دیگه ای بدید ؟ ...
بن بست
| شهاب نبوی| تو خیابون قدم می زدم که یهو دیدم رئیس شرکت، دست یه دختر نصف سن زنش رو گرفته و دارند می چرخند. با خودم گفتم: شهاب، نونت تو روغنه. چه آتویی ازش گرفتی. از فردا می شی معاون شرکت. خدایا شکرت... تا شب از سرما مثل ژله لرزیدم و تعقیبشون کردم. صبح یه کت و شلوار نو پوشیدم و رفتم شرکت. بالاخره قرار بود معاون بشم و باید یه فرقی می کردم. رفتم دفترش و برخلاف همیشه که جناب مهندس شفیع صداش می کردم ...
داستان برای خواب کودک، زن و شوهر لجباز!
.... زیر ابروهایش را ورداشت و به صورتش سرخاب سفیداب مالید و رفت. کمی بعد دزدی سر رسید و دور و بر خانه سر و گوشی آب داد. دید زنی با لباس مردانه و گیس بریده و صورت بزک کرده نشسته رو سکو. دزد رفت جلو. گفت: خاتون جان! چرا در را باز گذاشته ای و بدون چادر و چاقچور نشسته ای اینجا؟ مرد جواب نداد. دزد جلوتر که رفت فهمید این آدم زن نیست و مرد است و دو دستی زد تو سرش و گفت: خاک عالم بر ...
لالایی برای خواب کودک، مادرانه بخوانیم!
به خواب روی. ادامه می دهم تا ماه فرو رود. و ستاره ها را می شمارم تا تو بزرگ شوی و به ثمر برسی. (همان جا/ص 187) * لالایی هایی که مادر در آنها به کودک می گوید که با وجود او دیگر بی کس و تنها نیست : الا لا لا تو را دارم چرا از بی کسی نالم؟ الا لالا زر در گوش ببر بازار مرا بفروش به یک من آرد و ...
قصه جالب کودکانه، جایزه!
... - چی داری می گی، فکر می کنی اصلاً بتونی ماشین برونی . - هاهاها... از حرف هات خنده ام می گیره. نکنه تو می خوای رانندگی کنی؟ تویی که حتی غذا پختن رو هم خوب بلد نیستی . ماما موتیسو دست هایش را به کمر زد و جواب داد: آشپزی من دخلی به این حرف ها نداره. اون ها به آدم های بی سواد گواهینامه نمی دن . صدایی از بیرون خانه صحبتشان را قطع کرد. صدای دوستش نزومو بود . ...
قصه های خواب کودکانه، داستان قاصدک
می گه بعد میاد و هرچی که بابات به اون گفته به تو می گه . منم به قاصدکه گفتم به بابام بگه زود تر برگرده . بیاد پیش من دلم براش تنگ شده ولی تا امروز هرچی منتظر شدم نیومد . سارا عادت داشت که موقع صحبت کردن زیاد از کلمه بعد استفاده کند گویا موقع حرف زدن دهانش بجای اینکه باز شود غنچه تر می شد . مادر به سارا گفت پس برای همین است که از صبح کنار پنجره نشستی و تکان نمی خوری . حالا دختر گُلم اگر حوصله ات سر ...
متن احساسی مهراوه شریفی نیا
ما هم تولد ملیکا خانم شریفی نیا رو بهشون تبریک می گیم و براشون آرزوی طول عمر و سلامت داریم. متن خواهرشون بسیار زیبا و احساسی بود فقط از اولش بهم حس آفتاب پرست بودن دست داد! آخه کار راحتی نیست آدم با یکی از چشماش حواسش به دنیا باشه و یه چشمش هم روی یه نفر دیگه قفل باشه! مهراوه شریفی نیا نوشته: وقتی خواهر کوچک داشته باشی می فهمی که همه ی دنیا رو باید با یک چشمت ...
داستان هایی تلخ از دبیرستان های دخترانه
را تا آرنج بالا می دهد و مچ های باندپیچی شده اش معلوم می شود. باند یکی از مچ های دستش را باز می کند و خط های خونی و زخمی روی پوست سفید رنگ دست هایش خودنمایی می کنند. می خندد و ابروهایش را بالا می اندازد و به مینا می گوید: این رو دیشب به یاد امیر نوشتم. دیشب یک ساعت باهاش تلفنی صحبت کردم و بعد تموم کردیم. اول گریه کردم و بعد رو دستم براش یادگاری نوشتم و عکس گرفتم تو تلگرام فرستادم . ...
روش های پاک کردن لوازم آرایشی از روی لباس
ها رو با ناخن از روی پارچه بتراشید. گام سوم: چند عدد دستمال کاغذی روی یه سطح سفت بزارید و قسمت کثیف شده پارچه رو روی دستمال ها بزارید. سپس کمی مایع ظرفشویی پشت قسمت لکه دار شده پارچه بریزید. سپس با استفاده از مسواک تر روی لکه از بیرون به داخل بکشید. وقتی کمی مرطوب و صابونی شد داخل ماشین لباسشویی بندازید. اگه لکه حتی بعد از شستشو روی لباس موند همین مراحل رو باز هم تکرار کنید ...
قصه های شبانه کودکان، باد بدجنس!
.... تو می دونی خونه باد کجاست؟ درخت گفت: باد که خونه نداره. به همه جا سر می کشه. حالا هم رفته پیش گندمزار. اگه تند بدوی بهش می رسی. تافی کوچولو از درخت خداحافظی کرد و با سرعت به سمت گندمزار دوید. تافی رسید به گندمزار. گندمزار تا تافی را دید، به او گفت: تافی کوچولو، راه های خوشگلت کو؟ تافی نفس نفس زنان به او گفت: باد بدجنس اومد و راه هام رو برد. گندمزار گفت: باد که بدجنس نیست. هر روز ...
زن جوان قربانی سوءظن شوهر/ با مردی که همسرم با او رابطه داشت تماس گرفتم،گفت همسرت گفته مجرد است
خانه را ترک کرد.اما انگار همسرم پسرمان را در خیابان دیده و صدایش کرده بود. اما پسرمان جواب نداده بود.همان موقع نسترن به خانه آمد و با حالت عصبانی و پرخاش گفت که من به پسرمان یاد داده ام که به او توجه نکند. به نسترن گفتم اصلاً ماجرا این نیست. پسرمان چت های آن روزت را خوانده و نسبت به تو سرد شده است باید به او زمان بدهی تا با این موضوع کنار بیاید. به او گفتم پس من خانه را سمپاشی می کنم و با شما می ...
اندر حکایت های کرایه دادن به راننده های تاکسی/ تنها چیزی که چینی ها هنوز نساخته اند!/ عکسی که باعث ...
...> ------------------------------------------------------------------------- ویکیپدیا رو اگه ببندن یه مدت هرکی یاد میگیره تو محدوده تخصص خودش صحبت کنه ------------------------------------------------------------------------- از وقتی وارد دانشگامون شدم تا الان که 6 سال میگذره 5 تا رییس دانشگاه عوض شده یه حس پیرمرد گونه ای دارم و برای ترم اولی ها خاطرات رییس های قبلی رو میگم هر از گاهی ...
حکایت سیاست و کش شلوار
...، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!! طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار. خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟! موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت ...
قاعده “تکرار کن، مجاز کن!”
می زنه، البته همسریابی که چه عرض کنم، بعد کافیه یه مسوولی بیاد وسط و بگه ممنوع هست، فرداش 500 نفر دیگه میرن سایت همسریابی می زنن و بعدش دیگه مجاز می شه. یا مثلا میگن فروش فیلترشکن ممنوع و جرم هست. فرداش اگه صد تا سایت داشتن این کار رو می کردن در یک جهش به هزارتا افزایش پیدا می کنن و خیلی راحت توش شماره حساب بانکی هم تقدیم حضور می کنن و بعد به چشمای ملت خیره می شن ببینن اصلا کی میخاد گیر ...
معماری آتی انویدیا Volta یا Ampere خواهد بود؟
گفتم تا 4 سال اینو دارم بعدش میرم یه میان رده ولتا میگرم بعد از اینکه حباب قیمتاش شکسته بشه اگه میدونستم قرار یه این جور رکبی بخورم یه 1080 میگرفتم که کاره میان رده آمپر رو انجام میداد لطفاً جو ندین دیگه. این معماری آمپر مثل این که قراره بعد از ولتا باشه. همین تراشه پگاسوس از معماری Post-Volta استفاده میکنه. قرار نیست یه معماری بین پاسکال و ولتا باشه. نکنه کم کاری ...