سایر منابع:
سایر خبرها
متفاوت ترین سرایدار ایران را بشناسید
در قسمت نگهبانی حضور داشته باشم. اتفاقا همیشه و همه جا هم گفته ام که من قبل از هرچیز یک سرایدارم؛ یک سرایدار افغان. هیچوقت در این سالها افغانستان نرفتید ؟ نه به خاطر اینکه باید همیشه حضور داشتم و کسی هم نبود که جای خودم بگذارم هیچوقت به کشور خودم برنگشتم، اما در این سالها یک بار همسرم با پسر بزرگم به ولایت خود ما سر زدند. چند تا بچه دارید؟ سه تا. دوتا پسر ...
از پاشیدن نوشابه بر حاج آقای موتورسوار تا تمرین ژست حاج حسین انصاریان (بخش دوم)
اصرار ابوتراب پول را قبول کردم، چون هنوز مجرد بودم و در خانه پدر زندگی می کردم خرجی نداشتم و مثل خیلی از بچه های امروزی هم اهل ولخرجی نبودم، حتی از شهریه ام نیز مقداری پس انداز کرده بودم. با خود گفتم با این پول چه کنم! دیدم بهترین کار این است که یک ماشین لباس شویی برای مادرم بخرم، به اتفاق شوهر خواهرم ابوالفضل به خیابان برای خرید رفتیم و یک ماشین لباس شوی سطلی به قیمت 50 هزار تومان خریدیم، مادرم از ...
سه چیزی که انسان به واسطه آن شفا می یابد/ مقام تسلیم چگونه حاصل می شود
همهٔ میوه ها و گل ها بخور و فقط راه پروردگارت را طی کن. این خیلی باعث شرمندگی است که تلویزیون بیاید و یک منطقهٔ بسیار گستردهٔ عسل خیزی را نشان بدهد که از کف خیابان هایش تا پشت بام هایش، مغازهٔ عسل و بعد علناً بگوید که یک درصد عسل واقعی در اینجا پیدا نمی شود و کل آن قُلّابی است. اینها کار چه کسانی است؟ کار کسانی که بین آنها و قرآن جدایی کامل است؛ کار آنهاست، وگرنه آن که اهل قرآن است ...
سیرۀ ارتباطی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو
امامت ما دور باشید اعمال عبادی شما بی ارزش خواهد بود و نجات بخش نیست. درواقع حدیث سلسلة الذهب نشانۀ رد شیعیان سه، پنج یا هفت امامی از سوی امام رضا است. ایشان با بیان جملۀ بشروطها وأنامن شروطها ، انحراف تمام احزاب و فرقی را که پرچم مخالفت با امام کاظم، امام صادق و امام رضا (ع) و حتی قبل از آنها را برافراشته بودند، گوشزد می کنند. توجه به شرایط روز و رصد اتفاق های زمانه از شیوه ...
غریب آشنا
، در روز عید فطر جمله ای گفته ای و در عید قربان غیر آن؟ امام فرمود: در عید فطر گفتم از تو و ما بپذیرد؛ زیرا کار او مانند کار ما بود. هر دو در ماه رمضان روزه گرفته بودیم، ولی در عید قربان گفتم: خداوند از ما و شما بپذیرد؛ زیرا ما توانایی قربانی کردن داریم و او نمی تواند قربانی کند. پس کار ما غیر کار او بود . به این ترتیب، حضرت رضا علیه السلام حتی در برخوردهای ساده به عزت دیگران احترام می گذاشت. ...
شب آزادسازی سوسنگرد چگونه گذشت؟
.... از آن جا هم به شورای عالی دفاع رفتند و همین مطالب را در شورای عالی دفاع مطرح فرمودند. بنی صدر در آن جلسه گفته بود که من دنبال کار هستم، پیگیری می کنم و شما نگران نباشید. وقتی ما این را شنیدیم، خیلی خوشحال شدیم. روز بیست و چهارم گذشت. صبح روز بیست و پنجم، حضرت آقا به اهواز تشریف آوردند و به ستاد آمدند. من گزارشی را به عرض ایشان رساندم و گفتم: وضع این طور است. بنی صدر به قول خود عمل ...
مهدوی راد: بدون علم و آگاهی سخن گفتن سطح جامعه را فرا گرفته /یکی از مسئولیت های روحانیت رویارویی با ...
مورد شک و تأمل بود، نمی گویم دروغ بود! یک نفر به خودش حق می دهد که کار ناپخته ای را در فضای این چنینی بگوید و صدا و سیما هم اراده می کند آن را پخش کند. یک مورد ساده اش را به شما بگویم، روز عاشورا منبری را از یک بزرگواری که تقریباً هم مشهور است پخش کردند. برای اینکه یک درسی برای امروز بگیرد گفت شب عاشورا امام همه را جمع کرد و گفت شما می توانید بروید، عبا را به سر کشیدند و بعد از این حرف ...
حنجره هایی که وقف اهل بیت(ع) شد
. ** شاه حسین بهاری، مداحی با نغمه های سوزناک به قول دوستانش در و دیوار نیز با روضه هایش گریه می کردند. او پیرغلام حضرت سید الشهدا(ع) مرحوم شاه حسین بهاری بود که در سال 1301 شمسی در تهران متولد شد. او از دوران طفولیت به نوحه خوانی علاقه داشت و مدتی در مکتب حاج مرزوق حائری کسب فیض کرد. بهاری در کنار تلمذ نزد مداحان بزرگ تهران قدیم، تحصیلات روز را نیز فرا گرفت و ضمن تسلط ...
اشتیاق امام حسین(ع) به شهادت از اشتیاق یعقوب(ع) به دیدن یوسف بیشتر بود
. هفت میلیارد جمعیت روی زمین است که اکثراً از مُردن وحشت دارند و می ترسند؛ اما روز عاشورا ابی عبدالله که خواستند مرگ را برای 72 نفر توضیح بدهند، فرمودند: یارانم! مرگ، یک پل است و ما امروز به سرعت از روی این پل رد می شویم و به وصال محبوب می رسیم. این دیگر ترسی ندارد، بلکه شوق دارد، عشق دارد! لذا وقتی کنار دروازه خروجی مکه به ابی عبدالله گفتند این سفر بوی خون می دهد و معلوم نیست زنده بمانی، فرمودند: بوی ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
... در حال گفتگو و دعوا بودم که علی از پله ها پایین آمد و با صدای بلند گفت: مادر اگر تو در کربلا هم بودی روز عاشورا اجازه نمی دادی به کمک امام حسین(ع) بروم. برای یزید اجازه می دادی که برو پول می دهد در مقابل حسین کشته هم شوی اشکالی ندارد. گفتم نه خدا نکند اما اگر کشته شدی این زن جوان و دو پسر کوچکت چه می شود؟ گفت: آنها خدا دارند. گفتم من و پدرت چه؟ گفت شما دو تا هم خدا دارید. این را که گفت بدنم ...
حسین (ع) باید در زندگی یک ذاکر جلوه کند/ ذاکر اهل بیت را بازی ندهیم/ حیای خواندن در بین برخی ذاکران از ...
.... درست مثل امثال آقا فیروز زیرک کار که در ایام 28 صفر در حیاط صحن امام رضا یک روز ازایشون شنیدم که رو به گنبد آقا کرد و گفت: یعنی می شود روزی شما به من به خاطر اشعار و مدح هایم بارک الله بگویی. دنبال تشویق و تمجید مردم نبود. به معروفیت در دستگاه سیدالشهداء اعتقادی ندارم باشگاه خبرنگاران جوان: به نظرتان معروفیت در دستگاه اهل بیت و سیدالشهدا خوبه؟ خرازی: من به ...
انگار چشمان آسمان بر آنها گریسته اند
دیده اند، شهید داده اند، روی مین رفته اند، از مرزها دفاع کرده اند و حالا در تازه ترین اتفاق، زلزله عزیزان شان را گرفته و خانه های شان را ویران کرده است. این مردم دردهای زیادی کشیده اند. درد را از هر طرف بنویسی درد نیست. باید درد کشیده باشی تا بفهمی هر دردی که درد نمی شود. پشت این کلمه سه حرفی، هزاران هزار حرف پنهان شده است. مسیر تهران به کرمانشاه پر بود از آمبولانس ها و کامیون هایی که ...
رازهایی درباره زنان و ماجرای جالب اتاق عشق
. منظورم مشکلات روحی و روانی است. به همین خاطر به تو زنگ زدم تا نظر تو را هم بشنوم." به او گفتم: "چه کار می کند که فکر می کنی ممکن است مشکل روانی داشته باشد؟" گفت: "اول از همه این که به من می گوید هر بیست و چهار ساعت شبانه روز را به من فکر می کند. هر روز به محل کارم زنگ می زند تا به من بگوید چقدر دلش برای من تنگ شده است. از هفته ها پیش برای هر دویمان برنامه ریزی می کند تا ...
فاز خریداران آیفون X چیست؟
تو امریکاس. همه مشتریای آیفون خاصن؛ آدم معمولی که نمی تونه اینهمه پول بده. به هرحال کلاس پولدارا یه جوریه که باید پول بالای این گوشی ها بدن. شما هر قیمتی بگی من همون رو تقدیم می کنم. گوینده، مغازه دار یکی از همین پاساژهاست و ادعا می کند که تمام مشتری هایش خاص و ثابت هستند. تعدادی از مغازه ها هم قبل از ورود آیفون ده، پیش فروش داشته اند و مشتری هایی که برای این اولین بودن هرکاری می کنند تا ...
بذر زندگی در میان آوارها
.... آنها اگر یک آن دیرتر با فریاد هشدار افسر ارتشی از جا نجهیده بودند، پنجره ای که افتاد و شیشه هایش خرد شد، کار خودش را کرده بود. لختی گذشت. نور چراغ های چندتا ماشین شاسی بلند نزدیک می شد. توی ماشین ها نظامی ها بودند. یکی صدا زد چادر می خواهید، گفتم نه ما خبرنگاریم. عجب! امیر حیدری فرمانده نیروی زمینی ارتش بود. امیر لبخندی به صورت داشت. توی ماشین شاسی بلند پر بود از چادرهای مسافرتی ...
نگرش و سیره پیامبر باید محور فقه اجتماعی قرار گیرد/ مردم باید در رفتار آخوند، پیغمبر را ببینند
کردند و از اتفاق چوب به پای ایشان خورد و زخم شد و خون امد. بچه ها تا چند روز می ترسیدند که ایشان را ببینند. بعد از چند روز یک جعبه شیرینی گرفتند و پیش ایشان رفتند که عذرخواهی کنند. ایشان گفتند که نه تنها من ناراحت نیستم بلکه از آن روز به بعد راهم را عوض کردم که مزاحم بازی شما نشوم. این ها از آن روز به بعد شیفته و مرید آقای بهاء الدینی شدند. اگر حوزه های علمیه باقی است، نظام روحانیت ...
چهارمین شب بی خانمان های زلزله زده از راه می رسد
ساعت ها باید گرسنگی را تحمل کنی و شب را در سوز سرما در خیابان بخوابی. با این حال و در نبود امکانات، وضعیت مردم سرپل ذهاب به مراتب از روستا نشینان زلزله زده بهتر است. مردم خودشان دست به کار شده اند و دوشادوش ارتشی ها وسایرنیروهای نظامی، قربانیان زلزله را از زیر آوار بیرون کشیده و جنازه ها را به سینه خاک می سپرند و آمار جانباختگان نیز دائم دستخوش تغییر می شود. جست و جو در روز سوم صدای ...
دارساوین خاطرات بنیانگذار یگان زرهی سپاه+عکس
را اداره کشاورزی تامین می کرد. ما می خواستیم این اداره فعال بشود. وقتی اداره کشاورزی باز شد، مسوول اداره کشاورزی آمد و قرار شد سریع به مایحتاج و امور مردم برسند. گفت ما می ترسیم اینجا کار کنیم و ضدانقلاب علیه ما کاری بکند. من هم به بچه ها می گفتم کمک کنید تا اداره کشاورزی راه بیفتد. مخابرات، شرکت نفت، بیمارستان و غیره به مردم خدمات بدهند. بچه ها شرایط سختی را پشت سر گذاشته بودند که مسلما ...
یادی از آن هایی که به آب زدند تا حرف امام (ره) زمین نماند
اعلام کرده بودند آماده بودیم تا برویم، گفتم علی علی، یاعلی؟ ، علی ردانی گفت یا علی ، حرکت کردیم به میان میدان رسیدیم. تیر به پیشانی ظهراب خورد، ظهراب زانو زد وی ادامه داد: میان میدان بچه های تخریب در حال خنثی سازی مین بودند، ما پشت سر آن ها می رفتیم، ناگهان یک مین منور منفجر شد، تیربارها شروع کردند به آتش ریختن، بچه ها یکی یکی می افتادند، شاید سه تا چهار ثانیه طول کشید. وقتی ...
شهدا گلچینی از بهترین ها هستند/ شهید نایبی عاشقانه خدمت می کرد
من و مادرش خداحافظی کرد و به محل ماموریت خود رفت که ساعت 11 همان روز مادرش به محمد زنگ زد و جویای حال وی شد. موسی کلاته نایبی افزود: محمد به مادرش گفت ساعت 14 به خانه می آیم و من نیز در همان وقت مغازه ام را تعطیل کرده و به خانه رفتم و بعد از صرف ناهار مادرش که نگران شده بود گفت چرا محمد هنوز به خانه نیامده است. وی تصریح کرد: بنده به تلفن محمد زنگ زدم ولی وی جواب نمی داد در ...