سایر منابع:
سایر خبرها
مردی که گرازها هم برایش گریه کردند!
قربانی یکی از مین ها می شود، روایتش از آن اتفاق تلخ را جالب تر می کند. آنجا که به اندک رمقی که برایش مانده متوسل می شود تا بقیه مین ها را خنثی و خود و رفقایش را از آن معرکه جهنمی نجات دهد حتی اگر با راه رفتن روی کنده های زانو باشد! کمی که حالم جا آمد و فهمیدم چه شده و الان کجا هستم، پای روی مین رفته ام را به همان شکل پای مرتضی گوینده بستم و به شکاریان گفتم تو مرتضی را بیاور، من مین ها را خنثی می ...
زنان سمفونی سکوت را بشکنند
دقیقه ای که از روش غلط سکوت کردن ، خود مقصر بینی ، به دردسرش نمی ارزد و...برگشتم و به صورتش نگاه کردم و با صدای بلند گفتم: پشت سر شما هم جا هست که اینطور چسبیدین به من! جواب داد: من چکار دارم بهت؟ اینجا وایسادم کاری ندارم! گفتم: مرض ندارم که صدام رو بلند می کنم. طبق معمول همان جواب معروف را داد: ناراحتی برو واگن خانم ها! . آقا درست بشین! از مترو به تاکسی می رویم. شیدا 38ساله از مزاحمتی ...
خطر در کمین نوستالژی تهران
زهرا داستانی هوا اندکی گرفته و ابری است. خیابان زیر طاقی از دود و سرما لمبر می خورد. در میان صدای بوق و هیاهوی ماشین ها تنها فریادهای راننده های خطی به گوش می رسد. یکی شان با صدای تو دماغی فریاد می زند: جمهوری، لاله زار، چهارراه اسلامبول . پیرمردی با ظاهری اتوکشیده که به نظر می رسد انگار در شلوغی تهران راه گم کرده باشد، صدای مرد راننده را قطع می کند. خیابان نادری هم می روی؟ مرد راننده با ...
در ایران نظام ملی ارزیابی تراریخته وجود ندارد/ تولید کننده تراریخته خودش ادعای سلامت تراریخته را مطرح و ...
رقم خورد. بعداً کشف شد که آقای رئیس کمیسیون گفته بود این روحانی آمده که مثلاً بگوید کاری برای نماز کنیم و غیره. اصلاً اولش حاضر نبود در جلسه بیاید ولی بعدش تبدیل به چندین جلسه و حکم قانون شد. شما حتماً می دانید که برخی از قوانین پیشنهادی ما در مجلس جزو قوانین برنامه ششم می باشد؛ یعنی تصویب شده و رفته است. عرض من این است که اگر ما بتوانیم پرسش خوب مطرح کنیم [کار جلو می رود] مثلاً جلساتی که ما الان با ...
اندر مصائب خرید و فروش مسکن
قید و محدودیت درد سر ساز را بر می داشتند و می گفتند معاملات با اسناد دفترچه ای هیچ قیدی ندارد اما پس از انجام معامله سند دفترچه ای الا و لا غیر برای تک برگ شدن باید به سازمان ثبت مربوطه ارسال شود. خلاصه وسطای کار مجبور شدم از بند پ استفاده کنم و تازه، روز محضر سند به دستم رسید. حلال تو دل اونایی که این بندو ندارن و به همچین مشکلاتی میخورن . پرده دوم؛ شهرداری گفتم ...
علپیور: برای بازگشت طارمی لحظه شماری می کنم
با عملکردم به دست بیاورم. پرسپولیس به دنبال دومین قهرمانی پیاپی خود است. یک عملکرد نرمال و روحیه بالای دستیابی به موفقیت در تیم شما دیده می شود و همه طبق یک برنامه مشخص حرکت می کنند. این روحیه از چه چیزی نشات می گیرد؟ خوشحالیم که یک روند خوب را با کمترین تنزل پشت سر می گذاریم. در این مسیر تمام ارکان باشگاه از هوادار، مدیریت، کادرفنی و بازیکنان و ... دخیل هستند و هر کدام در این مدت ...
راضی نبودم شهید شوم
بیت المال از دست جانبازان است! * با خودم فکر کردم با این همه درد و بی مهری که در حقش می شود حتما از اینکه روزی با عشق به جبهه ها رفته پشیمان هست، قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم اکنون در این زمان از اینکه به جنگ و جبهه رفتی پشیمان نیستی؟ داودآبادی: نه! مگر برای این چیزها و اینها رفتم جبهه؟ همان زمان جنگ امثال این هایی که نان جبهه را می خوردند و آش دنیا را هم می زدند فراوان بودند. باورتان ...
می توانیم بگوییم اشتباه کردیم؛ ولی سهم خواهی چیز خوبی نیست
بچه های خیابانی خورده شده است؟ حمید پورآذری: اتفاقاً در تصمیم هایی که داشتیم اصلاً محل مناقشه ما اینجا است که آقای خلیلیان معتقد بود باید دفتر تئاتر خیابانی انتخاب کند و ما می گفتیم که کانون نمایشگران خیابانی خانه تئاتر باید انتخاب کنیم. مگر در سال های قبل از کسی این ها می پرسیدند؟ کسی را دعوت می کردند بیاید و خودشان می نشستند و کارشان را می کردند. تسنیم: در دوره های گذشته ...
برانکو: از خطای بازیکنانم گذشتم اما در صورت تکرار آنها را کنار می گذارم/ هیچ وقت با کی روش شام نخوردم!
می دهد تیمش برنده دربی باشد یا قهرمان لیگ شود، گفت: یک ضرب المثل قدیمی می گوید شما امتیاز بازی با تیم های کوچک را جمع کن، در آخر قهرمان خواهی شد، اما خوب می دانم برای هواداران پرسپولیس دربی از اهمیت بالایی برخوردار است. به این خاطر به این بازی هم نگاه ویژه ای دارم. خوشبختانه ما در این فصل دربی رفت را بردیم و حالا برای قهرمانی تلاش می کنیم که واقعاً کسب این عنوان مهم تر است. صادقیان بازیکنی ...
سازمان جاسوسی انگلیس به جریان تشیع انگلیسی ماموریت داده اند
برقرار کردیم. س: پیغام آقا را هم دادید؟ اراکی: به شکلی به او رساندیم. او الان یکی از بهترین دوستان جمهوری اسلامی است. س: دوباره برگشت؟ اراکی: بله. خیلی خوب هم برگشت. می خواهم بگویم عکس این مسئله هم بود. یکی از شخصیت های بزرگ کشورهای اسلامی که دور از منطقه ما هم نیست، که از اهل سنت هم هست، هر دو موردی که گفتم از اهل سنت بودند، این آقا خیلی اظهار مودت و محبت ...
روزگار قرتی آقای کاریکاتوریست!
بازار فرش فروش ها بود. خیلی بزرگ بود. سه در داشت، طوری که می گفتند: حافظ گدا سه در داره... بچه های شیر نر داره. واقعا هم بچه های شیر نر داشت، چون بچه های جنوب شهر بودند. خلاصه من صدایم خوب بود قرآن می خواندم، نشریه دیواری کار می کردیم، یک جوری به ما احترام می گذاشتند، به خاطر پدرم و به خاطر تربیت خانوادگی خاصی که داشتیم! کلاس نهم را هم دبیرستان حافظ گذراندم. البته یکی دو سال هم مردود شدم، پدر و مادرم ...
اینجا آخرین ایستگاه زندگی است!
از دست دادم من ماندم و هفت بچه کوچک و برای اینکه بتوانم با روسفیدی و آبرومندانه آنها را بزرگ کنم با پیشنهاد خاله ام که خود غسال بود، وارد اینکار شدم اینها حرف های رقیه خانم بود. رقیه خانم نفس عمیقی کشیده و ادامه می دهد: ابتدای کارم می ترسیدم و از خاله ام می خواستم پشت سر من حرکت کند ولی رفته رفته برایم عادی شد و الان دیگر هیچ ترسی ندارم چون واقعاً مگر مرده ترس هم دارد؟ اجازه ...
مأموریتی در دل دشمن
نفر هم اگر جنازه بچّه هایشان را می خواهند، خودشان مثل تو بیایند و جسد بچّه هایشان را تحویل بگیرند. به دست و پایشان افتادم، خیلی التماس کردم. گفتم: اینها هم پدر و مادر دارند و چشم انتظار پیکر فرزندشان هستند. این جنازه ها به چه درد شما می خورد، به خاطر پدر و مادرشان شما را به هر دینی که دارید قسم می دهم آن ها را هم بدهید ببرم. رضایت دادند و گفتند پیر مرد به احترام این موی سفیدت ...
آنقدر به سوریه می روم تا شهید شوم
تماس گرفت و گفت چند روز دیگر عملیات است، خداحافظی کرده بود و حلالیت طلبیده بود، برادرش گفته بود برگرد، گفته بود سرنوشت من هرچه باشد همان می شود. طلبه ای از افغانستان که شهید مدافع حرم شد وی بیان کرد: بسیار خوش اخلاق بود، از سوریه که می آمد لباس نظامی اش را همه جا حتی در عروسی تن می کرد. می گفتم تو چرا هربار که به سوریه می روی سیاه می شوی؟ می گفت مدام در بیابان و منطقه جنگی هستیم. ...
فرهنگ جبهه
.... از ذوق، دیگر از بسیج به مدرسه برنگشتیم. خانواده که فهمیده بودند رفتنی هستیم، بی خبر مرا گرفتند و از عصبانیت داخل گونی کردند و گذاشتند داخل چاه. بعدا دوستان و اقوام آمدند نجاتم دادند. دوباره صبح روز اعزام، پدر و مادرم آمدند پیش مسئولین و شروع کردند بهانه آوردن. من هم ناراحت شدم و گفتم: من اصلا پدر و مادر ندارم. به هر حال اعزام شدیم و دل آنها را هم به دست آوردیم. در جبهه در عملیات خیبر (3/ ...
چه کسی اولین بار جعبه جادو را به مردم معرفی کرد؟
بدهد ولی چون تا به حال برای کسی بازی نکردی می ترسد قبول نکنی. من به جعفری خیلی عقیده دارم گفتم به نظرم بچه خوبی است چکار کنم؟ گفت آره سوژه اش هم خوب است قبول کن. قرار گذاشتیم و صحبت کردیم و کار را پسندیدم. بعداز کوچه اقاقیا، دو سه تا پیشنهاد شده که همه شکل آن است و قبول نکردم. گفتم خیلی پول احتیاج دارم اما خودم را خراب نمی کنم. همه یک چیزهایی مثل هم نوشته اند. حالا یک چیز جدید درست کنید ...
شوخی زشت با ترنس ها در سینما و تئاتر تبدیل به برند شده است
... ارسطو همچنین به نحوه برخورد اغلب ناآگاهانه و از سر تمسخر برخی فیلم ها و تئاترها به موضوع ترنسکشوال ها اشاره کرد و گفت: به فیلم اکسیدان یا پاتو تو کفش من نکن نگاه کنید؛ انتهای فضاحت است که بخواهید با کوتوله کردن اندیشه آدم ها جیب تان را پرکنید. من نمی دانم اینها چه زمانی می خواهند جواب بدهند؟ پولدار شدن به چه قیمتی؟ شما به عنوان خودکار حاضری چقدر خودت را بفروشی که مردم اینطور بخندند؟ مگر ...
خرید تلویزیون و فروش کلیه
سر آن، بدوبیراه و ناسزا بلند شد. رفتم کنارش که ببینم مشکل چیست. همین جور که جدّ و آباد یک سری ها را مورد عنایت قرار می داد، گفت: واقعا خجالت نمی کشند. واقعا انسانیت کجا رفته؟ یعنی ما داریم به کجا می رویم؟ گفتم: بی زحمت یک کم شفاف سازی کنید تا ما هم در جریان قرار بگیریم. گوشی را نشانم داد و گفت: بیا ببین. گوشی را گرفتم و کمی نگاه کردم. چیزی سردرنیاوردم. گفتم: خوب ...
رسم امانت
طرف من گرفت و گفت: امانته ها. گفتم: خیلی خب نترس بابا مگه میخوام چکارش کنم. امشب میریزم فردا واست میارم. مغازه دار فلش بهروز و موبایلم را گرفت و به شاگردش که پشت کامپیوتر نشسته بود داد و گفت: جدیدترین برنامه های اندروید برای این گوشی رو بریز تو این فلش. شب در خانه فلش بهروز را به کامپیوتر زدم و همانطور که مشغول انتقال برنامه های موبایل به کامپیوترم شدم، حس کنجکاوی ام باعث شد تا بقیه محتویات ...
برانکو: هیچ وقت با کی روش شام نخوردم!
، اظهار داشت: اصلاً چنین چیزی نبود. من قراردادم تمام شده بود. من قبل از جام جهانی قراردادم تمام شده بود. در آلمان ماندم و بقیه بازی ها را نگاه کردم. دادکان هم از سمت ریاست فدراسیون کنار رفت، داود بگوویچ که مربی دروازه بان ها بود به ایران برگشت، اما دو ماه در فدراسیون کسی نبود با او صحبت کند. من هم قراردادم تمام شده بود. وی در خصوص اینکه چرا پس از جام جهانی به مردم ایران پاسخی نداد، گفت ...
گفتگو با زنی که صیغه (همسر موقت) شده است
اصلاً از نظر اعتقادی به من نمی خورد؛ حتی اگر می گفتیم که الان بی محرمیت با هم رابطه داشته باشیم، برای این فرد مهم نبود! شما گفته بودید که کسانی معرفی شوند؟ بله؛ من به خواهرم گفته بودم که نیاز دارم، هم به لحاظ روحی و هم به لحاظ جسمی که کسی کنارم باشد. بعدتر دوستم هم کسی را معرفی کرد. بعد از مدتی که از آشنایی ما گذشت، من خودم پیشنهاد دادم که محرم بشویم. آدم بسیار با اخلاقی بود؛ تمایل و ...
ازدواج دو امیرکبیری با توسل به شهید خلیلی
او گفتم پسرم حالا که اینقدر به این هنر ها علاقه مندی اگر دوست داری تو را در کلاس های آموزشی آن ها ثبت نام کنم. اما قبول نمی کرد و می گفت: از محیط این کلاس ها خوشم نمی آید و خیلی مناسب نیست. این بچه در آن سن کم این را درک کرده بود، اما من مادر متوجه آن نبودم نمی دانم رسول چه طور نرفته و ندیده متوجه این امر شده بود. نگاه مطمئن مادر این اطمینان را به من می دهد که کمی به مساله سوریه رفتن آقا ...
گفت و گو با - فرزاد مؤتمن - درباره زندگی و عشق دیرینه اش
. همان سن ها بود که خدا زن ها را آفرید را دیدم و عاشق بریژیت باردو شدم. دنیایی را می دیدی که خیلی جذاب بود. پدر و مادرم این را برایم تعریف نمی کردند که پروژکتوری هست که فیلمی درون آن می گذارند و تو بازتاب تصویر آن را می بینی. فیلمی را دو سه بار که می دیدم برایم عجیب و معما بود که درست در همان لحظه که خودرو در دره افتاده بود، باز هم به دره می افتاد و من می گفتم چطور ممکن است. (خنده) مثلا ...
کیانوش جان؛ مدالت را می خواهند نه خودت را!
ژوری غرض ورز است من فکر می کنم اتفاقات بعد از المپیک باز هم روی بهداد تاثیر گذاشت. 3 داور حرکت بهداد را قبول کردند؛ اما شاید آن نگاه او از زیر به وزنه آنها را ناراحت کرده است. این مسائل نشان از غرض ورزی فدراسیون جهانی دارد و کاری هم نمی توان کرد. آدم افسوس می خورد به این ورزش که به راحتی حق خوری می کنند و کاری هم نمی توانیم، بکنیم. چوب سیاست های اشتباه فدراسیون را می خوریم ...
آوینی در نقد فیلم سرگشته است!
. مگر در جایی که شما قرار است یک توطئه ای که منجر به مرگ یک تعداد انسان بی گناه می شود را کشف کنید. مثلاً در خانه ای دارند بمب می سازند. من نمی خواهم توهم توطئه داشته باشم و بگویم مثلاً کیارستمی و... می خواستند ضربه بزنند. ولی شاید آوینی فکر می کرده نگرش این ها برعلیه هویت ملی سینمای ماست و آنقدر آن ها را بد می دیده که اینگونه صحبت کرده است. خیر؛ من معتقدم آقامرتضی اصلاً ...
خیلی از آنها اگر معالجه و مرخص بشوند، بدبخت خواهند شد/ سه قطره خون
عموی سیاوش هم که نامزد من بود اغلب در مجلس ما می آمد. سیاوش خیال داشت خواهر رخساره را بگیرد. اتفاقا" یک ماه پیش از عقدکنانش زد و سیاوش ناخوش شد. من دو سه بار به احوال پرسیش رفتم ولی گفتند که حکیم قدغن کرده که با او حرف بزنند. هر چه اصرار کردم همین جواب را دادند. من هم پاپی نشدم. "خوب یادم است، نزدیک امتحان بود، یک روز غروب که به خانه برگشتم، کتاب هایم را با چند تا جزوه ی مدرسه روی میز ...
دختر نابینایی که دکترای علوم سیاسی می خواند
خیلی زیادی برایم می گذاشت و در خانه هم معلم خصوصی ام شده بود. او می گفت تو توانایی و هوشش را داری اما به خاطر ضعف چشمی ات باید بیشتر از دیگران تلاش کنی. حمایت های او باعث شد بتوانم سال چهارم دبستان را در مدرسه عادی بگذرانم و بعد از آن تا پایان دوران تحصیل کنار بچه های عادی درس بخوانم، البته همان کلاس چهارم هم معلمم مرا به عنوان دانش آموز خود نمی پذیرفت. او می گفت کسی که سه سال در مدرسه ...
تلویزیون پر از مجری های پرده دَر شده است
. انگلیسی ها یک مثل دارند می گویند تلخ ترین دارو را با یک قاشق شکر می شود به خورد بیمار داد . خوش پوشی همان یک قاشق شکر است. چون تعداد عصب های بین مغز و چشم 22 برابر عصب های بین مغز و گوش است برای همین ایرانی های قدیم می گویند عقل آدم ها تو چشمشونه . ممکن است مخاطب اول از طریق چشم، جذب برنامه شود، اما مهم محتوای برنامه و هنر مجری است برای اینکه این با یک نگاه عاشق شده را تا آخر پای برنامه ...