سایر منابع:
سایر خبرها
قرار عاشقی پدر و پسر دفاع از حریم اهل بیت (ع) بود
خواست اجازه بدهم او برود. گفتم شما تازه ازدواج کرده ای، بمان من بروم. خیلی عزیز بود. قبول کرد من بروم. رفتم و برگشتم. متوجه شدم خیلی دارد تقلا می کند تا برود. تازه ازدواج کرده بود و تک پسرم بود. مصرانه از من رضایت گرفت و به من گفت همسر و مادرم را باید خودت راضی کنی. گفتم پسرم صبر کن، تازه ازدواج کرده ای اما گفت پدرجان دفعه پیش شما رفتی، طبق نوبت قرار بود من بروم. نهایتاً اعزام شد و تقریباً یک ماه ...
همسرم نسبت به نماز و روزه بسیار مقید بود/ در راه خدمت به انقلاب شب و روز نداشت
نقل مکان کردیم و بعد از چند سال این بار به کرمانشاه مهاجرت کردیم. در شهر کرمانشاه خانه ای اختیار کردیم و مادرم مشغول کار شد و ما از این طریق زندگی خود را اداره می کردیم. در همسایگی ما پیر زنی به همراه پسر و دخترش زندگی می کردند که به دیانت و مهربانی شهره بودند. ما در کرمانشاه غریب بودیم و با تنها خانواده ای که رفت و آمد داشتیم همان خانه همسایه بود. یک روز دختر همسایه برای برادرش از من ...
عاشقانه هایی از یک شهید/ از رصد دیده بان عراقی تا دوختن لباس سپاه+تصاویر
حاج آقا و پسر بزرگم که در آن وقت تنها فرزندم بود برای بدرقه ایشان آمده بودیم که در آنجا حاج آقا پسرمان را روی دست گرفت و یک نوجوان بسیجی 16 ساله از ما عکس انداخت و سپس حاج آقا با ما خداحافظی کرد و به منطقه رفت؛ آن نوجوان بسیجی هم در سال 94، چهار ماه پس از شهادت همسرم بر اثر عارضه شیمیایی به شهادت رسید. صدای تکبیر من در زمان بارداری و زمانی که فرزندم کوچک بود بسیاری از شب ها ...
معالجه صلواتی مرزنشینان شرقی/ 6 هزار بیمار مناطق محروم ویزیت شدند
برپایی بیمارستان صحرایی) برای ویزیت فرزندان و همسر خود، به اینجا آمده است. شغلش دامداری است و بیشتر در صحرا با گوسفندان؛ روز خود را سپری می کند. او می گوید: فرزندانم سرما خورده اند و همسرم هم مریض است چون وضع مالی من خیلی خوب نیست تاکنون اصلا پیش دکتر نرفتیم . با تاکید می پرسم پیش هیچ پزشکی تاکنون نرفته اید؟ البته از وضعیت ظاهری هم معلوم است که اوضاع مالی خیلی خوب ندارد. گفتند رایگان است ...
پیرایش غم، آرایش زندگی
زدگان و آرایشگاهی زنانه در داخل یک چادر مسافرتی. جایی که ساکنانش درست مثل سابق نیاز به زندگی دارند. چند سالت است و اهل کجایی؟ 35 سال دارم. همین جا؛ سرپل ذهاب. ازدواج کردید؟ 16 سال که ازدواج کردم و دو فرزند دارم. دخترم الناز سال دوم دبیرستان و پسرم اهورا دوم دبستان است. چند سالگی ازدواج کردید؟ این جا دخترها خیلی زود ازدواج می کنند و به خانه شوهر می ...
فریب قیافه مسعود را خوردم و در همان ترم اول به او راه آمدم و ..!
ازیکی از بستگانم قرض کردیم تا همسرم وارد بازار خرید و فروش لوازم آرایش شود اما او چند ماه بعد همان پول ها را هم از دست داد. با وجود این و در حالی که صاحب دختری زیبا شده بودم رفتارهای همسرم از فحاشی به کتک کاری کشید. پدرم هزینه های ما را تامین می کرد ولی همسرم تا پاسی از شب به کافه گردی، سیگارکشی و روابط نامتعارف می پرداخت. چند بار با قهر به منزل پدرم رفتم ولی هر بار پدرم مرا به خانه ام باز می گرداند به طوری که مورد تمسخر همسرم و خانواده اش قرار می گرفتم. مسعود بیکار بود و به هر بهانه ای مرا کتک می زد به گونه ای که دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم کاش.. رکنا 110 ...
بازداشت گروگانگیران 2 میلیاردی پس از 17 ماه
به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، نهم تیرماه سال گذشته بود که اعضای خانواده ای به اداره پلیس رفتند و اعلام کردند پسر 28 ساله شان به نام فرهاد به طرز مرموزی ناپدید شده است. پدر فرهاد در توضیح ماجرا گفت: یک روز قبل پسرم قصد داشت همراه دوستانش برای تفریح به ویلایی در فشم بروند، اما دوستانش مدعی هستند فرهاد با آن ها به ویلا نرفته است. پس از طرح این شکایت تیمی از کارآگاهان مبارزه با آدم ...
سید مصطفی بدرالدین ؛ شهید دفاع از مقدسات اسلامی
زیادی یاد گرفتم. داماد ما پس از شهادت سید، شروع به خدمت به مردم کرد و مسجد و نمازخانه ساخت و ثواب همه این کارها را هم به سید اهدا کرد. دفاع پرس: هنگام شنیدن خبر شهادت سید، چه واکنشی داشتید؟ سید دو روز قبل از شهادت پس از جلسه ای که داشت، با من تماس گرفته بود. من شب شهادت در منزل بودم و خبر نداشتم که قبل از ما، خانواده حاج عماد (همسر حاج عماد خواهر شهید سید مصطفی است) از ماجرا ...
قاتل: انتقام 10سال حبس را از کسی گرفتم که بخاطرش زندانی شدم - او پولدار شده بود و باید حقم را می دا
رفیق بازی تباه کردم و اکنون باید حقم را بگیرم! چون دوستم پولدار شده است! آن شب به همان دوستم زندگ زدم و با او برای دیدار یکدیگر قرار گذاشتیم. می خواستم به او تکانی بدهم! بعد مقداری شیشه برای یکی از بستگانم خریدم و به منطقه گلشهر رفتم وقتی مواد مخدر را تحویل دادم م پسر یکی از بستگانم نیز با من آمد اما او نمی دانست که من کجا می روم! وقتی با هم سوار موتورسیکلت شدیم و به انتهای پنجتن 83 رسیدیم ناگهان ...
روایت ها تا دو ساعت مانده به بهشت
از این روحیه پسرم خوشحال شدم و از خدا خواسته ام که آنها را با این روحیه حفظ کند و غل و غش ها و سختی های زندگی آنها را از این مسیر دور نسازد. آن زمان دختر و پسر شما چند سالشان بود؟ فاطمه دختر بزرگم 11 ساله، حامد 9 ساله و طوبی 3 ساله بودند. شرایط حساسی بود، فاطمه می گفت که پدرم الان جایی است که لازم است باشد و بیشتر مفید است خوشحال بود که پدرش در میدان نبرد است. از اینکه پدر بر سر ...
همزمانی مراسم ازدواج و عمامه گذاری در مکه به دست آیت الله علم الهدی
بنده و اینکه طی کردن این مسیر به همراه همسر با موفقیت های بیشتری همراه است، رضایت به قدم در راه خیر داد. یکی از اقوام دختری را به ما معرفی کرد، پس از اینکه همه موارد از نظر من مورد تایید قرار گرفت، از میرزا محمود خواستم که برای آشنایی با همسر آینده و خانواده او، مرا همراهی کند؛ پسرم 10 جلسه با فرد مورد نظر پیش از ازدواج صحبت کرد بدون آنکه صورت آن دختر را ببینند. من به فرزندم اعتراض کردم ...
جوانی که در اقدامی کثیف پسر 7 ساله را ...
تغییر خواهد کرد اما نه تنها وضعیت زندگی ام بهتر نشد بلکه پسرم نیز قربانی اعتیاد پدرش شد چرا که پیام با هر سرماخوردگی و یا به بهانه های مختلف به پسرم مواد مخدر می خوراند. وقتی فرزندم هفت ساله شد او را از رفتن به مدرسه بازداشت. چرا که مدعی بود او تحمل خماری در مدرسه را ندارد. همسرم همواره در جیب های پسرم مواد مخدر می گذاشت تا هر وقت دلش خواست استعمال کند حالا فرزند 9 ساله ام به معتادی حرفه ای و ...
باز گشت از آخر دنیا
با یه پسر 40روزه ازش طلاق گرفتم. خونه ش جز گرسنگی کشیدن و کتک خوردن چیز دیگه ای برام نداشت. دوران حاملگی انقدر سخت بود که از بوی غذای همسایه ها غش می کردم. اما اون حتی اجازه نداد پسرم رو با خودم ببرم؛ گذاشتش سر راه. توی 14سالگی اولین بار مصرف مواد مخدر رو تجربه کردم؛ با هروئین! وقتی که نمی خواستم هیچ چیز این دنیا رو ببینم. مواد، پاهام رو از زمین بلند می کرد و به یه دنیای دیگه می برد ...