سایر منابع:
سایر خبرها
عاشق ترانه شدم؛او گفت برای رسیدن به من باید شوهرم را بکشی/گزارش همدستی برای یک قتل
22 آذر امسال زن جوانی همراه برادرشوهرش به کلانتری 174 قیام دشت رفت و از ناپدید شدن ناگهانی همسرش خبر داد. ترانه به کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی پایتخت گفت: شوهرم ناصر، مسافرکش است. او هفت روز قبل- 15 آذر- طبق معمول سوار بر ماشینش برای کار از خانه خارج شد، اما چند ساعت بعد تماسی داشتیم که گفت مسافر دربستی دارد و به جاده چالوس می رود. اما وقتی تا شب خبری از او نشد بازهم تماس گرفتم که ...
طاهر احمدزاده؛ استانداری که سوار دوچرخه می شد
؟ - با دکتر بختیار تماس گرفتم و او هم برعکس، گفت که از دیروز دنبال تو می گشته ام. برای او توضیح دادم که در مشهد چه اتفاقی افتاده. او هم گفت که من سریع دستور می دهم تا کمیسیون امنیت در مشهد تشکیل شود و شما را هم به کمیسیون امنیت دعوت کنند تا در آنجا مطابق تصمیم شما عمل شود. سر شب، زنگ خانه ما به صدا درآمد و همسرم در را باز کرد. گفت که یک جیپ ارتش و یک مامور آمده اند تا شما را ببرند. فکر ...
جزئیات سرقت نمایشی
تدبیر24 شهروند با این مقدمه نوشت: متهم دیگری هم بود که مرتب گریه می کرد. به اتهام کف زنی تحت عنوان مامور پلیس دستگیر شده بود. او مقابل سفارتخانه ها و هتل ها می ایستاد و طعمه هایش را از میان اتباع خارجی انتخاب می کرد. 5 مرد عمانی، اردنی و عراقی از شاکیان او هستند. این مرد تحت عنوان مامور و با یک بی سیم و تجهیزات پلیسی، به سراغ طعمه هایش می رفت و به بهانه این که آنها مشکوک به نیروی داعشی هستند و باید بازرسی شوند، آنها را به محلی خلوت می برد. او هنگام بازرسی پول هایشان را کف زنی می کر ...
سرودن ترانه مرگ برای شوهر مسافربر
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، ترانه وقتی متوجه شد که همکارش به او علاقه مند شده قتل شوهرش را شرط ازدواج با وی قرار داد. ترانه و اصغر سناریوی قتل را طراحی و اجرا کردند، اما به جای رفتن به خانه بخت راهی زندان شدند. صبح روز چهارشنبه، 22 آذرماه زن جوانی به نام ترانه وارد کلانتری 174 قیام دشت شد و گم شدن ناگهانی شوهرش را گزارش داد. او گفت: شوهرم که ناصر نام دارد و مردی 33 ساله است و ...
متهم: مقتول را کشتم چون عاشق همسرش بودم
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، زنی جوان روز 22 آذر همراه برادر همسرش به کلانتری قیام دشت مراجعه و عنوان کرد همسرش برای مسافرکشی از خانه خارج شده و بازنگشته و تلفن همراهش نیز خاموش شده است. این زن 30ساله به نام ترانه بعد از معرفی به پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: همسر 33ساله ام به نام ناصر روز پانزدهم از خانه خارج شد؛ پس از گذشت ساعتی تماس گرفت و گفت یک مسافر ...
جایزه نوبل ایرانی به نام پرفسور یلدا
دلیل همان معدل خوب من را سریع پذیرفتند. باوجود اینکه من از یک مدرسه معمولی به آنجا رفته بودم ولی زمانی که معلم های دبیرستان البرز علاقه و تسلط مرا دیدند، از من خواستند، صبح ها زودتر به مدرسه بروم و با بقیه بچه ها تمرین کنم و من باکمال میل قبول کردم. به یاد می آورم صبح های خیلی زود بیدارمی شدم، برای سماور، آتش روشن می کردم و چای را برای مادرم دم می کردم و بعد به مدرسه می رفتم و ...
جواد عزتی چگونه بازیگر محبوب گیشه شد؟
...> ژانر فیلم: آینه بغل فیلمی کمدی است. جواد عزتی در این فیلم با محمدرضا گلزار، یکتا ناصر، نازنین بیاتی و مه لقا باقری همبازی است. درباره نقش: مرتضی جوانی از قشر ضعیف جامعه است. او در یکی از پارکینگ هایی که ماشین لوکس نگه می دارد، نگهبان است. مرتضی در سالروز نامزدی خود، یک مازراتی را از محل پارکینگ خارج می کند تا یک شب با نامزد خود خوش باشد. از شانس بد، آینه بغل آن توسط ماشین شهرداری شکسته می ...
پنهانی صیغه جمشید شدم تا به خواستگاری ام بیاید ولی !
بعد هم گفت بیماری همسرش بهبود یافته است. نمی توانستم خودم را آرام کنم. از شهرمان به مشهد آمدم و به خانه خاله ام رفتم. می ترسیدم خانواده ام را در جریان بگذارم. خاله ام پیشنهاد داد به مرکز مشاوره بیایم و اگر پدر و مادرم دنبالم آمدند مشکلی به وجود نیاید. هر دو شکست من به خاطر ندانم کاری بوده است. اگر درباره پیشنهاد ازدواج مخفیانه مرد دروغگو خانواده ام را در جریان می گذاشتم این طوری نمی شد. ...
عشق قدیمی باعث بهم خوردن زندگی
، ولی لعیا هنوز هم نتوانسته ما را به عنوان خانواده اش قبول کند. همچنان سر خاک عشق سابقش می رود. مثل قدیم ها گاهی گریه می کند. حوصله مرا ندارد. محبت نمی کند و خلاصه مرتب عذابم می دهد. دیگر تحمل من هم تمام شده؛ این همه سال صبر کردم تا شاید همسرم یک روز عشقش را فراموش کند و عاشق من شود، ولی نشد. لعیا همچنان یک زن افسرده و بی تفاوت است. برای همین دیگر نمی خواهم در کنارش زندگی کنم. پسرم هم حالا بزرگ شده ...
سامانسراهایی که آخر خط هستند
...، خودش را غلام معرفی می کند و می گوید: بچه مشهد است و حدود 2 ماه است که توسط گشت شهرداری به این محل آورده شده است. وی می گوید: من نه معتادم نه کارتن خواب و حدود 2 ماه و نیم پیش برای پیگیری بیماری همسرم به تهران آمدم که متاسفانه در یکی از شب های پاییز مرا به این مرکز آوردند و تا به امشب هم اینجا هستم. وی هم با گلایه از وضعیت سامانسرا می گوید: اینجا، آخر خط است و فکر نمی ...
مریم با من بود تا هزینه هایش را بپردازم
با فرهنگ و مهربان می کند. فراغت و گشت و گذار هم هر چه قدر مفصل، نهایتا پایانی داشت. در ساعت های پایانی اقامتمان، دختر خاله دیگرم یعنی خواهر مریم از شیراز تماس گرفت که: چه نشسته اید که بالاخره امروز فهرست خرید را آماده کردم. از لباس گرم زمستانی گرفته تا لباس عید و حتی مجلسی و اسباب بازی و خانه عروسکی برای دردانه یک ساله اش سفارش داد و ما در حال دویدن در بازارها دانه به دانه فهرست ...
آرزو آیت الله حائری شیرازی: حذف ربا
الدین به زهد و مراقبت اخلاقی و مالی و شجاعت در بیان، تفکر و گزیده گویی شناخته می شد، صفاتی که برای بچه مذهبی های انقلابی آن روزگار، به قدر کفایت، جذاب بود. خیلی زود جذب او شدم و از لطفش نیز برخوردار بودم. یکی دو سال بعد، آقای حایری با دختر مرحوم آیه الله آقا سید نورالدین حسینی الهاشمی ازدواج کرد، مرجع تقلید فقید مردم فارس که سیاستمداری ضداستعمار و بسیار صریح اللهجه و مقتدر بود و اقدام کم نظیرش در ...
روایت توکلی از آخرین ملاقاتش با آیت الله حائری شیرازی: دو آرزو داشت: حذف ربا و تدوین علوم انسانی اسلامی
...: مردی پرهیمنه و نافذ. شیخ محی الدین به زهد و مراقبت اخلاقی و مالی و شجاعت در بیان، تفکر و گزیده گویی شناخته می شد، صفاتی که برای بچه مذهبی های انقلابی آن روزگار، به قدر کفایت، جذاب بود. خیلی زود جذب او شدم و از لطفش نیز برخوردار بودم. یکی دو سال بعد، آقای حایری با دختر مرحوم آیه الله آقا سید نورالدین حسینی الهاشمی ازدواج کرد، مرجع تقلید فقید مردم فارس که سیاستمداری ضداستعمار و بسیار صریح اللهجه ...
دانشگاه تهران مرکز فتنه 88 بود/جنجال آفرینی، مانع از محکومیت پانزده ساله بقایی نشد/ تکذیب توصیه امام ...
وگو با تسنیم درباره انتشار برخی اخبار از قول وی در بعضی رسانه ها مبنی بر اینکه مردم از تهران خارج شوند، واکنش شدیدی نشان داد. وی با تکذیب این اخبار بی اساس مبنی بر خروج مردم از تهران تصریح کرد: این موضوع صحت نداشته و هیچ گونه تصمیمی در رابطه با خروج مردم یا تخلیه شهر از سوی استانداری یا سایر نهادها اتخاذ نشده است. استاندار تهران تأکید کرد: اکنون همه دستگاه ها در آماده باش کامل هستند و جای هیچ گونه ...
گفتگوی سلامت آنلاین با پزشک 87 ساله ایرانی به مناسبت روز پزشک پزشک خوش اخلاق که باشی، پولدار هم می شوی
به گزارش سلامت آنلاین ، پدر طب عفونی ایران بیش از 20 جایزه علمی به پاس خدمات برجسته در بخش آموزش و پژوهش دریافت کرده و نخستین پزشک ایرانی است که نشان علمی چهره ماندگار به او اعطا شده و از سال 88 هر ساله در زمینه بیماری های عفونی جایزه ای بین المللی به نام او به بهترین پزشکان حوزه های مختلف پزشکی اعطا می شود. دکتر یلدا دستی هم بر قلم دارد و شش جلد کتاب در خصوص بیماری های عفونی تالیف کرده وده ها مقاله داخلی و خارجی در حوزه تخصص اش به رشته تحریر درآورده است. آنچه در پی می آید ، حاصل گفتگو با اوست. آقای دکتر یلدا با 87 سال سن، هنوز هم طبابت می کنید؟ نه دیگر طبابت را کنار گذاشته ام، اما گاهی بعضی اساتید برخی بیماران که تشخیص و درمان بیماری شان کمی مشکل است را نزد من می فرستند. چرا پزشکی را انتخاب کردید، پدر و مادرتان دوست داشتند پزشک شوید؟ نه. آنها اصلا کاری نداشتند. در مقطع دبیرستان در ...
بازنشر گفتگوی سلامت آنلاین با زنده یاد دکتر علیرضا یلدا پزشکی که نه خودرو داشت و نه تلفن همراه!
دنبال تفریح و خوشگذرانی نبودم و فقط به مطالعه فکر می کردم. یعنی برای پولدار شدن پزشک نشدید؟ نه، چون درسم خوب بود وارد این رشته شدم وگرنه دنبال پول نبودم. یادم هست زمانی مادربزرگم مقدار زیادی پول به من داد، اما همه را به علی و حسن و اصغر بخشیدم یا قرض دادم و برهم نگرداندند.(می خندد) چرا رشته عفونی را برای تخصص انتخاب کردید؟ یک استادی داشتیم که مرد بسیار با ...
ناگفته هایی از زندگی فاطمه معتمدآریا
متوجه منظورشان شوند. حامد با بیان اینکه در تمام موارد ممنوع الکاری، چیزی که بیش از همه مرا آزار می داد بی عدالتی، دروغ و ظلم در مورد کسی بود که می دانستم و می دانم روح ظریف و شکننده ای دارد و تا چه حد صادقانه برای حضور اندیشمندانه نقش زن در سینما زحمت کشیده است می گوید: اوایل که در زمینه ممنوع الکاری ایشان حرفه ای نشده بودم کاغذ و قلم بر می داشتم و به نیت این یا آن مسئول نامه می نوشتم ...
از خاطرات ممنوع الفعالیتی تا حضور ستاره ها بر صحنه تئاتر روایتی از مصائب گاه و بی گاه ورود عنصری به نام ...
برایم خیلی جذاب تر بود و فکر می کردم چقدر زندگی های پر فراز و نشیبی داشته اند این آذم ها و اصلا خود زندگی شان داستان بوده. کلاس چهارم یا پنجم بودم و همین دایره المعارف باعث شده بود تقریبا جواب همه سوال هایی را که عزت الله متوجه می پرسید بلد باشم و خانواده هم مرا تشویق می کردند و فکر می کردند نابغه ام! در صورتی که نمی دانستند مراجعه به این کتاب خیلی آسان است و ارزان و می شود تمام آن ...
نقشه کثیف یک مرد برای زنان بیوه و دختران
مرد هزار چهره که با وعده ازدواج، اعتماد زنان بیوه و دختران جوان را جلب کرده و پس از دریافت دسته چک به نام طعمه های فریب خورده اش، با چک های بلامحل، میلیارد ها تومان کلاهبرداری کرده بود سرانجام ازسوی پلیس دستگیرشد. دوم مهر امسال زن جوانی به نام افسانه به کلانتری 134 شهرک قدس-غرب- رفت و از خواستگارفریبکارش به اتهام کلاهبرداری شکایت کرد. در بررسی های صورت گرفته مشخص شد مرد 39 ساله که خود ...
گفت وگو با تنها نجات یافته از گرداب مرگ
اما تنها او از چنگال این گرداب مرگ نجات پیدا کرد. مریم که در کمال ناباوری به زندگی بازگشت، درست در پنجمین ماهگرد پرالتهاب ترین حادثه زندگی اش پای گفت و گو با گروه زندگی نشست تا از دیدگاه متفاوتش به زندگی آن هم پس از جدال تن به تن با مرگ برایمان بگوید. دختر روستا هستم و از بچگی عاشق طبیعت بودم اما بازی سرنوشت تا سال ها مرا از علایقم دور نگه داشت برای این که در سن 13سالگی ازدواج کردم و خیلی ...
زن جوان: دخترخاله ام مرا، فاسد ارائه کرد
دگرگونی کرد. او مدتی بعد و به دستاویز این که هزینه های زندگانی در خارج از کشور سنگین هست مرا به ایران فرستاد من هم با مساعدت خانواده ام و قدر مالی که ناصر فرستاده بود خانه ای در مشهد خریدم و مشغول کار گردیدم تا مخارج زندگانی ام را تهیه کنم. در همین ایام بود که متوجه شدم دختر خاله ام از مسیر فضای سایبری با همسرم در ارتباط هست و خبرها را به وی جابه جایی می دهد. مدتی بعد همسرم کم اطلاع من وارد ...
گفت و گو با جی-زی از ازدواج و سیاهپوست بودن در آمریکای ترامپ
بهترین چیز است را می خواهم. من عاشق مردم هستم. بنابراین اینطور نیستم که مثلاً به یک جمهوری خواه رأی بدهم تا پول بیشتر جمع کنم. این هدف نهایی نیست. اصلاً مسئله این نیست که چه کسی پول بیشتر یا خانه های بیشتری دارد. نباید آنچه از همه مهمتر است را فراموش کرد. بدون مردم، ثروتمند بودن خیلی کسل کننده می شود. اینکه نتوانی آن را با کسی قسمت کنی، کسی را نداشته باشی... می دانی منظورم چیست؟ فقط یک آدم پولدار ...
4روایت دلتنگی
بغض هایش را نمی تواند بگیرد و من چشم های او را خیس می بینم. می گوید: روزی که وارد معراج شدم تعداد زیادی تابوت شهدا آن جا بود. من هم مثل مرغ های پرکنده لابه لای این تابوت ها دنبال پیکر همسرم بودم. در یکی از تابوت ها را باز کردم، با خودم گفتم حتما همین جنازه حسین آقاست، هیکل آن شهید هم بزرگ بود فکر کردم حتما شهید ماست. همین که چشم ام به جنازه افتاد، گفتم آقا شما شهید ما هستی؟ شاید باور نکنید اما ...
الویس؛ مرده پر درآمد
چشمان آبی و موهای بلند به دنیا آمد؛ اما به مرور زمان موهای او به مشکی گرایید. الویس در سال 1955 برای خدمت زیر پرچم احضار و به آلمان فرستاده شد. در آنجا با پریسیلا دختر یک سرهنگ آمریکایی آشنا شد و این دوستی سه سال بعد به ازدواج انجامید. پریسیلا چنان عاشق الویس بود که موهای بور خود را به رنگ سیاه در آورد. دو سال بعد از ازدواج نخستین و تنها فرزند آنها لیزاماری به دنیا آمد. الویس نام یکی از هواپیماهایش ...
آیت الله منتظری چگونه پدری بود؟
گفت وگو نشستیم تا یک زندگی سراسر مبارزه را از منظری دیگر به نظاره بنشینیم. با خانواده آیت الله منتظری شروع کنیم؛ ایشان چند فرزند داشتند و هرکدام چه مسیری طی کردند؟ اولین فرزند شهید محمد بود. سالیان سال در دوران مبارزه بالاجبار خارج از کشور بود. سال 57 به ایران برگشت و ازدواج کرد و دومین فرزندش هم بعد از شهادتش به دنیا آمد. الان یک پسر و یک دختر دارد که پسرش بعد از شهادت او به ...
شوهرم به ماموریت رفته بود با جوانی خلوت کرده بودم که او در اتاق را باز کرد و !
اخاذی کنم. مدتی بعد در یکی از خیابان های مشهد با نوذر که جوانی خوش سیما بود آشنا شدم و خودم را زنی مطلقه معرفی کردم. او پیشنهاد کرد که مرا به عقد موقت خودش درآورد اما من با این بهانه که فعلا آمادگی ازدواج ندارم به عناوین مختلف از او پول می گرفتم و برای خودم لباس و ادکلن های گران قیمت می خریدم. این ولخرجی ها آن قدر زیاد بود که همسرم به من مشکوک شد اما به او گفتم این پول ها را مادرم به من می ...
کنایه پسر ذوالنور به پسر عارف: صاحبان اندیشه ژن خوب نژاد پرستند
سر هم که علی الظاهر به من هم سرایت کرده هست، استفاده نکرد. وقتی با مین خنثی نشده در دست از میدان خارج شدم! * در کودکی زیاد بازیگوش بودید؟ – – بچه که بودم خیلی شیطنت می کردم به گونه ای که بعضی از دوستان پدرم که شاید بیست سال هست مرا ندیده اند هنگامی مرا می بینند از شیطنت هایم می گویند. چند روز قبل در مجلس یکی از آقایان که معاون پارلمانی یکی از وزارت خانه ها می باشند ...
چند جرعه زیارت در سرزمین علویان
های ویژه بود. روز آخر کار، از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند انگار معجزه ای رخ داده و کودک شما سالم و تندرست است. باید برای ترخیص به بیمارستان بیایید. استادکار با شوق فراوان از امامزاده راهی بیمارستان شد و کودکش را مرخص کرد و قبل از اینکه به خانه برود، به بارگاه ملکوتی امامزاده عباس (ع) آمد و پس از زیارت، همه دستمزدش را هدیه کرد و فرزندشان هم اکنون 16 ساله است. ...
داماد مأمورنما 2 روز قبل از عروسی به دام افتاد
...> وقتی به خواستگاری همسرم رفتم همه گذشته ام را به او گفتم و به حرف هایم اعتماد کرد که دیگر سمت مواد نمی روم و به من جواب بله داد و ولی یکبار وقتی از شهر نامزدم به تهران بازمی گشتم بدون اجازه او مواد کشیدم و دوباره اعتیادم شروع شد و قرار بود روز 21 آذرماه جشن عروسی مان برگزار شود که دستگیر شدم. چطور به فکر مأمور قلابی و سرقت از قاچاقچیان افتادی؟ برای جشن عروسی ام باید کت و شلوار ...
همسر شهید: برای رفتن به سوریه راضی کردن من زیاد سخت نبود، به این نبودن ها عادت داشتم/ وصیت نامه شهید: ای ...
/ همسر شهید: خواب دیده بودم امین به سِمت محافظ بارگاه حضرت زینب(س) منصوب شده بود/ از خواب من خوشحال بود و برای همه تعریف می کرد همسر شهید: به مادرش می گفت اگر شهید شدم مانند مادر شهید احمدی روشن آرام و صبور باش و به خاطر شهادت من ناآرامی نکن/ دلواپسی همیشگی سید غریب ماندن خانواده شهدا بود + تصاویر معلم بازنشسته ای که مدافع حریم ولایت شد/ همسر شهید: موها و محاسن خود را از ته می زد ...