سایر منابع:
سایر خبرها
پستچی ای که به خاطر مادر شهید استعفا داد + عکس
خارش دارد و شب نمی توانم راحت بخوابم. به همین دلیل از طرف فرمانده اش یک هفته اضافه خدمت گرفته بود. او از سختی سال های انتظار و چشم انتظاری مادر می گوید که تمام این سال ها منتظر خبری از فرزندش بود. می گوید: این سال های چشم انتظاری خیلی سخت گذشت. تا در می زدند مادرم در را به امید خبری از رضا باز می کرد. پستچی که در محل ما نامه می آورد دیگر به کوچه ما نیامد. چون مادرم هر بار که او می آمد به ...
باریش گزارش می دهد: گذری بر زندگی شهید مسیحی وهانج رشیدپور بابرودی
خانه را زدند و به پیشواز رفتیم از تعجب خشکمان زد، باور نمی کردیم رهبر به خانه مان آمده باشند، زبانمان بند آمده بود، به ما حق بدهید؛ شما هم اگر آن چهره نورانی را از نزدیک می دیدید دست و پایتان را گم می کردید لورنس می گوید که خوشحالی مادر از دیدار رهبرمعظم انقلاب وصف شدنی نیست: مادر آنقدر خوشحال شده بود که فقط گریه می کرد، باید بودید و حس و حالش را می دیدید، خیلی صمیمی و متواضع بودند، ایشان به زبان ...
جایی بروم نمی گویم همسر شهید هستم چون کلا برایم دردسر می شود. برعکس تا جایی که بتوانم پنهان می کنم چون ...
حسینی) برگزار می شود. حالم منقلب شد. از طرفی بی خبری از علی و از طرفی اولین بار بود می دیدم شهید آورده اند تا آن زمان اصلا از فاطمیون چیزی نمی دانستم. به خانه آمدم و به مادر علی گفتم که شب برویم وداع شاید کسی را ببینیم که از علی خبر داشته باشد. تابوت ها را که آوردند با آن مداحی و خانواده آن سه شهید خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. خواهر شهید خاوری را دیدم که عکس شهید را در دست داشت و برادرزاده اش کنارش بود ...
1199 نفر مسلمان و یک ارمنی!
مجروحیت شیمیایی ناشی از جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید. آنجا که 1199 نفر مسلمان بودند و فقط من ارمنی بودم سارو یعقوبیان اولین خاطره گوی دویست وهشتادوهفتمین برنامه شب خاطره دفاع مقدس بود. او گفت: من از اقلیت های دینی و از ارامنه هستم. در شهر مسجد سلیمان در استان خوزستان متولد شده ام. برادرم سال 1364 به خدمت رفت و من هم سال 1365 اعزام شدم. برادرم در ...
بعد از آقا هیچ کس به ما سر نزد! + عکس
...: سال 1366 بود. سه سال از شهادت محمدرضا می گذشت. یکی آمد و گفت عده ای از سربازان می خواهند به خانه تان بیایند. پدر رفت سراغ شیرینی زبان و گل هایی که گل فروشی سر خیابان تلنبار کرده بود. مادر هم همراه دخترش به آشپزخانه رفت تا برای سربازان، چای دم کند. ناگهان اتومبیلی از خیابان خاوران آمد و چنان به داخل بن بست پیچید که نظر بچه های داخل بن بست را جلب کرد. درِ اتومبیل طوری تنظیم شد که داخل راهروی ...
مادر شهید اودیسیان: 28 سال پرستاری فرزند جانبازم هرگز مرا خسته نکرد
'مارتان درگالستانیان' روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی اظهار داشت: زادگاهم تهران بود و پس از ازدواج با همسرم به روستای 'میرزاپانگ' گالیکش نقل مکان کردیم. وی گفت: روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم تا اینکه روبرت در ایام جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن در سال 64 به خدمت سربازی شتافت و پس از یک سال حضور در جبهه ها در عملیات والفجر 8 در گیلان غرب بر اثر اصابت ترکش از نواحی گردن ...
شهید ورژ باغومیان مگر خون من از خون دیگران رنگین تر است؟!
جبهه خبر ندارند. پدرش می گوید: قبل از پایان دوره خدمت، چند روزی برای مرخصی به اصفهان آمد و گفت تنها دوماه دیگر از خدمتش باقی مانده. من هم دست به کار شدم تا برایش کارگاهی راه بیندازم. مرخصی اش که تمام شد، به کرمان بازگشت و چندی بعد، نامه ای از مریوان برایمان ارسال کرد و خبر سلامتی اش رابه ما داد. نه من به عنوان پدر و نه مادر و برادرش، خبر از این موضوع نداشتیم. مدتی از این موضوع نگذشته، یک شب در مطب ...
زاکانی: نظام به دنبال حل بحران 88 به روش های اقناعی بود
دانشگاه و کهریزک برای به گره گشایی و ستاندن حق مظلومان کهریزک کوشش بسیار کرد. همچنین همان روز جریان کوی دانشگاه با فرهاد رهبر، رئیس وقت دانشگاه تهران برای آزادی دانشجویان جلسات متعددی را با نهادهای مربوطه انجام داد که درنهایت دانشجویان آزاد شدند و با چهار اتوبوس به همراه فرهاد رهبر به کوی برگشتند. علیرضا زاکانی در اسفند سال 1344 در جنوب شهر تهران و در خانواده ای مذهبی متولد شد. پدرش از ...
شهدای مسیحی نماد وحدت کلمه ملت ایران
آبراهامیان وی در دوران ابتدایی به دلیل وضعیت مالی بد خانواده ناچار به ترک تحصیل شد و تا سال های متمادی برای کمک به پدرش به کارهای مختلفی مثل سیم کشی، نانوایی و کارگری پرداخت. این کارگر زحمتکش، در حالی که تنها سه ماه از خدمت سربازی خود را در منطقه شمال غرب ایران، پشت سر گذاشته بود، به فیض شهادت نائل شد. آبراهیمان نخستین شهید مسیحی جلفای اصفهان است پیکرش هم با استقبال پرشور مردم اصفهان ...