سایر منابع:
سایر خبرها
ترور شهید علی محمدی کار اسراییل بود / دقت نظر از ویژگی های بارز مسعود بود/منافقین عامل اصلی مدیریت ...
خانه ما آمدند و چند ساعتی داخل اتاق با مسعود به گفتگو پرداخت. بعد از رفتن وی از مسعود جویا شدم که دلیل عجله دوست اش چه بود، مسعود گفت که دوست اش اوکراین بوده و حدود 8 ساعت برای کسب اطلاعات درباره من تحت بازجویی قرار گرفته است و مرداد ماه سال 87 طی سفر حج عمره ای که رفته بودیم؛ بعد ازاین که اعمال حج را به جا آوردیم در مکانی حضور به هم رساندیم. مسعود با اشاره به بنده تذکر داد که به آن سمت نگاه نکنم ...
دختر بچه بودم که اون آقا تو ماشینش چیزی بهم نشون داد که من ....
قدم می زدم و حال خوبی نداشتم. شهر هنوز شلوغ و چراغ خیابان ها روشن بود برای همین هم من احساس امنیت می کردم. مردی سوار ماشین هم پای من راه می آمد و مدام علامت می داد و اشاره می کرد. من هم یک یا دو بار تذکر دادم ولی دفعه سوم به سمت او رفتم. او صورتش را جلو آورد که حرفی بزند که من تفی توی صورتش انداختم و فحش دادم و مرد رفت. مینا از بوشهر هم خاطره ای از متلکی که در ساحل بوشهر شنیده دارد: یادم هست که ...
خان طومان برایتان آشنا نیست/ 10 روایت ناب از پرپر شدن مدافعان حریم عشق
داشتم به مردم ، به شهر و به همه چیز به گونه ای دیگر نگاه می کردم. می گفتم ما کجا داریم می رویم. دل می کندم ازهمه چیز، مادرم از جلوی چشمانم کنار نمی رفت، در این حالت انسان دو تا دل کندن دارد یکی از خانواده و شهر و دنیا و دیگری دل کندن از جانش هست که احتمال دارد تو هم پر بکشی. بعضی ها مثل من توی خودشان بودند، بعضی ها هم مثل شهید مرتضی کریمی شاد و سرحال و انگار دارند فرار می کنند و می خواهند ...
نامه دردسرساز از یک زندیق
قابلمه ای دوخت و مادگی آنرا هم دوخت به بالای شلوارم؛ و باز هم از تو، و یادم داد که چطوری دم مدرسه که رسیدم شلوارم را از تو بزنم بالا و دکمه کنم و بعد هم که درآمدم بازش کنم و بکشم پایین [..]سعی می کردم از همه زودتر بروم مدرسه؛ و از همه دیرتر دربیایم. زنگ آخر را که می زدند آنقدر خودم را توی مستراح معطل می کردم تا همه می رفتند و کسی نمی دید که با شلوارم چه حقه ای سوار کرده ام [..]، اما هرچه بود دیگر ناظم ...
به حرف آمدن کودک، نحوه کمک به شکوفایی
پیچیده تری بگویند مثل ، بابا کی می یاد به خونه تا باهاش توپ بازی کنم؟ تعداد قابل ملاحظه ای از کودکان ، در حدود 10 تا 12 درصد ، در این سن از لحاظ گفتاری از دیگران عقب تر هستند. اگر کودک شما در 2 سالگی کمتر از 50 کلمه می گوید و یا نمی تواند جملات دو کلمه ای بسازد، از جمله کودکانی است که دیر به حرف می افتند. دیر به حرف افتادن کودکان زنگ خطری به حساب نمی آید ولی بخصوص در مورد بچه ...
بازی با کودک یک ساله، رفتار و وسایل مناسب
...، به وسایل نقلیه مختلفی که می بینید اشاره کنید. هر وقت توانستید، با اشاره به چیزهایی که می بیند و نام بردن آنها به تثبیت مفاهیم در ذهنش کمک کنید. همچنین،کارهای عادی و کوتاه را به او بسپارید تا انجام دهد مثلا بگوئید: بیا همه حیوونا رو امشب ببریم جای خودشون. همه سر جای خودشون هستن؟ یا باید ماشینو بشوریم. تو می تونی این کارو بکنی؟ 4- مجموعه بازی های خانه عروسکی مجموعه بازی هایی ...
آیین سمنو پزی
و توصیه های بنده که هربار در این رابطه ارائه میدم فقط بادی به غبغب مبارک می اندازند و می فرمایند " من خوراکم نرم افزاره بچه" و اینجاست که دلم می خواد از ته دل فریاد بکشم که خب رژیم غذاییتو عوض کن بزرگوار . اما بازهم سکوت اختیار می کنم چون مسلما دایجونی تنها ایرانی همه فن حریف روی این کره خاکی نیست... بگذریم به هرحال وقتی من رسیدم تقریبا همه جمع شده بودند پاتیل سمنو را بار ...
فرهنگ + شهروندی
. هر روز زنگ می زدند یک وقت به سرت نزند بیرون بروی ها، برایت سم است! یا بحث آلودگی را وسط می کشیدند یا بحث زانو ها و کمری که توان راه رفتن مثل قدیم را از او گرفته بود. بدتر از آن یکی از عروس هایش بود که شب به شب ناهار و شام فردایش را می پخت و با پیک می فرستاد دم خانه! توی دلش حرص می خورد که زن نادان کل عمرش را در خانه گذرانده حالا می خواهد زمین گیر شدن من را جلوی چشم هایم بیاورد! ولی کور خوانده. برای همین هر روز برای ساعتی هم که شده می رفت بیرون دوری می زد و درد کمر و پا را به جا می خرید که به بچه های از همه جا بی خبرش حالی کند، هنوز اوست که مدیر خانه اش است! ...
احمدی نژاد از سال 84 روی موج تخریب هاشمی، کار را شروع کرد
درصدد بستن لیست مجلس ششم بودیم، آقای هاشمی سرلیست ما بود. موقعی که این خبر به بیرون رسید اصلاح طلبان رسماً به ما پیغام دادند که یا آقای هاشمی را از بالای لیست بردارید یا اینکه همه شما را به دریا می فرستیم و غرق می کنیم! اگر می خواهید نجات یابید اولین شرط این است که هاشمی را از لیست کنار بگذارید که قبول نکردیم . در مجلس ششم از لیست اصولگرایان به جز دو سه نفر بیشتر راه نیافتیم که یکی از آن ...
درد و رنج در سایه آفتاب تند قلعه گنج
شب باید دارو بخورن، درمانگاه اینجا هم فقط داروی سرماخوردگی میده. زمستون هم که شده از کوچک تا بزرگ سرما می خورن، داروی سرماخوردگی هم پیدا نمیشه. انگار تالاسمی و مرض قند و سرطان مثل ابر سیاهی روی روستاهای قلعه گنج سایه انداخته است. چراغ دو سال پیش سرطان معده گرفت و از دنیا رفت، خواهرش هم با سرطان رحم از دنیا رفت. چراغ دو زن داشت و 11 بچه. خانواده پرجمعیتش با یارانه زندگی شان را سرمی کنند ...
زنی که صبر در مقابلش زانو می زند!
زیبا می بیند. کسی که خون و شهادت و سر از تن جدا شدن و بر بالای نیزه رفتن را زیبا می بیند سربلند همیشه روزگار است. وی علت این زیبایی را چنین بیان می کند: اینها از آن انسان هایی هستند که خداوند کشته شدن را بر پیشانی آنها ثبت کرده است و اکنون به سوی جایگاه های حقیقی خود رفته اند . آری، وی با این همه رنج ها و بلاها نه تنها روحیه خود را نباخت بلکه به مقام خشنودی رسید. این فرهنگ زینبیان است که ...
مادر شهید: خوشحالم که با رضایت خودم توانستم دلش را شاد کنم/ شهادت میلاد با ملبس شدنش به لباس روحانیت ...
خوشحال هستم که با رضایت خودم توانستم دل میلاد را شاد کنم. رفتن شهید در حال و هوای خودم بودم، میلاد تازه رفته بود. پسر کوچکم از مدرسه آمد. ترسید و گفت: مامان چی شده چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: میلاد رفت. پرسید: کجا رفت؟ گفتم : میلاد امروز حرکت میکنه سمت تهران و بعدش میره سوریه برا دفاع از حرم. گفت: مادر اینکه اصلاً گریه نداره. گفتم: میدونم اما بعد از اینکه میلاد رو راهی کردم و ...